vasael.ir

کد خبر: ۵۷۵۳
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۶ - ۲۰:۴۸ - 20 July 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 42

حکم نصب فقیه از طرف امام علیه السلام با شهادت ایشان از بین نخواهد رفت

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله مقتدایی به بررسی یکی از شبهات وارده به مقبوله عمر بن حنظله و پاسخ حضرت امام(ره) به آن پرداخت و گفت: این روشی عقلایی است که وقتی رئیس جامعه، والی، قاضی و فرمانده ای تعیین کرد با رحلتش این حکم از بین نمی‌رود.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه چهل و دوم درس خارج ولایت فقیه که چهار شنبه 1 دی 95  در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید،، به بررسی یکی از شبهات وارده به مقبوله عمر بن حنظله و پاسخ حضرت امام (ره) پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی به مناقشه مرحوم منتظری درباره دیدگاه آیت الله بروجردی اشاره کرد و گفت : عمده اشکالی که مرحوم منتظری به آقای بروجردی دارد این است که اگر تعیین ولی امر منحصراً از راه نصب از طرف ائمه علیهم السلام باشد این استدلال درست است ؛ ولی احتمال دارد که ائمه علیهم السلام به خود مردم احاله کرده باشند. نصب یا باید از طرف امام باشد و یا مردم با ویژگی های مشخص شخصی را انتخاب کنند و هیچ یک از این روایات دلالت ندارد که امام علیه السلام شخصی را انتخاب کرده باشند پس به مردم احاله شده است.

وی در پاسخ به این مناقشه گفت : نصب مسلم است و به انتخاب مردم احاله نشده است و در روایات و توقیع مبارک نیز مراجعه به فقها و روات احادیث امر شده است. پس این حتما دلیل بر نصب ولی فقیه است و اینکه ما مجلس خبرگان داریم به این علت است که تعداد فقهاء زیاد است و برای انتخاب و کشف اعلم و افقه است و الا اگر یک فقیه به تنهایی بود نیازی به مجلس خبرگان نیز نبود.

این استاد حوزه به پاسخی که حضرت امام(ره) به برخی شبهات داده اند اشاره کرد و گفت : اینکه میگویند این نصب با شهادت امام منعزل می‌شود، پس چگونه تا حضور امام زمان(عج) فقیه ولی است ، امام میفرمایند: اولاً ما معتقد هستیم امام علیه السلام حیّاً، میتاً، قائماً او قاعداً امام است و آن نصبی که انجام داده هنوز باقی است. ثانیاً بر فرض که از این حرف نیز چشم بپوشیم این نصب بعد از فوت از بین نمی‌رود و این روش عقلا است و همه مناصب سر جای خودش باقی است و با قوت زمامدار این مناصب از بین نمی روند.

 

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس به بیان نکات اخلاقی پیرامون سبک زندگی اسلامی پرداخت و گفت: قصد شیطان جهنمی‌ و مخلد کردن انسان در آتش است و زمانی که به این مقصود رسید از انسان بیزاری می‌جوید و جالب است که می‌گوید من از تو که شرک به خدا پیدا کردی بیزارم چون من از خدا می‌ترسم که مشرک شوم.

وی در ادامه به بررسی یکی از شبهات وارده به مقبوله عمر بن حنظله و پاسخ حضرت امام (ره) پرداخت و گفت: این روشی عقلایی است که وقتی رئیس جامعه، والی، قاضی و فرمانده ای تعیین کرد با مرگش این حکم از بین نمی‌رود، مثلاً اگر رئیس قوه قضائیه از دنیا رفت تمام قضاتی که از ناحیه او در زمان تصدی او نصب شده بودند معزول نیستند و اگر مرجع تقلید برای وقفی متولی تعیین کرد بعد از مرگش متولی از بین نمی رود.

این استاد حوزه در ادامه گفت: اگر امام صادق علیه السلام حاکمی تعیین کردند، هم برای زمان حیات خود و هم برای بعد از خودشان باقی است و امام بعدی اگر می‌خواستند این نصب را به هم بزنند یا می بایستند غیر فقیه بگذارند یا اهمال کنند و یا بگویند به طاغوت مراجعه کنید که امکان پذیر نبود در نتیجه چاره‌ای نیست که همان نصب قبلی بر قوت خودش باقی باشد.

 

تقریر درس

خلاصه ای از مباحث گذشته

مرحوم آیت الله بروجردی با آن قیاس استثنائی که تشکیل دادند که یا اصلاً کسی نصب نشده و ائمه علیهم السلام این امر ضروری (که لا یرضی الشارع بترکه) را مهمل گذاشتند و یا اینکه باید فقیهی عادل تعیین شده باشد. مقدمه اول که نصب نکرده باشد باطل است و رفع مقدم نتیجه می‌دهد وضع تالی را پس تالی که تعیین فقیه عادل باشد اثبات می‌شود و فرمودند مثل روایت مقبوله و خبر ابی خدیجه شاهد بر این مطلب است. با این استدلال و مقدماتی که آوردند بیان ایشان مطلب مهم و قابل قبولی است و مسلم است در این مساله که بنا بر نصب است، غیر فقیه نصب نمی‌کنند و روایاتی نظیر مقبوله عمر بن حنظله و غیره نیز شواهدی بر این مطلب است که ما توقیع مبارک را نیز بیان کرده بودیم.

مرحوم آقای منتظری که استدلال می‌آورد و رد می‌کند. عمده اشکالی که به آقای بروجردی دارد این است که اگر تعیین ولی امر منحصراً از راه نصب از طرف ائمه علیهم السلام باشد این استدلال درست است و اشکالی ندارد. ولی احتمال دارد که ائمه علیهم السلام به خود مردم احاله کرده باشند که در صورت عدم دسترسی به امام خودشان شخصی را معین کنند. البته آن شخصی که انتخاب می‌شود باید شرایطی را واجد باشد. ایشان هم در ادامه مناقشه بر کلام بروجردی می‌گوید ما در امر رابع مطرح می‌کنیم و این قول را خودش قبول دارد که احتیاجی بر نصب نداریم و دلیلی هم بر اینکه نصب ثابت باشد نداریم و مردم خودشان باید انتخاب کنند و این مطلب را نیز قبول دارند که اگر نصب باشد آن مقدم است یعنی اگر ثابت شد که ائمه نصب کرده باشند مقدم است و الا به خود مردم احاله می‌شود که از طریق انتخابات فردی دارای شرائط را انتخاب کنند.

مرحوم منتظری می گوید اما چنانچه نظر معظم فقهاء همین است اما ما قبول نداریم که فقط امام باید زعیم را نصب کند بنابراین اگر نصب معین باشد فرمایش شما درست است اما اگر گفتید نصب نمی‌خواهیم یا ائمه علیهم السلام نصب نکردند و یا با دلیلی متقن به ما نرسیده و دلالت این روایاتی نیز که نقل شده بر نصب کامل نیست. پس معلوم می‌شود احاله به مردم شده است که خودشان یکی را انتخاب کنند منتهی باید واجد شرایط باشد. ایشان حدود 27 دلیل از قرآن و روایات بیان می کند که به دلیل عرفی مردم برای خودشان رئیس معین می کنند.

در پاسخ ایشان می‌گوییم نصب مسلم است و به انتخاب مردم احاله نشده است و در روایات نیز آمده و در توقیع مبارک نیز بیان شد که به مراجعه به فقها و روات احادیث امر شده است. پس این حتما دلیل بر نصب ولی فقیه است و استدلالاتی هم که می‌آورد بحثی نداریم و نصب معین است و مردم باید به او مراجعه کنند و اینکه مجلس خبرگان داریم به این علت است که تعداد فقهاء زیاد است و برای انتخاب و کشف اعلم و افقه است و الا اگر یک فقیه به تنهایی بود نیازی به مجلس خبرگان نیز نبود. پس در این مساله کشف صورت می گیرد تا بهترین شخص برای زعامت مسلمین مشخص شود. پس ما فرمایش ایشان را قبول نداریم.

 

سبک زندگی اسلامی

در مباحث اخلاقی در مورد سبک زندگی اسلامی و کیفیت معاشرت مومنین با یکدیگر، احترام متقابل و پرهیز از هتک و توهین و تحقیر روایات مختلفی از ابواب گوناگون خوانده شد. اخیراً راجع به اینکه کسی انحرافات و لغزش‌های شخصی را دنبال کند تا روزی آن‌ها را افشا کند و نیز باب تعییر خوانده شد.

اکنون باب دیگری به نام «باب الروایة علی المومن» داریم کسی نقل می‌کند عمل کسی را یا سخن کسی را که او را سخیف بشمارد و تضعیف کند. که با فکر، تدبیر و تجربه نیست و بی رویه کار می‌کند و کم عقل است که این گونه سخن گفته یا اینگونه عمل کرده است.

«عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِی أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَایَةً یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ‌ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایَتِهِ إِلَى وَلَایَةِ الشَّیْطَانِ فَلَا یَقْبَلُهُ الشَّیْطَانُ.» الکافی، کلینی، ج2، ص358، اسلامیة

مفضل گوید حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمود: کسی که روایتی را بر مومنی روایت کند و قصدش این باشد که عیبی برای او بشمارد یا آبرو و اعتبار او را از بین ببرد تا از چشم مردم بیفتد. خداوند این چنین شخص را از تحت ولایت خویش خارج می‌کند و تحت ولایت شیطان قرار می‌گیرد ولی شیطان نیز او را قبول نمی‌کند.

عمده مطلب جمله آخر است که وضع به گونه ای می شود که شیطان نیز او را قبول نمی کند.

این روایت مهمی است و نشان می‌دهد که وقتی انسان با کسی رفیق و دوست می‌شود با صداقت و برادری و محبت باشد نه اینکه اگر کلامی از او شنید یا فعلی از او دید را در جای دیگر وسیله تعییر یا تحقیر او قرار دهد.

 

عدم پذیرش شیطان

مقصود از اینکه روایت می فرماید شیطان او را نمی‌پذیرد چیست؟

مرحوم مجلسی در مرآة العقول ج 8 ص 396 بعد از نقل روایت برای توجیه عدم قبول شیطان وجوهی را از دیگران نقل می‌کند و در آخر می‌فرماید هیچکدام دلچسب نیست.

خودشان توجیهی دارند که بجا هست و می‌فرماید: همیشه قصد شیطان گمراهی دیگران است اما نه در این حد که تابع او شوند بلکه در این حد است که مطمئن شود که شخص اهل جهنم است و دیگر به نجات نمی‌رسد. وقتی مطمئن شد که کافر مطلق و جهنمی است از او هم در دنیا و هم در آخرت اعلان بیزاری می‌کند. مرحوم مجلسی در مورد این دو توجیه از قرآن هم دلیل می‌آورد؛

1-    بیزاری شیطان از گنهکار در دنیا

﴿کمثل الشیطان إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَری‌ءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ سوره مبارکه حشر آیه 16

شیطان به انسان می‌گوید که به خداوند کافر شو و وقتی به خداوند کافر شد مخلد در آتش است و می‌گوید من دیگر به تو کاری ندارم و از تو بیزارم.

در شأن نزول آیه جهاتی گفته شده یکی در مورد برصیصای عابد است و به جایی رسیده بود که مستجاب الدعوه بود و بیماران را شفا می‌داد یک دختر جوان روانی و از خانواده متشخص بود ، برادرانش او را آوردند که مدتی نزد عابد بماند و تغییرات روانی در او پیدا شود و شفا پیدا کند و شیطان وسوسه کرد و عابد به او تجاوز کرد و بعد از مدتی حامله شد. عابد با وسوسه شیطان برای ترس او را کشت و در پشت معبد دفن کرد برادران که دنبال خواهر خود آمدند و او را نیافتند در نهایت برایشان ثابت شد که عابد او را کشته است و لذا در شهر گسترش دادند که عابد زنا کرده و قتل انجام داده تا اینکه امیر شهر با گروهی از مردم او را به چوبه دار رساندند.

همانجا که در حال اعدام بود شیطان مجسم شد و گفت تمام این بلاها را به سرت در آوردم و کار من است حالا هم اگر این کاری را که می‌گویم انجام دهی تو را به حالت اول برمی‌گردانم.

گفت: چه کنم؟

شیطان گفت: به من سجده کن!

عابد گفت: من با این وضع آویزان بر چوبه دار چگونه سجده کنم؟

شیطان گفت: نیت کن و با سر یا چشم اشاره کن قبول دارم.

عابد هم به قصد نجات پیدا کردن سجده کرد و شیطان هم فرار کرد و رفت. عابد نیز اعدام شد در حالی که بر شیطان سجده کرده بود.

مرحوم مجلسی این آیه را شاهد می‌گیرد که قصد شیطان جهنمی‌ و مخلد کردن انسان در آتش است. زمانی که به این مقصود رسید از انسان بیزاری می‌جوید و جالب اینجا است که خطاب به انسان می‌گوید من از تو که شرک به خدا پیدا کردی بیزارم چون من از خدا می‌ترسم که مشرک شوم.

مرحوم مجلسی در مورد روایت هم می‌گوید وقتی خدا انسان را از تحت ولایت خویش خارج کرد گمراهی انسان مسلّم شد و شیطان به مقصود خودش رسید، او را قبول نمی‌کند.

2-    بیزاری از گنهکار در مورد آخرت

﴿وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‌ فَلا تَلُومُونی‌ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ﴾ سوره مبارکه ابراهیم آیه 22

وقتی که کار تمام شده و حساب‌ها تمام شد شیطان می‌گوید خداوند وعده حق به شما داد که اطاعت کنید و نپذیرفتید ولی من وعده‌ای پوچ دادم و خودم خلف وعده کردم ولی شما قبول کردید و من هیچ تسلطی بر شما نداشتم و شما با میل خودتان آمدید و من فقط دعوت می‌کردم. پس مرا ملامت نکنید بلکه خودتان را ملامت کنید که چرا وعده خداوند را قبول نکردید و من فریادرس شما نیستم و شما نیز به درد من نمی‌خورید و نمی‌توانم شما را نجات دهم. جالب اینکه می‌گوید من کافرم به آنچه که شما انجام دادید و مشرک شدید و من اساساً آن کارهایی که شما را به آن تشویق می‌کردم قبول نداشتم.

پس دلیل اینکه وقتی از تحت ولایت خدا خارج شد شیطان هم او را نمی پذیرد این است که از این پس شیطان با او کاری ندارد چون آخرین هدف شیطان جهنمی شدن این شخص بود که محقق شد پس دیگر از این پس با او کاری ندارد.

 

پاسخ به شبهات وارده بر مقبوله عمر بن حنظله

مرحوم امام در کتاب البیع در پایان بررسی روایت مقبوله عمر بن حنظله دو شبهه نقل می‌کنند.

در شبهه اول گفته شد قبول داریم که امام صادق علیه السلام، امام و خلیفه الله است و حاکم تعیین می‌کند اما این حاکمی که تعیین می‌کند برای زمان حیاتشان است و با فوت امام این وکالت از بین می رود.

مرحوم امام (ره) در پاسخ به شبهه اول فرمودند:

اولاً عقیده ما این است که ائمه ما حیات دارند و امام همواره امام است و دستوراتشان تا ابد باقی است.

نکته: زمام امر باید به دست زنده باشد و رئیس مرده دیگر رئیس محسوب نمی شود. ولی این که می تواند در حق من دعا کند که جای شبهه نیست.

اشکال: شیخ انصاری و مرحوم نائینی این مساله را قبول ندارند.

پاسخ: خداوند همه این افراد را غریق رحمت کند. ولایت الله را که قبول دارند؟ ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را که قبول دارند؟ ولایت امام معصوم علیه السلام را که قبول دارند؟ این افراد ولایت فقیه را قبول ندارند. بحث ما الان در ولایت فقیه نیست. بحث در این است که ریاست و زعامت مردم باید بر عهده شخص زنده باشد که دسترسی به ایشان ممکن باشد. در این که ائمه علیهم السلام ما را مشاهده می کنند و برای ما دعا می کنند که شکی نداریم.

گاهی روی ولایت ائمه علیهم السلام سخن می گوییم که در بحث کلام مطرح می شود و همان مواردی است که در زیارت جامعه می خوانیم. روزیِ ما، بارش نزولات آسمانی و غیره بر عهده آنان است. اما این که شیخ انصاری ولایت فقیه را قبول ندارد که همان ولایتی است که به انبیاء و ائمه علیهم السلام تفویض شده است و بعد به فقیه تفویض شده است بحث دیگری است. شرط رئیس حضور فیزیکی است.

ثانیاً این روشی عقلایی است که وقتی رئیس والی، قاضی و فرمانده ای تعیین کرد با مرگش این حکم از بین نمی‌رود. البته مثلاً اگر رئیس القضاء مُرد تمام قضاتی که از ناحیه او در زمان تصدی او نصب شده بودند معزول نیستند بلکه رئیس قبلی برخی امور مربوط به زعامت را فاقد می‌شود و به زعیم بعدی می‌رسد. در مساله هیات دولت که دیروز بیان کردید مساله به صورت دیگری است که نباید خلط شود. اگر مرجع تقلید برای وقف متولی درست کرد بعد از مرگش متولی از بین نمی رود. زمانی که در بیمارستان می خواستند مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری را بیهوش کنند اجازه نمی داد و می فرمود اگر من بیهوش شوم وکلای من که اجازه تصرف در وجوهات دارند دیگر حق تصرف ندارند.

سوال: تمام سیستم حکومت اعم از شهردار و بخشدار در حکومت ولایی در طول حاکمیت است. زمانی که رئیس جمهور نیز می خواهد تغییری ایجاد کند بالاخره اذن از حاکم اسلامی می خواهد؟

پاسخ: خیر همان نصب اولی کافی است نه این که اذن بخواهد. این موارد از اختیارات شخص است سخن دیگری است. اما در این که متولی وقف یا ولی یتیم انتخاب کرده است با مرگ شخص از بین نمی رود و نصب اولیه کافی است مگر این که عزل شود.

همه قبول دارند که اگر مرجع تقلید برای موقوفه ای ولی تعیین کرد با مرگش از بین نمی رود. طریقه عقلا این است که با مرگ ناصب، مسئولیت ها از بین نمی رود و در تمام دنیا همین شیوه مرسوم است.

اگر در این مسأله امام صادق علیه السلام حاکم تعیین کرد که هم برای زمان حیات خودش و هم برای بعد از خودش باقی است مثل اینکه اگر متولی وقف تعیین کرد بعد از خودش باقی است البته برای برخی کارها وکیل داشت بعد از خودش اختیار وکالتی از بین می‌رود و امام بعدی اگر بخواهد این نصب امام صادق علیه السلام را به هم بزنند یا باید غیر فقیه را بگذارد که این فاسد است و یا می‌خواهد اهمال کند که این نیز معنا ندارد و هرج و مرج پیش می آید و یا می‌خواهد بگوید به طاغوت زمان مراجعه کنید که از این مورد نیز نهی شده است.

پس در نتیجه چاره‌ای نیست که همان نصب قبلی بر قوت خودش تا ظهور امام زمان (عج) ان شاء الله باقی باشد.

در جلسه آتی شبهه دوم را بررسی خواهیم کرد./904/926/ر

                                                                                                            تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۲ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۰۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۸:۴۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۴
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۵۹
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۵۹