به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه چهل و سوم درس خارج ولایت فقیه که شنبه 4 دی 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی یکی دیگر از شبهات مطرح شده در زمینه ولایت فقیه و پاسخ حضرت امام (ره) بدان پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی در ابتدای درس به بیان نکات اخلاقی پیرامون سبک زندگی اسلامی پرداخت و گفت: قصد شیطان جهنمی و مخلد کردن انسان در آتش است و زمانی که به این مقصود رسید از انسان بیزاری میجوید و جالب است که میگوید من از تو که شرک به خدا پیدا کردی بیزارم چون من از خدا میترسم که مشرک شوم.
وی در ادامه به بررسی یکی از شبهات وارده به مقبوله عمر بن حنظله و پاسخ حضرت امام (ره) پرداخت و گفت: این روشی عقلایی است که وقتی رئیس جامعه، والی، قاضی و فرمانده ای تعیین کرد با مرگش این حکم از بین نمیرود، مثلاً اگر رئیس قوه قضائیه از دنیا رفت تمام قضاتی که از ناحیه او در زمان تصدی او نصب شده بودند معزول نیستند و اگر مرجع تقلید برای وقفی متولی تعیین کرد بعد از مرگش متولی از بین نمی رود.
این استاد حوزه در ادامه گفت: اگر امام صادق علیه السلام حاکمی تعیین کردند، هم برای زمان حیات خود و هم برای بعد از خودشان باقی است و امام بعدی اگر میخواستند این نصب را به هم بزنند یا می بایستند غیر فقیه بگذارند یا اهمال کنند و یا بگویند به طاغوت مراجعه کنید که امکان پذیر نبود در نتیجه چارهای نیست که همان نصب قبلی بر قوت خودش باقی باشد.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در ابتدای درس گفت: امام خمینی(ره) در جواب شبهه ای که میگوید؛ امام صادق علیه السلام در زمان حیاتشان که در سیطره خلفای جور بودند، چه ثمرهای داشت که تعیین والی و قاضی کنند؟ میگویند: اگر بنا باشد که اثر فیالجمله دلیل نصب از ناحیه امام شود در هر دو مورد یعنی هم در نصب قاضی و هم نصب والی فیالجمله اثر هست؛ زیرا وقتی شیعه متوجه شدند که امام مرجعی را برایشان تعیین کردند برای منصب ولایت (حتی به صورت سرّی)، به او مراجعه میکنند یعنی همانگونه که در قضاء به طور سرّی ممکن است بروند فصل خصومت کنند، در امور ولائی هم میروند به طور سری از امام اجازه میگیرند.
این استاد حوزه در ادامه بیان داشت: حضرت امام (ره) میفرمایند: این نصب که امام صادق علیه السلام فرمودند: «انی جعلته علیکم حاکما» در این جعل، سرّ مهم سیاسی است مبنی بر اینکه حکومتی الهی طرح شده است حتی اگر الان عملی نباشد ولی طرحی است که در آینده میتوان با این نصب، نوعی حکومت الهی تشکیل داد.
وی ادامه داد : پس این طرحی است که امام صادق علیه السلام پایه ریزی کردند که اگر مردم دور فقیه عادلی جمع شوند می توانند زمینه این حکومت اسلامی را مهیا نمایند که بحمدلله این کار توسط امام خمینی (ره) عملی شد.
آیت الله مقتدایی در پایان افزود: با پاسخی که امام (ره) به شبهات داداه اند می توان نتیجه گرفت که مقبوله هم از حیث سند و هم از حیث دلالت معتبر است.
تقریر درس
مقدمه
مرحوم امام در کتاب البیع در پایان بررسی روایت مقبوله عمر بن حنظله دو شبهه نقل میکنند. در شبهه اول گفته شد قبول داریم که امام صادق علیه السلام، امام و خلیفه الله است و حاکم تعیین میکند اما این حاکمی که تعیین میکند برای زمان حیاتشان است و با فوت امام این وکالت از بین می رود. مرحوم امام (ره) در پاسخ به شبهه اول فرمودند: اولاً عقیده ما این است که ائمه ما حیات دارند و امام همواره امام است و دستوراتشان تا ابد باقی است. زمام امر باید به دست زنده باشد و رئیس مرده دیگر رئیس محسوب نمی شود. ولی این که می تواند در حق من دعا کند که جای شبهه نیست.
گاهی روی ولایت ائمه علیهم السلام سخن می گوییم که در بحث کلام مطرح می شود و همان مواردی است که در زیارت جامعه می خوانیم. روزی ما، بارش نزولات آسمانی و غیره بر عهده آنان است. اما این که شیخ انصاری ولایت فقیه را قبول ندارد که همان ولایتی است که به انبیاء و ائمه علیهم السلام تفویض شده است و بعد به فقیه تفویض شده است بحث دیگری است. شرط رئیس حضور فیزیکی است.
ثانیاً این روشی عقلایی است که وقتی رئیس والی، قاضی و فرمانده ای تعیین کرد با مرگش این حکم از بین نمیرود. البته مثلاً اگر رئیس القضاء مرد تمام قضاتی که از ناحیه او در زمان تصدی او نصب شده بودند معزول نیستند بلکه رئیس قبلی برخی امور مربوط به زعامت را فاقد میشود و به زعیم بعدی میرسد. در مساله هیات دولت که دیروز بیان کردید مساله به صورت دیگری است که نباید خلط شود. اگر مرجع تقلید برای وقف متولی درست کرد بعد از مرگش متولی از بین نمی رود. زمانی که در بیمارستان می خواستند مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری را بیهوش کنند اجازه نمی داد و می فرمود اگر من بیهوش شوم وکلای من که اجازه تصرف در وجوهات دارند دیگر حق تصرف ندارند.
همان نصب اولی کافی است نه این که اذن بخواهد. این موارد از اختیارات شخص است سخن دیگری است. اما در این که متولی وقف یا ولی یتیم انتخاب کرده است با مرگ شخص از بین نمی رود و نصب اولیه کافی است مگر این که عزل شود. همه قبول دارند که اگر مرجع تقلید برای موقوفه ای ولی تعیین کرد با مرگش از بین نمی رود. طریقه عقلا این است که با مرگ ناصب، مسئولیت ها از بین نمی رود و در تمام دنیا همین شیوه مرسوم است.
اگر در این مسأله امام صادق علیه السلام حاکم تعیین کرد که هم برای زمان حیات خودش و هم برای بعد از خودش باقی است مثل اینکه اگر متولی وقف تعیین کرد بعد از خودش باقی است البته برای برخی کارها وکیل داشت بعد از خودش اختیار وکالتی از بین میرود و امام بعدی اگر بخواهد این نصب امام صادق علیه السلام را به هم نزنند یا باید غیر فقیه را بگذارد که این فاسد است و یا میخواهد اهمال کند که این نیز معنا ندارد و هرج و مرج پیش می آید و یا میخواهد بگوید به طاغوت زمان مراجعه کنید که از این مورد نیز نهی شده است. پس در نتیجه چارهای نیست که همان نصب قبلی بر قوت خودش تا ظهور امام زمان (عج) ان شاء الله باقی باشد.
بررسی و تبیین شبهه دوم در دلالت روایت
مرحوم امام (ره) بعد از استدلال برای اثبات ولایت فقیه به روایت مقبوله عمر بن حنظلة که هم از حیث سند و هم از حیث دلالت معتبر میداند در پایان میفرماید دو شبهه نسبت به استفاده از روایت وجود دارد شبهه اول و پاسخی که امام فرموده بودند مطرح شد.
امروز بحث در شبهه دوم است. ممکن است به ذهن بعضی افراد بیاید که شکی نیست؛ امام صادق علیه السلام خلیفه الله و خلیفة پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و نیز شکی نیست امام صادق علیه السلام ولی امر است و با توجه به اینکه خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ولی امر است شکی نیست که میتواند هم والی و هم قاضی تعیین کند. امّا شبهه این است که امام صادق علیه السلام در زمان حیاتشان مبسوط الید نبودند بلکه در سیطره خلفای جور بودند و رتق و فتق امور در دستشان نبود. با این وصف که امام مبسوط الید نیست تعیین والی و قاضی چه ثمرهای دارد؟
فرض کنیم که امام شخص خاصی را به عنوان قاضی یا والی معین کند او چه کاری میتواند انجام دهد؟ اساسا امور در دستش نیست تا بتواند کاری انجام دهد، پس تعیین والی و قاضی بیفائده است.
البته در مورد قضاوت ممکن است گفته شود وقتی قضاوتش مشروعیت پیدا کرد به صورت مخفیانه به حکم اجازهای که دارد؛ دعوای دو نفر شیعه را حل کند و رفع و فصل خصومت انجام دهد و لذا شاید بتوان گفت تعیین قاضی فیالجمله تأثیر جزئی دارد اما در مورد نصب والی هیچ گونه ثمره و فایدهای مترتب نیست پس دلیلی ندارد امام والی تعیین کند.
پاسخ شبهه
حضرت امام خمینی(ره) در جواب میفرمایند از دو جهت پاسخ میدهیم:
پاسخ اول: اینکه گفتید قضاء فیالجمله ثمر دارد ما میگوییم در نصب والی نیز بدین صورت است؛ یعنی فیالجمله اثر دارد و اگر بنا باشد که اثر فیالجمله دلیل نصب از ناحیه امام شود در هر دو مورد یعنی هم در نصب قاضی و هم نصب والی فیالجمله اثر هست؛ زیرا وقتی شیعه متوجه شدند که امام مرجعی را برایشان تعیین کردند برای منصب ولایت (حتی به صورت سری) به او مراجعه میکنند. همانگونه در قضاء به طور سری ممکن است بروند فصل خصومت کنند در امور ولائی هم میروند به طور سری از امام اجازه میگیرند. و مواردش هم فراوان در زمان تسلط طاغوت مشاهد شده است.
در رژیم قبل ما خودمان شاهد بودیم که علما و مراجع تحت فشار شدید حکومت بودند و هیچ کار و دستور حکومتی نمیتوانستند انجام دهند اما در عین حال در بعضی از مناطق امام جمعه تعیین میکردند. مرحوم آقای گلپایگانی در شهر گلپایگان آقای محمودی را به عنوان امام جمعه (در زمان شاه) تعیین کرد. حتی در امور قضاوت کسانی میآمدند اجازه میگرفتند که در دادگستری قضاوت کنند و ایشان اجازه میداد که بروند در دادگستری قضاوت کنند و از حقوق مردم دفاع کنند و حقوقی که در این رابطه می گرفته حلال باشد و گاهی به برخی نیز اجازه نمیدادند. و نیز در اموری که مربوط به ولی امر است برخی مخفیانه میآمدند و اذن میگرفتند که خودشان رأسا اقدام کنند.
برای نمونه در رژیم طاغوت چند نفری از اصفهان آمدند و مرا واسطه قرار دادند و خدمت آقای گلپایگانی رفتیم. آنان گفتند افرادی لا ابالی از مردان در کلاسهای مدارس دخترانه به عنوان دبیر میروند و ممکن است خلافی انجام شود و از آقای گلپایگانی اجازه خواستند که سر کلاس دبیرستان دخترانه بروند تا آن مردان لا ابالی نروند و فساد صورت نگیرد. مرحوم آقای گلپایگانی تبسمی کردند و گفتند شما میخواهید اجازه بگیرید که جهنم بروید تا دیگران جهنم نروند؟ خیر! بگذارید هرکاری میخواهند انجام دهند.
بنابراین در رژیم قبل گرچه سیره علماء مبارزه منفی با شاه و عدم همکاری با دستگاه سلطنت بود اما به طور موردی و بدون تظاهر و علنی مردم نزد علماء میرفتند و علماء فصل خصومت میکردند، سرپرست بر یتیم و قیم برای صغار تعیین میکردند و تعیین متولی برای موقوفه انجام میدادند.
حضرت امام خمینی (ره) میفرمایند: پس نصب امام صادق علیه السلام به عنوان والی همان طور که در قضاوت فی الجمله موثر است در امور ولایی نیز موثر است.
این شخصی که از طرف امام منصب پیدا میکند بی اثر نیست؛ یعنی مسلّم است که فقیهی به عنوان ولایت از طرف امام منصوب شد امّا شبهه این است که نصب امام چه اثری دارد؟ بر فرض هم که امام به کسی ولایت داده باشد چه کاری می تواند انجام دهد؟
مستشکل میگوید در قضاء ممکن است به طور سری به فقیه مراجعه نمود ولی در ولایت و امور حکومتی بی اثر است پس اگر بی اثر شد نصب هم بی اثر است.
امام خمینی (ره) در پاسخ فرمودند میگوییم فیالجمله اثر دارد و کما اینکه در قضاوت اثر دارد در ولایت نیز اثر دارد همان طور که فقهاء در زمان غیر مبسوط الید بودن در برخی موارد کارهایی در رژیم قبل انجام میدادند همین مقدار اگر باشد کافی است. اگر بی اثر باشد این نصب غلط است.
پاسخ دوم به شبهه
این نصب که امام فرمودند «انی جعلته علیکم حاکما» در این جعل، سرّ مهم سیاسی است به اینکه حکومتی الهی طرح شده است حتی اگر الان عملی نباشد ولی طرحی است که در آینده میتوان با این نصب، نوعی حکومت الهی تشکیل داد.
وقتی امام فقیه را به عنوان ولی تعیین کند، منتشر و تبلیغ شود و همگان بدانند که امام فرمود فقیه میتواند از طرف او که ولی الله و حجة الله است ولایت داشته باشد به ویژه اگر عقلای قوم بفهمند که امام به فقیه چنین اختیاری داده است بدیهی است مجامع علمی و مراکز اندیشه دینی بدانند که چنین نصبی انجام شد و بدانند که در چنین خفقان اگر زمینه آماده شود شخصی هست که از طرف امام معصوم علیه السلام فرمانروای جامعه شود.
با این مقدمه چه بسا افرادی اقدام میکنند که زمینه را برای فقیه به عنوان رهبر فراهم کنند و حاکمیت اسلام برقرار شود. حضرت امام(ره) به عنوان نمونه میفرمایند کما اینکه بعضی از متفکرین و سیاسیون در زندان طرح نقشهای را میکشیدند که اگر بیرون آمدند آن طرح را اجراء کنند و گاهی موفق هم میشدند.
مرحوم امام در ادامه از افرادی مانند نهرو هندی و احمد سوکارنو رهبر سیاسی اندونزی نام میبرد و می فرماید البته چیز عجیبی نیست؛ زیرا خیلی از بزرگان انبیاء اینگونه عمل میکردند و از صفر شروع میکردند. نمونهاش شخص پیامبر اسلام است که وقتی شروع کرد «لم یؤمن الا طفل صغیر السن عظیم الشأن و امراة جلیلة» پیامبر نماز در مسجد الحرام را با طفلی عظیم الشأن یعنی حضرت علی علیه السلام و زنی بلند مرتبه یعنی خدیجه سلام الله علیها شروع کرد بدون اینکه مأیوس شود.
در ادامه امام خمینی می فرماید: زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، دوازده امام را نام برد و به عنوان جانشینان خود معرفی کرد برخی از اینها در انزوا زندگی کردند و برخی در زندان بودند و برخی در میدان شهید شدند اما در همان حال خلیفه پیامبر بودند و همین بنا سبب شد که اسلام رشد کند و اکنون بیش از هفتصد میلیون مسلمان در جهان زندگی کنند. (در عصر امام خمینی)
حضرت امام در آخر میفرمایند: والله غالب علی امره و به زودی بیشتر میشود این آیه در مورد حضرت یوسف است کنایه از این که در هر حال در نهایت این طرح اندیشه حکومت اسلامی در بین مردم جا میافتد و زمینه تشکیل حکومت اسلامی فراهم میشود.
بعضی از ائمه علیهم السلام یاری کننده نداشتند و گرنه حکومت اسلامی را با قدرت و قوت تشکیل می دادند. اگر در عصر خفقان می خواستند عملی انجام دهد در وظیفه امامت خویش نیز ناموفق می ماندند.
نکته: شاگردان امام صادق علیه السلام یک جا جمع نبودند که حضرت بتوانند با آنان قیام کنند و شرائط مهیا نبود. حضرت امیرمومنان علیه السلام فرمودند اگر به اندازه گوسفندان یاور داشتم قیام می کردم.
بنابراین میگوییم امام صادق علیه السلام طرحی آماده کردند که اگر طبق آن کار شود موجب انتباه امت میگردد خصوصاً در بین جوانان که این طرح عملی است و موجب قیام شخص یا اشخاصی برای تشکیل حکومتی برای قطع دست اجانب از بلاد مسلمین که خود مرحوم امام این کار را انجام دادند پس این نمونه میتواند طرحی برای آینده باشد که از طرف امام معصوم است و بلا اثر نیست.
امام خمینی در ادامه میفرماید «اسسّ بهذا الجعل اساسا قویا للأمة و للمذهب بحیث لو نشر هذا الطرح و هذا التأسیس فی مجتمع التشیع و ابلغه الفقهاء و المفکرون الی الناس و لا سیما الی المجامع العلمیة و ذوی الافکار الراقیة لصار ذلک موجبا لانتباه الأمة و التفاتهم الیه و خصوصا طبقة الشبّان فلعله یصیر موجبا لقیام شخص او اشخاص بتأسیس حکومة عادلة لقطع الأیادی الأجانب من بلاد المسلمین» کتاب البیع، امام خمینی، ج2، ص482
حضرت امام صادق علیه السلام با این جعل ولایت برای فقیه بنیان قدرتمندی برای امت اسلامی و مذهب تشیع ایجاد کرد به گونهای که اگر این اندیشه و طرح در مجامع شیعی منتشر شود و فقهاء و اندیشمندان این طرح امام معصوم را به مردم به ویژه به مجامع علمی و روشفنکری مترقی معرفی کنند موجب آگاهی و توجه مردم به ویژه قشر جوان خواهد شد. شاید که وسیله شخصی یا اشخاصی (آن زمان گویا در ذهن خود نبود که خودش میخواهد پایهگذار چنین حکومتی شود) حکومتی عدل برای قطع دست ایادی اجانب از کشورهای اسلامی تشکیل شود.
پس این طرحی است که امام صادق علیه السلام پایه ریزی کردند که اگر مردم دور فقیه عادلی جمع شوند می توانند زمینه این حکومت اسلامی را مهیا نمایند که بحمدلله این کار عملی شد.
در پایان امام به آیه ﴿وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون﴾ سوره مبارکه یوسف آیه 21
مربوط به داستان حضرت یوسف علیه السلام اشاره میکند که برادرانش او را در چاه انداختند و بعد نیز او را به عنوان برده فروختند ولی او به اذن خداوند در زمین قدرت پیدا کرد و خداوند بر هر کاری غالب است که ان شاءالله حکومت اسلامی تشکیل شود که روز به روز نیز رشد آن بیشتر خواهد شد.
در ذیل امام خمینی (ره) تاکید میکند:
«واللازم علی العلماء و المُبلغین ایدهم الله تعالی ان یقوموا بهذا الامر الحیویّ و یزیلوا الیأس من قلوبهم و قلوب الطلاب و المحصلین و سائر الناس فانه مبدأ الخمود و القعود عن الوصول الی الحق» کتاب البیع، امام خمینی، ج2، ص482
بر علما و مبلغین لازم است که به این امر حیاتی اقدام کنند و یأس را بیرون کنند و مبداء خمودی و قعود این است که بگویند نمیشود بلکه بدیهی است که اگر اقدام کنند میشود.
قابل ذکر است که اگر امام خمینی الان در حال حاضر که جمهوری اسلامی برقرار است در قید حیات بود میفرمود بر همه لازم است که این نظام را حفظ کنند و در جایی فرمود که حفظ این نظام از اهم واجبات است تا گسترش بیشتری پیدا کند.
نکته: عصر ائمه علیهم السلام شرائطی دارد که باید با همان عصر سنجید. در آن زمان امام مجتبی علیه السلام مجبور به مصالحه می شود زیرا فرماندهان لشکر به ایشان خیانت کردند. از طرفی امام صادق علیه السلام می فرماید اگر من یار داشتم قیام می کردم. ما نمی توانیم شرائط آن عصر را به زمان خودمان قیاس کنیم.
بنابراین شبهه ای که بود با بیان امام خمینی (ره) رد شد و می توان نتیجه گرفت که مقبوله هم از حیث سند معتبر است و هم از حیث دلالت معتبر است. حضرت امام این شبهات را مطرح کردند و پاسخ دادند و با این کار ثمره بیان شبهات را بیان کردند.
روایت سومی که در جلسه آتی بدان تمسک می کنیم مشهور ابی خدیجه است که از حیث سند و دلالت معتبر است./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر