vasael.ir

کد خبر: ۱۴۲۲۹
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۲ - 06 August 2019
حجت الاسلام والمسلمین زیبایی نژاد تبیین کرد؛

تفاوت نگاه فردی و حکومتی فقه به اشتغال بانوان

وسائل ـ مسؤول مرکز تحقيقات زن و خانواده گفت: گاهی یک زن از مرجع خود می‌پرسد که بنده شاغل شوم یا خیر؟ اما يك موقع حاكميت می‌خواهد بررسی کند كه اشتغال زنان آری يا خیر؟ در اینجا اول بايد به وزیر یا هر سیاست‌گذار دیگری تفهيم كنیم كه پرسش تو غير از پرسش مردم است؛ سؤال تو نبايد اين باشد كه زن می‌تواند شاغل باشد يا نه؛ به تو چه ربطي دارد؟ تو بايد بپرسی كه مواجهه حاكميت با اشتغال زنان باید چگونه باشد؟ سياست تشويقی یا تحديدی داشته باشد؟ يا هيچ کاری نداشته باشد؟ اگر پرسش حاكميتی باشد، يک وجوه جديدی پيدا می‌كند.

به گزارش خبرنگار وسائل، فقه زنان و خانواده از سلسله درس تفاوت نگاه فردی و حکومتی فقه به اشتغال بانوانگفتارهای رمضانی پایگاه فقه حکومتی وسائل بود که خرداد ماه 98 برگزار شد؛ آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح مطالب ارائه شده از سوی حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد مسؤول مرکز تحقيقات زن و خانواده در دومین جلسه است:

 

بناء عقلا چگونه شکل می‌گیرد؟

يك بحث مقدماتي كه فكر مي‌كنم بايد نسبت به آن پروژه‌هاي كاري و تحقيقاتي انجام شود، اين است كه عقلانيت‌ها چگونه شكل مي‌گيرند؟ موقعي كه ما از مصلحت و عرف بحث مي‌كنيم، عرف‌ها چگونه به وجود مي‌آيند؟ عقلانيت‌ها چگونه شكل مي‌گيرند، بنائات عقلايي چگونه شكل مي‌گيرند؟

ما تنها اين بحث را در اصول فقه داريم كه عقلا من حيثهم عقلا يك بنائاتي دارند؛ هر چيزي كه به عنوان عقلا من حيثهم عقلا در نظر مي‌گيريم، به ما القاء مي‌شود را قبول كنيم يا نه؟ اصولاً چنين چيزي وجود دارد؟ عقلا من حيثهم عقلا يك بنائاتي دارند؟ مي‌گوييم كه اجمالاً ممكن است كه وجود داشته باشد.

در طول اعصار و تاريخ، جوامع و مردم براي گذران زندگي خود مجبور هستند كه به قول شخص ثقه اعتماد كنند و الا زندگي‌شان پيش نمي‌رود، بنائات عقلايي يك تعدادي اينطوري است؛ يعني قيد زمان و مكان بر نمي‌دارد و عقلا من حيثهم عقلا به يك تشخيص‌هايي رسيده‌اند؛ اما حواس‌مان باشد كه همين عقلا فرزند زمان خودشان هم هستند؛ در چارچوب فرهنگ زمانه خود يك چيزهايي را تشخيص مي‌دهند، آن بنائات عقلائيه جهان شمول را كه قيد زمان و مكان ندارد بايستي از اين اموراتي كه عقلا به آن مي‌رسند اما تحت عقلانيت زمانه خود مي‌رسند بايد جدا كنيم كه اين عقلانيت در آن زمان ساخته و پرداخته مي‌شود و به تعبيري برساخت است.

 

نسبت عقلانیت با مصلحت

كاري كه نظامات تربيتي مي‌كنند اين است كه عقلانيت جديدي را شكل دهند. باید به این نکته توجه داشت که نسبت بحث عقلانيت با مصلحت چیست؟ ما بحث مصلحت را رها کرده ایم؛ يك عناويني هست كه به نظر بنده رها شده است، مانند عنوان اسراف، ما مي‌گويم كه اسراف گناه و حرام است، بعد مي‌گويند كه اسراف بيش از حد اعتدال مصرف كردن است؛ من مي‌گويم كه اين حد اعتدال را چه كسي تعيين مي‌كند؟ مي‌گويند كه عرفي است؛ اگر عرفي باشد اين عرف تحت تأثير فرهنگ زمانه شكل مي‌گيرد، حواسمان به آن هست؟

يعني اگر در جامعه مصرفي عقلانيت مصرف حاكم شد، اين عرف، براي شما نقطه اسراف را جابه‌جا مي‌كند؛ من گاهي وقت‌ها به رستوران مي‌روم و مي‌بينم كه فرد چهار رقم غذا سفارش داده است؛‌ در نگاه اول مي‌گويم كه چرا زياده‌روي مي‌كني؟ بعد مي‌بينم كه آن فرد براي خود منطق دارد؛ نمي‌خواهد بريز و بپاش كند، مي‌گويد كه در جامعه امروز اگر چهار نوع غذا جلوي شما باشد و از هر كدام يك قاشق بخوري و بقيه آن را هم بگذاري يك تشخص اجتماعي پيدا مي‌كني كه اين تشخص اجتماعي براي تو آورده دارد؛ تحقير نمي‌شوي، جايگاه تو در جامعه متفاوت مي‌شود.

چه طور شما مي‌گوييد كه اگر من بخواهم به مجلس عروسي بروم، يك لباس گران قيمت پلو خوري بخرم و به تن كنم اسراف نيست، به همان منطق شما اگر اينجا اين قاعده رفتاري را در خوردن داشته باشيد، اين قاعده شما در جامعه امروز عقلانيت دارد.

 

تأثیر فرهنگ مصرف در تعریف اسراف

اين فرهنگ مصرفي كه حقوقتان دو ميليون باشد ولي ژست آدم چهار ميليوني را مي‌گيريد در جامعه امروزی ما عقلانيت دارد، چون كارتان را پيش مي‌برد؛ لذا وقتي به خانه افرادي مي‌رويد كه در طبقه بالاي اجتماعي نيستند، ژست بالاتري مي‌بينيد.

مثلا اگر من و شما بخواهیم دختر شوهر بدهيم، يا برای پسر خود زن بگیریم، به بچه‌ها و همسر خود مي‌گوييم كه حواستان باشد، ما طلبه هستيم، در طبقه اقتصادي خاصي هستيم، دست‌مان به سختي به جيب‌مان مي‌رسد، حد ضرورت‌ را رعایت کنید، آنها هم مي‌گويند كه ما هم در حد ضرورت‌ها خرید می‌کنیم، مگر اعتماد نداري، مي‌گوييم كه چرا اعتماد داريم؛ فردا به خانه مي‌رويد و مي‌بينيد كه يك سري ظرف چيني خريده‌اند، در پاسخ به شما می گویند که بدون ظرف نمي‌توان زندگی کرد.

یک روز دیگر مي‌بينید كه يك سري چيني سبك خريده‌اند و مي‌گويند كه بدون اين‌ها كه نمي‌شود حتماً بايد باشد؛ سپس ظرف بلور به خریدها اضافه می‌شود. بنابراین می‌بینید که اسراف توسعه مصداقي یا مفهومی پيدا كرده است؛ البته من احتياط مي‌كنم و نمي‌گويم كه مفهوم اسراف عوض شده است، شايد در اين كلام بي‌دقتي باشد.

وقتی كه تعریف اسراف را به عرف حواله مي‌دهيد، خواهید دید که اصلاً برداشت عمومي جامعه از اسراف، تحديد شرعي ندارد؛ اين عرف متحول است. در فرهنگي كه عقلانيت مصرف بر آن حاكم است، ضرورت هم يك طور ديگر فهم مي‌شود، يعني مادر دختر مي‌گويد كه ضرورت دارد كه دختر من میان دخترهاي ديگر تحقير نشود، پس بايد اين هزينه را صرف کنم.

این مادر خود را با متوسط جامعه قيد مي‌زند، مسأله او رفع نياز زندگي روزمره‌ فرزندش نيست، اين ظرف كريستالي كه خريده است 10 سال در ويترين خانه‌ دست نخورده می ماند؛ وقتی به او مي‌گوييد كه اين ظرف‌هایی که تا به حال از آن استفاده نکرده ای را حاضري به دختر خودت بدهی؟ مي‌گويد نه، چون مردم اینها را ديده‌اند، چيزي كه ديده‌اند كه نمي‌شود به عنوان جهیزیه بدهم.

شما به خانه مي‌رويد و مي‌بينيد كه برايتان كارت عقد و عروسي آمده است؛ شما خوشحال مي‌شويد و همسر شما استرس دارد؛ مي‌گويد كه هفته ديگر مي‌خواهم به عروسي بروم، این لباس را يك بار در عروسي قبلي پوشيده‌ام و مردم ديده‌اند؛ نمي‌شود يك لباس را در دو مجلس عروسي پشت سر هم پوشيد؛ بايد يك لباس جديد باشد؛ اين منطق زنانه و منطق جامعه مصرفي است؛ با اين منطق‌هاي جديد تعريف اسراف چه مي‌شود؟

 

شریعت نباید به دنبال عرف حرکت کند

اسراف يعني زياده‌روي از حد تعادل؛ حد تعادل تغيير پيدا كرده است؛ يعني شريعتي كه ما تعريف كرديم در حال دويدن به دنبال عرف‌هايي است كه آن عرف‌ها را ابليس‌ها در مقياس بين‌المللي براي ما درست كرده‌اند؛ این  نتیجه فقهي است كه در درک مفاهیم شما را به عرف ارجاع می‌دهد و اگر مصلحت را بخواهيد به صورت عرفی بررسي كنيد، همين مشکلات در مسائل اجتماعي و برنامه‌ريزي‌هاي كلان نیز پیش می‌آید.

در گذشته كميته امداد وقتی که می‌خواست به خانواده‌های تحت حمایت خود جهيزيه بدهد قالي، بخاري، علاء الدين و يخچال مي‌داد؛ امروزه یک تلويزيون رنگي هم روي آن مي‌گذارد چراکه جزو ضروريات زندگي شده است؛‌ تا يك حدي را ممكن است که بپذيریم و بگوییم كه بالاخره قيد زمان و مكان قطعاً تأثير دارد، تا ديروز ضرورت نبوده است و الان ضرورت مي‌شود.

الان كه ديگر دوره بخاري نفتي نيست، بخاري گازي ضرورت است، تا حدي از آن را مي‌فهمم، اما اين توسعه تا چه اندازه قيد زمان و مكان بر مي‌دارد؟ این موضوعي است كه بايد روي آن پژوهش انجام دهيم تا اسراف را عرفي معنا مي‌كنيم. فرهنگ‌هاي مسلط خودشان عرف را می‌سازند.

 

تفسیر «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»

در «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»، چند احتمال وجود دارد، يكي اينكه تأسيس نباشد، یعنی مي‌خواهد بگويد كه در احكام شرعي قبلاً يادتان داده‌ايم كه با زنان خود در چارچوب شريعت تعامل كنيد، المعروف ما امرتم به و المنكر ما نهيتم عنه، معروف و منكر معناي حقيقت شرعيه بايد داشته باشد.

برخی از «معروف» تفسيری ارائه کرده اند که يك مقداري بحث عرفيت در آن مي‌آيد؛ ممکن است بسیاری از رفتارهايي كه در طول اعصار در اختيار شما بوده است كه از همسرانتان مطالبه كنيد، در یک برهه از زمان خلاف معروف باشد، آنگاه باید چه كرد؟ مثلاً مطالبه تمكين خاص یا اگر خود «وضربوهن» خلاف معروف باشد چه كار مي‌كنيد؟

يعني دايره معروف و منكر توسعه و ضيق پيدا مي‌كند؛ البته من معتقد هستم كه حداقل در این مسائلی که احكام شرعي منصوص داریم، معروف و منكر با همان احكام شرعيه مطابق است؛ باید دید که در دايره مباهات آيا عرفيت را می‌توان دخیل کرد يا خیر؟

 

حوزه مباهات؛ نقطه شروع نفوذ ابلیس

نكته بعدي اين است كه نگاه ما به حوزه مباهات چه نگاهي است؟ در مباهات شارع اختیار داده است كه شخص إن شاء فعل و إن شاء ترك؛ مي‌تواند انجام دهد و مي‌تواند انجام ندهد؛ اما يك نگاه ديگري هم مي‌شود به حوزه مباهات كرد و آن نگاه فرهنگي است؛ با نگاه فقهي مي‌گوييد فرد اختيار دارد كه هر كاري خواست بكند، اما اگر توجه داشته باشيد كه ابليس نقطه شروع نفوذش از حوزه مباهات است، نه از حوزه محرمات و واجبات، دیگر نمی‌گویید که هر کاری خواست بکند.

شیطان اول به ما مي‌گويد كه زياد حرف بزن، موقعي كه پرگو شديم، کم کم غيبت هم از ما صادر می شود و آبروريزي هم می کنیم؛ بعد كم كم براي ما عادي مي‌شود. در حوزه مباهات فرد آزاد است که پر خوري كند يا نماز را تند بخواند و كارهاي ديگر انجام بدهد اما باید حواس‌مان باشد كه حوزه مباهات حوزه خطرناكي است، حوزه آغاز نفوذ علمي است.

در روايت حضرت عيسي(ع) را ببينيد كه وقتي نصيحت مي‌كنند، مي‌گويند برادرم موسي(ع) به شما گفته است كه زنا نكنيد، من به شما مي‌گويم كه فكر زنا نكنيد، چون فكر گناه گرچه گناه نيست، اما ايشان تشبيه مي‌كنند به خانه‌اي كه درهاي آن بسته است و در آنجا آتش روشن كرده‌ايد؛ درست است که خانه آتش نگرفته اما همه جا را دود فرا گرفته است؛ مي‌گويد فكر زنا، آدم را آتش نمي‌زند اما زنگارش وجود شما را مي‌گيرد، شما را مكدر مي‌كند و ديگر شفافيت نداريد. مزه عبادت مي‌رود، خيلي چيزها از دست می‌رود و آماده گناه مي‌شوید.

 

اخلاق، مباهات را محدود می‌کند / تربیت را باید از حوزه مباهات آغاز کرد

در روايات ما آمده است كه روي حاشيه‌ها حركت نكنيد؛ مثلاً مي‌گويید كه گوش دادن موسيقي مشكوك گناه ندارد، در حوزه اخلاق به شما مي‌گويند كه روي اين لبه حركت نكنيد، بعضي چيزها اختلاف فتوا دارد؛ امام مي‌گويند كه شما گرچه مقلد مرجعي هستيد كه مي‌گويد فلان چيز حرام نيست، اما احتياط آن هم بد نيست.

بسیاری از اوقات‌ حوزه مباهات، حوزه تربيت است؛ حوزه‌اي كه در آن مصلحت و مفسده خود را نشان مي‌دهد؛ من يادم هست قبل از انقلاب كه بچه بوديم و هنوز به تكليف نرسيده بوديم نماز مي‌خوانديم، موقعي كه خانه فاميل‌ها مي‌رفتيم، مادر ما به بچه 10 ساله فاميل مي‌گفت كه نماز هم مي‌خواني؟ مادرش مي‌گفت كه بگو هنوز پانزده سالم نشده است.

اين توجيه موجهي براي بچه است كه بگويد كه من مكلف نيستم؛ ولي اگر والدين پیش از تکلیف بچه را براي نماز تربيت نكنند، در سن تکلیف هم معلوم نیست نماز بخوانند. در روایت داریم که «مُرُوا أَوْلادَكُمْ بِالصَّلاةِ وَ هُمْ أَبْنَاءُ سَبْعِ سِنِينَ» سپس می فرماید اگر سن نه سالگي نماز نخواندند تنبيهش كنيد؛ چون مي‌خواهد بگويد كه نماز خوان شدن فرزند در يك لحظه اتفاق نمي‌افتد، بايد تمرين داشته باشد.

يعني گرچه بچه خودش مكلف نيست، اما والدين او تكليفي دارند؛ نمي‌خواهم بگويم كه تكليف وجوبي دارند، شايد تكليف استحبابي باشد برای تربيت فرزندشان كه از او بخواهيد اين كار را بكنند؛ تنبيه كنند، حق تنبيه را دارند، و الا آن اتفاقي كه بايد بيافتد، شكل نمي‌گيرد.

حالا شما ببينيد كه ما برنامه‌هاي كودك و نوجوان در تلويزيون خود مي‌گذاريم؛ در اين برنامه‌هاي كودك و نوجوان فرضاً بخواهيم يك چيزي بگوييم، كه براي بچه مباح است اما براي آدم بزرگ حرام است، مثل آن چيزي كه در هفته‌هاي گذشته در بعضي مهدكودك‌ها و مدرسه‌ها اتفاق افتاد؛ آهنگ‌هاي مخصوص و رقص‌هاي كذايي داشتند.

مي‌توان گفت كه بچه مهد كودك كه تكليف ندارد، مربي مهد كودك هم از اين فرجه و فرصت شرعيه استفاده مي‌كند و بچه‌ها را رقاص بار مي‌آورد، بچه‌ها هم خلاف شرع نكرده‌اند، اما مي‌توانم بگويم كه مهد كودك هم كار اشتباهي نكرده است؟‌ الگوي تربيتي‌ آنها درست بوده است؟

 

خوب و بد حوزه مباهات در فقه حکومتی تبدیل به واجب و حرام می‌شوند

اين بد و خوب‌ها در عرصه مباهات موقعي كه در فقه حكومتي مي‌آيد، چون حكومت موظف است كه در طريق مصلحت عامه حركت كند اين مصلحت عمومي جامعه، برايش تكليف واجب و محرم درست مي‌كند. يعني خيلي از امور در مقياس فردي جزو مباهات بمعني الاعم است، اما در مقياس حاكميتي واجب يا حرام مي‌شود.

بنده اين ادبيات را نه در شوراي نگهبان و نه در كلمات امام و رهبر معظم انقلاب نديده ام؛ تك مواردي در این زمینه وجود داشته است. به نظرم مسؤولان آموزش و پرورش در دهه هفتاد يك استفتائي از رهبري درباره موسيقي داشتند، ايشان حكم موسيقي را مي‌گويند و سپس می‌فرمایند كه اما اشاعه موسيقي با اهداف جمهوري اسلامي سازگار نيست. در فقه حكومتي بحث اين است كه آيا اشاعه موسيقي به مصلحت جامعه است يا نه؟ حتي موسيقي از نوع حلال؛ چه قدر اشاعه فرهنگ موسيقي به مصلحت است.

 

استدلال شورای نگهبان در خلاف شرع دانستن کاهش بودجه صداوسیما

در دولت اصلاحات شوراي نگهبان بر خلاف رويه‌هاي هميشگي خود نسبت به یک مسأله ای اعلام موضع كرد و گفت كه خلاف شرع ثابت نشده است؛ بودجه صداوسيما را كم داده بودند، آنها به شوراي نگهبان متوسل شده بودند، كه اگر آنها مي‌توانند يك كاري كنند، شوراي نگهبان برای کاهش بودجه آنها اشكال شرعي گرفته بود.

ببينيد كه استدلال شوراي نگهبان چه قدر قشنگ بود؛ گفته بود كه چون صداوسيما هزينه بالايي دارد و شما اين هزينه‌ها را تأمين نكرده‌ايد، اينها مجبور مي‌شوند كه به آگهي‌هاي تجاري متكي شوند و اشاعه آگهي‌هاي تجاري فرهنگ مصرف را در جامعه اسلامي گسترش مي‌دهد، اين با شرع سازگار نيست و خلاف شرع است. اين فقه حكومتي است، و الا شوراي نگهبان در عموم مسائل خود بر اساس فقه رساله‌اي حكم مي‌كند، نه بر اساس فقه حكومتي.

چون ادبيات فقه حكومتي هنوز جا نيافتاده است، چيزي نيست كه خيلي تصور و تصديق شده باشد؛ ولي ناخودآگاه اتفاقي افتاده است. خود آقايان شوراي نگهبان مي‌گويند كه ما مي‌دانيم كه خيلي از قوانيني كه دست ما مي‌رسد به مصلحت جامعه نيست، خدا و پيامبري نمي‌توانيم تأييد كنيم، چه طور و با چه مستند شرعي مخالفت كنيم؟ اگر ادبيات فقه حكومتي شكل بگيرد ممكن است كه ما بتوانيم مستندات آن را پیدا کنیم.

من باز در قالب مصاديقي بحث فقه حكومتي را مطرح مي‌كنم. اگر به يك جواني بگوييم كه تو مي‌خواهي ازدواج كني يا نه؟ مي‌گويد كه من انگيزه ازدواج ندارم، مشكلات مالي هست، فعلاً هم كه درس مي‌خوانم و نيازي ندارم، بعداً فكر مي‌كنم كه چه كار كنم؛ اشكال شرعي دارد؟ نه دلش نمي‌خواهد كه ازدواج كند، مي‌گويند كه اگر به گناه نمي‌افتي اشكالي ندارد كه ازدواج نكني؛ ترك مستحب كرده است.

ما در ادبيات خودمان مي‌گوييم كه غزوبت خوب نيست، ترك مستحب است؛ خيلي مانور دهيم مي‌گوييم كه پيامبر اكرم(ص) در بعضي از روايات، از جواني خوش‌شان آمد و به ايشان گفتند كه او مجرد است، حضرت فرمودند كه سقط من عين؛ از چشم افتاد. مي‌خواهيد بگوييد كه عزوبت خوب نيست، اما اين خوب نيست تنزيهي است؛ آيا ما در مقياس حاكميتي هم مي‌توانيم بگوييم كه خوب نيست؟ يا پرسش‌هاي ما اصلاً عوض مي‌شود؟

 

نگاه فقه حکومتی به مسأله تأخیر در ازدواج

در فقه حكومتي پرسش ما عوض مي‌شود؛ حاكم نمي‌پرسد كه جوان مي‌خواهد ازدواج خود را به تأخير بياندازد، یا نياندازد؛ بحث بر اين است كه من الگوهاي توسعه خود را به گونه‌اي طراحي كنم كه انگيزه ازدواج جوانان كم شود يا نشود؛ اين امر پاسخ مي‌خواهد. اگر پرسش حاكميت اين باشد كه من الگوهاي توسعه‌ام به گونه‌اي است كه نتيجه آن بالا رفتن سن ازدواج مي‌شود، اين الگوي توسعه مشروع است يا نيست؟ آن موقع ممكن است كه ما جواب بدهيم كه حاكميت كار خلاف شرعي فقهي مي‌كند، كار حرام با مقايس فقه حكومتي مي‌كند.

اينجا من يك پرانتز باز كنم و آن اينكه زمانی كه من مي‌گويم كه در الگوي توسعه شما انگيزه ازدواج كم مي‌شود، چند حالت وجود دارد، يك موقع هست كه مي‌گوييم كه هر كه دير ازدواج كرد تشويق مي‌كنيم، يا جامعه را تشويق مي‌كنيم كه زود ازدواج نكند؛ اما یک حالت مواجهه دیگری هم وجود دارد.

آقاي عليرضا مرندي وزير بهداشت دولت آقاي هاشمي مسئول پيگيري پروژه جمعيت در ايران بوده است؛ در گزارشي كه به سازمان ملل داد جايزه جهاني كنترل جمعيت را هم گرفته است؛ اين‌ها بودند كه امام و رهبري را به بحث جمعيت متقاعد و بعد هم پيگيري كرده بودند. رهبري گفتند بايد از تصميمي كه گرفتيم استغفار كنيم، در چند سال اول درست بود اما بعد اشتباه بود؛ ايشان گزارشي كه در سازمان ملل مي‌دهد، اين است كه ما براي بحث كنترل جمعيت سن ازدواج را بالا برديم، اما چگونه سن ازدواج را بالا مي‌برند؟ ممكن است كه با اهرم‌هاي فرهنگي و تبليغات، باشد و به جوانان بگویند كه زود ازدواج نكنيد.

اما حالت دوم در مواجهه با این مسأله این است که در خود برنامه اول توسعه و در پيشنهادهاي جمعيتي كه در بحث توسعه داشتند، بحث‌شان اين بوده است كه براي كاهش رشد جمعيت بايستي زنان را به تحصيلات عاليه تشويق كنيم، بايد زنان را به اشتغال و حضور اجتماعي بیشتر تشويق كنيم؛ اين بحث خيلي مهم و تأثيرگذاری بود؛ يعني موقعي كه خانواده براي زن اولويت دوم مي‌شود، اجتماع غير خانوادگي براي زن اولويت يك مي‌شود.

در بحث برنامه توسعه پنجم كه در دولت اصول‌گرا تدوين مي‌شد، به ما نامه زدند كه شما هم پيشنهادهاي خودتان را در قالب دو ماده يكي ناظر به زنان و يكي ناظر به خانواده بدهيد تا ما اينها را در سند توسعه درج كنيم، ما به اين الگوي مواجهه داشتيم، اين بود كه مثلاً در این برنامه حدود صد و هشتاد بند داشتند، دو بند از آنها ناظر به زن و خانواده بود و به ما مي‌گفتند كه نسبت به اين دو نظر بدهيد، اما من مي‌گويم كه آن صد و هشتاد بند همگی ضد خانواده است.

 

تأثیر الگوی صنعتی نادرست بر خانواده

الگوي صنعت شما ضد خانواده است؛ شما پارس جنوبی را مايه افتخار جمهوري اسلامي می دانید اما آیا به این نکته توجه داشتید که چهل هزار كارگر، كارمند و نيروي كار را در بيابان برده‌ايد؛ چند درصد از آنها بومي هستند؟ 5 درصد، 95 درصد از آنها بومي نيستند و در طول هفته هم آنجا زندگي مي‌كنند و در تعطيلات بايد به خانواده‌هاي خود سر بزنند.

از روز اولي كه اين پارس جنوبي تأسيس مي‌شد، جامعه‌شناسان نسبت به افزايش مفاسد اخلاقي يا جنسي و چيزهاي ديگر هشدار دادند؛ وقتی فاصله بين محل كار و زندگي طوري است كه فرد نمي‌تواند روزانه برود و برگردد، و فرد نمی تواند بالاي سر همسر باشد، زن جوان بايد چه كار كند؟ مرد جوان بايد چه كار كند؟ چه قدر فشارهاي عصبي؟ چه قدر فشار جنسي، اين را چه طور حل مي‌كنند؟ اينكه مي‌گوييم براي جامعه خطر دارد، اگر اقتصاد و  سیاست پيوست فرهنگي نداشته باشد، با مشکل مواجه می شویم.

بايد پيوست اجتماعي و فرهنگي فهم شود تا مسؤولان در تصمیم‌های سیاسی و اقتصادی خود پیش بینی کنند كه چه اتفاقي كف خيابان خواهد افتاد؛ با محاسبه سود و زيان آن بايد ببينيد كه مصلحت اجتماعي چيست؟ در اين موازنه شارع از كدام طرف بيشتر راضي است؟ اين مسأله مهم است.

 

سایه سنگین اقتصاد بر روی مسائل مختلف کشور

در حال حاضر بحث استاني شدن انتخابات مطرح است، اين استاني شدن انتخابات پيوست فرهنگي دارد، بايد مطالعه كنيم، پيامد دارد؛ خيلي از تصميم‌هايي كه ما در كشور مي‌گيريم، پيامدهايش بر خانواده ملاحظه نشده است؛ تقريباً از سي چهل سال پيش به اين طرف، که جريان نئوليبراليسم روی آمد، تمام عرصه‌هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي، متأثر از عرصه اقتصاد شد؛ يعني عرصه اقتصاد است كه براي خانواده، سیاست و مسائل دیگر تعيين تكليف مي‌كند.

من در دوران کودکی شيراز بودم، مثلاً سال 51 يا 52، از جلوي بانك صادرات كه رد مي‌شدم، نوشته بود ساعت كار صبح‌ها 8 تا 12 و بعد از ظهرها 14 تا 18؛ در آن مقطع زماني خانواده اقتضائات خود را به عرصه اقتصاد تحميل مي‌كرد، وقتي ساعت 12 می شد شما بايد كار را رها می کردید و می رفتید منزل، سر سفره با خانواده غذاي خود را می‌خوردید و استراحت می‌کردید و سپس دوباره به محل كار باز می گشتید.

امروزه كاملاً عرصه اقتصادی براي خانواده تعيين تكليف مي‌كند؛ مثلاً فرد در تهران تا چهار بعد از ظهر در اداره است، يك وعده غذايي با خانواده نيست؛ اين صرفا وعده غذايي نيست، سفره مناسك خانوادگي است، در آن عاطفه، تربيت، انسجام خانوادگي متبادل و ساخته مي‌شود؛ شما يك وعده غذايي باهم نيستيد.

در شهرهاي بزرگ هم كه بايد اول صبح بيرون بزنيد و عملاً صبحانه خود را در محيط كار مي‌خوريد؛ آن وقت شما مي‌بينيد كه در خانواده خيلي وقت‌ها جاي شب و روز باهم عوض مي‌شود و مردم شب خود را توسعه مي‌دهند؛ اينها پيامد دارد و با ساختار تكويني بشر نمي‌سازد.

 

الگوی توسعه ضد ازدواج عمل می‌کند

اينكه مي‌گويم الگوهاي توسعه ضد ازدواج عمل مي‌كند، منظورم اين است كه شما در حوزه اقتصاد برای ازدواج از الگويي حمايت مي‌كنيد كه فردی که شغلش در پارس جنوبي هست امكان تشكيل خانواده ندارد تا بتواند در اولين فرصتي كه تمكن اقتصادي دارد زن بگيرد؛ با خود مي‌گويد نمي‌شود كه همسر من در شهر خودش باشد و من اينجا زندگی کنم بنابراین ازدواج را چند سال به تأخیر می اندازد تا تكليفش روشن‌تر شود.

یک مثال دیگر اینکه دختری از مرجع خود مي‌پرسد كه من مي‌توانم در كلاس مختلط شرکت کنم؟ مرجع مي‌پرسد كه كنار پسر كه نمي‌خواهي بنشيني؟ مي‌گويد خیر؛ مي‌پرسد كار خلاف شرع كه نمي‌خواهي بكني؟ نه، حجابت هم كه درست است؟ بله؛ در پاسخ می گوید پس بنابراین اشكالي ندارد. ممكن است كه مرجع بگويد كه نوه خودم هم در اين دانشگاه‌ها است و در كلاس مختلط مي‌نشيند؛ در چه ضابطه شرعي به اين خانواده بگوييم كه اشكال دارد؟ خب اشكالي ندارد.

اما موقعي كه وزير علوم مي‌خواهد از مرجه تقلید در این زمینه سؤال کند آیا بايد پرسشش اين باشد كه حضور دختران يا پسران در كلاس مختلط جايز است يا نه؟ يا بايد پرسش را عوض كند؟ او بايد بپرسد كه من كلاس مختلط داير كنم يا خیر؟ من به عنوان وزارت علوم در فضای درسی تفكيك جنسيتي داشته باشم يا فضاي اختلاط؟ اینجا اصلاً پرسش عوض شد يك چيز ديگر است؛ اين هم يك پاسخ ديگر مي‌طلبد.

ممكن است كه پاسخش از زاويه فقه حكومتي اين باشد كه براي حاكميت، توسعه فضاهاي مختلط حرام است، چون به مفاسد اخلاقي منجر مي‌شود. اما اگر حاکمیت اين محيط‌ها را داير كرد، برای دختر و پسر مسلمان جايز است كه در اين محيط‌ها حضور پيدا كنند؛ در فقه فردي با فقه حكومتي ضوابط متفاوتي است.

 

بیشتر بخوانید: اصلاح قوانین مختلف به نفع زنان؛ دور زدن شرع با قانون

 

ممکن است گاهی تفکیک جنسیتی با نگاه حکومتی حرام باشد

ممكن است كه يك زماني بگوييد كه از زاويه فقه حكومتي تفكيك جنسيتي حرام است؛ موقعي كه مقاومت اجتماعي آن قدر بالا مي‌رود كه اگر بخواهيد در اين مسأله مداخله كنيد، مسأله بزرگتري براي خود درست مي‌كنيد، اينها را نمي‌توانيد ناديده بگيريد؛ اينكه مي‌گويم احكام فقه حكومتي لحظه‌اي است، يعني در لحظه موازنه قدرت شما به هم مي‌خورد.

در همين هفته يك تعدادي از بچه‌هاي ماركسيسم دانشگاه راه افتاده بودند با شعارهاي چپ، براي اينكه معاون فرهنگي دانشگاه مي‌خواست خودش بحث پوشش مناسب را پیگیری کند و با اين ضابطه محكم مقابله كند؛ این اولين بار است كه بعد از انقلاب در ماه رمضان، تظاهرات بر سر مسأله ای غير شرعي بر پاشد.

ممكن است با نگاه فقه حكومتي به آن مسئول بگوییم تو خيلي ندانم كاري كردي و در شرایط فعلی حركت بي‌جايي انجام دادي؛ اين كار الان مفسده انگيز است و به لحاظ بار مفسده‌اي آن حرام است؛ چنین دیدگاهی احتمال دارد. يعني شما بايد در اين بحث‌ها كاملاً اهم و مهم كنيد.

 

تفاوت نگاه فردی و حکومتی فقه به اشتغال بانوان

در بحث اشتغال زنان يك موقع سئوال اين است كه يك خانم مي‌پرسد كه شاغل شوم؟ مي‌گويیم كه شوهرت راضي است كه مي‌خواهي از خانه بيرون بروي؟ يا مي‌گويد كه راضي است؛ يا مي‌گويد كه من مقلد يك مرجعي هستم كه اذن شوهر را در خروج از منزل جايز مي‌داند، موقعي كه منافاتي با شئونات نداشته باشد؛ مي‌گويد كه آن ساعتي كه خانه نيست من هم خانه نيستم، مثلا مكلف نيستم باشم.

در پاسخ او مي‌گوييم طبق نظر مرجع تقليد خود عمل كن. سپس از آن خانم مي‌پرسیم كه شغل شما هم جزو مشاغل‌ مباح است؟ مي‌گويد كه بله؛ خب در این شرایط این مسأله به لحاظ شرعی هیچ مشکلی ندارد؛ چه كسي حق دارد كه او را از اين حق شرعي‌اش باز دارد؟

يك موقع حاكميت مي‌خواهد بررسی کند كه اشتغال زنان آري يا خیر؟ در اینجا اول بايد به وزیر یا هر سیاست‌گذار دیگری تفهيم كنیم كه پرسش تو غير از پرسش مردم است؛ سؤال تو نبايد اين باشد كه زن مي‌تواند شاغل باشد يا نه؛ به تو چه ربطي دارد؟ تو بايد بپرسی كه مواجهه حاكميت با اشتغال زنان باید چگونه باشد؟ سياست تشويقي داشته باشد؟ سياست تحديدي داشته باشد؟ يا هيچ کاری نداشته باشد؟

اينجاست كه بحث مهمي در عرصه اشتغال پيش مي‌آيد؛ اگر پرسش حاكميتي باشد، يك وجوه جديدی پيدا مي‌كند؛ مي‌گوييم كه اشتغال يعني چه؟ آيا اشتغال به معناي كار است؟ كار كردن، معناي لغوي‌اش منظور است يا چيز ديگري است؟

 

توجیهی غلط در زمینه اشتغال زنان

بعضي‌ها برای توجیه روايت مي‌آورند كه چه قدر خداوند از انسان آتل و باطل بدش مي‌آيد و آيه قرآن مي‌خوانند كه«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»، موقعي كه بيكار شدي دوباره براي خودت يك كار ديگر آغاز كن و بيكار نمان؛ ببينيد كه شارع چه قدر از بيكاري بدش مي‌آيد، در روايت هم هست كه خداوند از جوان فارغ، بيكار، ولگرد، بدش مي‌آيد.

اینها مي‌خواهند از اين مطالب استفاده كنند كه بيكاري بد است، پس اشتغال خوب است و زن نباید بيكار باشد؟ ما در پاسخ مي‌گوييم كه نه شما اشتغال را نفهميديد، اشتغال غير از كار و فعاليت است؛ ممكن است كه شما صبح تا عصر خيلي كارها كنيد، قرآن مي‌خوانيد، درس مي‌خوانيد، اينها را اشتغال نمي‌گويند.

اشتغال يك معناي عمومي به معناي كار در مقابل مزد است؛ اما باز هم مفهوم اشتغال براي ما كاملاً روشن نمي‌شود؛ در طول تاريخ هميشه ما اشتغال زنان را داشته‌ايم؛ اما نان آوري زن، درآمدزايي اقتصادي زن غالباً به يكي از دو دليل بوده است؛ اول نياز زن به شغل؛ مانند آنجايي كه زن سرپرست اقتصادي ندارد، بيوه است، شوهرش بالاي سرش نيست، يا شوهرش توانايي اقتصادي براي تأمين خانواده ندارد و نمي‌رساند.

در دوران بچگي ما، يك زن دوره گردی بود که عرقيات مي‌فروخت، يك زن ديگري هم به خانه ما مي‌آمد و سفيد آب و كيسه حمام مي‌فروخت؛ اينها كساني بودند كه شوهران‌شان عليل بودند و مجبور بودند كه كار كنند. در قرآن هم داریم که حضرت موسي به آن دختران گفت «ما خَطْبُكُما»، اينجا چه كار مي‌كنيد؟ يعني ظاهراً حضرت موسي از این کار آنها بدش آمد که زنان در کنار مردان، چوپاني کنند. آنها توضيح دادند كه«وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ»، پدر ما شيخ كبير و از كار افتاده است و ما مجبور هستيم كه اين كار را انجام دهيم.

 

پیوند اشتغال مدرن با فرهنگ

مورد دوم اشتغال در عرصه هایی است كه جامعه به كار زنان در طول تاريخ نياز داشته است؛ مثلاً زنان مشاطه، آرايشگران خانگي كه مي‌آمده‌اند، مانند کار سالن آرايش و زيبايي امروزه؛ آن موقع مشاطه‌ها شأن اجتماعي هم نداشتند؛ اينها كساني بودند كه جامعه به کارشان يك اضطرار عرفي داشت؛ خب طبیعتا مردان زنان‌ خود را برای آرایش نمی توانند پيش مردان بفرستند، مجبور هستند كه زنان شاغلي باشند كه اين نياز را برطرف كنند.

همچنین قابله‌ها و زنان ماما نیز نيازی ضروری را از جامعه برآورده مي‌كردند؛ پس در طول تاريخ ما با اين دو گروه كه شاغل بودند مواجه بوديم؛ يا جامعه مضطر به اينها بوده است يا اينها مضطر به شغل بودند اما در جهان جديد ما با يك پديده جديد مواجه شديم كه برای اشتغال زنان ارزش‌گذاری می کنند؛ يعني دختران با شغل برای خود هويت يابي و هويت نمايي مي‌كند، پز مي‌دهد، پرستيژ او در اشتغال است.

در خيلي از اين فروشگاه‌هايي كه فروشنده زن دارند، وقتی که از آنها مي‌پرسيد ماهي چه قدر حقوق مي‌گيري؟ می بینید که مبلغ چندانی نمی گیرد. فردی یک پروژه‌ تحقیقاتی در این زمینه انجام داد؛ برای این کار به اطراف بازار رضا(ع) رفته بود و با زناني كه شاغل هستند مصاحبه كرده بود، اغلب آنها به پول حالا با اين تورم‌ها، ماهي چهارصد يا پانصد هزار تومان درآمد داشتند، بيمه هم نبودند.

اين زنان چه قدر هزينه رفت و آمد دارند، چه قدر هزينه آرايش سر كارشان است، چه قدر هزينه لباس كارشان است، موقعي كه حساب مي‌كنيد نه تنها ير به ير نمي‌شود بلكه گاهي بدهكار هم مي‌شوند يا چيزي ته جيب‌شان نمي‌ماند؛ مسأله اينها اقتصادی نيست؛ آنها مي‌خواهند تجربه اجتماعي جديد پيدا كنند و به تعبيري اجتماعي شوند يا مي‌خواهند كسب پرستيژ اجتماعي كنند و به او زن شاغل بگويند؛ احساس مي‌كند كه خانه‌دار بودن آتل و باطل بودن است؛ كلاس ندارد.

اين پديده در اشتغال مدرن است؛ پنجاه سال پيش به قبل چنين چيزي در جامعه ما نبود. يك مسأله ديگری هم در این زمینه موضوع بحث ما است؛ در طول تاريخ اشتغال مانند امروز بين محل كار و محل منزل تا این اندازه فاصله ايجاد نمی كرد؛ يعني دو ويژگي در اشتغال مدرن وجود دارد.

با این شرایط زن نمي‌تواند ضمن حفظ خانواده خود، شاغل هم باشد؛ زنان شمالي كه در زمين كار مي‌كنند يا ترشي درست می کنند و شوهرشان مي‌فروشد اين اشتغال مدرن نيست، اين اشتغال سنتي است؛ چون در خانه يا كنار خانه خود زمين كشاورزي دارند و كار مي‌كنند، بچه‌هاي‌شان هم در كنارشان بازي مي‌كنند؛ فاصله‌اي بين خانه و محل كار وجود ندارد اما شما در اشتغال‌هاي مدرن اين فاصله را مي‌بينيد.

نكته دوم اين است كه اين اشتغال مدرن اشتغال يقه سفيد است، يعني در برابر ساعت كار مشخص، پول مشخص به شما مي‌دهند، غير از اشتغال سنتي كه به محصول كارتان پول مي‌دهند؛ الان به حضور و وقت‌ شما پول مي‌دهند، اينطور نيست كه شما بنشينيد و حصير بافي كنيد، به محصول‌تان پول بدهند؛ اما در اشتغال مدرن، شما ساعت كاري داريد و ساعت زيادي بايد دور از خانه باشيد، در قبال اين ساعت كاري به شما پول مشخص مي‌دهند.

 

اهمیت بررسی عوامل و پیامدهای اشتغال زنان

مسأله اشتغال زنان با رویکرد دینی باید از دو جهت مورد بررسي قرار گیرد؛ يك وجه بررسي ما اين است كه آيا اين انگيزه‌هايي كه دختران ما را به سمت اشتغال مي‌كشاند، انگيزه‌هاي درستي است يا خیر؟ يعني چه طور مي‌شود كه اشتغال براي زنان مهم مي‌شود؟ آيا اين به اين معنا نيست كه ارزش‌هاي حيات اجتماعي بر ارزش‌هاي خانوادگي غلبه پيدا كرده است كه اين زن انگيزه پيدا مي‌كند ازدواج را به تأخير بياندازد يا بچه‌داري خود را كم كند تا آن اتفاق بيافتد؟ آيا اين الگوي جديد از اشتغال محصول فردگرا شدن جامعه هست يا نيست؟ اينها از لحاظ عوامل اشتغال بايد بررسي شود.

يك جهت دیگر ناظر به پيامدهاي اشتغال بانوان هست؛ این پیامدها ممكن است خوب یا بد باشد؛ گاهي وقت‌ها در ذهن ما پيامدهاي منفي براي اشتغال هست، وقتي در دل كار مي‌رويم مي‌بینیم كه اتفاقاً پيمايش محيطي خلاف آن را نشان مي‌دهد؛ مثلاً من قبلاً به نظرم مي‌رسيد كه زنان شاغل مصرفي‌تر هستند، پول بيشتر دست‌شان مي‌آيد، يك زني را در نظر بگيريد خانه‌دار است، دستش در جيب شوهرش هست اما زني شاغل است، ماهي مثلاً دو ميليون تومان درآمد دارد، خب اين مبلغ وقتي به جيبش اضافه مي‌شود مي‌خواهد مصرف كند، مصرفي‌تر بار مي‌آيد.

تحقيقات اجتماعي ممكن است كه اين را نشان ندهد؛ نشان دهد كه زنان خانه‌دار مصرفي‌تر هستند؛ زنان شاغل چون براي پول به دست آوردن خود عرق مي‌ريزند ارزش پول را بهتر مي‌فهمند، شايد اينطور باشد؛ اما يك بحث ديگري را محکم‌تر مي‌شود گفت، و آن اين است كه پيمايش‌ها نشان مي‌دهد كه مصرف فرهنگي در زنان خانه‌دار بيشتر است، مصرف ماهواره و اينترنت، چون بيكار هستند و مي‌خواهند وقت خود را پر كنند.

 

گاهی پیامدهای بیکاری زنان از پیامد اشتغال خطرناک تر است

وقتی من و شما به عنوان طلبه تبليغ مي‌كنيم كه زن شاغل نشود، بايد ببينيم كه در چه جامعه‌اي اين حرف را مي‌زنيم؟ در جامعه‌ مدرني اين حرف را مي‌زنيم كه تكنولوژي در خانواده آمده است و وقت آزاد براي زن ما ايجاد كرده است؛ قبلاً زن هفته‌اي دو سه دفعه لباس مي‌شست و هر مرتبه ساعاتی از وقتش را مي‌گرفت كه پاي رخت شويي بنشيند، الان لباس‌ها را با يك دكمه مي‌شويد؛ اين صرفه‌جويي در وقت است؛‌ غذای آماده از بيرون مي‌خرد، جارو برقي هم وقتش را كاهش داده است، ماشين ظرف شويي كار ظرف شستن را برایش انجام مي‌دهد.

اگر زورمان مي‌رسيد خانم‌ها را متقاعد می کردیم كه برخی از کارها را به صورت سنتی انجام دهند تا وقت شان پر شود اما به اين راحتي نمي‌توانيد جامعه را به عقب برگردانيد، در عصر تكنولوژي زندگي مي‌كنيد، از اين طرف وقت اضافه مي‌آيد، برای مديريت زمان خانم ها مي‌خواهيد چه كنيد؟ تكنولوژي هم هجوم مي‌آورد.

از اين طرف مي‌گويیم كه اشتغال زنان باعث مي‌شود كه در محيط‌هاي كاري با مردان بيگانه سر و كله بزنند، اين پيامد بدي است، اما از آن طرف زنان خانه‌دار چه طور؟ صبح تا ظهر خود بيكار هستند يا در بستر خواب افتاده‌اند و ساعت يازده بلند مي‌شوند؛ تا زمانی که شوهرشان به خانه بیاید پاي اينترنت و شبكه‌هاي مجازي می نشينند؛ در این فضا ممکن است دچار آسیب‌هایی مانند دوستی با جنس مخالف شوند؛ اين مسائل را بايد در كنار هم ديد.

 

کاهش فرزندآوری؛ ثمره اشتغال زنان

يكي از پيامدهايي كه اشتغال ممكن است براي ما به وجود بياورد كاهش تعداد فرزندان در خانواده است؛ زن شاغل نمي‌تواند شش يا هفت بچه داشته باشد، دو تا كه شد مي‌گويد كه سرم شلوغ است؛ بچه را در مهد كودك می گذارد، استفاده از مهد هم پيامد تربيتي دارد. حضرت آيت‌الله جوادي آملي مي‌گوید بچه‌هاي مهدكودك هستند كه پدر و مادر خود را در خانه سالمندان مي‌گذارند؛ از همان دستي كه داده‌ايد، از همان دست پس مي‌گيريد.

خيلي از روانشناسان تأكيد مي‌كنند كه در سه سال اول بچه باید در دامن مادر باشد؛ مهد كودك براي تربيت خوب نيست؛ بعضي معتقد هستند كه این کار تصوير کودکان از خدا را مخدوش مي‌كند. یک پیامد اشتغال زنان بر خانواده، پيامد تربيتي و همچنین كاهش ميزان فرزندان آوری است؛ اگر تعداد فرزندان كاهش پيدا كنند چه اتفاقي مي‌افتد؟ در بحث جمعيت بايد توضيح دهيم كه بحث‌هاي خيلي مهمي آنجا داريم.

 

استقلال اقتصادی زنان خوب نیست

مسأله ديگري كه در حوزه اشتغال وجود دارد اين است كه اين درآمد كه به دست زن بيايد چه اتفاقي مي‌افتد، من با بعضي از خواهرهاي طلبه كه به شاغل شدن اصرار داشتند صحبت مي‌كردم، اين‌ها مي‌گفتند كه ما مي‌خواهيم كه دست‌مان در جيب شوهرمان نباشد و استقلال اقتصادي داشته باشيم.

من حرفم اين بود كه استقلال خوب است يا بد است؟ اين ارزشمندي استقلال از كجا آمده است؟ ممكن است من ادعا كنم كه چيز خيلي بدي است، استقلال شخصيتي خوب است، اما در زندگي خانوادگي اگر دست زن در جيب شوهرت باشد خوب است.

يك تعدادي از خانم‌ها معتقد هستند كه ما به همسر خود كمك مي‌كنيم كه درآمد خانواده افزايش يابد، ممكن است در وضعيت اضطرار بگوییم این کار خوب است اما مازاد بر وضعيت اضطرار بد است؛ چون الگوهاي اقتصادي را روي الگوهاي مصرفي مي‌برد و عقلانيت جديدي در مصرف درست مي‌كند.

 

دلایل تأکید فمینیست‌ها بر بحث اشتغال

يك بحثي كه به نظر مي‌رسد كه بحث مهمي است، فمينيست‌ها به دو جهت بر بحث اشتغال زنان بسیار تأكيد دارند؛ مي‌گويند كه اشتغال زنان كليد رهايي زن از خانه است چراکه خانه و خانواده برايش اولويت دوم می شود.

اينجا يك پرانتزي باز كنم؛ من اعتقاد دارم كه در الگوي ديني ما اولويت يك براي زن نقش همسري و بعد از آن مادري، خانه‌داري و فعاليت اجتماعي است، ترتيبش اين چنین است؛ «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»، بحث حقوق واجب و تأكيداتي كه شده است.

برخی تصور می کنند ما بايد به مادر خود احترام بگذاریم، چون او براي ما زحمت بيشتري كشيده است؛ اما اين اشتباه است که فکر کنیم بر این اساس مهم‌ترين شأن زن مادري است؛ مهم‌ترين شأن زن همسري است. در جامعه سنتي زن به مادري شناخته مي‌شود، بعد از آن به خانه‌داري، سپس به همسري و هیچ گاه نوبت به نقش اجتماعي هم نمي‌رسد.

 

فعالیت اجتماعی؛ اولیت اول زن مدرن

در فضاي مدرن، اول حوزه اجتماعي است؛ يعني زن صبح ها خود را متعهد مي‌داند كه سر وقت به اداره برود، تا بعد از ظهر آنجاست، بعد كه به خانه مي‌آيد، مي‌خواهد يا خانه‌داري و يا مادري كند، بين اين دو مردد است؛ براي فردا غذا بپزد، خانه را جارو كند، سرکشی نسبت وضعیت فرزند كند، اولويت آخر او همسر مي‌شود، يعني در اوج خستگي نوبت به همسر مي‌رسد؛ فرصت حرف زدن مشترك‌شان كم مي‌شود، فرصت ارتباط جنسي و عاطفي كمتري دارند.

نقش مادري هم مهم است، اما اگر نقطه تمركز زن مادري شد، اختلال در كار مادري هم ايجاد مي‌كند. دكتر جان بزرگي هم چنين عقیده ای دارد و می گوید اگر مي‌خواهيد مادر خوبي باشيد، در تربيت موفق باشيد، اولويت يك شما همسري باشد.

آقاي جان بزرگي می گوید وقتی پدر و مادر در حال حرف زدن با یکدیگر هستند و بچه در این حین مادر خود را صدا می زند نباید به حرف او گوش کنید بلکه باید بگوييد صبر كن صحبت ما تمام شود؛ صحبت خودتان و رابطه همسرانه خود را قطع نكنيد، بگذاريد بچه شما احساس كند كه پدر و مادر من چه قدر مهم هستند و ارتباط بين آنها چقدر مهم است.

وقتی كه جایگاه پدر و مادر در ذهن بچه مهم و با ابهت باشد، او احساس می کند كه مي‌تواند به آنها اتكا كند؛ با خود فکر می کند که آنها بالاتر  و مهم‌تر از من هستند؛ ممكن است به بچه اول بهانه بگيرد، اما در دراز مدت اين اهميت پدر و مادر باعث می شود آرزويش اين باشد كه روزی در جايگاه پدر و مادر قرار بگیرد.اين کار شكاف نسلي را كم مي‌كند.

از چالش‌هايي كه خانواده‌هاي مذهبي ما دارند، اين است كه زن و شوهر در ابتدای ازدواج زندگی عاشقانه دارند اما به مجرد اينكه فرزند به دنيا مي‌آيد، توجه زن به فرزند معطوف مي‌شود و شوهر را فراموش می کند؛ با این رویه در مناسبات خود با شوهر و همچنین در تربيت فرزندش اختلال پيش مي‌آيد.

زن شاغل دغدغه اش این است که اينكه فردا اخراجش نكنند، حقوقش كاهش پيدا كرده است و مسائلی از این دست؛ حتي در مباحثات خانوادگي هم در این باره سخن مي‌گوید.

 

تفسیر آیه«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»

«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» الگوي دينی برای زندگی خانم‌ها است؛ «قام» با «علي» متعدي شده است؛ در تفسير نمونه در توضیح این آیه آمده است كه مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند؛ خانم طاهره صفارزاده رحمت الله عليه که قرآن را ترجمه كرده است نیز در ترجمه این آیه مي‌گويد كه مردان خدمتگزار زنان هستند.

بله رئيس القوم خادمهم، اما نه اينكه منصب رياست منصب خدمتگزاري است؛ من هم كه اينجا هستم به شما خدمت ارائه مي‌دهم، خدمتگزار شما هستم، نه اينكه منصب من منصب خدمتگزاري است؛ اين خيلي باهم فرق مي‌كند.

«قام» يعني ايستاد، آن كسي كه باب تضمين را در باب رابع خوب كار نكرده باشد اينجا لنگ مي‌زند، نحو وافي پنجاه صفحه بحث درباره تضمين دارد، از مهم‌ترين بحث‌هاي نحو است که موجب ملاحت كلام می شود. سمع به چه معناست؟ شنيدن، شنيد؛ وقتي شما مي‌گوييد كه فلاني گوشش بدهكار نيست، بچه حرف گوش كني است؛ يعني با گوشش مي‌شنود؟ يا اينجا متضمن معناي اطاعت است؟

قام وقتی با «باء» متعدي شود، قام به، يعني به كار چسبيد، باء الصاق است، يعني كار را رها نكرد و بالاي سر كار ايستاد، اما اگر با «علی» متعدي شود، متضمن معناي استعلا است، بالاي سر كار ايستاد، از موضع برتر ايستاد؛ بحث خدمتگزاري به آن معنا نيست، بلکه سرپرستي است.

 

مدیریت خانواده با مرد است / تربیت فرزند شأن انحصاری پدر است

مديريت خانواده براي مرد است؛ برخی می گویند که زن مدير داخلي و مرد مدیر خارجی است، اين حرف‌هاي شاعرانه را بايد كنار بگذاريم؛ از نظر حقوقي تصرف زن در هر چيزی که در خانه وجود دارد منوط به اذن شوهر است؛ بنابراین در بحث تربيت مادر بدون اذن شوهر نمي‌تواند مداخله كند؛ پدر حق تنبيه فرزند را دارد، مادر بايد در زمين پدر حركت كند، معلم بايد در زمين پدر حركت كند؛ تربيت فرزند شأن انحصاري پدر است.

فرق است بين مسئول امور مالي و متصدي امور مالي؛ ممكن است كارمند در اداره بيشتر با آن متصدي كار داشته باشد و ارتباط بگیرد، اما مي‌داند كه اين متصدي تحت اشراف ديگري عمل مي‌كند. فرزندان بيشتر با مادر خود ارتباط دارند، اما مادر متصدي تربيت است، نه سرپرست تربيت؛ بين كارگزار تربيت و سرپرست تربيت تفاوت وجود دارد.

 

اشتغال زنان مناسبات قدرت را در خانواده برهم می‌ریزد

وقتی پول به دست زنان بیفتد، اينجاست كه فمينيست‌ها بیشتر ذوق زده مي‌شوند چراکه مي‌گويند كه اشتغال زنان مناسبات قدرت را در خانواده به هم مي‌زند؛ زن در موضع اقتدار مي‌نشيند، از آينده خود ترس ندارد، گردن كلفتي مرد را با گردن كلفتي جواب مي‌دهد؛‌ مي‌گويد كه من را از طلاق نترسان، پشتم به شغلم گرم است؛ پشتوانه اقتصادي و استقلال اقتصادي دارد، ديگر ترس‌هايش ريخته است و از موضع برابر با همسرش مواجهه مي‌كند، اشتغال زنان بيشتر با الگوي دموكراسي در خانواده جمع مي‌شود، تا با الگوي قواميت در خانواده.

نتيجه اينكه وقتي شما مي‌خواهيد بحث سياست‌هاي اشتغال را در يك كشور دنبال كنيد بايد ببينيد كه به دنبال چه الگويي از مناسبات خانواده مي‌گرديد؟ دنبال الگوي الرجال قوامون مي‌گرديد؟ يا دنبال الگوي برابري جنسيتي مي‌گرديد؟ 

از طرف دیگر همان طور که عرض كردم شما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيد كه مديريت زمان و فراغت براي شما مهم است؛ هر اندازه زمان فراغت مرد و زن، مديريت نشود، عامل فساد مي‌شود؛ اگر شما توانستيد يك حوزه‌اي از فعاليت‌هاي خانواده اجتماعي را تعريف كنيد و در جامعه ارزش‌گذاري كنيد، در این عرصه موفق خواهید بود.

مثلا براي زن عضو ان جي او محلي شدن ارزشمند و مهم باشد؛ بخواهد که عضو اين كلوپ‌هاي زنانه شود و در حل مسائل محلي و اجتماعي مثل مسأله محیط زیست خود مشاركت كنند، در اين فرض خيلي از دغدغه‌ها پايين مي‌آيد، يعني تب اشتغال کاهش می یابد، اما اگر در آنجا مديريت نشود بازار تقاضا بالاست.

آرمان ما اين است كه زن موجود خانگي باشد، اما در موقعيت كنوني اجتماع چگونه باید باشد؟ زمانی که شما نمی توانید در موقعیت آرمانی ایستادگی کنید به جاي اينكه اصل اشتغال را نفي كنيد، بايد روي الگوهاي اشتغال بحث كنيد./241/241/ح

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵