vasael.ir

کد خبر: ۵۲۳۸
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۷ - 21 May 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی مطرح کرد/ جلسه 30

شواهد زیادی بر وثاقت شخص عمر بن حنظله وجود دارد

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله مقتدایی در خصوص وثاقت شخص عمر بن حنظله گفت: کثیری از مشایخ و اجلاء علماء بر خودش و بر روایات او اعتماد کردند در کتب روایی حدود سی روایت از امام نقل می‌کند و علماء به آن اعتماد کردند مانند مرحوم مامقانی در تنقیح المقال که بعد از نقل دو روایت در توثیق عمر بن حنظله بیان می کند که از روایات فوق توثیق ایشان توسط امام صادق علیه السلام ظاهر می‌شود.

به گزارش خبرنگار سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه در جلسه سی ام درس خارج ولایت فقیه که شنبه 22 آبان سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، در ادامه بررسی سند مقبوله عمر بن حنظله به بررسی وثاقت شخص عمر بن حنظله پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی ادله اثبات ولایت فقیه به مقبوله عمر بن حنظله اشاره کرد و گفت: طبق روایت امام صادق علیه السلام، کسی که نزاعش را (چه حق و یا باطل) نزد طاغوت ببرد، تحاکم الی الطاغوت کرده است؛ یعنی مسیر حق را قبول ندارد و آنچه که طاغوت حکم کرد حرام است ولو حقش ثابت باشد؛ زیرا آن را به حکم طاغوت گرفته است.

وی با اشاره به نظر فقهی برخی فقها و حضرت امام (ره) در این مساله تصریح کرد: برخی فقها فتوی داده اند که به طور مثال اگر حتی شخص خارجی عبای شما را به زور بگیرد و شما به کمک طاغوت از او پس بگیرید حرام است و حق تصرف ندارید، اما امام خمینی این حد را قبول ندارد یعنی اگر عبای خود را که غصب شده بود به کمک طاغوت گرفتی می‌توانی تصرف کنی و مؤمنین فقط مامورند که به طاغوت کافر شوند.

آیت الله مقتدایی در پایان به بررسی سلسله سند رواة پرداخت و گفت: این روایت سند صحیحی دارد منتهی در مورد برخی نفرات مانند محمد بن عیسی، صفوان، داوود بن حصین و عمر بن حنظله سخنانی به میان آمده است که بدان پاسخ می دهیم و در مجموع مورد اعتماد است.

 

خلاصه درس امروز

آیت الله مقتدایی در خصوص وثاقت شخص عمر بن حنظله گفت: کثیری از مشایخ و اجلاء علماء بر خودش و بر روایات او اعتماد کردند در کتب روایی حدود سی روایت از امام نقل می‌کند و علماء به آن اعتماد کردند. به عنوان مثال محمدون ثلاث یعنی مرحوم شیخ در تهذیب و استبصار، کلینی در کافی و صدوق در من لا یحضره الفقیه در کتب اربعه بدین روایات پرداخته اند.

وی در ادامه گفت: مرحوم آقای خوئی (ره) با اینکه این روایت را نقل می‌کند می‌گوید سند آن ضعیف است و نمی‌پذیرد و پس از نقل هر چهار روایت که در توثیق عمر بن حنظلة استدلال شده را رد می‌کند اما ما اشکالات ایشان را وارد نمی دانیم و در مجموع با شواهدی که داریم به وثاقت عمر بن حنظله حکم می کنیم.

 

تقریر درس:

بسم الله الرحمن الرحیم

دومین روایتی که می‌شود بدان استدلال کرد مقبوله عمر بن حنظله است صاحب وسائل از کافی این روایت را نقل کرده است.

از عمر بن حنظلة نقل کرده است که گفت از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم: دو نفر از اصحاب ما (شیعه) بین آنها منازعه‌ای شد در دَین یا در میراث و این نزاع را نزد سلطان بردند و نزاع گاهی دین است یعنی کسی طلبکار است که نیاز به اثبات دارد و مسائل قضاوت مطرح است که از طریق بینه و غیره اثبات شود و گاهی می‌گوید این مقدار پولم را گرفته و معلوم است و نمی‌دهد و یا در ارث سهم ما را نداده است (این نیاز به قاضی ندارد که اثبات شود بلکه یک قدرتی می‌خواهد که مال را از غاصب بگیرد و به صاحب حق تحویل دهد لذا در پرسش تعبیر سلطان و قاضی آمده است.) آیا حلال است که این منازعه را نزد قاضی یا سلطان جور ببرد؟

امام علیه السلام فرمود: کسی که نزاعش را (چه حق و یا باطل) نزد اینها ببرد، تحاکم الی الطاغوت کرده است؛ یعنی مسیر حق را قبول ندارد و آنچه که طاغوت حکم کرد حرام است ولو حقش ثابت باشد؛ زیرا آن را به حکم طاغوت گرفته است.

راوی می‌گوید پرسیدم خب اینجا چه باید کند؟

امام فرمودند: نگاه کنند از خود شیعیان کسی است که دقت دارد و صاحب نظر شده و فقیه و عارف به احکام شده است و به حکمیت این شخص رضایت دهند و همانا من این را برای شما حاکم قرار دادم و اگر این شخص با این صفات به حکم ما حکم کرد و از او متابعت نکردید حکم خداوند را خفیف شمردید و رد بر ما شده و رد بر ما مثل رد بر خداست و مشرک شده‌اید.

از نظر سند سه نفر در این روایت هستند که در مورد آنها سخن به میان آمده است:

1-محمد بن عیسی؛ مرحوم مامقانی در تنقیح المقال در مورد محمد بن عیسی می‌گوید دو قول است که برخی او را ثقه و برخی از غلات می دانند. شاید بتوان گفت با این همه توصیفی که از خوبی او شده است این غلو نسبت داده شد موجب ضعف نشود چون در آن زمان یک شیوعی داشته است که اگر کسانی نسبت به ائمه اطهار اعتقاداتی نظیر عصمت و زنده کردن مرده یا معجزه عصا و دیگر مقامات را قائل می‌شدند نسبت بلند پرواز، تندرو و غلات به آنها داده می‌شد لذا می‌توان گفت این نسبت غلو موجب ضعف نیست.

2-صفوان: بعضی می‌گویند صفوان از اصحاب اجماع است که در مورد اصحاب اجماع دو قول است: برخی گفته‌اند اگر کسی از اصحاب اجماع شد بعد از او تا امام را نباید در راویان خدشه نمود و قول دوم این است که اصحاب اجماع است یعنی اجماعی که اگر خودش فی نفسه هرچه روایت نقل کند از او می‌پذیریم اما از او تا امام پذیرفته باشد و نیاز به بررسی نباشد را قبول نداریم.

قول اول قبول نیست بلکه می‌گوییم وقتی از اصحاب اجماع است یعنی خودش فی نفسه روایتی نقل کند از او می‌پذیریم به هر حال هر یک از دو قول را بپذیریم در این روایت در مورد خود صفوان نتیجه یکی است یعنی صفوان محل اشکال نیست.

3-داوود بن حصین: مرحوم شیخ در رجال می‌گوید داود بن حصین واقفی بوده و نجاشی می‌گوید ثقه است. این دو کلام منافاتی با هم ندارد که واقفی باشد و ثقه باشد.

 

بررسی سلسله سند مقبوله عمر بن حنظلة

گفتیم در سند چهار نفر هستند یک نفر خود محمد بن یعقوب کلینی است که بحثی ندارد و سه نفر مورد بحث است.

محمد بن عیسی و صفوان بن یحیی را بررسی کردیم و در مورد صفوان گفتیم از اصحاب اجماع است و در سلسله راویان وجود دارد.

برخی گفته‌اند وجود چنین شخصی کفایت می‌کند که بقیه راویان بعد از او هم ثقه باشند و نیز گفتیم معنای اصحاب اجماع این نیست بلکه به معنی این است که روایات خود این شخص مورد قبول است.

اینکه اصحاب اجماع چه کسانی هستند و چند نفرند و معنای آنها چیست بحث مفصلی است و اختلافی است که در جای خودش باید بحث شود و شاید در آینده به تناسب در مورد اصحاب اجماع بحث کنیم. فعلاً بحث ما در خود عمر بن حنظله است که آیا مورد اعتماد است یا خیر؟

 

راه های کشف وثاقت عمر بن حنظله

راه اول؛ در ترجمه عمر بن حنظلة دو روایت نقل می‌شود که می‌گویند دلالت بر توثیق او می‌کند هر چند مرحوم آقای خویی در معجم الرجال  جلد 14 صفحه 32 چهار روایت نقل می‌کند ولی معمولاً بزرگان دو روایت را بررسی می‌کنند.

1- روایتی که در باب اوقات الصلاه وارد شده است:

«عَنْ یَزِیدَ بْنِ خَلِیفَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) إِنَّ عُمَرَ بْنَ‌ حَنْظَلَةَ أَتَانَا عَنْکَ بِوَقْتٍ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) إِذاً لَا یَکْذِبُ عَلَیْنَا» الکافی، کلینی، ج3، ص279  و منابع دیگر حدیثی

یزید بن خلیفه گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم، عمر بن حنظله از جانب شما خبری می‌آورد و وقت یکی از نمازها را خبر می‌دهد آیا قبول کنیم یا خیر؟

امام علیه السلام فرمودند: در این حالی که از ما روایتی نقل می‌کند بر ما دروغ نمی‌بندد.

یعنی چیزی که از ما نشنیده را به نام ما نقل نمی‌کند و این روایت می‌رساند که به قول او اعتماد کنید.

ایرادی که گرفته شده این است که یزید بن خلیفه واقفی است. رجال ابن داود و رجال طوسی او را واقفی و ضعیف دانسته‌اند ولی رجال کشی او را ثقه دانسته است.

2-روایتی که خود عمر بن حنظله نقل می‌کند:

قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) «الْقُنُوتُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ أَنْتَ رَسُولِی إِلَیْهِمْ فِی هَذَا إِذَا صَلَّیْتُمْ فِی جَمَاعَةٍ فَفِی الرَّکْعَةِ الْأُولَى وَ إِذَا صَلَّیْتُمْ وُحْدَاناً فَفِی الرَّکْعَةِ الثَّانِیَةِ.»      وسائل الشیعة، حر عاملی، ج6، ص271، کتاب الصلاة، ابواب القنوت، باب5، ح5

عمر بن حنظله می‌گوید از حضرت امام صادق علیه السلام سوال کردم قنوت در نماز جمعه چگونه است؟

امام فرمود: تو از جانب من مأموری در این مورد به آنانی که این سوال را از تو کردند تا از من بپرسی بگویی، روز جمعه اگر نماز را به جماعت می‌خوانید (یعنی نماز جمعه خواندیم) در رکعت اول و اگر فرادا خواندید (یعنی اگر نماز ظهر خواندید) در رکعت دوم باید قنوت بگیرید.

ناقل این روایت خود عمر بن حنظلة است و امام می‌فرماید تو واسطه ما هستی و امام به هر شخصی این واسطه‌گری را نمی‌دهد هرچند برخی اشکال کردند چون خودش ناقل است نمی‌توان بدان استناد کرد.

مرحوم مامقانی در تنقیح المقال بعد از نقل دو روایت می‌فرماید: «یَظهر منهما توثیقُه» از این دو روایت ظاهر می‌شود که امام او را توثیق کرده‌اند.

پس در این مساله بین علمای رجال اختلاف وجود دارد.

 

بررسی شواهد دیگری بر وثوق

راه دوم؛ از جهات دیگر می‌توانیم شواهدی به دست بیاوریم که عمر بن حنظله فرد مورد وثوقی است.

1-کثیری از مشایخ و اجلاء علماء بر خودش و بر روایات او اعتماد کردند در کتب روایی حدود 30 روایت از امام نقل می‌کند و علماء به آن اعتماد کردند. به عنوان مثال محمدون ثلاث یعنی مرحوم شیخ در تهذیب و استبصار و کلینی در کافی و صدوق در من لا یحضره الفقیه در کتب اربعه این 30 روایت را آوردند. آیا نمی‌شود به چنین فردی اعتماد کرد؟

2-علاوه بر این راویانی که از عمر بن حنظله نقل می‌کنند افرادی مانند زراره، ابن فضال، عبدالله ابن بکیر، هشام بن سالم و دیگران که آقای خویی در معجم الرجال حدیث، برمی‌شمارد؛ یعنی 70 نفر از أجلاّء مشاهیر رواة از ایشان روایتی نقل می‌کنند.

 ممکن است این همه روایات صحیح نباشد ولی کثرت نقل روایت به عنوان شاهد بر وثوق به عمر بن حنظلة می باشد.

3-علاوه بر اینها مثل مرحوم شهید ثانی در بحث درایه می‌فرماید: «و عمر بن حنظله لم ینص الاصحاب فیه بجرح و تعدیل لکن امره عندی سهل لأنی حققت توثیقه من محل آخر و ان کانوا قد اهملوه»   الرعایة فی شرح البدایة، شهید ثانی، ص134

اصحاب به جرح و تعدیل او تصریح نکردند لکن امر او نزد من آسان است؛ زیرا از غیر کتب رجال به این نتیجه رسیدم که او مورد وثوق است ولو علمای دیگر اهمال و کوتاهی کردند و از آن راهی که من رفتم نرفتند.

مثل مرحوم شهید شهادت می‌دهد اگر یک نفر دیگر باشد برای عدالت عمر بن حنظله کافی است و گفتیم مرحوم مامقانی نیز گفته است «یظهر منهما توثیقه» از این دو روایت توثیق عمر بن حنظلة به دست می‌آید.

4-بالاخره اگر این مواردی را که به عنوان مجموع شواهد برای وثاقت عمر بن حنظلة جمع کردیم قبول نکنید، می‌گوییم این قضیه که این روایت مورد قبول کافّه علما قرار گرفته حتی اسم روایت را مقبوله گذاشتند و مقبوله یعنی بدان اعتماد کردیم ولو شبهاتی وجود داشته باشد همین کافی است تا به روایت عمر بن حنظلة اعتماد شود.

 

نکته عجیب

مرحوم آیت الله خویی (ره) در معجم رجال الحدیث ج 12 ص 430 تقریباً سه صفحه در مورد عمر بن حنظلة بحث دارد. ما در توثیق عمر بن حنظلة دو روایت نقل کردیم اما آقای خویی چهار روایت نقل می‌کند در وثاقت عمر بن حنظلة که یکی از چهار روایت، برادر عمر بن حنظلة به نام علی بن حنظله است.

که از امام صادق علیه السلام نقل شده که امام فرمود قدر و منزلت و شرافت افراد را به مقدار نقل روایت آنان از ما بدانید یعنی هر چه بیشتر از ما روایت نقل کند معلوم می‌شود بیشتر با ما بوده و اعتماد بیشتری به او می‌شود. قهرا از این روایت به دست می‌آید وقتی شخصی مانند عمر بن حنظلة این همه روایت از معصوم نقل کرده است غیر از آن است که یک یا دو روایت نقل کند.

مرحوم آقای خوئی با اینکه این روایت را نقل می‌کند می‌گوید سند این روایت ضعیف است و آن را نمی‌پذیرد و پس از نقل هر چهار روایت که در توثیق عمر بن حنظلة استدلال شده را رد می‌کند.

5-استدلال پنجم برای وثاقت عمر بن حنظلة توسط آقای خویی همین مقبوله بودن روایت عمر بن حنظلة است. آقای خویی بعد از طرح مقبوله بودن در بحث علاج تعارض می‌فرماید: علماء از جهت استدلال برای باب تعارض و رسیدن به علاج به ذیل همین روایت «خذ باعدلهما و اشهرهما» و غیره دارد. مشهور به این روایت عمر بن حنظلة عمل کردند و اگر مشهور علماء به روایتی عمل کنند دلیل می‌شود که روایت صحیحه است ولی بعد روی مبنای خودش این مطلب را رد می‌کند و می‌فرماید: عمل مشهور موجب جبران ضعف سند نمی‌شود.

در پاسخ به مرحوم آقای خویی مشهور می‌گویند و ما بارها گفتیم که عمل مشهور موجب جبران ضعف است حتی گفته‌اند «کلما ازدادت ضعفا ازدادت قوة» هرچه روایت ضعیف‌تر به نظر برسد وقتی مشهور به آن عمل کردند دلیل قوت بیشتر این روایت است؛ زیرا معلوم می‌شود قرائنی بوده که با این وجود به آن عمل کردند.

وقتی افرادی مانند شیخ مفید و شیخ طوسی که اصرار به نپذیرفتن روایات ضعیفه دارند به این روایت که شبهه ضعف دارد عمل می‌کنند معلوم می‌شود آنها دلائلی در اختیار داشته‌اند پس این کلام مرحوم آقای خویی (ره) قابل پذیرش نیست.

6-دلیل ششمی‌که مرحوم آقای خویی در مورد ادعای وثاقت عمر بن حنظلة نقل و رد می‌کنند این است که می‌فرماید: «ان الاجلاء کزرارة، عبدالله بن مسکان، صفوان بن یحیی و اضرابهم قد روا عنه»

برخی خواستند بگویند چون بزرگانی نظیر زراره و عبدالله بن مسکان و صفوان بن یحیی و دیگران از عمر بن حنظلة روایت نقل کردند پس معلوم می‌شود عمر بن حنظله مورد اعتماد است بعد خود آقای خویی پاسخ می‌دهد که صرف نقل بزرگان از شخصی دلیل بر وثاقت او نمی‌شود.

اما در پاسخ آقای خویی (ره) می‌توان گفت: مرحوم شیخ در عدة که کتابی رجالی است شهادت می‌دهد که صفوان بن یحیی فقط از ثقه روایت نقل می‌کند.

بنابراین بر فرض، اگر مجموع شواهد و آنچه که از روایات به دست می‌آید را نپذیریم همین­که مشهور به این روایت عمل کرده است کافی است تا بگوییم این روایت عمر بن حنظلة قابل استناد است.

 

بررسی دلالت روایت

 مرحوم امام(ره) برای اثبات دلالت روایت به سه آیه تمسک می‌کند و تناسب دارد که در این روایت به آیه ﴿و قد اُمروا أن یکفروا بالطاغوت﴾ تمسک شده است و امام برای اثبات مراد از حاکم در روایت که فرمود: «انی قد جعلته علیکم حاکما» به این آیه با دو آیه قبل از آن استناد می‌کند.

به هر حال باید سه آیه را مورد بحث قرار دهیم تا مراد از «جعلته حاکما» مشخص شود که به معنای قاضی است؟ اگر به این معنا باشد نمی توان در مورد ولایت فقیه استناد کرد اما اگر به معنای حکومت گرفتیم بحث ولایت فقیه اثبات می شود که در جلسات آتی بدان خواهیم پرداخت./904/926/ر  

تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳