به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه هفتاد و چهارمین درس خارج ولایت فقیه که چهارشنبه 20 بهمن 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی لزوم شرطیت عدالت برای ولی فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرط عدالت گفت: در تعریف عدالت آمده بود که منافیات مروّت را مرتکب نشود و از آن اجتناب کند زیرا منافیات مروت سبب قدح عدالت است. مراد از منافی مروت یعنی اعمالی که کاشف از کمی عقل و سخیف بودن طبع است و بی توجهی به شؤون تلقی میشود. با ارتکاب آن اعمال در ضرر رساندن به عدالت اختلاف است و بعضی از بزرگان از جمله امام(ره) قائل به ضرر رساندن به عدالت نیستند و بعضی از علماء قائلند.
وی افزود: کسانی که میگویند منافی مروت مضر به عدالت است، گفتهاند مسلم است که حرام نیست و موجب فسق نیست چون حرام مرتکب نشده لکن امور مترتبه عدالت بر او بار نمیشود، چون عیوب در روایت ابن ابی یعفور جمع عیب است و شامل تمام عیوب شرعی و نیز عیوب عرفی میشود پس عادل باید از عیوب عرفی هم اجتناب کند. دلیل اول آنها مناقشه ای دارد و آن این است که مستشکلین می گویند قبول داریم کلمه «عیب» اطلاق دارد اما در همین روایت قرینه ای داریم که مراد از این عیب، عیب شرعی است، امام عیوب شرعی را میگوید نه عیوبی که در انظار مردم عیب باشد.
این استاد حوزه ادامه داد: دلیل دومشان این است که گفتهاند کسی که از مردم خجالت نمیکشد کشف میشود که از خدا نیز خجالت نمیکشد و پروائی از ارتکاب معصیت نیز ندارد پس نمیتوان به او اعتماد کرد. که در پاسخ به آن گفته اند بسا کسانی از بزرگان بودند به جهت اینکه توجه به مقامات معنوی داشتند و فناء فی الله بودن باعث میشد در برابر توجه به خداوند به امور عرفی اهمیتی ندهند و توجهی به مدح و ذم مردم نداشته باشند و در بین مردم منافیات عرف را انجام میدادند اما کشف از بی مبالاتی آنها نمیشود.
آیت الله مقتدایی در پایان گفت: البته اگر ارتکاب منافیات مروّت موجب هتک حرمت خود شخص شود حرام است و مسقط عدالت است و احتیاطی که مرحوم امام(ره) در مضر بودن میفرمایند به دلیل اقوالی است که وجود دارد و دلیل معتبری که بتوان به آن استناد کرد نداریم پس همان گونه که امام فرمودند اقوی این است که ارتکاب منافیات مروت مضر به عدالت نیست.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در ابتدا به مناسبت دهه فجر به بررسی وقایع پیروزی انقلاب و اقتدار حضرت امام(ره) پرداخت و گفت: این اراده حق بود که کسی که برای خدا قدم برمیدارد خدا هم او را کمک خواهد کرد و الحمدلله تا الان 38 سال است که با تمام توطئهها نظام همچنان برقرار و باپرجا است و نظیر خورشیدی در سطح جهان میدرخشد که از برکت ولایت فقیه است و معنای ولایت فقیه همین است که باید در راه خدا قدم بردارد.
وی در بررسی لزوم شرطیت عدالت برای ولی فقیه گفت: عقل دلالت دارد که عدالت در ولی فقیه شرط است و حکم عقلاء نیز همین است. همچنین با توجه به آیات قرآن در آنجا که خداوند به حضرت ابراهیم(ع) گفت: تو را امام قرار دادیم، بدیهی است معنای این امام، رهبری دینی در جامعه نبود زیرا ابراهیم علیه السلام از قبل پیامبر بود، بلکه به معنای زمام امر و تدبیر امور و تشکیل حکومت است و لذا ابراهیم علیه السلام درخواست کرد که این سِمَتی که به من دادی در ذریه من هم ادامه داشته باشد که خداوند فرمود: این عهد من که ولایت است به ظالمین نمیرسد. پس یعنی شرط زعامت این است که ظالم نباشد.
این استاد حوزه افزود: حضرت ابراهیم دعا کرد و خداوند نیز با یک شرط قبول کرد که افراد ظالم از این دایره بیرون باشند. پس باید معنای ظالم در این آیه را خوب متوجه شویم که استفاده می شود شرط زعامت قطعاً عدالت است، زیرا امری که مورد درخواست ایشان بوده زعامت و حکومت مردم بوده است.
تقریر درس
بزرگداشت یوم الله دهه فجر
در دهه مبارک فجر هستیم و بین دو یوم الله 12 بهمن و 22 بهمن که بعد از حدود 15 سال حضرت امام به کشور بازگشتند و 22 بهمن که روز سقوط نظام ستم شاهی است و دهه بسیار مبارکی است. روز 12 بهمن روز ورود حضرت امام به ایران بود. خاطره عجیبی دارد و استقبال بینظیری از امام شد حتی از کشورهای دیگر نیز آمده بودند و آن زمان هنوز رژیم ستم شاهی مستقر بود و بختیار در رأس امور بود که حضرت امام در آن روز در جمع عظیم مردم فرمودند من به پشتوانه این ملت دولت تعیین میکنم و توی دهن این دولت میزنم شاید علت اینکه امام فرمودند من به پشتیبانی این ملت توی دهن این دولت (بختیار) میزنم؛ این است که آن زمان هنوز ولایت امری امام از ناحیه مردم اعلام نشده و فقط مردم از امام حمایت میکردند ولی به عنوان ولی امر مسلمین چیزی مطرح نمیکردند.
نظام پهلوی چنان خفقانی درست کرده بود که بسیاری اصلاحات و فرهنگها و باورها را داشتند تغییر میدادند. در خاطرم هست که در زمان شاه در دوره نخست وزیری هویدا در اتوبوس نشسته بودم و به سمت اصفهان میرفتم. صحبت هویدا را از رادیو شنیدم که میگفت: «اینکه میگویند اعلی حضرت همایونی شخص اول مملکت است ادعای بیجایی است برای اینکه شخص اول در جایی گفته میشود که دومی وجود داشته باشد ولی ما دیگر دومی در کشور نداریم تا اعلی حضرت اول آن باشد بلکه هرچه هست شاه است.»
تعبیر به خدایگان میکرد یعنی همانگونه که میگوییم ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ خداوند احد است نه واحد آنها هم میگفتند شاه در کشور احد است و دو ندارد اما در همان موقع امام(ره) در صحبتهایشان از شاه به مردک تعبیر میکردند و میفرمودند: «کاری نکن که مردم تو را بیرون کنند و بعد خوشحالی کنند چنانچه با بیرون رفتن پدرت خوشحالی کردند.» این نشان از کمال قاطعیت و توکل و ایمان به خدا بود که در وجود حضرت امام بود و این قدرت بود که توانست مردم را حرکت دهد.
روز 21 بهمن بختیار اعلام حکومت نظامی کرد که حتی دو نفر نیز نمیتوانند با هم صحبت کنند و در تمام نقاط شهر خودروهای نظامی مستقر شدند و خبر به حضرت امام رسید گفتند امام در اتاق تأملی و فکری کردند و بعد از اتاق بیرون آمدند و دستور دادند که به مردم بگویید که به حکومت نظامی اعتنا نکنید و در خیابانها بریزید و همان موقع از آیتالله طالقانی نقل میکنند که گفته بود یا ما سیاست نمی دانیم و یا این آقا با جای دیگری ارتباط دارد و الا این بیرون آمدن راضی شدن به قتل عام مردم است.
و این مطلب با اینکه موبایل نبود و تلفنها محدود بود در عرض یک ساعت به تمام نقاط تهران رسید و مردم بیرون ریختند و شعار میدادند و حکومت نظامی را فلج کردند.
حتی بعد معلوم شد که آنها محرمانه تصمیم داشتند شب 22 بهمن آن قسمتی که مدرسه رفاه و امام هست را بمباران کنند و یک لیست 70 یا 80 نفره از یاران امام(ره) را دستگیر کنند ولی به دلیل نفوذ کلام حضرت امام بر عکس شد که تقریبا شبیه معجزه است و از نظر بحث اخلاقی هم این نفوذ که به این صورت امام(ره) بفرمایند و در کمتر از یک ساعت منتشر شود را کسی دارد که در زمان مرحوم بروجردی نمیگذاشت از او حتی یک عکس بگیرند تا اینکه عکاسی هما که در خیابان ارم آن زمان دایر بود و الآن هم هست چهره امام را نقاشی کرد و از روی نقاشی ماهرانه دستی عکس گرفت و سریع پخش شد. حتی روزی در بازار چهارباغ دیدم بشقابی بود که عکس امام در آن بود و من خریدم تا مدتها نگه داشتم. و همواره در کنار جریانها بود.
بعد از اینکه مرحوم آقای بروجردی به رحمت الهی رفت؛ بحث بود که جانشین آقای بروجردی کیست و چه کسی نماز بخواند و اولین ختم را چه کسی بگیرد؟ از طرف همه بزرگان مجلس ختم دایر شد ولی امام اجازه ندادند از طرف ایشان مراسم ختمی گرفته شود شب 17 یا 18 جمعی از شاگردان جمع شدیم که مناسب نیست و به نام حضرت امام مراسمی گرفتیم.
یک بار اعلان کرده بودند که امام(ره) به جای درس امروز در مسجد اعظم صحبت میکنند آن روز مردم فراوان آمدند و حضرت امام سخنرانی کردند بعد از اتمام سخنرانی در حالی که امام روی منبر ایستادند و در حال تنظیم عبا برای فرود آمدن از منبر بودند یکی از طلاب شروع کردند به شعار دادن که «برای سلامتی حضرت آیة ....» و امام در همان حال با صدای بلند فرمودند «ساکت» و نگذاشتند شعار را کامل کند.
در درس اصولشان که عصرها بود یک روز طول کشید مقارن تمام شدن درس، بلندگوها شروع کردند به قرآن خواندن و ما ناراحت شدیم که وهن امام(ره) شد که چرا اینگونه شد و من و آقای امامی از اصفهان قسمت صوت رفتیم و اعتراض کردیم که چرا صبر نکردی که درس تمام شود او هم که طلبه بود گفت که من خبر نداشتم و فکر میکردم علی القاعده درس تمام شده ما کمی با او تندی کردیم و توبیخش کردیم و ایشان شب برای عذرخواهی خدمت حضرت امام رفته بود. امام فردا قبل از درس شروع به نصیحت کردند که تقاضا میکنم افرادی که به من محبت دارند فقط محبتشان قلبی باشد و ابراز نکنید و فرمودند شنیدم که به آن طلبه اعتراض کردید و نباید این کار را انجام می دادید.
بعد از در درس فقهشان که صبح بود به دنبال امام خمینی(ره) در خیابان موزه رفتم که به خیابان ارم منتهی میشد و یک طرف سمت قبله مغازه داشت و سمت حرم دیوار حرم بود، بعضی از مغازهدارها آمده بودند در قسمت دیوار حرم و در آفتاب نشسته بودند و یک ردیف بودند امام هم که از مقابلشان رد شد یک نفر بلند نشد و عرض ادب نکرد زیرا اصلاً نمیشناختند. خدا میداند همان وقت من شرمنده شدم که امام(ره) از مقابل اینها رد میشود و حتی یک نفر نمیشناسد. کیست که ادای احترام کنند و ادای احترام نمیکردند و این روش امام بود که بعد از درس اجازه نمیدادند افراد او را همراهی کنند حتی اگر کسی کار داشت توقف میکردند تا کار او را رسیدگی کنند و بعد حرکت میکردند. همین سیره ایشان باعث نفوذ کلمه شده بود که منجر به آن غوغای شب 22بهمن شد و وقتی همه مردم در خیابانها ریختند، مراکز شهربانی را غارت کردند و خلع سلاحشان کردند و یکی یکی این پایگاهها و مراکز پلیسی سقوط کرد و پایگاه مرکزی را هم خلع سلاح کردند و این به استانهای دیگر نیز منعکس شد و آنها هم شروع کردند.
روز 22 بهمن تا بعدازظهر کل مراکز نظامی خلع سلاح شد و کمیتهها تشکیل شد و رژیم سقوط کرد و این نظام مستقر شد. البته این اراده حق بود که کسی که برای خدا قدم برمیدارد خدا هم او را کمک خواهد کرد. همچنین همان موقع این کلام حضرت امام هم خیلی بلوا در دنیا کرد که فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» درحالیکه آنها برای نظام زمان معین میکردند که شش ماه یا یک سال دیگر سقوط میکند ولی الحمدلله تا الان 38 سال است که نظام برقرار است و با تمام توطئهها همچنان باپرجا است و نظیر خورشیدی در سطح جهان میدرخشد که از برکت ولایت فقیه است رجلی که برای خدا اقدام کند و برای خدا کار کند.
این رئیس جمهور آمریکا نیز که رجز میخواند آقا فرمودند از او تشکر نمیکنیم و از او نمیترسیم ولی از یک جهت از او تشکر میکنیم که آن فسادی که در دستگاه حاکمه آمریکا بود و ما هرچه میگفتیم دیگران به راحتی قبول نمیکردند این رئیس جمهور جدید آمریکا گفت و زحمت ما کم شد و آقا به رجزخوانی او پاسخ زیبایی دادند و فرمودند: «مردم جواب این آقا را در روز 22 بهمن خواهند داد.»
معنای ولایت فقیه همین است که باید در راه خدا قدم بردارد. خدایا به آبروی ولی خویش امام زمان(عج) این نعمت ولایت را برای کشور مستدام بدار. طول عمر با عزت به مقام معظم رهبری عنایت بفرما و وجود مبارک ایشان را مستدام بدار.
دلیل اشتراط عدالت در ولی فقیه
در آیات و روایاتی که در اثبات ولایت فقیه بحث کردیم و در شرایط ولی فقیه وارد شدیم.
شرط اول عقل و دوم اسلام و سوم عدالت بود و بیان شد عدالت اتیان واجبات و ترک محرمات است که قرار شد مفصلتر بحث کنیم و مفصل عدالت را بیان کردیم و کلام و اقوال علما در کفایت و عدم کفایت حسن ظاهر را نقل کردیم.
استقامت یا ملکه نفسانیه که انسان را مانع باشد از ارتکاب کبائر و اصرار صغائر و از اینجا معلوم شد که گناهان دو دسته هستند صغائر و کبائر و در قرآن نیز صریحاً ذکر کرده بود که دو قسم است.
معنای اصرار و صغیره و کبیره نیز بیان شد و اینکه اگر کسی فقط مرتکب صغیره شد مضر به عدالت است یا خیر که بحث شد.
بیان ادله
1- عقل دلالت دارد که عدالت در ولی فقیه شرط است و حکم عقلاء نیز همین است.
2-آیات
﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ﴾ سوره مبارکه بقره آیه 124
مسلم است که ابراهیم علیه السلام پیامبر بود و در امت مطاع بود. با این وصف خداوند میفرماید به ابراهیم گفتیم بعد از آنکه امتحان سختی گرفتیم و از عهده آنها برآمدی برای پاداش آن امتحانات، تو را امام قرار دادیم بدیهی است معنای این امام، رهبری دینی در جامعه نبود زیرا ابراهیم علیه السلام از قبل پیامبر بود و رهبری دینی در بین مردم را داشت بلکه به معنای زمام امر و تدبیر امور و تشکیل حکومت است و لذا ابراهیم درخواست کرد که این سمتی که به من دادی در ذریه من هم ادامه داشته باشد که خداوند فرمود: این عهد من که ولایت است به ظالمین نمیرسد. پس یعنی شرط زعامت این است که ظالم نباشد.
ظالم کسی است که مرتکب عصیان خداوند شود. ظلم یعنی «وضع الشیئ فی غیر موضعه» آن که عصیان کرد منحرف از صراط مستقیم شد و وضع شیئ فی غیر موضعه کرده است و به خاطر اینکه ظالم است به عهد ولایت نمیرسد.
البته اینکه خداوند فرمود عهد من به ظالمین نمیرسد نشان میدهد که خداوند دعای حضرت ابراهیم علیه السلام را پذیرفت منتهی از ورثه شما به آنها که ظالم باشند نمیرسد ولی اگر از ذریه شما کسی ظالم نباشد به عهد من میرسد چنانچه پیامبران فراوانی از نسل ابراهیم مبعوث شدند. یعنی ابراهیم علیه السلام گفت معنایش این نیست که تمامشان را رد کرده و به بعضی داده یعنی خداوند دعای ابراهیم علیه السلام را پذیرفت.
حضرت ابراهیم دعا کرد که خدایا این محبتی که به من کردی در ذریه من نیز قرار بده و خداوند نیز با یک شرط قبول کرد که افراد ظالم از این دایره بیرون باشند.
پس باید معنای ظالم در این آیه را خوب متوجه شویم که استفاده می شود شرط زمامت قطعاً عدالت است چون رهبری دینی بر عهده ایشان بود و این امری که مورد درخواست ایشان بوده زمامت و حکومت مردم بوده است و تا جائی که موفق شد انجام داد.
تقریر: محسن جوادی صدر