به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی روز سه شنبه هفتم دیماه 1395 در سی و یکمین جلسه درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم بررسی دلالت آیه کریمه هفتم از سوره حشر بر اختیار مطلق رسول خدا صلیالله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را ادامه داد که گزیده ای از مطالب جلسه در پی میآید.
1. گفتیم دومین دلیل قرآنی بر اختیار فراگیر حاکم آیه کریمه «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» است، به عنوان یک اشکال بر دلالت این آیه ممکن است گفته شود شأن نزول آیه مورد خاص است؛ بنابراین امر و نهی آیه کریمه و به تبع آن التزام به این امر و نهی به همان مورد خاص مقیّد می شود و اطلاق ندارد، به این اشکال جوابهای متعدد میتوان داد؛ از جمله:
الف. شأن نزول آیه و مورد آن نمیتواند مخصّص یا مقیّد باشد، علاوه بر اینکه آیات متعدد دیگری وجود دارد که بر اطاعت مطلق از رسول خدا صلی الله علیه و آله دلالت دارد.
ب. عصمت رسول خدا صلی الله علیه و آله به معنی مصونیت حضرت از خطا روی و صواب بودن تمام اوامر و نواهی صادره است؛ از اینرو اطاعت از تمام اوامر و نواهی آن حضرت لازم است.
ج. مطلق بودن اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله مدلول روایات متعددی است که این آیه کریمه را تفسیر میکند.
2. بر اساس روایاتی که در تفسیر آیه کریمه «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وارد است، اهل بیت علیهم السلام نیز همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله مقام ولایت و اطاعت مطلق دارند و در تمام اوامر و نواهی صادره مُطاع هستند.
3. در روایتی، امام علیه السلام با اشاره به آیه کریمه «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» میفرماید خدای متعال امر خلق خود را به پیامبرش تفویض کرد، تا آنها را بر طاعتشان بیازماید، «امر خلق» اطلاق دارد و هیچ امری از امور عامّه و شخصی از آن مستثناء نیست.
بنابراین اختیارات آن حضرت مطلق است، همچنین وحدت ملاک و شأن صدور روایت دلیل بر آن است که اهل بیت علیهم السلام نیز همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله در جمیع امور اختیار دخالت داشته و امر ایشان لازم الاطاعه است.
تقریر سی و یکمین جلسه فقه سیاسی استاد ایزدهی در ادامه تقدیم میگردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الصلاة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد؛ اللهم صلّ علی محمد و آل محمد.
مقدمه
بحث در ادلّه قرآنی دالّ بر اختیارات واسع حاکم اسلامی بود، آیه کریمه «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[1] را به عنوان دومین آیه دالّ بر مدّعا خواندیم، اشکالی بر دلالت آیه مطرح شد و آن اینکه فقره مورد استدلال تنها بخشی از آیه کریمه هفتم از سوره حشر است که میفرماید: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»، شأن نزول آیه کریمه تقسیم غنائم جنگ با یهود و مصارف فیء است؛ بنابراین امر و نهی مستفاد از آیه عمومیت ندارد و تبعاً التزام به این امر و نهی نیز شامل همه اوامر و نواهی نمی شود و تنها متعلق به فیء است.
ادامه؛ جواب از اشکال
این اشکال جواب های متعدد دارد.
اولاً؛ در جلسه پیش گفتیم که شأن نزول آیه نمیتواند مقیّد مراد آیه باشد و به عبارت دیگر مورد نه مخصص اطلاق آیه است و نه مقیّد آن.
ثانیاً؛ صدر آیه اصلاً در صدد بیان لزوم التزام و اطاعت نسبت به شیء معین و نیز نهی از آن نیست، تا اینکه صلاحیت تقیید ذیل آیه را داشته باشد.
ثالثاً؛ به وزان این آیه شریفه آیات بسیار دیگری نیز وجود دارد؛ با دلالت بر اینکه آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن امر فرمود می باید به آن عمل شود و از آنچه نهی فرمود میبایست اجتناب شود و مقید به امور خاص نشده است؛ چنانکه پیش از این گفتیم در فهم معنا و مراد آیات باید نظام معنایی آیات فهم شود و نظام معنایی حاکم در اینجا اطاعت از خدای متعال و خلفای الهی و اجتناب از اطاعت طاغوت است، بعضی از آیات را در اینجا ذکر میکنیم.
1. إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.(نور، 51)
2. قُلْ أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ.(آل عمران، 32)
3. قُلْ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ.(نور، 54)
4. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتّى یَسْتَأْذِنُوهُ... فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. (نور، 62ـ 63)
5. وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ. (احزاب، 36)
آیات فوق همگی نصّ است و در مدّعا یعنی مطلق بودن اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله صراحت دارد و اطاعت از آن حضرت را نیز مقیّد به موارد یا امور خاص نکرده است.
رابعاً؛ مؤیّد اطلاق اختیارات رسول خدا صلی الله علیه و آله عصمت آن حضرت است؛ به این معنا که وقتی مقام عصمت را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله قائل شدیم؛ هرگونه مخالفت با اوامر و نواهی آن حضرت مخالفت با عصمت حضرت است، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله معصوم است، پس نسبت به هرچه امر کند، در امر خود به خطا نرفته است؛ از اینرو اطاعت از آن حضرت در تمام اوامر و نیز نواهی لازم است.
خلاصه اینکه مخالفت با اوامر و نواهی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قطعاً مخالفت با عصمت آن حضرت است و مخالفت با عصمت حضرت در حکم ارتداد است، نسبت به عصمت اهل بیت علیهم السلام نیز همین حکم جاری است و به همین ملاک اهل بیت علیهم السلام نیز در تمام اوامر و نواهی خود واجب الاطاعه هستند؛ در واقع چون رسول معصوم است، پس «ما آتاکم الرسول» به قرینه عصمت رسول، در مقام بیان نسبت به تمام اوامر و نواهی است و از این حیث اطلاق دارد.
خامساً؛ شاید مراد از «ما آتاکم» کتاب الله باشد؛ همچنانکه در مورد عیسی علیه السلام می فرماید: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا»[2]
در این صورت «ما آتاکم الرسول»؛ یعنی آیات وحی تمامی حوائج مردم را شامل میشود و اختصاص به امور عامّه یا امور شخصی ندارد؛ از اینرو مردم میباید به آیات کتاب بدون تبعیض ملتزم باشند و به آن اخذ کنند، با این بیان مراد از «ما نهاکم عنه فإنتهوا» ذکر خاصّ بعد از عامّ است، البته مانند چنین تعبیری بعید نیست، چون در کتاب و سنّت و بلکه السنه مردم نیز شایع است.
اشکال و جواب
اشکال؛ آیه مبارکه میفرماید «ما آتاکم الرسول» را اخذ کنید؛ این اخذ هم میتواند الزامی باشد و هم غیر الزامی و مستحب، همچنین «فانتهوا» نیز شامل انتهاء الزامی و غیر الزامی می شود، آیه کریمه آنچه را سفارش میکند، این است که مؤمنین میباید به سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله اخذ کنند؛ اما این سنّت ممکن است سنّت الزامی باشد یا استحبابی؛ به عنوان یک تنظیر، آیه دیگر می فرماید: «سارعوا إلی مغفرة من ربکم»[3]؛ در اینجا اگرچه فعل امر استعمال شده است؛ اما میدانیم که آیه دلالتی بر وجوب ندارد.
جواب؛ از ادلّه روایی که پس از این خواهد آمد، به روشنی بر میآید که در «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» اخذ، وجه الزامی دارد و به همان وزان آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» است.
سادساً؛ این آیه کریمه در بسیاری از روایات شریفه تفسیر شده است و با استناد به همین آیه اختیارات واسعی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ثابت شده است؛ اختیاراتی اعم از دخالت در امور عامّه و امور شرعی و احوال و مسائل شخصی افراد.
در کتاب کافی روایات متعددی در باب «التَّفْوِیضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (ع) فِی أَمْرِ الدِّینِ» وارد شده است که همگی بر این معنا دلالت دارد، برخی از این روایات را در اینجا میخوانیم.
روایت اول
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی زَاهِرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ النَّحْوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ» قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِیٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّکُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَیْراً فِی خِلَافِ أَمْرِنَا»[4]
روایت می فرماید: خدای متعال ابتدا به رسول خود عصمت بخشید و سپس بر مبنای این عصمت آن حضرت را در همه امور مُطاع قرار داد و فرمود «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ»؛ پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله امر را به امیرالمؤمنین علیه السلام تفویض کرد... به خدا سوگند دوست داریم که شما بگویید آنگاه که ما می گوییم و سکوت کنید آنگاه که ما سکوت می کنیم... خداوند برای احدی در خلاف امر ما خیری مقرر نفرموده است.
دلالت روایت
اولاً؛ بنا به روایت شریفه تفویض امر ولایت به رسول خدا صلی الله علیه و آله نتیجه عصمت آن حضرت و تأدیب به ادب الهی است؛ به خاطر ویژگی عصمت، رسول خدا صلی الله علیه و آله از خطا مبراست؛ از اینرو تمام اوامر صادره از سوی حضرت مُطاع است.
ثانیاً؛ چنین اطاعت همه جانبهای تنها به رسول خدا صلی الله علیه و آله اختصاص ندارد، بلکه به اهل بیت علیهمالسلام نیز تعلّق دارد؛ همچنانکه در روایت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز اضافه شده است، بلکه امام صادق علیهالسلام نیز بنا به روایت شریفه همین حکم وجوب اطاعت را دارد؛ بنابراین اوامر تمامی اهل بیت علیهمالسلام لزوم اطاعت دارد.
خلاصه اینکه می توان به این روایت در اثبات مدّعای خود استناد کرد و نتیجه گرفت در آیه کریمه مورد بحث یعنی «ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر خاصی محدود نشده است، بلکه شامل همه امور میشود، براساس روایت، آیه کریمه معنای الزام را افاده میکند و اینکه در هیچ امری نباید خلاف اهل بیت علیهم السلام رفتار کرد، چون آن حضرات معصوم هستند و از هر خطا مبرا.
یک اشکال
«مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَیْراً فِی خِلَافِ أَمْرِنَا»؛ ممکن است قائلی بگوید مراد از «أمرنا» در این عبارت تنها امر ولایت است؛ همچنانکه این لفظ در بسیاری از موارد ظهور در چنین معنایی ظهور دارد، به عبارت دیگر لفظ «أمر» در این عبارت به معنی «شیء» نیست، تا اطاعت به «کلّ شیء» تعمیم داده شود، بلکه متعلق اطاعت تنها امور حکومت و ولایت است.
روایت دوم
«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی عِمْرَانَ عَنْ یُونُسَ عَنْ بَکَّارِ بْنِ بَکْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أَشْیَمَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آیَةٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُ بِهَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَیْهِ دَاخِلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْکَ الْآیَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَ بِهِ الْأَوَّلَ فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّى کَأَنَّ قَلْبِی یُشْرَحُ بِالسَّکَاکِینِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی تَرَکْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لَا یُخْطِئُ فِی الْوَاوِ وَ شِبْهِهِ وَ جِئْتُ إِلَى هَذَا یُخْطِئُ هَذَا الْخَطَأَ کُلَّهُ فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْکَ الْآیَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَنِی وَ أَخْبَرَ صَاحِبَیَّ فَسَکَنَتْ نَفْسِی فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِکَ مِنْهُ تَقِیَّةٌ قَالَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ لِی یَا ابْنَ أَشْیَمَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ» وَ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ (ص) فَقَالَ «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَیْنَا»[5]
راوی می گوید از امام صادق علیه السلام درباره آیه ای سؤال کردم و حضرت جواب داد، پس از آن، دیگری از همان آیه پرسید و حضرت جوابی برخلاف جواب نخست به او داد، راوی با خود می گوید فلانی را در شام رها کردم؛ در حالی که حتی در یک «واو» خطا نمیکرد، به اینجا آمدم و ایشان دچار چنین خطایی می شود.
در این حین شخص سومی وارد میشود و همان سؤال را در مورد همان آیه میپرسد و امام علیه السلام جوابی برخلاف دو جواب قبل میفرماید، فیالحال تشویش و اضطراب راوی به طمأنینه و آرامش خاطر بدل میشود و متوجه میشود که جوابهای مختلف به خاطر تقیه بوده است.
امام صادق علیه السلام آنگاه خطاب به او می فرماید خدای متعال به سلیمان بن داوود تفویض امر کرد و فرمود: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ»؛ اما به پیامبر خود صلی الله علیه و آله تفویض امر کرده و فرموده است: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ آنچه را خدای متعال به رسول خود صلی الله علیه و آله تفویض فرمود به ما نیز تفویض فرموده است.
دلالت روایت
این روایت نیز همچون روایت قبل بر اختیارات عامّه رسول خدا صلی الله علیه و آله در اداره امور جامعه دلالت دارد و این اختیارات نیز محدود به آن حضرت نیست؛ چون در آخر روایت به تفویض این امور به اهل بیت علیهم السلام تصریح شده است.
مقارنت اختیارات تفویض شده به سلیمان نبی علیه السلام و اختیاراتی که به پیامبر ما صلی الله علیه و آله تفویض شده است، مشعر بر این است که اختیارات رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به اختیارات حضرت سلیمان گستردهتر است؛ چون اختیارات سلیمان نبی علیه السلام محدود به امور اجرایی بود، حال آنکه اختیارات رسول خدا صلی الله علیه و آله حوزه تشریع و اجرای احکام الهی و قضاء و تدبیر و تمامی آنچه دخیل در سعادت مردم است، از امور عامّه گرفته تا احوال شخصی مردم را در برمیگیرد.
اشکال بر دلالت
ممکن است گفته شود ظاهر روایت اطاعت در امور ولایی است؛ چون در یک مجلس واحد یک سؤال از طرف سه نفر تکرار شده است ولی امام علیه السلام جوابهای مختلفی را به غرض تقیه به آنها فرموده است؛ بنابراین ظاهراً سؤال از ولایت و صاحب ولایت در آن عصر بوده است؛ مخصوصاً با شرایط موجود در آن عصر که مدّعیان خلافت حقّه بسیار بودند و منازعه داشتند.
بر این مدّعا شاهدی نیز در خود روایت وجود دارد و آن اینکه امام علیه السلام فرموده است، آنچه براساس آیه کریمه از امر و نهی به رسول خدا صلی الله علیه و آله تفویض شده است به ما اهل بیت – علیهم السلام – نیز تفویض شده است.
روایت سوم
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ (ص) أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[6]
دلالت روایت
این روایت بیان می کند که خدای متعال امر خلق را به رسول خدا صلی الله علیه و آله تفویض فرموده است و از آنجا که امر خلق تمامی امور مردم اعم از امور فردی و امور عامّه و اجتماعی را شامل می شود و به زمان یا مکان خاصی اختصاص ندارد، از اینرو میتوان نتیجه گرفت که اختیارات آن حضرت مقیّد به گستره خاصی همچون تشریع یا امور عامه و یا مسائل و احوال شخصی نمیشود؛ بلکه جمیع امور را شامل می شود؛ علاوه بر این، عبارت «لینظر کیف طاعتهم» نیز به لزوم اطاعت در همه امور اشعار دارد.
این روایت اگرچه در مورد اختیارات رسول خـدا صلی الله علیـه و آلـه است، لیکن اهل بیت علیـهم السـلام را نیز شامل می شود؛ چون اولاً ملاک، واحد است و ثانیاً انضمام روایات دیگر – آنچه خوانده شد و آنچه خواهد آمد – به این روایت همین معنا را افاده می کند؛ چون این مجموعه روایات در سیاق واحدی هستند و بعضی مفسّر بعض دیگر هستند.
نکته اینکه مراد امام صادق و امام باقر علیهم السلام از اینکه امر خلق به رسول خدا صلی الله علیه و آله تفویض شده بود این است که این اختیار اکنون به ما تفویض شده است؛ به عبارت دیگر اگرچه در روایت تصریحی به ولایت اهل بیت علیهم السلام نیست؛ اما میتوان شأن صدور روایت را دلیل بر تعمیم ولایت به آن حضرات دانست.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد
تقریر: جلال الدین زنگنه 223/907
[1] سوره حشر، آیة 7
[2] مریم / 31- 30
[3] آل عمران/ 133
[4] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج1، ص 264
[5] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج1، ص: 265ـ 266
[6] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج1، ص: 265ـ 266