vasael.ir

کد خبر: ۵۶۰۴
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۹ - 05 July 2017
درس گفتار فقه القضاء، حجت الاسلام والمسلمین ارسطا تبیین کرد/ جلسه ۲

ارجاع معانی مختلف قضا به معنای واحد از دیدگاه فقها

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در خصوص پاسخ به این سؤال که آیا می شود معانی مختلف قضا را به معنای واحد ارجاع داد یا خیر؟ در مجموع به هفت دیدگاه در این زمینه اشاره کرد.

به گزارش سرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد ارسطا؛ عضو هیئت علمی پردیس دانشگاه تهران در دومین جلسه درس گفتار فقه القضاء در پاسخ به این سؤال که آیا می شود معانی مختلف قضا را به معنای واحد ارجاع داد یا خیر؟ در مجموع به هفت دیدگاه در این زمینه اشاره کرد.

 

تقریر درس:

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدای کتاب القضاء بحث ما راجع به معنای لغوی کلمه قضا بود و عرض کردیم که در کتاب های لغت و آن کتاب هایی که مربوط به لغات قرآن می شوند برای کلمه قضا تا 13 معنا هم ذکر کرده اند که به آن معانی اشاره کردیم، مثل حکم، مثل عهد و پیمان، مرگ و معانی دیگری که در جلسه دیروز عرض شد، سؤالی که می خواهیم در این جلسه به آن پاسخ دهیم این است که می شود این معانی مختلف را به معنای واحدی و یا معانی محدودتری ارجاع دهیم یا خیر؟

تعدادی از آقایان فقها به پاسخ این سؤال پرداخته اند. ما ابتدا می خواهیم پاسخ این آقایان را مطرح کنیم و ببینیم که آیا با این پاسخ ها می توانیم موافقت کنیم و یا باید پاسخ دیگری را انتخاب کنیم و همچنینن ببینیم این پاسخ ها با یکدیگر تفاوتی دارند یا قابل جمع هستند.

 

دیدگاه اول:

 اگر بر اساس ترتیب زمانی بخواهم پاسخ های آقایان فقها را به این سؤال مطرح کنم اول مناسب است از مرحوم فاضل هندی نام ببرم. مرحوم فاضل هندی در کتاب کشف اللثام جلد 10 صفحه 5 معانی مختلف قضا را ارجاع داده به یک معنا که آن معنا این است (فصل الامر قولا او فعلا) یعنی حل و فصل کردن یک کار، حال این حل و فصل کردن به واسطه گفتار باشد یا به واسطه عمل باشد (قولا او فعلا) حل و فصل کردن یک کار، می خواهد به واسطه یک سخن باشد یا به واسطه یک کار یا عمل.

 

دیدگاه دوم:

مرحوم شیخ انصاری نیز معانی مختلف لغت قضا را به معنای واحد ارجاع داده است. در کتاب القضاء و الشهادات که به صورت مستقل در مجموعه آثار شیخ انصاری چاپ شده است در صفحه 25 ایشان فرموده است: آن معنای واحد که معانی مختلف قضا به آن بر می گردد عبارت است از اتمام الشیء والفراق عنه، یعنی به پایان رساندن یک کار، به پایان رساندن یک چیز و فارغ شدن از آن.

 

دیدگاه سوم:

از دیگر آقایانی که به پاسخ این سؤال پرداخته اند می توانیم اشاره کنیم به مرحوم آیت الله سبزواری، ایشان در دو مورد به این سؤال که آیا معانی مختلف کلمه قضا را می شود به معنای واحد ارجاع داد یا خیر؟ پاسخ داده است.

۱ـ ایشان در کتاب مهذب الاحکام (جلد 27 صفحه 6) به این سؤال پاسخ داده اند. ایشان در آنجا فرمودند که معانی مختلف کلمه قضا به معنای الحتم او الانقطاع بر می گردد. حتم همانطور که دیروز عرض کردیم یعنی کاری را به صورت حتمی و الزامی معین کردن. ایشان با حرف «اَو» کلمه دومی را هم ذکر کرده اند (او الانقطاع) ظاهرش این است که انقطاع را دیگر به معنای حتم به کار نبرده است و در همان معنای جدا شدن یا منقطع شدن معنا کرده است، مگر اینکه مثلا بر طبق یک توجیه احتمالی بگوییم که منظور ایشان این بوده که وقتی یک چیزی از اشیای دیگر منقطع می شود یعنی در واقع به صورت یقینی، قطعی و دقیق تعیُّن پیدا می کند و متمایز از امور دیگر، معین می شود و تعین پیدا می کند که این هم یک احتمال است.

بنابر این اگر الحتم اَو الانقطاع را ایشان به دو معنا در نظر گرفته باشد مشخص است که می خواهد بگوید معانی مختلف کلمه قضا به یکی از این دو معنا برمی گردد و اگر یک معنا در نظر گرفته باشد توضیح آن همان است که عرض کردیم. کتاب مهذب الاحکام اولین مورد از دو موردی است که ایشان به آن سؤال پاسخ گفته اند.

۲ـ مورد دیگر در کتاب تفسیری است که ایشان دارد. مرحوم آقای سبزواری از فقهای توانمند معاصر ما است که توفیقات فراوانی هم پیدا کرده است و یکی از آن توفیقات این است که یک دوره فقه را نوشته است، نه اینکه تدریس کرده باشد بلکه نوشته است و نوشتن یک دوره فقه کار آسانی نیست علاوه بر آن در تفسیر هم ایشان کتابی دارند که نمیدانم آیا این کتاب به اتمام رسیده و چاپ نشده و یا اینکه نوشتن آن هم به پایان نرسیده است.

آنچه فعلا در بازار موجود است 14 جلد از کتاب تفسیری ایشان با نام «مواهب الرحمن» است که انصافا کتاب ارزشمندی است. ایشان در این کتاب به آراء مفسرین معاصر از جمله مرحوم آقای علامه طباطبایی نظر دارد آراء علامه طباطبایی را نقل می کند و مورد مناقشه قرار می دهد. منتها در بعضی موارد اسم علامه را ذکر نمی کند، به هر حال مرحوم سبزواری در کتاب مواهب الرحمن «جلد 1 صفحه 407» به این سؤال پاسخ داده است که بیان و نتیجه ای که اینجا گرفته است با نتیجه ای که در کتاب مهذب الاحکام گرفته متفاوت است. ایشان فرموده است می توانیم این معانی متعددی که اهل لغت برای کلمه قضا گفته اند به یکدیگر ارجاع دهیم. شاید معنای واحدی که در تمامی موارد استعمال کلمه قضا جریان پیدا می کند، «فعل» باشد؛ الفعل بالمعنی العام فعل به معنای عام. معنای عام یعنی چه؟ ایشان می فرماید منظور از معنای عام آن معنایی است که شامل حتم و حکم و امثال آن می شود پس قضا یعنی فعل.

فعل معنای وسیعی است، این فعلِ به معنای کار می تواند از جنس حتم باشد یعنی معین کردن چیزی به طور قطعی؛ می تواند این کار از جنس حکم باشد یعنی نظر قطعی را برای حل و فصل یک دعوا صادر کردن؛ می تواند از جنس حل و فصل کردن یک موضوع باشد بدون اینکه دعوایی در آن موضوع اتفاق افتاده باشد؛ می تواند از جنس دستور باشد؛ می تواند از جنس فارغ شدن از یک کار باشد، به هر حال کلمه «الفعل» معنای وسیعی دارد. به این ترتیب آنچه مرحوم سبزواری در کتاب مهذب الاحکام گفته اند با آنچه که در کتاب مواهب الرحمن گفته اند تفاوت دارد لکن قابل جمع است یعنی آن معنایی را که در کتاب مواهب الرحمن گفته اند در بردارنده معنای کتاب مهذب هم است.

در کتاب مهذب این فعل را از آن وسعت زیادی که دارد آمده اند دقیق تر بیان کرده اند و فرموده اند این معنای جامع حتم او الانقطاع است اما درکتاب مواهب الرحمن فعل را معنای وسیعی در نظر گرفته اند که شامل حتم هم می شود، شامل حکم هم می شود و شامل معانی دیگر هم می شود.

 

دیدگاه چهارم:

پاسخ چهارمی که مطرح می کنیم پاسخ مرحوم آیت الله مصطفوی است. آقای مصطفوی همان دانشمند معروف معاصر صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم است. ایشان از لغت شناسان معاصر بوده و زحمت زیادی در باب لغات قرآن کریم کشیده است و کتاب بسیار خوب و ارزشمندی به نام «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» نوشته است. غیر از این کتاب، کتاب های دیگری مانند تفسیر روشن هم دارد. تفسیر روشن ایشان بیشتر ناظر است به همان جنبه های لغت شناسانه کلمات قرآن کریم و به فارسی هم نگارش شده است.

کتاب های دیگری هم مانند الحقایق فی تاریخ الاسلام و چند کتاب دیگر نیز دارد.

مرحوم آیت الله مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم جلد9 صفحه 285 فرموده تحقیق آن است که اصل واحدی که در تمامی استعمالات کلمه قضا وجود دارد این است الانهاء فی القول او العمل یعنی به پایان رساندن و رسیدن به نهایت یک امر. حالا این به پایان رساندن چه در سخن باشد و چه در عمل. بعد ایشان فرموده مصادیق این به پایان رساندن در استعمالات مختلف قضا دیده می شود. مثلا قضا به معنای حکم به کار می رود، چرا؟ زیرا حکم در واقع یک موضوع را که محل اختلاف قرار گرفته به پایان می رساند این طرف اول با طرف دوم در خصوص موضوعی با یکدیگر اختلاف و دعوا دارند و هر یک ادعایی را مطرح می کنند و دیگری این ادعا را نفی می کند و قاضی با صدور حکم در واقع موضوع دعوا را به پایان می رساند که این یکی از معانی کلمه قضا است که می بینید با این معنای واحد سازگار است.

معنای دومی که در کلمه قضا در بعضی استعمالات آمده، ادا کردن است. گفتیم قضاء الصلوة، قضاء الدین یعنی دین خودش را ادا کرد، نماز را به جا آورد، قضاء الحج (حج را به جا آورد). ایشان می فرماید وقتی کسی حج را به جا می آورد یا عبادتی را به جا می آورد یعنی در واقع به نهایت آن عبادت می رسد. این حج عبادتی است که 13 جزء دارد، وقتی شخصی تمام این 13 جزء را به جا می آورد در مورد او گفته می شود قضی الحج یعنی حج را به جا آورد. نماز اجزا و ارکانی دارد وقتی شخصی این ارکان  و اجزا را به جا می آورد، گفته می شود قضی الصلوة نماز را به جا آورد یعنی رسید به پایان.

البلوغ علی النهایة (به پایان آن عمل رسید). سپس ایشان می فرماید که لغویون معانی دیگری هم برای کلمه قضا گفته بودند مثل فارغ شدن، قتل، انفاذ و به جریان انداختن. ایشان می فرماید این معانی در واقع از آثار آن معنای اصلی است. معنای اصلی اتمام و رسیدن به نهایت یک کار یا یک چیز بود. یکی از آثار رسیدن به نهایت یک کار این است که انسان از آن کار فارغ می شود یعنی دیگر آن کار بر عهده اش نیست و می گوید از آن کار فراغت یافته ام، یا یکی از آثار به نهایت رساندن یک کار این است که آن کار را در مسیر خودش به جریان انداخته است و انفاذ کرده است. من می خواستم نماز بخوانم یعنی اینکه آن چه را که خداوند بر من تکلیف کرده بود با عنوان نماز به جا آورم. وقتی این نماز را به جا آوردم یعنی آن واجب و آن وظیفه واجب خودم را در مسیر خودش به جریان انداختم و تمام شد.

 حتی قتل هم که در کتاب های لغوی و همینطور در کتاب های مربوط به لغات قرآن مانند آیه «فوکزه موسی فقضی علیه» حضرت موسی مشتی را حواله آن فرد قبطی کرد و او را کشت، به عنوان یکی از معانی قضا مطرح شده است در واقع همین است یعنی حضرت موسی کار آن فرد را به پایان رسانده است. به پایان رساندن کار آن فرد اثری بر آن مترتب شده که قتل بوده است. پس به این ترتیب مرحوم آقای مصطفوی دقت خوبی در اینجا اعمال کرده است، می گوید: معانی مختلف کلمه قضا به یک معنا بر می گردد و آن یک معنا عبارت است از اتمام و به نهایت رساندن یک کار یا یک شیء این به نهایت رسیدن یک کار یا یک شیء آثاری هم بر آن مترتب می شود. اگر گفته می شود قضا به معنای فراغت یافتن است این در واقع اثری است که مترتب بر آن می شود. این هم پاسخ مرحوم آقای مصطفوی.

 

دیدگاه پنجم:

مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی هم در کتاب تفصیل الشریعه کتاب القضاء صفحه 8 به این سؤال پاسخ داده اند.

تفصیل الشریعه، شرح ایشان بر کتاب تحریر الوسیله است. تفصیل الشریعه اسم واحدی دارد که به تبع کتاب های تحریر هر کدام جداگانه به دنبال کلمه تفصیل الشریعه کلمه بعدی هم آمده است، تفصیل الشریعه کتاب القضاء، تفصیل الشریعه کتاب الصلاه، کتاب الحج و الی آخر.

در کتاب تفصیل الشریعه کتاب القضاء صفحه 8 ایشان نظر مرحوم فاضل هندی را پذیرفته است، یعنی «فصل الامر قولا او فعلا» حل و فصل کردن یک موضوع، حال چه به واسطه قول باشد یا به واسطه فعل باشد. پس معنای مختار مرحوم آیت الله فاضل همان معنای مختار مرحوم فاضل هندی است.

 

دیدگاه ششم:

همچنین جناب آیت الله سبحانی هم به این سؤال پاسخ داده اند. آیت الله سبحانی در کتاب «نظام القضاء والشهاده» نظر صاحب کتاب مقاییس اللغه را پذیرفته اند. یکی از کتاب های ارزشمند باب لغت کتاب مقاییس اللغه ابن فارس است. ابن فارس گفته است تمام معانی قضا بر می گردد به یک معنا و آن عبارت است از احکام الامر و اتقانه و انفاذه؛ محکم کردن یک کار، متقن کردن یک کار و به جریان انداختن یک کار. محکم کردن و متقن کردن و به جریان انداختن این معنایی است که به نظر ابن فارس و همینطور به نظر آیت الله سبحانی در تمامی استعمالات کلمه قضا دیده می شود.

 

دیدگاه هفتم:

آخرین نظری را که مطرح می کنیم نظر شیخنا الاستاذ جناب آیت الله مکارم شیرازی است. ایشان در کتاب تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 83 می فرماید تمامی معانی مختلف کلمه قضا را می توانیم به یک معنای واحدی برگردانیم و آن معنای واحد و جامع عبارت است از پایان دادن و جدا ساختن، سپس توضیح می دهند که چطور این معنا در استعمالات قضا دیده می شود. می فرمایند قاضی با حکم خود در واقع به دعوا پایان می دهد.

یکی از معانی کلمه قضا خلقت بود، فقضاهن سبع سماوات؛ خداوند آسمان ها را به صورت آسمانهای هفت گانه خلق کرد، ایشان می فرماید که آفریدگار با آفرینش خود در واقع به خلقت چیزی پایان می دهد.

یکی از معانی کلمه قضاء ، عهد و پیمان بود، ایشان می فرماید کسی که عهد می کند و تعهد می کند در واقع مسئله را خاتمه یافته تلقی می کند. ما عهد و پیمان در این مورد بستیم و مطلب را به پایان رساندیم.

یکی از معانی کلمه قضاء فرمان دادن بود «وَ قضی ربّکَ الا تعبدوا الا ایّاه» یعنی اَمَرَ ربُک فرمان داده پروردگار تو. امر کرده است الا تعبدوا الا ایّاه. ایشان می فرماید کسی که فرمان می دهد مسئله را خاتمه یافته تلقی می کند و می گوید این مسئله به پایان رسید، یعنی فرمان دادیم و تمام شد. یعنی طرف مقابل ما دیگر حالت تردید ندارد. ما فرمان دادیم و با این فرمان مسئله را خاتمه دادیم.

پس آیت الله مکارم فرمودند: پایان دادن و جدا ساختن.

 

سؤال:

آیا پایان دادن و جدا ساختن دو معنا است یا یک معنا است.

 

جواب:

ظاهرش این است که دو معنا باشد. پایان دادن غیر از جدا ساختن است ولی می توان این دو را به یک معنا برگرداند به این صورت که ما بگوییم در واقع با جدا ساختن امور مختلف از یکدیگر، کارِ رسیدگی به آن امر پایان داده می شود. پس جدا ساختن در واقع یک طریقی است برای پایان دادن، بنابر این معنای مورد نظر ایشان را می توانیم همان پایان دادن بدانیم و جدا ساختن در واقع راهی است برای پایان دادن به یک کار یا یک موضوع یا یک شیء.

پس ما در جلسه آینده در مورد معانی کلمه قضا نظر نهایی خود را عرض می کنیم و در ادامه می رویم به سراغ معنای اصطلاحی کلمه قضا. البته باید به این نکته هم اشاره کنیم که آیا این معانی مختلفی که در مورد کلمه قضا وجود دارد اثر فقهی بر آن مترتب می شود یا خیر؟ و آیا این دیدگاهها را که معانی مختلف کلمه قضاء را به یک معنای واحد برگردانده اند می توان استدلالی برای آنها ارائه داد یا خیر؟ سپس این بحث را به پایان برسانیم و نظر نهایی را مطرح کنیم./ ف

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷