vasael.ir

کد خبر: ۴۱۳۴
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۳ - 12 January 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 8

ولایت فقیه در طول ولایت الله است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله مقتدایی با اشاره به اینکه مهمترین بخش ولایت بر افراد، ولایت در اداره جامعه اسلامی است گفت: ولایت پیامبران الهی و ائمه(علیهم السلام) ذاتی نیست بلکه عَرَضی و اهدایی از ناحیه خداوند است و در ادامه این مسیر همین ولایت برای فقها نیز قابل اثبات است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در درس خارج فقه ولایت فقیه که روز چهارشنبه 24 شهریور سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، بعد از بیان نکات اخلاقی به بررسی اقسام ولایت تشریعی و شئون آن در جامعه اسلامی پرداخت و گفت: در قرآن کریم چند گونه تکفّل و ولایت بر افراد بیان شده است که با بررسی آیاتی از قرآن کریم به مواردی همچون ولایت بر محجورین، تجهیز میت، قصاص و ولایت بر افراد عاقل اجتماع برمی خوریم.

این استاد حوزه در در ادامه، قسم چهارم را مهم ترین بخش ولایت بر افراد در اداره جامعه اسلامی عنوان کرد و گفت: با توجه به این که اهواء نفسانی زیاد است و برای اینکه به کسی ظلم نشود و هرج و مرج ایجاد نشود و برای ایجاد نظم در اجتماع و اداره مملکت این ولایت وجود دارد و دارای موید قرآنی است.

وی در پایان خاطر نشان کرد: خداوند متعال در آیات متعدد قرآن کریم حق ولایت بر افراد را برای خویش ثابت کرده است و برای این امر خلفائی در زمین قرار داده است که همان پیامبران الهی و ائمه علیهم السلام هستند که ولایتشان ذاتی نیست بلکه عرضی و اهدایی از ناحیه خداوند است و در ادامه این مسیر همین ولایت برای فقها نیز قابل اثبات است.

 

تقریر درس

خلاصه ای از مباحث گذشته

قسم دوم از اقسام ولایت، ولایت تشریعی است که مراتبی دارد:

1.ولایت بر تشریع و قانونگذاری (ولایت تقنین)؛ در این قسم کسی که ولایت دارد می‌تواند حکم و قانون وضع کند و این ولایت مختص خداوند است و هیچ شخصی چنین ولایتی ندارد و در قرآن هم به صورت متعدد تکرار شده است: ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾ انعام آیه 57 و یا ﴿ألا لَهُ الْحُکْمُ﴾ قصص آیه 80

حق حکم و قانون‌گذاری مختص خداست و پیامبر اسلام(ص) نیز حق چنین کاری را ندارد. اینکه می‌گوییم غیر او حق ندارد و پیامبر فقط مبیّن و رسول و رساننده است شاهد قرآنی نیز دارد که در قرآن می‌فرماید: ﴿وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ سوره مبارکه نحل آیه 44 : ما قرآن را به تو نازل کردیم تا احکام را برای مردم بیان کنی.

2.ولایت بر قضاء و فصل الخصومات؛ قسم دوم از اقسام ولایت تشریعی ولایت علی القضاء و فصل الخصومات است. قاضی ولایت دارد که بین مردم حکم کند و این ولایت بر حکم یک قسم ولایت تشریعی است و بر مردم اطاعت واجب است و تمرّد از آن جایز نیست و این ولایت قطعا برای نبی گرامی و اهل بیت(ع) از طرف خداوند ثابت است و پیامبر و امامان نیز افرادی را برای قضاوت در بین مردم انتخاب می‌کردند و شاهد این قسم هم قرآن است.

در آیه اول می‌فرماید: ﴿فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ سوره مبارکه نساء آیه 65

آیه دوم در سوره مبارکه احزاب آیه 36 است که می فرماید: ﴿وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِیناً﴾: وقتی پیامبر قضاوتی کردند مردم اختیاری ندارند تا بگویند قبول داریم یا قبول نداریم و رد کنند. «اذا قضی الله» همان قضاوت پیامبر است که برای استحکام می‌آورد که قضاوت خدا و پیامبر یکی است.

3.ولایت بر مجتمع؛ قسم سوم از اقسام ولایت تشریعی، ولایت بر مجتمع یعنی زمامداری و حکومت است؛ یعنی حق دارد برای اداره کشور و اداره اجتماع بر مردم ولایت داشته باشد و این ولایت بر اجتماع بحث اصلی ما در ولایت فقیه می‌باشد.

 

نکته اخلاقی

از جهات مختلف در سبک زندگی اسلامی و اینکه هر فرد مسلمان در معاشرت و در رفت و آمدها و برخوردها با سایر افراد چه نحو باید تعامل داشته باشد، صحبت شد.  

انسان نسبت به برادران دینی وظایفی دارد، در جلسه گذشته در رابطه با وفای به عهد بحث کردیم و گفتیم باید به عهدی که با یکدیگر بسته اند پایبند باشند.

 

صداقت در رفتار  و گفتار

انسان باید در برخورد با برادر دینی صادق و یک رنگ باشد و سخن او در مقابلِ شخص و پشت سرش تفاوتی نداشته باشد.

اگر دو نفر با یکدیگر اختلاف دارند نزد شخص به گونه ای و در غیابش و در حضور دیگران به نحو دیگری سخن نگوید. به تعبیر شارع ذو لسانین یا ذو وجهین (دو رو)  نباشد که یکی از محرّمات و از پست‌ترین صفاتی است که برای انسان تصور می شود و شخص دارای این صفت عقوبت شدیدی نیز در قیامت دارد.

 

بیان روایت

 «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: مَنْ لَقِیَ الْمُسْلِمِینَ بِوَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ.» الکافی،  ج2، ص343

حضرت امام صادق(ع) فرمود: کسی که با مسلمانان با دو صورت و دو زبان برخورد نماید در قیامت دو زبان دارد و از هردو شعله آتش بلند است.

این روایت بیانگر زشتی این صفت رذیله است.

 

روایت دیگر

«عَنْ عَلِیٍّ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) یَجِی‌ءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذُو الْوَجْهَیْنِ دَالِعاً لِسَانُهُ فِی قَفَاهُ وَ آخَرُ مِنْ‌ قُدَّامِهِ یَلْتَهِبَانِ نَاراً حَتَّى یَلْهَبَا جَسَدَهُ ثُمَّ یُقَالُ هَذَا الَّذِی کَانَ فِی الدُّنْیَا ذَا وَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ یُعْرَفُ بِذَلِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» مرآة العقول  ج10، ص353

از حضرت علی(ع) نقل است که رسول الله(ص) فرمود: کسی که دارای دو صورت است در قیامت می‌آید در حالیکه دو زبان دارد یک زبان دارد که از پشت سرش افتاده است و دیگری هم از جلویش افتاده است و اینها ملتهب و شعله‌ور هستند و حتی این آتش‌ها به جسم سرایت می‌کند و بدن نیز آتش می گیرد و بدنشان را هم می‌سوزاند و یکی همراه اوست که او را بین اهل محشر معرفی می‌کند که این کسی است که در دنیا ذو لسانین و ذو وجهین و دو چهره بوده است.  

بعضی در دنیا وجهه ای داشته اند و الان در قیامت به این صورت و با این وضعیت محشور شده اند.

از روایات برمی‌آید که این صفت از پست‌ترین صفات است و عقوبت شدیدی دارد که انسان در ظاهر با شخص اظهار محبت و دوستی می‌کند و پشت سر بدگویی و غیبت می‌کند و حتی توطئه و دشمنی دارد.

این صفت حرام شرعی و گناه کبیره است و عقوبت شدیدی دارد.

مرحوم صاحب وسائل در باب مستقلی این گونه تعبیر آورده است «بَابُ تَحْرِیمِ کَوْنِ الْإِنْسَانِ ذَا وَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ»

 

روایت دیگر

«عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُطْرِی أَخَاهُ شَاهِداً وَ یَأْکُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ.» مرآة العقول  ج10، ص355

حضرت امام باقر(ع) فرمودند: بنده بدی است عبدی که ذا وجهین و ذا لسانین باشد که در حضور زیاده‌روی در مدح و تملّق می‌کند و در پشت سر او غیبت می‌کند.

غیبت اکل مرده برادر دینی است که در قران هم می‌فرماید ﴿أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً﴾[7] اگر برادر دینی‌اش برخوردار باشد به او حسد می‌ورزد و اگر به تنگدستی گرفتار شود و او را تحقیر می‌کند.

 

روایت دیگر

«عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ(ع) یَا عِیسَى لِیَکُنْ لِسَانُکَ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ لِسَاناً وَاحِداً وَ کَذَلِکَ قَلْبُکَ إِنِّی أُحَذِّرُکَ نَفْسَکَ وَ کَفَى بِی خَبِیراً لَا یَصْلُحُ لِسَانَانِ فِی فَمٍ وَاحِدٍ وَ لَا سَیْفَانِ فِی غِمْدٍ وَاحِدٍ وَ لَا قَلْبَانِ فِی صَدْرٍ وَاحِدٍ وَ کَذَلِکَ الْأَذْهَانُ.» مرآة العقول ج10، ص356

روایت مرفوعه‌ای است که عبدالرحمن بن حماد نقل کرده است امام(ع) فرمود: خداوند خطاب به عیسی بن مریم(ع) فرمود: یا عیسی زبان تو در خفاء و در ظاهر باید یکی باشد.

در این حدیث قدسی اضافه‌ای دارد که خطاب به حضرت عیسی(ع) می‌فرماید: قلبت نیز باید یکی باشد و در ادامه آمده است من  خودت را از خودت می‌ترسانم که مواظب خودت باشی که دو زبان و دو قلب نداشته باشی.

مرحوم مجلسی  در معنی «و کذلک قلبک» که در ذیل روایت آمده است چند احتمال داده است:

1- احتمال دارد که مراد هماهنگی زبان و قلب باشد. (نه این که در قلب دشمنی داری و با زبان ابراز محبت کنی)

2- خود قلب دو مرحله‌ای باشد؛ در واقع علاقه و محبت به دنیا دارد و آنچه اظهار می‌کند غیر این است و زهد به دنیا را اظهار می‌کند و یا بالعکس انجام می دهد.

و شاید معنای اول مناسب‌تر باشد.

در ذیل نیز فرمود همین مقدار که من اطلاع دارم کافی است؛ یعنی باید بترسی و در یک دهان نباید دو زبان باشد و دو گونه حرف بزند کما اینکه در یک غلاف دو شمشیر  و دو قلب در یک سینه جای نمی‌گیرد.

چه مقدار فراوان در جامعه این صفت پست و رذیله را می‌بینیم حتی در روزنامه‌ها و رسانه‌ها از این‌گونه موارد زیاد مشاهده می شود که در برخی روایات به شرّ الخلایق در قیامت تعبیر شده است.

 

اقسام ولایت تشریعی

قسم اول ولایت در تقنین است که مختص خداست.

 قسم دوم ولایت بر قضاء است و کسی که در این مسند می نشیند ولایت دارد و باید حکمش امتثال شود و خلاف حکم او عمل کردن خلاف است.

قسم سوم ولایت بر جامعه است و گفتیم بحث در ولایت فقیه هم بر روی ولایت بر اداره جامعه، حکومت و نظام متمرکز است.

در قرآن چند گونه تکفّل حال دیگران آمده است که اکنون به بررسی برخی مصادیق ولایت بر جامعه می‌پردازیم:

  1. ولایت بر محجورین

در قرآن می‌فرماید: ﴿فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ﴾سوره بقره آیه 282

 در این آیه که بزرگترین آیه قرآن و حدود یک صفحه است 18 ماده قانونی آمده که یک مورد کتابت است و اگر کسی که باید بنویسد سفیه، لال وغیره است که تعبیر به محجورین می‌شود، برای اینها ولیّ تعیین شده که ولیّشان اینکار را انجام دهد.

  ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ﴾: ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر معامله نسیه‌ای داشته‌اید و چون فروختید و طرف نسیه گرفت یا شما چیزی را خریدید و قرار شد بعدا پول آن را بپردازید؛ بنویسید.

 ﴿وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ﴾: اگر خودش نتوانست دیگری بنویسد.

 ﴿وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ﴾: و اگر خودش نمی‌نویسد املاء کند که دیگری عین کلام او را بنویسد.

 ﴿وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً﴾: و آن نویسنده باید متقی باشد و هر آنچه که املاء کننده می‌گوید را بنوسید.

 ﴿فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْل﴾: اگر آن کسی که حق دارد (مدیون) سفیه یا ضعیف یا لال و یا به هر حال محجور است ولیّ او باید نوشتن را املاء کند.

ولی باید به حق عمل کند و بنویسد.

محل شاهد، ولیّ محجور است که همان ولایت مجتمع است.

  1. تجهیز میت

 برای امور تجهیز میّت، ولیّ تعیین شده که باید برای تجهیز و تدفین میت اجازه دهد برای نماز و غیره اجازه ولیّ لازم است که یک بخش از داشتن اختیار امر نفری دیگر است.

  1. قصاص

 در مورد قصاص برای ولیّ مقتول حقی قرار داده شده است. ﴿وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً﴾ سوره مبارکه اسراء آیه 282

حق قصاص که قاتل را بکشد برای مقتول است اما حال که خودش نمی‌تواند ولیّ او این حق را دارد و این همان داشتن اختیار و سرپرستی امور یک شخص است.

 البته اگر قصاص باشد به جز جان بر هیچ چیز مسلط نیست و نمی‌تواند بگوید مقتول مثلا دانشمند بود و قاتل انسان عادی بود. اما اگر با رضایت تبدیل به دیه شد اندازه آن در اختیار ولیّ است به هر مقدار که می‌خواهد می‌تواند رضایت دهد. (چه کمتر و چه بیشتر)

 

1.ولایت بر عقلاء و افراد عاقل اجتماع

 قسم دیگر که محل بحث نیز همین است ولایت بر عقلاء و اجتماع است.

با توجه به این که اهواء نفسانی زیاد است و برای اینکه ظلم به کسی نشود و هرج مرج ایجاد نشود و برای ایجاد نظم در اجتماع و اداره مملکت، این ولایت وجود دارد که تشریعی می‌باشد.

در قرآن می فرماید: ﴿النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ سوره مبارکه احزاب آیه6: ولایت پیامبر (ص) از خود مومنین بر خودشان بیشتر است.

 این قسم چهارم عام است و ولایت بر همه افراد جامعه را شامل است. ولایت پیامبر بر اجتماع را خداوند برای ایشان قرار داده است.

﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ﴾  سوره مبارکه مائده آیه 55

سه ولیّ در آیه شریفه آمده است:

    1. الله    2. پیامبر     3. مؤمن صدقه دهنده

در این آیه شریفه که در حق حضرت علی(ع) نازل شد و اشاره به ماجرای بخشیدن انگشتر در نماز توسط امیرمومنان علیه السلام به فقیر دارد، خداوند و رسول(ص) و ائمه علیهم السلام را ولیّ می‌داند و این که سه ولیّ را پشت سر هم ذکر کرده است نشان دهنده این است که این ولایت ها در عرض هم نیست بلکه در طول یکدیگر هستند.

ولایت خداوند به دلیل عقلی و نقلی ذاتی است و این ولایت خود را به رسول تفویض می‌کند کما اینکه به حضرت داوود فرمود: «انی جاعلٌ  فی الارض خلیفه»، خداوند ولیّ است و می خواهد اجتماع را اداره کند، به چه صورتی اجتماع را اداره می کند؟ به این صورت که خلیفه برای خویش انتخاب می کند. پس این که انبیاء از طرف خدا انتخاب شده اند نوعی ولایت عَرَضی یا اهدایی است و ذاتی نیست.

یا می‌فرماید: ﴿اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا﴾

سه گونه ولایت تشریعی داریم و یک صورت ذاتی است و دو صورت عَرَضی است که صورت سوم (سرپرستی اجتماع که عَرَضی است) مورد بحث ماست و این ولایت که بعد از خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام برای فقهاء نیز هست که نوعی ولایت تفویضی است که به آنها رسیده است و در طول ولایت الله و ائمه علیهم السلام است که بعداً توضیح مفصّل آن را بیان خواهیم کرد./904/926

                                                                                                            تقریر: محسن جوادی صدر

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳