به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله احمد مبلغی، صبح یکشنبه 14 آذرماه سال 1396 در جلسه شصت و یکم درس خارج فقه الاجتماع در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی، در رابطه بین تجربه فقهی و عرصههای اجتماعی و فرهنگی و تمدّنی پرداخت و گفت: امروزه بحثهایی مطرح میشود که رابطه فقه و تمدّن و یا فقه و فرهنگ یا فقه و جامعه چیست؟ با فقه موجود فقط میتوان یک احتمالاتی را تصوّر کرد و نمیشود نقدی بر این حوزهها از طریق فقه وارد کرد در صورتیکه اگر فقه نظم و نظام داشته باشد و به صورت منظومهای به آن نگریسته شود تأثیر بسزایی در ساحات تمدّنسازی و فرهنگی خواهد داشت.
وی در حُسن بررسی فوائد تعاریف حکم قبل از ورود به مبحث اعتبار بیان داشت: بر تبیین معنای حکم سه فائده مترتّب است: فائده اول این است که حکم نقطه مرزی بین تشریع و ماقبل تشریع است و چون ماقبل التشریع را در این مقام میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم باید نقطه شروع را بدانیم. فائده دوم این است که ارتباط ماقبل تشریع با تشریع از تعریف حکم به دست میآید و این نیز نکته مهمی است. فائده سوم هم این است که ما از خلال این بحث میتوانیم وزن توجه اصولیان به ماقبل تشریع را هم بدست بیاوریم که تا چه حدّ یک اصولی به ماقبل تشریع اهمّیت داده و چه رویکردهایی در این زمینه وجود دارد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم سپس دو رویکرد نسبت به ماقبل التشریع در کلام اصولیون را مورد بررسی قرار داد و گفت: برخی به بحثها ماقبل التشریع به چشم یک سری مباحث تبعی و مقدّماتی نگریسته و برخی دیگر که عدّه محدودی هستند بحثهای ماقبل تشریع را به صورت مستقل به کار گرفته و برای آن ادبیات ویژهای در نظر گرفتهاند.
وی فرق دو رویکرد فوق را اینچنین عنوان کرد: در رویکرد مقدماتی، به چیزهایی نظر میشود که مقدمه برای حکم جزئی هستند و نگاه خُرد است در حالی که رویکرد کلان به احکام به شکل جزئی از منظومه نگاه میکند و از این نگاه است که علوم شرائع بدست میآید و طبعاً وقتی که شریعتشناسی رخ ندهد ما در استنباط کلاسیک، شریعتپنداری میکنیم و از یک اندیشههای توهمّی به سمت فهم نصّ حرکت میکنیم که نتایج اسفباری به دست خواهد آمد.
رئیس مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی به تعریف خود نسبت به روش فقهی اشارهای داشت و اضافه کرد: ما اخیرا به یک تعریف در روش فقهی رسیدهایم که در آن مفهومی به نام برآمدن وجود دارد که به معنای حرکت از منابع و قواعد به سمت فهم نصّ است که یک حرکت ناخودآگاه به حساب میآید و در صورتی که نگاه ما خُرد باشد و شریعت را به خوبی نشناخته باشیم، فهم نصّ و این برآمدن با مشکل در استنتاج مواجه میشود.
عضو مجلس خبرگان رهبری در پایان ارتباط بعث با سه مقوله اراده، انشاء و اعتبار در اندیشه امام خمینی را مورد واکاوی قرار داد و خاطرنشان کرد: در دیدگاه امام بعث همان حکم است و اراده مبدأیی از مبادئ حکم است پس اراده مبدائی از مبادئ بعث است. همچنین از کلمات امام به دست میآید که آمر انشاء بعث میکند و سؤال اینجاست که آیا خود بعث حکم است یا انشاء البعث؟ و پاسخ به این سؤال رابطه انشاء با بعث را نیز روشن میسازد که در جلسات آینده به آن خواهیم پرداخت.
متن تقریر:
آیت الله مبلغی در جلسه گذشته مباحثی را پیرامون دیدگاه امام خمینی پیرامون مفهوم اعتبار بیان کرد و گفت: ما تعریف حکم از دیدگاه امام خمینی را به این جهت بحث میکنیم که بین حکم و اعتبار یک چسبندگی و ارتباط وجود دارد و این تعریف را آوردیم تا به تعریفی از اعتبار در دیدگاه امام خمینی دست پیدا کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
برای اینکه سیر بحث گم نشود ما یک اجمالی را از بحث ارائه میکنیم. ما گفتیم باید یک مصطلحاتی را که عبارت بودند از اهتمامات و اعتنائات و اعتبارات و ... را معنا کنیم و بعد از اینکه از معانی و تعریف اینها خارج شدیم و تفاوت اینها به صورت مقایسهای به دست آمد وارد سؤالات دیگری شویم که به بحثهای کاربردیتر مربوط میشود و در نهایت به موطنی برسیم که میتوان به نظریه رسید و بعد از آن به ارائه تعریفی برای نظریه فقهی و در نهایت به نظریه فقهی شأن بشویم.
ما در این مسیر تا اعتبارات آمدهایم و اعتبارات یک بحث مطرحی در فقه و اصول است و دیدگاه مختلفی هست و چون برخی اعتبار را نقطه شروع حکم به حساب آوردهاند بیشتر به آن پرداخته شده و ما به عنوان نمونه دیدگاه آقای خویی و امام خمینی را ذکر کردیم ولی تتمّه و تکمله آن باقی مانده است و هنوز فرصت شده که تعریفی از امام خمینی ارائه دهیم.
ما تعریف حکم را از دیدگاه امام خمینی آوردیم به این جهت که بین حکم و اعتبار یک چسبندگی و ارتباط وجود دارد و این تعریف را آوردیم تا به تعریفی از اعتبار در دیدگاه امام خمینی برسیم.
قبل از اینکه تتمه بحث دیدگاه امام را پیگری کنیم یک نکته قابل توجه وجود دارد و آن این است که اصولاً این تعرّض به دیدگاههای اصولی اصولیان در ارتباط با حکم چه فوائد دیگری به جز رسیدن به معنای اعتبار در این مقام برای ما دارد؟ ما فائدههای دیگری هم ذکر میکنیم تا با تمرکز بیشتری این مباحث دنبال شود.
یک فائدهای دیگری دارد و آن این است که ما برای تمایزگذاری و مرزگذاری بین تشریع و ماقبل التشریع نیاز داریم به تعریف حکم. ما چون ماقبل التشریع را در این مقام میخواهیم مورد بررسی قرار داریم نیاز داریم که بدانیم از چه مرحلهای تشریع شروع میشود تا مراحل قبل از آنرا از مراحل ماقبل التشریع به حساب بیاوریم و از آنها بحث و بررسی به عمل آوریم.
آنطور که بررسی شد به این نکته رسیدم که آقای خویی اعتبار را با توجه به تعریفی که برای حکم کردند جزء مقوّم تشریع دانستند ولی در تعریف امام خمینی جایگاه اعتبار در ماقبل التشریع است.
همچنین ارتباط ماقبل تشریع با تشریع از تعریف حکم به دست میآید و این نیز نکته مهمی است
فایده دیگر این است که ما از خلال این بحث میتوانیم وزن توجه اصولیان به ماقبل تشریع را هم بدست بیاوریم که تا چه حدّ یک اصولی به ماقبل تشریع اهمّیت داده و چه رویکردهایی در این زمینه وجود دارد؟ مثلا در تعریف حکم در کلام آقای خویی این نکته به دست آمد که رویکرد ایشان به ماقبل تشریع رویکرد قویای نیست و ادبیاتشان در این زمینه کم است ولی امام خمینی نسبت به ماقبل تشریع عنایت بیشتری دارد.
تا اینجا که بحث کردیم دو رویکرد به ماقبل تشریع قابل بحث است، یک رویکرد مقدّماتی تبعی است که هم امام و هم آقای خویی نگاهشان به تشریع از باب مقدمه حکم است و به خاطر بررسی مقدمات حکم به بررسی ماقبل تشریع حکم هم پرداخته است و این نگاه یک نگاه انجرائی است و از باب الکلام یجرّ الکلام است. رویکرد دوم، رویکرد اصالتی و استقلالی است که معمولاً چنین رویکردی در کلام اصولیون سنّتی نیست ولی نگاه ما در رسیدن به نظریه همین رویکرد است.
فرق اول رویکرد مقدماتی با رویکرد استقلالی این است که در رویکرد مقدماتی، به چیزهایی نظر میشود که مقدمه برای حکم جزئی هستند و نگاه خُرد است و نگاه به کلّیت شریعت در این رویکرد وجود ندارد در حالی که رویکرد دوّم به احکام به شکل جزئی از منظومه نگاه میکند و از این نگاه است که علوم شرائع بدست میآید چون برای رسیدن به علوم شرائع باید مقاصد و روح شریعت شناخته شود.
امتدادیاب نبودن نگاه ُخرد به ماقبل شریعت
نگاه خُرد به ماقبل تشریع، یک نگاه امتدادیاب نیست بلکه یک نگاه دور زدن در حاشیه است و به مثابه قدم زدن در حاشیه پیادهرو حکم است در حالی که نگاه منظومهای به مثابه ورود در باغ و بستان و قدم زدن در خود باغ و بستان شریعت است.
معلوماتی نبودن نگاه خُرد به ماقبل شریعت
نگاه خرد، نگاه معلوماتی نیست که ما را به اهداف شریعت رهنمون شود بلکه یک نگاه قالبشناسی است که یک دستهبندی از آن بدست بیاید تا حکم را توجیه کنند، امام میگویند که موضوع باید شناخته شود، امّا این موضوع چه خصائصی باید داشته باشد؟
علی ای حال آنچه که ما از تجربه اصولیان مشاهده میکنیم از تعریفات حکم و ماقبل حکم چیزی به جز نگاه خُرد و جزئی نیست و این نگاه خُرد هم یک نگاه مختصر و حاشیهای است و همچنین نگاه معلوماتی نیست که ما را به اهداف شریعت رهنمون شود و فرق شریعت و دین را برای ما روشن کند و جواب بسیاری از سؤالات اینچنین را بدهد.
ما با نگاه خُرد نمیتوانیم به جواب این سؤال برسیم که دین آمده ما را به شریعت برساند (کما یقول به السلفیه) یا شریعت وظیفه دارد که ما را به دین برساند؟
طبعاً وقتی که شریعتشناسی رخ ندهد ما در استنباط کلاسیک، شریعتپنداری میکنیم و از یک اندیشههای توهمّی به سمت فهم نصّ حرکت میکنیم و این روش فقهی صحیح نیست.
ما اخیرا به یک تعریف در روش فقهی رسیدهایم که روش فقهی یک عناصری دارد و یک عنصری در آخر روش فقهی است و آن برآمدن است به این معنا که در یک روش فقهی، فقیه منابع را در اختیار دارد و قواعد را در اختیار دارد ولی در آخر یک چیزی است به نام برآمدن و حرکت کرد که از یک سری اندیشه ها باید به فهم نصّ حرکت کرد و عمدتاً هم این حرکت ناخودآگاه است. وقتی که ما شریعت را بشناسیم این نکتههای شروع برای حرکت منقّح است و مهذّب و علمی درست در اختیار است و از اینجا حرکت شروع میشود، اگر ما این را نداشته باشیم یک دستکاری میکنیم و یک چیزهایی که توهم خودپندار است (ولو از یک انسان متّقی باشد) را به جای اندیشههای درست در نقطه شروع حرکت استفاده میکنیم به سمت فهم نصّ و این برآمدن را با مشکل در استنتاج مواجه میکند.
با نگاه خُرد مطرح در اصول نمیتوان به این امر دست یافت.
اشکال دیگری که مترتّب بر نگاه خُرد به شریعت است این است که امروزه بحثهایی مطرح میشود که رابطه فقه و تمدّن و یا فقه و فرهنگ یا فقه و جامعه چیست؟ با فقه موجود اصلاً نمیشود به اینها نزدیک شد و فقط میتوان یک احتمالاتی را تصوّر کرد و نمیشود نقدی بر این حوزهها از طریق فقه وارد کرد و طبیعتاً با یک نگاه به پشت صحنههای شریعت و استخدام آنها در استنباط به معنای دقیق به راحتی میتوان فقه را نظم و نظام داد و آنرا به سمت تمدّن و جایگاه فقه را در بناء تمدّن و در تفاعل با تمدّن مشخص کرد و این یکی از فائدههای مهم روی آوردن به فقه منظومهای و دوری از فقه سنّتی است.
در فقه اگر پذیرفته شود که به تمامی افعال اعم از جوانحی و جوارحی و کلّیه شئون زندگی انسان توجه کرده است، و اینها ارتباط با علوم هم دارند و با دانشها مرتبط هستند، هم فقه قابلیّت این را دارد که در جریان پدیدهها تأثیر بگذارد و هم در علوم مرتبط با این پدیدهها و افعال.
تجربه کنونی به فقه نگاه خُرد است (مثل مسائلی که در آنها آمده است هذا واجب او هذا حرام او هذا صحیح و ...) ولی ارتباطاتی بین اینها با هم در یک چینش منظم وجود ندارد و تنها دلیلش این است که در به وجود آوردن این مسائل هیچ نگاهی به ماقبل تشریع نشده است و یکی از فوائد نگاه کلان به فقه این است که ما حرکتی را در این نگاه آغاز میکنیم که در این حرکت از نگاه خرد به مسائل و احکام خارج میشویم.
پس ما باید برای قرار گرفتن و رسیدن به موطن نظریه دو نکته را رعایت کنیم، یکی انتقال به ما قبل تشریع است و دوم قرار دادن معطیات و دادهها در روش فقهی با دیدگاه کلان.
پس اگر میخواهیم فقه فرهنگ و اجتماع و حکومت را مطرح کنیم و فقه را منظومهای بکنیم باید از روش کنونی فقه (خُرد نگر) خارج شویم و با دیدگاه کلان وارد استنباط شویم و به ماقبل تشریع اهتمام داشته باشیم.
مباحث ماقبل تشریع دوگونه هستند، برخی کلامی هستند و برخی فقهی – اصولی، که اینها باید در روش جدید استنباط ادراج شوند.
به هر حال اجمالاً در اصول کلاسیک مباحثی وجود دارد که میتوان از آنها به دست آورد که یک ماقبل التشریعی وجود دارد کما اینکه برخی از فقهاء نظیر امام خمینی عنایت ویژهای نیز در کتب اصولی خود به این نهاد داشتهاند. ولی این پرداختن کافی نیست و باید یک ادبیات ویژهای نیز برای آن در نظر گرفته شود.
امام حکم را عبارت از بعث میدانستند و در اینجا یک بحثی است که ارتباط مفاد حکم (بعث) با سه مقوله انشاء و اعتبار و اراده چیست؟
ارتباط بعث و اراده را گفتیم که متعلق اراده حکم است و اراده خودش مقدمهای از مقدمات است برای حکم و مبدأیی از مبادئ حکم است.
نسبت به رابطه بعث و انشاء از کلمات امام استفاده میشود که آمر انشاء بعث میکند و سؤال اینجاست که آیا خود بعث حکم است یا انشاء البعث؟ و اگر بدست آمد که کدامیک حکم است، آنوقت اعتبار چه جایگاهی دارد؟
آیت الله خویی اعتبار را معنای حکم گرفتند ولی معنای اعتبار در اندیشه امام چیز دیگری است که در جلسه آینده مطرح خواهیم کرد.
تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز