به گزارش خبرنگار وسائل، حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در «سلسله درس گفتارهای فقه حزب» ناظر به کتاب «فقه و حکمرانی حزبی» اثر حجتالاسلام والمسلمین داود فیرحی، استاد دانشگاه تهران مباحثی را مطرح کرده است که بخش دوم آن در ادامه تقدیم میشود:
تعریف حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه از حزب سیاسی
تعریف بنده از حزب سیاسی این است که، هیأتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش مشترک براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق متحد شدهاند.
حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته ای است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل می کنند و با استفاده از حق رأی خود میخواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند.
حزب سیاسی گروه سازمان یافته شهروندانی است که دارای نظریات سیاسی مشترک هستند و با عمل به مثابه یک واحد سیاسی میکوشند بر حکومت تسلط یابند، هدف اصلی یک حزب این است که عقاید و سیاستهای خود را در سطح سیاسی رواج دهند.
نکته مهم این است که نباید میان احزاب سیاسی با دیگر سازمانهای اجتماعی همانند وسایل خبری، روزنامه و صداوسیما داوری یکسانی داشت.
به عقیده بنده، احزاب سیاسی شکل خاصی از سازماندهی از نیروهای اجتماعی هستند که در پی کسب حفظ قدرت و یا نقش آفرینی در تصمیمگیریهای سیاسی هستند.
منشأ گردهماییهای افراد در مجموع سیاسی آرمانها و باورهای دیدگاهی مشترک سیاسی میباشند، شرط اساسی حزب و سازمانهای سیاسی این است که دارای مرامنامه و اساس نامه باشند.
ویژگیهای حزب سیاسی
همچنین چند ویژگی حزب این است که یک حزب باید دارای سازمانهای مرکزی رهبری و پایدار و ماندنی باشد، حزب باید دارای سازمانهای محلی پایدار که باید با سازمان مرکزی حزب پیوند همیشگی و جدی داشته باشد.
رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی در پهنه کشور بدست گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر قدرت سیاسی حاکم بسنده کنند.
حزب باید با پشتیبانی توده مردم برخوردار باشند؛ بنابراین حزب نباید با از میان رفتن رهبران ناپدید شود، حزب بدون سازمان حزب نیست و اگر هدفش به دست گرفتن قدرت سیاسی حاکم در کشور نباشد حزب نیست و نیز بدون پشتیبانی انواع مودم حزب تحقق نمییابد.
مردم تشکیل دهنده حزب سیاسی باید درباره اصول بنیادی توافق نظر معینی داشته باشند و در تأمین منافع ملی کوشش نمایند، اصناف و سندیکاها به دنبال منافع صنفی هستند؛ اما حزب باید به دنبال منافع ملی باشد.
تقسیمات احزاب سیاسی
تقسیمات احزاب، احزاب و گروه های سیاسی را میتوان به دو اعتبار کشوری و اعتقادی تقسیم کرد؛ اعتبار کشوری به دو دسته احزاب ملی و منطقهای تقسیم میشوند.
احزاب منطقهای به منافع محلی میاندیشند و در رقابتهای انتخاباتی در شوراهای محلی و نمایندگان مجلس شورا به مشارکت سیاسی می پردازند؛ احزاب و تشکل های ملی اهداف و برنامه هایش فراتر از منطقه و شهر و استان است.
احزاب سیاسی به لحاظ اعتقادی و مذهبی احزابی هستند که ممکن است دغدغه شان تنها منافع ملی نباشد، دغدغه اش اعتقادات، آموزه ها و ارزشهای دینی است؛ لذا احزاب را می توان به دینی و سکولار تقسیم بندی کرد.
کتاب «جامعه مدنی و حاکمیت دینی»
آخرین بحثی که در کتاب بنده آمده این است که با نگاه جامعه شناختی احزاب سیاسی را بررسی کنیم، کارکردها و آثارشان را ببینیم، با این نگاه هم آثار مثبت دارند و هم آثار منفی.
بنابراین نمیشود تنها آثار مثبت یک حزب را دید، بلکه حزب را باید در مقام تحقق ارزیابی کرد و دید احزاب سیاسی در جوامع فعال کارکردهای مثبت دارند یا کارکردهای مثبت و منفی دارند.
کارکردهای احزاب سیاسی
بنده دو دسته ایجاد کردهام، آثار مثبت و منفی؛ آثار مثبت: سازماندهی و انسجام نیروهای پراکنده و شکل دهی به افکار عمومی ناهماهنگ، تربیت و رشد نیروهای کارآمد با توسعه نظام سیاسی؛ انعکاس خواستههای مردم به دستگاه حاکم و سلب استبداد و فساد سیاسی اقتصادی اداری از قوای حاکم و کارگزاران نظام، توسعه سیاسی و رشد اجتماعی در اثر رقابت در مشارکت سیاسی؛ شفاف شدن دیدگاه و مدون شدن برنامه ها در جریان رقابت های سیاسی، منشأ وفاق ملی کلیه نیروهایی که عقاید مشترک دارند؛ جلوگیری از انحرافها و گرایشهای نیروهای پرجنب و جوش جوان و تکروها و ... .
آثار منفی کارکرد احزاب: حزب مزاحم آزادی فرد است، حزب با تشکیلات سنگین و مجهز فرد را در خودش حل میکند، آزادی عمل و اراده را از فرد میگیرد و فرد ناچار از تصمیمهای رهبران است.
نقدی بر موضوع شناسی حزب دکتر فیرحی
وجود حزب گاهی برای وحدت ملی زیان آور است؛ چون هدف رسیدن به قدرت است، اخلاق و ارزشهای اخلاقی وسیله را توجیه می کند و آسیب مهمتر این است که وحدت ملی را آسیب میزند، احزاب برعلیه یکدیگر حرف میزنند و حرف هایشان میشود علیه منافع ملی.
حزب به ناروا به همه مسائل رنگ سیاسی میدهد، مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی سیاسی میشود؛ حزب دشمن دموکراسی است، رهبران و فعالان احزاب سیاسی چه چپ افراطی و راست افراطی مدعیاند که حزب برای تأمین دموکراسی و دفاع از منافع مردم آمده است.
اما وقتی بررسی میشود، میبینیم که وقتی احزاب از مردم رأی گرفتند و به قدرت رسیدند، تلاش شان این است که حزب بماند و قدرت از دستشان نرود و منافع و خواستههای مردم در اولویت بعدی است.
دخالت مشارکت توده وار حداکثریتر است، از مشارکت حزبی مردم؛ یعنی وقتی احزاب حضور سیاسی پیدا می کنند، درصد مشارکت سیاسی مردم کمتر میشود و هرچه کشور حزبیتر شود، مشارکت سیاسی مردم کمتر میشود.
توضیحاتی که ارائه شد نقدی بر موضوع شناسی حزب آقای فیرحی ارائه شده است، آقای فیرحی از یک منظر حزب را توصیف کرده است و مباحث حزب در جامعه شناسی سیاسی گسترده است و حزب در مقام تحقق با حزب مطلوب تفاوت بیشتری دارد؛ حزب در مقام تحقق هم کارکرد مثبت دارد و هم کارکرد منفی، مجموع اینها را باید دید و سپس دربارهاش سخن گفت.
نکته دوم و مهم این است که حزب یک نهاد و یک سازمان اجتماعی سیاسی است و همانند هر مقوله اجتماعی سیاسی دیگری با مبانی اش معنی پیدا میکند.
مقولههای سیاسی با مبانیشان معنی پیدا میکنند
مقوله های سیاسی با مبانی شان معنی پیدا می کنند؛ یعنی وقتی میخواهید دموکراسی یا توسعه سیاسی یا حزب یا قانون و... را معنی کنید، مبانی اش را بشناسید و آن مبانی این مقوله را معنا کند؛ یعنی مبانی در معنی سازی مقولات سیاسی اجتماعی سریان دارد.
اینکه گفته شود حزب مندرج در جامعهای دارای دموکراسی و آزادی مشارکت است، کافی نیست؛ اینکه حزب در یک جامعه دارای آزادی در چهارچوب قانون است، کافی نیست.
کدام قانون؟ کدام آزادی؟ کدام دموکراسی؟ اینجا ایدئولوژیها هستند که قانون، آزادی و دموکراسی را معنا می کنند، حزب در ایدئولوژی سوسیالیستی یک معنی دارد در ایدئولوژی لیبرالیستی معنایی دیگر دارد.
اینکه بگوییم یک ساختار مردم نهاد کافی نیست؛ چون تک تک این واژهها بار معنایشان را مبانی نشان می دهد؛ همچنین ریشه همه ایدئولوژیها همان سه مبنای اومانیزم، سکولاریسم و سوبژکتیویسم بوده است؛ وقتی حزب را معنی میکنید، باید مبنای اومانیزم، سکولاریسم و سوبژکتیویسم را در درون حزب بیاورید.
حزب اسلامی متناقض نما است
حزب به معنای مدرن قطعاً ریشه و آبشخور آن مبانی است که ماهیت مدرنیته را تشکیل میدهد؛ لذا حزب اسلامی پارادوکسیکال است، مبنای حزب مبنای اومانیزم، سکولاریسم و سوبژکتیویسم است، مگر اینکه تعریف دیگری از حزب داشته باشید./403/م