به گزارش خبرنگار سرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله عبدالله جوادی آملی در سی و سومین جلسه درس خارج فقه نکاح که شنبه 4 دی ماه سال 1395 برگزار شد، در ادامه مبحث «ما یحرم بالمصاهره» به نشر حرمت «أب الزوج و فرزندان وی» بر زن پرداخت.
خلاصه درس
آیت الله جوادی آملی در ابتدای درس پس از مروری بر مباحث گذشته در باب «ما یحرم بالمصاهره» افزود: علاوه بر «أم الزوجه» و «ربیبه» که حرمت آنها را در جلسه قبل ثابت کردیم، «أب الزوج» و فرزندان مرد نیز بر زن حرام میشوند، که در این جلسه به اثبات انتشار حرمت نسبت به این دو طبقه بحث خواهیم کرد.
وی همانند جلسه گذشته بار دیگر بر تطبیق مراحل هفتگانه تحقیقات علمی بر مسائل فقهی تأکید کرد و گفت: با طیّ منظّم این مراحل هفتگانه، تصویر صحیح صورت مسئله، پیشینه تاریخی مسئله، احتمالات قابل طرح مسئله، اقوال مسئله، ادله اقوال، قول مختار و همچنین دلیل مختار برای انسان مشخص خواهد شد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: یکی از فوائد طی این مراحل در مسائل فقهی این است که اگر در مرحله پیشینه تاریخی مسئله به یک اجماعی دست پیدا کردیم، دیگر به مرحله بعد نخواهیم رفت چون با وجود اجماع اقوال بعدی طرد خواهند شد؛ همچنین اگر در مرحله دلیل اقوال به یک روایت مخالفی در مسئله برخوردیم و دیدم که هیچ کس به این روایت اعتنا نکرده، معلوم میشود که یک مشکلی در این روایت وجود دارد، چون همانها که این روایات را نقل کردند و به ما منتقل کردند، به آن عمل نکردند.
وی در تطبیق مراحل هفتگانه با مسئله مصاهره گفت: اگر در روایتی آمده بود که فلان مرد بر فلان زن حلال است در حالیکه نه اقدمین و نه قدماء نه متأخرین و نه متأخری متأخرین با اینکه روایت را معتبر میدانند ولی به آن عمل نکردهاند، این نکته به دست میآید که این روایت شاذّ است و یا باید آن را ترک کرد یا حمل بر تقیّه کرد.
رئیس بنیاد وحیانی اسراء افزود: از بین طبقاتی که با مصاهره حرام میشوند، حرمت «أب الواطی» و «إبن الواطی» با روایات قابل اثبات است، هر چند برای تبیین حدود آن ناچار از مراجعه به روایات هستیم.
استاد درس خارج حوزه علمیّه قم با بیان اینکه حکم حرمت ازدواج با «منکوحة الاب» و «أب الزوج» از آیات 22 و 23 سوره نساء قابل برداشت است، گفت: مقصود از نکاح در آیه 22 سوره نساء نکاح به معنای آمیزش و نکاح لغوی است.
وی در ادامه به بیان یک نکته اجتماعی پرداخت و در اهمیّت اسلام به بچهها و نوههای دختری، عنوان داشت: در جاهلیّت اهمیّتی به بچهها و نوههای دختری داده نمیشد تا جایی که در شعری که یکی از اسناد حقوقی جاهلیّت به شمار میرود آمده است: «بَنُونَا بَنُو أَبْنَائِنَا وَ بَنَاتُنَا ٭٭٭ بَنُوهُنَّ أَبْنَاءُ الرِّجَالِ الْأَبَاعِدِ» به این معنا که: بچههای ما عبارت از بچههای خود ما و نوههای پسری ما هستند، اما نوههای دختری ما بچههای دیگراناند و بچههای ما نیستند.
آیت الله جوادی آملی افزود: امّا بر خلاف جاهلیّت که سیاست اجتماعی آنها طرد زن از اجتماع و حریم فردی بود، اسلام اهمیّت به جنس زن و بچههای او را بنیان نهاد و اگر میبینید که در بعضی از روایات ابواب مصاهره تأکید شده که حسنین بر زنان پیامبر حرمت نکاح دارند به این خاطر است که میخواهند به مردم القاء کنند که فرزندان دختر نیز فرزندان واقعی انساناند و الّا دلیلی بر این تأکید نبود چون همسران پیغمبر بر عامه مؤمنین حراماند.
وی با اشاره به بار حقوقی لقب «أم المؤمنین» برای همسران پیامبر، خاطر نشان کرد: چون از طرفی در آیه آمده است ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ﴾ و در آیه دیگری آمده است ﴿وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم﴾، این آیه حاکم بر ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ﴾ است به «توسعة الموضوع»؛ یعنی همسران پیامبر «أم المؤمنین»اند، لذا کسی حق ندارد با همسران پیامبر بعد از رحلت او یا بعد از طلاق او ازدواج کند.
رئیس بنیاد وحیانی اسراء سپس به بررسی روایات باب دوم از ابواب «مَا یَحْرمُ بالمصاهره» ورود پیدا کرد و بیان داشت: همانطور که اشاره شد، در روایات اصرار دارند که همسران پیامبر بر حسنین حراماند و این حرمت از باب بیان حکم حرمت ازواج النبی بر حسنین نیست چون این مطلب به وضوح در آیه ﴿وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم﴾ اثبات شده، بلکه منظور از این تأکید و اصرار به حساب آوردن و اهمیّت دادن به فرزندان و نوههای دختری است.
وی افزود: یکی از روایاتی که به همین مطلب پرداخت روایت اول باب دوم است که در آن آمده است: اگر ما این دو آیه را در قرآن نداشتیم که همسران پیغمبر «أم المؤمنین»اند و اگر ما این آیه را نمیداشتیم که ﴿وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾ همسران پیامبر بر حسنین حرام بودند چون پسر دختر هم پسر است؛ نوه دختری هم پسر است.
استاد حوزه علمیه قم به مناسبت بحث از نَسَب و شرافت نسب اهل بیت به بیان محاجّه امام کاظم با هارون الرشید پرداخت و در تبیین آن گفت: هارون و اعوان و انصارش در مدینه میگفتند ما «بنی العباس» هستیم شما «بنی طالب»؛ و همه ما با پیامبر پسر عمو هستیم لذا اهل بیت امتیازی بر ما ندارند چون پیامبر پسر عموی همه ماست! به همین خاطر وقتی هارون آمد در مدینه کنار قبر حضرت عرض کرد: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَا ابْنَ عَم»؛ آنگاه وجود مبارک امام کاظم در حضور همه جلو آمد عرض کرد: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَه». که با این جمله هارون حسابش را جمع کرد، و حضرت فرمود: اگر پیامبر زنده بود از شما دختر میخواست، میدادید؟ عرض کرد ما افتخار میکردیم. بعد فرمود: محال بود از ما دختر بخواهد، چون دختران ما بچههای او هستند؛ که با این سخن دیگر هارون بساطش را جمع کرد.
وی سپس به تشریح روایت دوم پرداخت و بیان داشت: در روایت دوم آورده است اگر کسی منکوحه مردی شد هم بر پدرشوهر حرام است «و إن علی» و هم بر پسر شوهر حرام است «و أن نزل»
آیت الله جوادی آملی روایت چهارم باب دوم را به عنوان سومین روایت در این جلسه مطرح کرد و عنوان داشت: این روایت در رابطه با دو زن از همسران پیامبر است که چون توانایی زندگی ساده با پیامبر را نداشتند پیامبر آنها را آزاد گذاشت که اگر میخواهند بروند و پیامبر آنها را به أهلشان واگذار کرد در حالی که معقوده غیر مدخولٌبها بودند، آنگاه پس از رحلت پیامبر از ابوبکر اذن گرفتند و ازدواج کردند و چون خلاف آیه شریفه ﴿وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾ عمل کرده بودند یکی از انها جذام گرفت و یکی هم دچار جنون شد.
وی ادامه داد: این روایت ذیلی دارد که در آن «عمر بن اُذینه» میگوید من جریان این دو زن را برای «زراره» و «فضیل» نقل کردم، این دو بزرگوار از وجود مبارک امام باقر مطلبی برای من نقل کردند و آن مطلب این است که: ذات أقدس الهی از هیچ چیزی نهی نکرد مگر اینکه این بشر طغیانگر در آن زمینه معصیت کرد، حتی با زنان پیامبر هم ازدواج کردند و سپس نام آن دو زن کندی و عامریه را برد و فرمود: اینها با زنان پدرانشان ازدواج نمیکنند ولی با زنان پیامبر ازدواج کردند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان اینکه روایت پنجم باب دوم مربوط به بحثهای آینده است، به بیان روایت دهم پرداخت و افزود: در این حدیث مبسوط، امام باقر از آباء گرامی و کرام خود نقل کرد که وجود مبارک پیغمبر به حضرت علی فرمود: یا علی! عبد المطلب در جاهلیت پنج مطلب را سنّت گذاشت که یکی از آنها حرمت ازدواج زنان پدر بر فرزندان بود.
رئیس بنیاد وحیانی اسراء در توضیح روایت دهم و واکاوی آن گفت: ما یک اجتهاد فقهی داریم که در حوزهها رایج است و یک اجتهاد موضوعی که در صدد جوابگویی به احتیاجات جامعه است؛ اجتهاد فقهی راه آن از راه علمی باز است اما اجتهاد موضوعی راه آن از راه جامعهشناسی، اقتصادشناسی و فرهنگشناسی و مردمشناسی باز است که الآن جامعه ما به چه چیزی محتاج است.
وی برای تبیین بهتر اجتهاد موضوعی به بیان چند مثال پرداخت و خاطر نشان کرد: یکی موضوعی که اولاً شرعاً جایز باشد، ثانیاً زمان و زمین خاصی هم نداشته باشد و ثالثاً دین هم ترغیب کرده باشد و منافاتی هم با اطلاقات ادلّه نداشته باشد میتواند موضوع اجتهاد موضوعی قرا گیرد.
آیت الله جوادی آملی بیان داشت: اگر موضوعی با شرائط فوق داشتیم و کسی که «نافذ الکلمه» است آمد و گفت فلان زمان مناسب است که همه شما جمع بشوید این کار را انجام بدهید، این میشود «سنّت»؛ مانند کاری که عبدالمطلّب در زمان جاهلیّت کرد این میشود اجتهاد موضوعی مثل کاری که امام در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان کرده به عنوان حمایت از قدس.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: اصل حمایت از مظلوم، مشمول اطلاقات اولیه است و همیشه جایز و مستحب است، همیشه رجحان دارد و میتواند توسّط شخص نافذ الکلمهای که پیش مردم اعتبار دارد، موضوع اجتهاد موضوعی قرار گیرد و مثلاً یک روزی را انتخاب کند و مردم را در آنروز به حمایت از مظلومین و مستضعفان ترغیب کند؛ کما اینکه امام راحل این کار را در روز قدس و هفته وحدت و ... انجام دادند
وی در پایان روایت دوازدهم از باب دوم را عنوان کرد و بیان داشت: این روایت نیز به نوعی دالّ بر شرف نسب اهل بیت نسبت به سایر مردم است و هم از طرفی میخواهد اثبات کند نوهها و فرزندان دختری نیز از فرزندان انسان به حساب میآیند و فرق این روایت با روایات دیگر این باب در این است که روایات قبل در صدد اثبات حرمت همسران رسول الله بر حسنین بودند ولی این روایت در صدد اثبات حرمت همسران حسنین بر رسول الله است.
بسم الله الرحمن الرحیم
تحقق محرمیّت بالمصاهره با آمیزش مشروع
در «مصاهره» بیان مرحوم محقق این بود که اگر آمیزش مشروع حاصل شد، یا به «عقد دائم» یا به «عقد انقطاعی» یا به «مِلک یمین» یا به «تحلیل منفعت» یا به «تحلیل انتفاع»، به أحد امور خمسه آمیزش مشروع حاصل شد، «تحقق احکام الأربعة»؛ چهارتا حرمت مترتّب است: دو حرمت مربوط به مرد است که آمیزش کرد؛ دو حرمت هم مربوط به زن است که آمیزش شد. آن دو حرمتی که مربوط به واطی است این است که «أم الزّوجه» میشود حرام، «بنت الزّوجه»؛ یعنی «بنت الموطوئه» میشود حرام و منظور از این «أُم» هم، جدّه و اعم از آنها هست و منظور از «بنت» هم، بنت بلا واسطه یا نوهها یا نتیجهها و اینهاست.
تفاوت بین محرمیّت و حرمت نکاح
مستحضرید که مسئله «حرمت نکاح» غیر از «مَحرمیت» است، اولاً؛ اگر آن حرمت، حرمت ابدی هم باشد هیچ تلازمی بین حرمت ابدی و مَحرمیت نیست؛ چون گاهی مثل زنای «بذات البعل» و مانند آن حرمت ابدی ممکن است بیاورد، ولی مَحرمیت نمیآورد. ما برای اثبات مَحرمیت، چارهای جز آیات سوره مبارکه «نور» به کمک روایات نداریم.
بیان دو طبقه از محرّمات بالمصاهره
دو حکم از این محرمات أربعه را بیان کردند؛ یعنی «أم الزوجه» مطلقا حرام است؛ چه این زن موطوئه باشد، چه نباشد؛ اما «بنت الموطوئه»، بنت این زن که ربیبه اوست «اذا دخلتم بهنّ» میشود حرام عینی، وگرنه حرام جمعی است. اما آن دو حرمت دیگر که پدر این مرد که میشود «أب الزوجه» مثلاً، بر این زن حرام است «و إن علا»؛ پسر این مرد ـ که دیگر ربیبه و اینها نیست و عنوان ربیبه ندارد ـ بر این زن حرام است؛ یعنی ازدواج این زن با پسر این مرد حرام است «و إن سفل و إن نزل».
تطبیق مراحل هفتگانه مسائل علمی بر ما نحن فیه
قبلاً روشن شد که ما این امور هفتگانه را که مطرح بکنیم در طرح این امور سبعه بسیاری از این مسائل برای ما روشن میشود: یکی تصویر صحیح صورت مسئله که از آن به تحریر محل نزاع یاد میکنند؛ یکی پیشینه تاریخی این مسئله؛ سوم احتمالات قابل طرح این مسئله؛ چهارم اقوال مطرح در این مسئله؛ پنجم ادله کل قولٍ قولٍ در این مسئله؛ ششم قول مختار و هفتم دلیل او. گاهی این امور هفتگانه به دو ـ سه امر تبدیل میشود؛ برای اینکه آنجا که اتفاقی است پیشینه تاریخی مسئله که تحلیل بشود میبینیم که اقدمین و قدماء و متأخرین و متأخر متأخرین همه فتوایشان همین است، این دیگر احتمالات بعدی و اقوال بعدی را طرد خواهد کرد. احراز این پیشینه و تطوّر، برکات فراوانی دارد. اقلّ آن این است که اگر یک روایت مخالفی در مسئله بود وقتی انسان میبیند در پیشینه تاریخی، مراحل چهارگانه را پشتسر گذاشتند و هیچ کس به این روایت اعتنا نکرد، معلوم میشود که یک مشکلی در این روایت است. همانها که این روایات را نقل کردند و به ما منتقل کردند، به آن عمل نکردند.
ضرورت پیاده سازی مراحل هفتگانه در مسائل فقهی
اگر یک روایتی داشت که مثلاً فلان زن حلال است بر فلان مرد، با اینکه ما دیدیم؛ نه اقدمین و نه قدماء؛ نه متأخرین و نه متأخری متأخرین؛ نه آنها که دست اول نقل این احادیث بودند و نه آنها که میانه یا بعد بودند، خودشان این روایت را نقل کردند؛ ولی هیچ کدام عمل نکردند. در اینگونه از موارد ولو اجماع آن اثر ثبوتی را ندارد، چون با بودِ روایات، اجماعی در کار نیست، یقیناً این اجماعات مدرکی است و اگر جزم به مدرکیّت نباشد لااقل طمأنینه هست؛ از این جهت اجماع کارآمد نیست و اما از این جهت که هیچ کس به آن روایت فتوا نداد، معلوم میشود که «فاطرحوه»؛ شاذّ است و باید طرح بشود. در مقام ما بعضی از روایات است که میگوید «أم الزوجه» و خود «زوجه» جمعاً حرام است، عیناً حرام نیست در خصوص إماء؛ با اینکه روایات فراوانی است که «لا فرق بین الحرّة و الأمة» و همه این طبقات چهارگانه اقدمین و قدماء و متأخرین و متأخر متأخرین، همه به همین حرمت فتوا دادند، به تساوی بین حرّة و أمه فتوا دادند، هیچ کس به تفاوت فتوا نداد. معلوم میشود یکی ـ دو روایتی که وارد شده است فرق است بین حرّة و أمه باید طرح بشود یا بر تقیّه حمل شده است یا بر جهات دیگر. آن روزها مسئله «تقیّه» یک امر کاملاً قابل توجهی بود.
قابلیت اثبات اصل حرمت بالمصاهره با آیات
اما اصل مسئله که «أب الواطی» بر این شخص حرام است، یک؛ «إبن الواطی» بر این زن حرام است، دو؛ قبل از مراجعه به روایات از خود آیات هم میشود استفاده کرد. البته حدود کامل این احکام بعد از رجوع به روایات حل میشود.
اهمیّت اسلام به نوههای دختری
مطلب دیگر آن است که در این روایات که «منکوحة الأب» بر فرزند ولو نوه باشد حرام است، اصراری دارند که ثابت کنند همسران پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر حسنین حرام است، اصرار دارند در روایات! این برای آن است که در جاهلیت فرزند دختر را فرزند شخص به حساب نمیآوردند، فقط نوههای پسری را به حساب میآوردند؛ اما نوههای دختری را میگفتند فرزندان مردان دیگر است. این شعر جاهلی سند حقوقی آنها هم بود که: «بَنُونَا بَنُو أَبْنَائِنَا وَ بَنَاتُنَا ٭٭٭ بَنُوهُنَّ أَبْنَاءُ الرِّجَالِ الْأَبَاعِدِ»[1] این شعر؛ نظیر اینکه ما در اسلام درّه نجفیه مرحوم بحر العلوم داریم که فقه ما به صورت نظم درآمده؛ فقه آنها و دین آنها هم به صورت شعر در آمده است. این شعر میگوید که بچههای ما عبارت از بچههای خود ما و نوههای پسری ما هستند، اینها بچههای ما هستند؛ اما نوههای دختری ما بچههای دیگراناند، بچههای ما نیستند. اگر در اسلام، فقهمان به وسیله درّه نجفیه مرحوم سید تنظیم شده است؛ آنها هم فقهشان به وسیله اینگونه از شعرا تنظیم شد.
طرد نساء در جاهلیّت و اهمیّت به آنها در اسلام
میگفتند: «بَنُونَا»؛ میخواهید بدانید بچههای ما چه کسانی هستند؟ بچههای ما «بَنُو أَبْنَائِنَا»؛ اما «وَ بَنَاتُنَا بَنُوهُنَّ أَبْنَاءُ الرِّجَالِ الْأَبَاعِدِ»؛ دختران ما اگر ازدواج کردند و فرزند آوردند دیگر به ما مربوط نیست؛ نوههای دختری بچه ما نیست، بلکه بچه مردان بیگانه است؛ سرّ آن، طرد نساء از حریم خودشان بود، پرهیز داشتند: ﴿وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیم﴾.[2] در این روایات ما برای طرد جاهلیت، اصرار دارند که ثابت کنند وجود مبارک امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) فرزندان پیغمبر هستند و ازواج پیغمبر بر اینها حرام است و اختصاصی به نوه پسری یا نوه دختری ندارد و مانند آن. این غیر از مسئله عام است که ﴿وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم﴾[3] یا ﴿وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾،[4] این غیر از آن است. آنها اصراری دارند که آن مطلب را ثابت کنند، وگرنه همسران پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر عامه مؤمنین حراماند.
استنباط حکم «منکوحة الاب» از آیه 22 سوره نساء
اما اصل مطلب را میتوان از آیات سوره مبارکه «نساء» استفاده کرد: ﴿وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ﴾،[5] این «نکاح» به معنای «آمیزش» از لغت گرفته شده، سخن از «معقودة الأب» نیست، بلکه سخن از «منکوحة الأب» است. پس اگر مردی با یک زنی نکاح لغوی کرد و او شده موطوئه این شخص؛ یعنی منکوحه لغوی، آیه میگوید منکوحه پدر برای پسر حلال نیست. پس این زن برای بچههای ـ یعنی پسرهاـ این مرد حراماند و بچههای این مرد اعم از بلا واسطه و مع الواسطه؛
استنباط حکم «أب الزوج» از آیه 23 سوره نساء
اما پدر شوهر یعنی «أب الزوج» حرام است یا نه؟ این از آیه 23 استفاده میشود. در آیه 23 دارد که ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ﴾ تا میرسد به اینجا که ﴿وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ﴾؛ عروس شما؛ یعنی زنهای پسران شما بر شما حرام است. اگر مردی با زنی نکاح لغوی کرد، این زن عروس پدر این مرد میشود، میشود ﴿حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ﴾؛ یعنی عروس شما، همسران پسران شما بر شما حراماند؛ ﴿وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ﴾؛ این نه برای آن است که مثلاً «مِلک یمین» را خارج کند، «تحلیل» را خارج کرد، بلکه برای آن است که پسرانی که به عنوان پسرخواندهاند در این بحث داخل نیستند. اگر پسرخواندهای ازدواج کرد، همسر پسرخوانده عروس آدم نیست. این ﴿مِنْ أَصْلابِکُمْ﴾ برای آن است که آن فرزندهای خوانده شد؛ تبنّی کردن، شخصی را به عنوان إبن پذیرفتن، آنها را خارج کند؛ نه برای اخراج مسئله «تحلیل»، «مِلک یمین» و مانند آن.
پس این دو حکم از آیه 22 و 23 ثابت میشود؛ هم ﴿وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ﴾ ثابت میکند که بر فرزند «موطوئة الأب» حرام است «و إن علا» و هم ثابت میکند بر مرد «موطوئة الإبن» حرام است «و إن سفل»؛ ﴿وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ﴾ برای افاده حرمت عروس است برای پدر داماد؛ ﴿وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ﴾ برای افاده حرمت این زن هست برای پدر شوهر. حالا این خطوط کلی مسئله بود.
بررسی روایات باب دوم از ابواب «مَا یَحْرمُ بالمصاهره»
اما روایاتی که به صورت مبسوط عهدهدار این امور چهارگانه است، دو امرش در جلسات قبل مبسوطاً بحث شد که «أم الزوجه» و «ربیبه» با شرط دخول بر مرد حرام است مطلقا و بدون دخول، حرمت جمعی دارد نه حرمت عینی که بحث آن گذشت؛ اما در خصوص این مسئله روایاتی است که مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله علیه) در جلد بیستم، صفحه 412 باب دو از ابواب «مَا یَحْرمُ بالمصاهره»، این روایات را نقل میکنند.
سرّ وجود روایاتِ إثباتِ حرمت همسران پیامبر بر حسنین
عنایت دارید که در اثنای روایات بر میخوریم به روایاتی که دلالت میکند همسران پیغمبر بر حسنین(علیهما السلام) حراماند، آن از باب این نیست که ﴿وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم﴾. در بحثهای «خصائص النبی» گذشت که همسران پیغمبر طبق این آیه به منزله مادران امت اسلامیاند، «أم المؤمنین»اند، این یک؛ و این لقب «أم المؤمنین» بار حقوقی و فقهی هم دارد، این دو؛
بار حقوقیِ لقب «أم المؤمنین» برای همسران پیامبر
چون در سوره «نساء» فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ﴾ و در آن آیه دارد که ﴿وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم﴾، این حاکم بر ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ﴾ است به «توسعة الموضوع»؛ یعنی همسران پیامبر «أم المؤمنین»اند این حاکم بر آیه 23 سوره «نساء» است به «توسعة الموضوع». اگر در آیه 23 سوره «نساء» دارد: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ﴾، به دلیل آن آیه أمَّهات امت اسلامی چند قسماند: یک مادری است که او را به دنیا آورد، یک زنی هم که همسر پیغمبر است مادر اوست. گرچه آیه دیگری به صورت روشنتر دلالت دارد که کسی حق ندارد با همسران پیامبر بعد از رحلت او یا بعد از طلاق او ازدواج کند: ﴿وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾[6] که این گذشته از حرمت فقهی، یک آثار سوءی هم دارد که در این روایات باب دو میخوانیم.
روایت اول/ روایت محمد بن مسلم
روایت اول باب دو از مرحوم کلینی[7] این است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ» ـ که سند معتبر است ـ «عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَیهِما السَّلام أَنَّهُ قَالَ لَوْ لَمْ تَحْرُمْ عَلَی النَّاسِ أَزْوَاجُ النَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلَّم لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾[8] حَرُمْنَ عَلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ﴾[9] »؛ اگر ما این دو آیه را در قرآن نداشتیم که همسران پیغمبر «أم المؤمنین»اند و اگر ما این آیه را نمیداشتیم که ﴿وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾ اگر این دو آیه را نداشتیم، همسران پیامبر بر حسنین حراماند؛ مثل همه موارد، چرا؟ برای اینکه پسر دختر، پسر است؛ نوه دختری هم پسر است.
تبیین جریان محاجّه امام کاظم با هارون بر شرافت نَسَب
همان قصه جریان وجود مبارک امام هفتم و هارون در مدینه که مستحضرید آنها میگفتند ما «بنی العباس» هستیم شما «بنی طالب»؛ عباس و طالب و همزه و اینها برادر هستند، پس ما پسرعمو هستیم، چه امتیازی شما بر ما دارید؟ هارون حرف او این بود ما پسرعمو هستیم نسبت به پیغمبر، پیغمبر هم پسرعموی همه ماست، شما چه فضیلتی دارید؟ وقتی هارون آمد در مدینه کنار قبر حضرت عرض کرد: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَا ابْنَ عَم»؛ آنگاه وجود مبارک امام کاظم در حضور همه جلو آمد عرض کرد: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَه». هارون حسابش را جمع کرد، گفت برای چه؟ گفت اگر حضرت زنده بود از شما دختر میخواست، میدادید؟ عرض کرد ما افتخار میکردیم. بعد فرمود: محال بود از ما دختر بخواهد، چون دختران ما بچههای او هستند؛[10] دیگر بساطش را جمع کردند.
اصرار اهل بیت بر اثبات رابطه فرزندی حسنین با پیامبر
اهل بیت(علیهم السلام) اصرار دارند به هر مناسبتی بگویند که حسن و حسین فرزندان پیغمبر هستند و آن فکر جاهلی را بردارند که «بَنَاتُنَا بَنُوهُنَّ أَبْنَاءُ الرِّجَالِ الْأَبَاعِدِ» آن را طرد کنند، بگویند نوه دختری و نوه پسری هیچ کدام فرقی ندارند، بلکه بچههای آدم هستند.
فرمود: «﴿وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ﴾ وَ لَا یَصْلُحُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَنْکِحَ امْرَأَةَ جَدِّهِ»؛ این معلوم میشود که «لَا یَصْلُحُ» اختصاصی به کراهت و امثال آن ندارد، حرمت را هم شامل میشود. کلمه «لا ینبغی»، کلمه «لا یصلح» اینها ممکن است در اصطلاحات فقهی ظهور در حکم الزامی نداشته باشند؛ ولی در روایات بخشی از اینها در حکم الزامی استفاده شده است.
روایت دوم/ روایت زراره
روایت دوم که مرحوم کلینی[11] «عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ» نقل کرد این است که «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیهِما السَّلام» وجود مبارک امام باقر «فِی حَدِیثٍ وَ إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ امْرَأَةً تَزْوِیجاً حَلَالًا فَلَا تَحِلُّ تِلْکَ الْمَرْأَةُ لِأَبِیهِ وَ لَا لِإبْنِهِ»،[12] هر دو حکم را اینجا بیان فرمود. فرمود اگر کسی منکوحه مردی شد؛ هم بر پدرشوهر حرام است، هم بر پسر شوهر؛ پدر شوهر «و إن علی»، پسر شوهر «و إن نزل».
روایت سوم[13] این باب به صورت صریح ناظر به مسئله ما نیست.
روایت سوم/ روایت حسن بصری
روایت چهارم این باب که مرحوم کلینی[14] «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی عُرْوَةَ عَنْ قَتَادَةَ عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیه و آلِهِ و سَلَّم تَزَوَّجَ إمْرَأَةً مِنْ بَنِی عَامِرٍ وَ إمْرَأَةً مِنْ کِنْدَةَ وَ لَمْ یَدْخُلْ بِهِمَا وَ أَلْحَقَهُمَا بِأَهْلِهِمَا»؛ بعضی از آنها میگفتند که ما با این زندگی ساده نمیتوانیم بسازیم! آیه نازل شد که اگر اینها نتوانستند بسازند، به آنها بگو با هم زندگی میکنیم.[15] در این تخییری که وارد شده که به همسرانتان بگو هر کدام زندگی ساده حاضرند با شما باشند؛ هر کدام دنیاطلب هستند آنها را رها کن؛[16] حضرت این پیشنهاد را داد؛ یعنی تخییر کرد ـ یکی از آن خصائص شصتگانه همین تخییر بود ـ اما بعضیها حاضر نشدند زندگی ساده حضرت را داشته باشند، حضرت آنها را رها کرد و فرمود میخواهید بروید بروید. دو نفر از آنها که رها شدند یکی از «بنی عامر» بود و یکی از «بنی کنده»؛ منکوحه لغوی نبودند، فقط معقوده بودند. «فَلَمَّا مَاتَ»؛ وجود مبارک پیغمبر رحلت کرد، «اسْتَأْذَنَتَا أَبَا بَکْرٍ»؛ اینها آمدند به ابوبکر گفتند ما میتوانیم همسر بگیریم؟ بعد از اذن او، «ثُمَّ تَزَوَّجَتَا»؛ همسر گرفتند. در روایت دارد که به هر حال این حرمت پیغمبر است و این حریم باید حفظ بشود؛ چون این دو زن این حریم را حفظ نکردند، «فَجُذِمَ أَحَدُ الزَّوْجَیْنِ وَ جُنَّ الْآخَرُ»؛[17] یکی به جزام مبتلا شد و یکی دیوانه شد. حرمت پیغمبر را رعایت نکردن این است! این از باب اینکه اینها «أم المؤمنین»اند. اگر اینها «أم المؤمنین» شدند، مادر بر فرزند حرام است، حرمت عینی دارد.
بررسی ذیل روایت حسن بصری
روایت چهارم یک ذیلی دارد: «قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَیْنَةَ فَحَدَّثْتُ بِهَذَا الْحَدِیثِ زُرَارَةَ وَ الْفُضَیْلَ فَرَوَیَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِما السَّلام أَنَّهُ قَالَ مَا نَهَی اللَّهُ عَنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ قَدْ عُصِیَ فِیهِ»؛ «عمر بن اُذینه» میگوید من جریان این دو زن را ـ این قصه چون از صدر اسلام بود و من هم شنیده بودم ـ برای «زراره» و «فضیل» نقل کردم، اینها هم که شاگردان امام صادق(سلام الله علیه) بودند. وقتی که برای اینها نقل کردم، این دو بزرگوار از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) مطلبی برای من نقل کردند و آن مطلب این است که «مَا نَهَی اللَّهُ عَنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ قَدْ عُصِیَ فِیهِ»؛ ذات أقدس الهی از هیچ چیزی نهی نکرد مگر اینکه این بشر طغیانگر در آن زمینه معصیت کرد، «حَتَّی لَقَدْ نَکَحُوا أَزْوَاجَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیه و آلِهِ و سَلَّم مِنْ بَعْدِهِ وَ ذَکَرَ هَاتَیْنِ» این دو زن را، «الْعَامِرِیَّةَ وَ الْکِنْدِیَّةَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیهِما السَّلام لَوْ سَأَلْتَهُمْ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ إمْرَأَةً فَطَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا أَ تَحِلُّ لِإبْنِهِ لَقَالُوا لَا»؛ از همین مردم، از همین افراد سؤال بکنید که اگر یک کسی ازدواج بکند ولو آمیزش نکند و بعد طلاق بدهد، بچهها با این «معقودة الأب» ازدواج میکنند؟ نمیکنند. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینها را عقد کرد و قرآن هم نه تنها حکومت بر آن را از راه توسعه موضوع؛ بلکه بالصراحة فرمود: ﴿وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾. این دو آیه یکی از راه صراحت و یکی از راه تحکیم موضوع، حرمت ازدواج همسران پیغمبر را بیان کرده؛ ولی با این حال اینها این کار را کردند. «فَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلَّم أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْ آبَائِهِمْ»؛[18] اینها با منکوحه پدرانشان ازدواج نمیکنند؛ اما با منکوحه پیامبر ازدواج کردند. این روایت چهارم را ابن ادریس در سرائر نقل کرده است از کتاب موسی بن بکر.[19]
روایت چهارم/ روایت محمد بن مسلم
روایت پنجم این است که مرحوم کلینی[20] «عن محمد بن مسلم قَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ تَزَوَّجَ إمْرَأَةً فَلَمَسَهَا»،[21] این مربوط به چهارمین حکمی است که خواهد آمد. در احکامی که مرحوم محقق مطرح کردند یکی این است که ازدواج بکنند به عقد دائم یا به عقد انقطاعی؛ یکی اینکه مِلک یمین باشد؛ یکی اینکه مِلک نباشد، بلکه تحلیل باشد که اینها به صورت ازدواج است؛ اما «نظر» و «لمس» و جایی که جایز نیست برای شوهر، این هم احکام «مصاهره» را دارد یا نه؟ این را فرمودند که «سیأتی»؛ این روایت مربوط به آن است، مربوط به بحث کنونی ما نیست.
روایت پنجم
روایت دهم این باب که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) «بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیهِما السَّلام فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلَّم لِعَلِیٍّ عَلَیه السَّلام قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ سَنَّ فِی الْجَاهِلِیَّةِ خَمْسَ سُنَنٍ أَجْرَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی الْإِسْلَامِ حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَی الْأَبْنَاءِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ﴾»؛ ـ این حدیث مبسوط است ـ وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) از آباء گرامی و کرام خود نقل کرد که وجود مبارک پیغمبر به حضرت علی(سلام الله علیهما) فرمود: یا علی! عبد المطلب در جاهلیت پنج مطلب را سنّت گذاشت.
تبیین اجتهاد فقهی و اجتهاد موضوعی
چون مستحضرید ما یک اجتهاد فقهی داریم که در حوزهها رایج است؛ یک اجتهاد موضوعی داریم که جامعه فعلاً به چه چیزی احتیاج دارد. آن اجتهاد فقهی راه آن از راه علمی باز است؛ این اجتهاد موضوعی راه آن از راه جامعهشناسی، اقتصادشناسی و فرهنگشناسی و مردمشناسی باز است که الآن جامعه ما به چه چیزی محتاج است. یک مطلبی که شرعاً جایز است، یک؛ دو: زمان و زمین خاص هم ندارد؛ نظیر نماز جمعه است که زمان آن معلوم است و مربوط به روز جمعه است و نمیشود نماز جمعه را در روز دیگر خواند!
تبیین اجتهاد موضوعی
یک مطلبی است که مشروع است و دین هم ترغیب کرده، یک؛ جای خاصی هم ندارد، زمان خاصی هم ندارد، دو؛ اطلاق ادله همه موارد را شامل میشود. یک کسی که «نافذ الکلمه» است او میگوید فلان زمان مناسب است که همه شما جمع بشوید این کار را انجام بدهید، این میشود «سنّت»؛ مانند کاری که امام(رضوان الله علیه) در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان کرده به عنوان حمایت از قدس. اصل حمایت از مظلوم، مشمول اطلاقات اولیه است، دیگر نگفتند حمایت از قدس در چه روزی باشد! همیشه جایز است، همیشه مستحب است، همیشه رجحان دارد. فرمود برای اینکه این حمایت شما اثر سازنده داشته باشد یک روزی را انتخاب بکنید یا این هفته وحدتی که منشأ برکت است یا دهه ولایتی که منشأ برکت است، اینها سنّتهایی است که هم زمینهشناسی و جامعهشناسی و مردمشناسی میخواهد، هم نفوذ کلمه؛ این میشود «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا»،[22] این از هر کسی هم ساخته نیست؛ نه مردم حرف هر کسی را گوش میدهند، نه هر کسی آن جامعهشناسی را دارد که تشخیص بدهد چه چیزی را باید راه انداخت، این هیچ محذوری ندارد؛
سنّتهای حسنه از مصادیق اجتهاد موضوعی
مثلاً حدیث کساء دیگر در استحباب آن حرفی نیست؛ هر کسی در خانهاش یا در شبهای جمعه یا روز جمعه یا در فرصت مناسب دارد میخواند؛ حالا اگر یک انسان «نافذ الکلمه»ای بگوید فلان روز همه شما جمع بشوید برای حدیث کساء! این میشود «سنّت حسنه»، این را دین ترغیب کرده است، فرمود «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً»؛ این راهپیمانی روز قدس این است، این ایام وحدت این است، این ایام ولایت این است. حضرت هم فرمود: در جاهلیت، این بزرگان از قریش چند مطلب را سنت گذاشتند. ظاهراً اینها چون جزء حنفاء بودند، تابع دین ابراهیم و انبیای ابراهیمی(سلام الله علیهم) بودند، این حرفها را از آنجاها یاد گرفتند، اینها منزّه بودند از اینکه به آداب جاهلی آلوده بشوند، غالب اینها «لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا»[23] بودند و سنّتگذاری اینها بر اثر آن میراث فرهنگی بود که از بزرگان داشتند. چند کار است که عبد المطلب به عنوان سنّت حسنه در جاهلیت طرح کرد و ذات أقدس الهی هم در اسلام آنها را امضاء کرد؛ ظاهراً آن سنن پنجگانه اموری بود که جناب عبد المطلب به عنوان میراث دینی از انبیای ابراهیم(علیهم السلام) داشت، چند امر است که در جاهلیت ایشان سنتگذاری کرد و اسلام آن را امضاء کرد «حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَی الْأَبْنَاءِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ﴾»[24] این را هم انجام دادند.
روایت پنجم/ روایت ابی الجارود
روایت دوازدهم مرحوم طبرسی در احتجاج «أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِما السَّلام فِی احْتِجَاجِهِ عَلَی أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ إبْنَا رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلَّم قَالَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ﴾ إِلَی قَوْلِهِ ﴿وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ﴾ فَسَلْهُمْ هَلْ یَحِلُّ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلَّم نِکَاحُ حَلِیلَتَیْهِمَا»؛ ـ این به عکس آن روایاتی است که قبلاً خواندیم یعنی در قسمت ﴿حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ﴾ هست ـ از آنها سؤال بکنید آیا همسران امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) برای پیغمبر حلال است یا حرام؟ هیچ کس نمیتواند بگوید حلال است. همه گفتند و میگویند حرام است؛ پس معلوم میشود که امام حسن و امام حسین فرزندان پیغمبرند. از آنها بپرسید: «هَلْ یَحِلُّ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلَّم نِکَاحُ حَلِیلَتَیْهِمَا فَإِنْ قَالُوا نَعَمْ»؛ اگر ـ معاذالله ـ گفتند درست است! «کَذَبُوا»، «وَ إِنْ قَالُوا لَا فَهُمَا وَ اللَّهِ وَلَدَاهُ لِصُلْبِهِ»، چون در قرآن دارد که «وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ» اینها معلوم میشود که فرزند صلبی حضرت هستند، پس نوه دختری فرزند آدم است، «وَ مَا حَرُمَا عَلَیْهِ إِلَّا لِلصُّلْبِ»؛[26] اینها فرزندان صلبیاند و از این جهت حرام است. اینها عصاره روایات دوازدهگانه باب دو از ابواب «مصاهره» است. /422/ف
پی نوشت:
[1] المغنی لابن قدامه، المقدسی، موفق الدین، ج6، ص17.
[2] نحل/سوره16، آیه58.
[3] احزاب/سوره33، آیه6.
[4] احزاب/سوره33، آیه53.
[5] نساء/سوره4، آیه22.
[6] احزاب/سوره33، آیه53.
[7] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص420.
[8] احزاب/سوره33، آیه53.
[9] نساء/سوره4، آیه22.
[10] إعلام الورى بأعلام الهدى، الشیخ ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، ص307.
[11] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص419.
[12] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص412، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت.
[13] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص413، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت.
[14] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص421.
[15] احزاب/سوره33، آیه29.
[16] احزاب/سوره33، آیه28.
[17] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص413، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت.
[18] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص413، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت.
[19] السرائر، ابن ادریس الحلّی، ج3، ص550.
[20] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص419.
[21] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص413 و 414، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت.
[22] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص9.
[23] مصباح المتهجد، الشیخ الطوسی، ج1، ص721.
[24] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص415، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت.
[25] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص416، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت.
[26] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرّالعاملی، ج20، ص416، باب ان من تزوج امراة حرمت علی ابیه و ان علاء و ابنه و ان نزل و ان لم یدخل بها، ط آل البیت