به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه شصت و پنجم درس خارج ولایت فقیه که شنبه 9 بهمن 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به ادامه بررسی شرط عدالت برای ولی فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی در ادامه بحث اخلاقی سبک زندگی به این مبحث که معاشرت با چه افرادی صلاح و با چه افرادی منع شده است پرداخت و بیان داشت: مجموعه روایات نشان میدهد که مجالست و رفاقت با افراد در سبک زندگی اسلامی شرائط خاصی دارد که باید مراعات شود به ویژه از مجالست با غیبت کنندگان و تهمت زنندگان و افراد شایعه پراکن باید پرهیز شود.
این استاد حوزه در بررسی شرایط ولی فقیه گفت: شرط سوم عدالت است و هر کسی نمیتواند ولی فقیه باشد حتی اگر اعلم علماء زمان باشد، عدالت در لغت به معنای استقامت و مستقیم است که گاهی عدل به امر محسوس نسبت داده میشود که میگوییم دیوار عدل و مستقیم است و گاهی به یک امر معنوی نسبت داده می شود مثلا در عقیده عدل است و یا در اخلاق، فلانی مستقیم است یعنی افراط و تفریط ندارد.
وی افزود: در معنای اصطلاحی عدالت اختلاف است، بعضی میگویند عدالت یک ملکه است، حالت نفسانی است که در انسان طبیعت ثانوی پیدا میشود و به سمت انجام وظایف دینی می کشاند و بعضی میگویند مراد از عدالت؛ «حسن ظاهر» است و در ظاهر فقط اَعمال خوب از شخص ببینیم و برخی دیگر مانند مرحوم خویی میگویند عدالت یعنی «استقامت عملی در جاده شرع» و به طرف معصیت انحراف و اعوجاج نداشته باشد.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرایط ولی فقیه گفت: در مورد معنای اصطلاحی عدالت، مشهور عدالت را ملکه نفسانیه، حالت نفسانی یا هیئت نفسانیه میدانند که در هر کسی باشد او را بر میانگیزاند بر اینکه همراه با تقوی باشد و معصیت مرتکب نشود و اصرار بر صغیره نیز نداشته باشد حتی از اموری که با مروت منافی باشد نیز پرهیز کند.
وی افزود: امام خمینی(ره) می فرمایند عدالت حالت نفسانیه ای است که انسان را وادار میکند بر اینکه همراه با تقوی باشد و از ارتکاب کبائر و صغائر او را علی الاقوی منع میکند. در اینجا امام(ره) میفرمایند «حالة نفسانیة»، که دیگران «ملکه نفسانیه» تعبیر کردهاند که به نوعی ترجمه همان است و همچنین دوری از ارتکاب صغائر را جزء عدالت میدانند در حالیکه دیگران اصرار بر صغائر را شرط کردند.
این استاد حوزه ادامه داد: اینکه مشهور میگوید عدالت از صفات نفسانی است دلیل ما روایت معتبری معروف به صحیحه ابن ابی یعفور است که در آن امام صادق علیه السلام فرد عادل را به داشتن خصوصیاتی از جمله عفاف و مرتکب نشدن برخی اعمال در طول زندگی ملزم می کنند که این امکان ندارد مگر اینکه حالتی نفسانی در او باشد، پس برای صدق عدالت وجود ملکه نفسانی در انسان شرط است.
وی در پاسخ به مناقشه وارده بر قول مشهور گفت: صاحب جواهر میگوید اگر عدالت ملکه نفسانیه باشد یعنی عادل کسی است که اصلاً هیچ زمانی به سمت گناه نمیرود و ما نمیتوانیم به گناه نکردن فرد علم و یقین پیدا کنیم در نتیجه نمیتوانیم به عدالت احدی حکم کنیم، که در پاسخ میگوییم میپذیریم معنای عدالت ملکه نفسانی است و شناخت آن ممکن نیست، اما راه دیگری برای تشخیص ملکه است که با توجه به آیات و روایات راه تشخیص این ملکه «حسن ظاهر» است. اگر شما در شخصی حسن ظاهر را ملاحظه کردید همین کاشف از داشتن عدالت و همان ملکه است.
تقریر درس
مقدمه
در جلسه گذشته بیان شد علاوه بر عقل به عنوان شرط اول و اسلام و ایمان به عنوان شرط دوم، شرط سوم از شرایطی که برای والی و آنکه در مقام است که ولایت امر را بر عهده بگیرد عدالت است. بیان شد عدالت در لغت به معنی کسی است که در طریق مستقیم اسلام و حق است و هیچ انحرافی به طرف معصیت و گناه ندارد این را عادل میگوییم و به معنای استقامت است.
در مورد معنای اصطلاحی که بزرگان برای عدالت استنباط کردند چند قول است:
مشهور میگوید: «ملکة نفسانیة تبعث علی ملازمة التقوی» عدالت را ملکه نفسانیه، حالت نفسانی یا هیئت نفسانیه میدانند که در هر کسی باشد او را بر میانگیزاند بر اینکه همراه با تقوی باشد و معصیت مرتکب نشود و اصرار بر صغیره نیز نداشته باشد حتی از اموری که با مروت منافی باشد نیز پرهیز دارد یعنی چیزهایی که مردم به حسب عادت از آنها منزجر و متنفر هستند که موارد آن در فقه فراوان آمده است مانند این که روحانی کنار بازار بنشیند و غذا بخورد.
پس عدالت یک حالت نفسانی و طبیعت ثانوی است که انسان را به کارهای خوب و ترک کارهای بد وادار میکند. برخی فقط گناهان کبیره را ذکر کرده اند ولی برخی گفته اند که نباید گناهان صغیره نیز مرتکب شود.
در جواهر از بعض اصحاب نقل میکند که این قول از مشهور است؛ «عن بعضهم نسبته الی العلما» و خودش مشهور بودن را قبول ندارد.
و متاخرین نیز مانند صاحب مجمع الفائدة اینگونه معنی میکند: «المشهور فی الأصول و الفروع أنها ملکة راسخة فی النفس تبعثُ على ملازمة التقوى بترک الکبائر و عدم الإصرار على الصغائر، و ضمّ فی البعض، المروءة أیضا»
نظر مشهور در اصول و فروع این است که عدالت ملکه موجوده در نفس است که انسان را بر ملازمت تقوی و ترک معاصی وادار میکند و باعث میشود انسان اصرار بر صغائر نداشته باشد و برخی گفتهاند این ملکه باعث رعایت مروت نیز میشود.
مرحوم سید صاحب عروه در کتاب الصلاة ج12 در بحث صلاة الجماعة میفرماید: مسأله 12: «العدالة ملکة الاجتناب عن الکبائر و عن الإصرار على الصغائر، و عن منافیات المروّة الدالّة على عدم مبالاة مرتکبها بالدین، و یکفی حسن الظاهر الکاشف ظنّاً عن تلک الملکة.»
عدالت ملکهای است که موجب می شود شخص از کبائر و اصرار بر صغائر و منافیات مروت اجتناب کند و کشف میکند این شخص پروایی از خلاف کردن ندارد.
امام خمینی(ره) در تحریرالوسیله در کتاب الصلاة و شرایط امام جماعت میفرماید: «العدالة و هی حالة نفسانیة باعثة علی ملازمة التقوی مانعة عن ارتکاب الکبائر و الصغائر علی الأقوی فضلاً عن الاصرار علیها الذی عد من الکبائر»
حالت نفسانیه ای است که انسان را وادار میکند بر اینکه همراه با تقوی باشد و از ارتکاب کبائر و صغائر او را علی الاقوی منع میکند چه رسد به اینکه بر آن اصرار نیز داشته باشد.
پس دو نکته مهم در کلام امام(ره) هست:
1-به جای «ملکه نفسانیه» که دیگران تعبیر کردهاند امام(ره) میفرمایند «حالة نفسانیة» که به نوعی ترجمه و توضیح همان «ملکة» است.
2-امام(ره) دوری از ارتکاب صغائر را جزء عدالت میدانند در حالیکه دیگران اصرار بر صغائر را شرط کردند.
به هر حال در مواردی از فقه نظیر قضاء، شهادت، جماعت و غیره از عدالت بحث میشود و ما در کتاب قضاء که بحث داشتیم عدالت را مفصل معنی کردیم و چاپ نیز شد و گفتیم این تعریف قول مشهور است و گفتیم که امری خارجی نیست و مجرد حسن ظاهر نیست. این بحث هم که مطرح کردیم از همان کتاب مفتاح الهدایة فی شرح تحریر الوسیله است.
در آنجا گفتیم «و هذا التعریف (ملکة راسخة) هو المشهور بین المتأخرین و ظاهره ان العدالة من الصفات النفسانیة»
بعد خواهیم گفت که مرحوم خویی میگوید آن کسی که عملاً بر طریق و جاده اسلام است عادل است که در این صورت از صفات نفسانی نخواهد بود در حالی که مشهور میگوید از صفات نفسانی است.
«و لیست مجرد حسن الظاهر او ترک المعاصی او الاستقامة الفعلیة فی الدین»
دلیل مسأله: صحیحه ابن ابی یعفور
برای این مساله دلیل ما روایت معتبری است که معروف به صحیحه ابن ابی یعفور است.
«قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّى تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ» ابن ابی یعفور میگوید به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم چگونه تشخیص دهیم شخصی عادل است تا بتوانیم شهادتش را بپذیریم؟
«فَقَالَ أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ کَفِّ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْیَدِ وَ اللِّسَانِ وَ تُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ الَّتِی أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ» من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج3، ص38، ط جامعه مدرسین
امام علیه السلام فرمودند (با موارد ذیل) او را بشناسید:
1- پوشاندن گناه و انجام کارهای خوب و داشتن عفت نفس
2- حفظ شکم از مال حرام
3- دنبال امور شهوانی جنسی غیر شرعی نظیر زنا نمیرود
4- دستش به طرف ظلم دراز نمیشود
5- زبان خویش را نگاه می دارد مثلاً هیچ گاه دروغ نمیگوید و فحاشی نمیکند
6- از گناهان کبیره مانند شرب خمر و زنا و ربا و عاق والدین و فرار از جنگ و غیر اینها که خداوند در قرآن وعده آتش بر آنها داده اجتناب میکند.
کیفیت استدلال
دو جهت در کلام امام صادق علیه السلام مورد استدلال است:
1-امام تعبیر کردند به اینکه «أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ»که اینها از امور نفسانیه هستند و از امور خارجیه نیستند و این ملکه است که نتواند انجام دهد نه اینکه در ظاهر اینگونه باشد چون ستر و عفاف از امور معنوی و نفسانی هستند.
2-نیز اینکه امام یک اموری مثل کف بطن، ید، لسان و اجتناب از کبائر را ردیف کرد که شخص در طول عمرش اینگونه باشد و از این مسائل دوری کند. این امکان ندارد مگر اینکه حالتی نفسانی در او باشد ولو در روایت تعبیر «ملکة» نکرده ولی باید این استفاده شود چون ملکه همان حالت نفسانیه است. شاید بشود تالی تلو معصوم نیز بگوییم یعنی عوامل آن گناهان را دارد ولی خودش را حفظ میکند.
با توجه به این دو جهت (ستر و عفاف – و مرتکب نشدن در طول زندگی) مشهور میگوید برای صدق عدالت وجود ملکه نفسانی در انسان شرط است.
بیان مناقشه ای بر قول مشهور
مرحوم صاحب جواهر در مخالفت با مشهور میفرماید: «کما تری فی غایة الضعف بل علیه لایمکن الحکم بعدالة شخص ابدا»
این قول در نهایت ضعف است و بنابراین قول نمیتوانیم به عدالت احدی حکم کنیم مگر مثل مقدس اردبیلی و سید هاشم بحرانی حتی همین دو نفر را نیز نمیتوانیم بگوییم عادل هستند، هرچند موارد بسیاری از این دو نفر نقل میشود که مطابق با جاده شرع است اما ما نمیدانیم که فی النفس اینگونه هم بودند؟ و شاید فی النفس گناهی مرتکب شدهاند که ما نمیدانیم. چه کسی است که مطمئن باشد که این شخص توان بر گناه کردن ندارد.
گویا صاحب جواهر میگوید اگر عدالت ملکه نفسانیه باشد یعنی عادل کسی است که اصلاً هیچ زمانی به سمت گناه نمیرود و ما نمیتوانیم علم پیدا کنیم در حالی که معنای ملکه این است که گناه کردن خلاف طبیعت باشد و نتواند معصیت کند.
پاسخ مناقشه بر کلام مشهور
در پاسخ صاحب جواهر میگوییم: میپذیریم معنای عدالت ملکه است اما این ملکه از چه راهی به دست میآید؟ شما میفرمایید از راهی باید علم پیدا کنیم که این شخص این صفت را دارد و این ممکن نیست مگر اینکه معاشرت شبانه روزی با او داشته باشیم تا پی ببریم که هیچ گاه مرتکب گناه نمی شود و این علم برای انسان حاصل نمیشود و در مقام شک نیز اصل عدم به دست آمدن این ملکه و حالت نفسانیه است زیرا شک در ملکه شک در شرط است و شک در شرط شک در مشروط است، پس شک در اصل عدالت است و اصل، عدم عدالت است و این علم هیچ گاه حاصل نمی شود.
پس اگر قول مشهور ملکه نفسانیه باشد ما باید علم پیدا کنیم که این ملکه را دارد و اگر شک داشته باشیم شک در شک ملازم با شک در مشروط است و می گوییم عدالت ندارد. این عمده ایرادی است که صاجب جواهر در اینجا مطرح کرده است.
منتهی در پاسخ صاحب جواهر میگوییم راه دیگری است که قبول کنیم مراد از عدالت همان ملکه است اما برای تشخیص ملکه از آیات و روایات میتوانیم استفاده میکنیم که راه تشخیص این ملکه «حسن ظاهر» است. اگر شما در شخصی حسن ظاهر را ملاحظه کردید همین کاشف از داشتن عدالت و همان ملکه است.
صاحب عروة میفرماید: مسألة 12: «العدالة ملکة الاجتناب عن الکبائر و عن الإصرار على الصغائر، و عن منافیات المروّة الدالّة على عدم مبالاة مرتکبها بالدین، و یکفی حسن الظاهر الکاشف ظنّاً عن تلک الملکة.»
عدالت ملکه اجتناب از کبائر و اصرار بر صغائر و اجتناب از خلاف مروت است که دلالت دارد بر اینکه مرتکب آن خلاف مروت مبالات در دین ندارد.
و در ادامه میفرماید برای به دست آوردن وجود ملکه در یک انسان داشتن ظن به حسن ظاهر به طور ظنی کفایت میکند. حتی علم نیز لازم نیست. البته بعضی از محشّین کلام سید یزدی (مرحوم خوانساری) میگویند حتی مظنه نیز لازم نیست بلکه همین حسن ظاهری که دارد تعبّداً علامت ملکه است و همین که حسن ظاهر را دیدید مانند این است که ملکه را دیده اید و در او ثابت است. ان شاء الله توضیح بیشتری در جلسه آینده عرض خواهم کرد./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر