vasael.ir

کد خبر: ۵۵۰۴
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۷ - 18 June 2017
گفتگو با ریاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی/ بخش چهارم

تبیین نظریه سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حجت الاسلام و المسلمین نجف لک زایی با اشاره به تأثیرگذاری حکمت متعالیه در سیاست گفت: این مکتب رابطه‌ فقه و سیاست را برای ما تعریف می‌کند، رابطه‌ حاکمان و مردم را تعریف می‌کند که براساس اسفار اربعه‌ای که پایه‌ حکمت متعالیه است، حاکمان در واقع انسان‌هایی هستند که خودشان به خداوند متصل شدند و از سر رحمت و شفقت می‌آیند که دست این آدم‌ها را هم بگیرند با خودشان بالا ببرند یعنی نمی‌خواهند انسان‌هایی باشند که به تنهایی از مواهب الهی بهره‌مند باشند بلکه مهربانند به حال مردم.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام و المسلمین نجف لک زایی؛ ریاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتگویی با موضوع «شاخصه های اساسی حکومت اسلامی» به سه محور مشروعیت، اهداف و ساختار پرداخت که بخش چهارم آن با محوریت نظریه سیاست متعالیه تقدیم می گردد.

 

سوال: در پایان می خواستیم از حضرتعالی سوال کنیم از آن جایی که شما در باب نظریه های سیاسی، نظریه سیاست متعالیه را مطرح کرده اید و نظریه پرداز آن هستید، اگر ممکن است این نظریه را در حد امکان برای ما توضیح دهید؟ 
استحضار دارید که ما در حوزه سیاست دو سنخ بحث داریم، یک سری بحث‌هایی داریم که حالت درون مکتبی دارد و یک سری بحث‌هایی داریم که حالت فرازمانی و فرامکانی و جهانی دارد، اسم بخش دوم فلسفه‌ی سیاسی است، چون فرض این است که ما در فلسفه‌ی سیاسی از عقل بهره می‌بریم و عقل عنصری است که در اختیار همه‌ی انسان‌ها و مشترک بین همه‌ی انسان‌ها است، برهمین اساس آن چه در مکاتب سیاسی دیگر از منظر فلسفه‌ی سیاسی مطرح می‌شود، این‌ها خیلی سریع وارد جوامع اسلامی می‌شود و در جوامع اسلامی هم روشنفکران مسلمان به لحاظ اینکه این‌ها رنگ و بوی مذهب خاص و صبغه خاص را ندارد از آن دفاع می‌کنند.

متأسفانه می‌بینیم که خیلی از روشنفکران مسلمان تحت تأثیر مباحثی که در مکاتب اومانیستی مطرح شده قرار گرفته اند، لذا ما آمدیم این مسأله را مطالعه کردیم که آیا ما می‌توانیم فلسفه‌ی سیاسی اسلام را به شکلی مطرح کنیم که ویژگی جهانی بودن را داشته باشد؟ و بتوانیم از آن در مجامع علمی دنیا به عنوان یک نظریه‌ای که آن‌ها هم بتوانند آن را مورد تأمل قرار بدهند، بپذیرند و یا نقد و بررسی کنند مطرح کنیم؟ دیدیم امکان این امر وجود دارد، چون ما مکتب فلسفی داریم به نام حکمت متعالیه که این مکتب فلسفی هم یک مکتب متأخر است، در واقع آخرین مکتب فلسفی است که مسلمانان تأسیس کرده اند، در این مکتب فلسفی میان عقل و نقل و شهود و تجربه هیچ تعارضی دیده نمی‌شود، یعنی هم منبع معرفتی عقل پذیرفته شده که یک منبع جهانی است، هم منبع معرفتی وحی و نقل پذیرفته شده که یک منبع اسلامی است، هم منبع تجربه به عنوان یک منبع معرفتی برای دانش‌های تجربی و جدید پذیرفته شده، و هم شهود پذیرفته شده.

طبق این مکتب ما مانعی نداریم از این که پدیده‌های مدرن و جدید را بپذیریم، مانعی نداریم از این که با دستاوردهای بشری چه در حوزة عقلی و چه در حوزة تجربی مواجه شویم و بررسی بکنیم و آنچه مفید و مطلوب است بپذیریم، از همه مهم‌تر دیدیم امام خمینی(ره) که مؤثرترین رهبر مسلمان در دوره‌ معاصر است، ایشان هم به لحاظ فلسفی از صاحب‌نظران مکتب حکمت متعالیه بودند، بلکه جالب است در دوره‌ی معاصر غالب علمایی که به سمت حرکت‌های انقلابی رفتند و سراغ حرکت‌های اجتماعی و سیاسی رفتند، اینها سابقه‌ی حکمت متعالیه دارند، از سید جمال‌الدین شروع کنید تا امام خمینی و مطهری، سید جمال الدین یکی از خدمت‌های بزرگی که به مکتب اهل‌بیت(ع) کرد این بود که وقتی به مصر می‌رود در الازهر کرسی درس فلسفه برقرار می‌کند، جایی که تفکر عقلی رشد می‌کند تفکر اهل‌بیت(ع) هم رشد می‌کند برای همین است که مخالفان مکتب اهل‌بیت یکی از اولین‌کارهایی که می‌کنند این است که آموزش‌های عقلی را متوقف می‌کنند.
بر این اساس آمدیم روی حکمت متعالیه وقت گذاشتیم، گفتیم ببینیم براساس حکمت متعالیه می‌شود یک حکمت متعالیه سیاسی هم تأسیس کرد یا نه، دیدیم این امکان وجود دارد، در اولین مرحله من وقت گذاشتم و اوایل دهه‌ی ۸۰ بود که پروژه‌ی اندیشه‌ی سیاسی صدرالمتألهین را انجام دادم و آن پروژه در همان سال ۸۱  منتشر شد[۱۳] و آنجا من این ایده را مطرح کردم که ما می‌توانیم مشابه حکمت متعالیه یک حکمت متعالیه سیاسی هم داشته باشیم، بعد این امر را پیگیری کردیم و نشست‌های علمی مختلفی با صاحب نظران برگزار کردیم و از جمله این ایده را با آیت‌الله جوادی آملی مطرح کردیم که یک چنین ایده‌ای درست است یا نادرست و اگر اشکالی دارد با اشراف و نظارت ایشان تصحیح و تکمیل شود، چون ایشان امروز از صاحب نظران بلکه بزرگترین نظریه‌پرداز حکمت متعالیه اند، خوشبختانه ایشان هم تأیید کردند که چنین چیزی را بر اساس حکمت متعالیه می توانیم داشته باشیم و اشراف علمی بر این پروژه‌ را پذیرفتند، ما نشست‌هایی هم محضر ایشان داشتیم که در جلد اول سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه پنج نشست منتشر شده است،[۱۴] اشکالاتی مطرح بود با صاحب نظران از جمله با آیت الله جوادی آملی به بحث گذاشتیم و پاسخ این اشکالات داده شد مثل این اشکال که سیاست مربوط به حوزة حکمت عملی است و بخش‌های عمده‌ فلسفه مربوط به حوزة حکمت نظری است، ربط این دو، که در واقع ربط حقیقت به اعتبار است، چگونه ممکن است؟
از جمله عناوین و مفاهیم پایه‌ای که در حکمت متعالیه هست بحث حرکت جوهری و بحث تشکیکی بودن وجود است که در سیاست خیلی به ما کمک می‌کند، زیرا اگر کسی به لحاظ فلسفی قائل به حرکت جوهری باشد، این شخص وقتی به جامعه می‌رسد هیچ موقع نمی‌تواند آدم متصلبی باشد و بگوید نظام سیاسی و یا نظام اقتصادی که وجود دارد همین هست و غیر از این نمی‌شود، وقتی ذات می‌تواند تغییر کند پس به طریق اولی می‌توانید امور اعتباری و اموری مربوط به حوزة حکمت عملی را آن‌گونه که اراده می‌کنید بسازید.
ویژگی این مکتب این است که همه‌ی منابع معرفتی را به روی ما باز می‌کند، ما را از هیچ منبع معرفتی محروم نمی‌کند، ولی کاری که می‌کند این است که می‌گوید شما از هر منبع معرفتی باید انتظار آن منبع معرفتی را داشته باشید، ببینید ما نمی‌توانیم از گوش انتظار دیدن داشته باشیم، از چشم نمی‌توانیم انتظار شنیدن داشته باشیم، چشم یک منبع معرفتی است، گوش هم یک منبع معرفتی است، هر کدام قلمرو خاص خودش را دارد.

در حکمت متعالیه به ما گفته می‌شود که یک جایی شما فقط باید پاسخ را از وحی بگیرید و یک جایی پاسخ را باید از عقل بگیرید، یک جایی پاسخ را از منبع معرفتی تجربه بگیرید، یک جایی هم شهود هست، این‌ها هر کدام یک لایه‌ی معرفتی خاص با یک قلمرو خاص دارد، آن وقت این مکتب به ما می‌گوید که اگر جامعه‌ای آمد خود را از یکی از این منابع معرفتی محروم کرد، مثلاً از منبع معرفتی وحی، این جامعه یک جامعه ناقص می‌شود، علت این که ما می‌گوییم دین می‌تواند حتی جوامع غیراسلامی را اداره بکند، و علت این‌که ما می‌گوییم حتی یک غیرمسلمان در جامعه‌ی اسلامی که براساس سیاست متعالیه اداره می‌شود بهتر به اهداف انسانی خود می رسد همین است که این مکتب انسان را از محروم نمی‌کند، بلکه یک چیز بیشتری در اختیار منابع معرفتی موجود و مطرح در جهان قرار می‌دهد، شما می‌خواهید از منبع تجربه استفاده بکنید این مکتب جلوی شما را نمی‌گیرد، این مکتب یک چیز دیگر هم به شما می‌گوید می‌گوید سعی کن به سمت بالا حرکت کنی، سعی کن حقوق دیگران را هم رعایت کنی سعی کن تعالی پیدا کنی، سعی کن انسان باشی، عاقل باشی، سعی کن اسیر شهوات خود نشوی، اسیر غرائز خود نشوی، اسیر شیطان نشوی، که در این صورت به سمت چپاول دیگران و سلطه‌ی بر دیگران حرکت می کنی.
با توجه به همایشی که در سال گذشته برگزار کردیم و داریم بخشی از محصولاتی را که در این مدت تولید شده آماده می‌کنیم تا ارائه کنیم، چند مجله هم ویژه‌نامه‌هایی در این قسمت منتشر کردند مثل فصل‌نامه‌ی علوم سیاسی، پژوهش و حوزه، دانشگاه اسلامی و مجله نقد و نظر، ولی تمام محصولات این پروژه‌ی چند ساله در یک مجموعه‌ی ۱۰ جلدی منتشر خواهد شد که فعلاً یک جلد آن منتشر شده است، البته پروژه همچنان ادامه دارد به عنوان یک ایده‌ی جهانی و در واقع هدیه‌ی حوزة علمیه‌ و مکتب اهل‌بیت(ع) است به جهانیان که بتوانند با این بحث ارتباط برقرار بکنند.

 

سوال: ما از مجموعه‌ی صحبت‌های شما اینطور برداشت کردیم که شما بیشتر روی ویژگی روش معرفتی نظریة سیاست متعالیه تأکید داشتید یعنی این نظریه برای ما روش معرفتی خاصی را پیش‌بینی می‌کند که شما هیچ دری را نبندید حالا اگر ویژگی‌های دیگری هم داشته باشد مثلا این که چه نظام سیاسی را مورد توجه قرار می دهد، اشاره بفرمایید؟
در این مکتب انسان‌شناسی بسیار دقیقی وجود دارد، با توجه به آن انسان‌شناسی این مطلب اثبات می‌شود که باید برترین انسان رهبری جامعه را در اختیار داشته باشد، این را مخصوصاً حکمت متعالیه در بحث نبوّتش مطرح می‌کند که خداوند چه انسانی را نبی قرار می‌دهد این‌جا به لحاظ فلسفی اثبات می‌شود که خداوند برترین، عاقل‌ترین و بافضیلت‌ترین انسان را، نبی قرار می‌دهد. بنابر این ما برای حوزة رهبری یک نظریه با تکیه بر بخش نظریه انسان‌شناسی این مکتب استخراج می‌کنیم.
 این مکتب می‌تواند رابطه‌ی اخلاق و سیاست را به شکل منظمی برای ما تعریف بکند با سیطره‌ی اخلاق بر سیاست یعنی براساس آموزه‌های این مکتب، سیاست  ابزار اخلاق می‌شود، قدرت می‌شود ابزار نه هدف، این مکتب می‌آید رابطه‌ی فقه و سیاست را برای ما تعریف می‌کند، رابطه‌ی حاکمان و مردم را تعریف می‌کند که حاکمان در واقع انسان‌هایی هستند که خودشان به خداوند متصل شدند و از سر رحمت و شفقت می‌آیند که دست این آدم‌ها را هم بگیرند با خودشان ببرند بالا یعنی نمی‌خواهند انسان‌هایی باشند که به تنهایی از مواهب الهی بهره‌مند باشند بلکه مهربانند به حال مردم، شفقت دارند، براساس همان اسفار اربعه‌ای که پایه‌ی حکمت متعالیه هست.
 این مکتب حوزة علل اربعه را به شکل دقیقی برای ما تعریف می‌کند مخصوصاً در حوزة علت غایی، در این مکتب سیاست به عنوان مکتب هدایت تعریف می‌شود، نه براساس اصالت قدرت که در مکتب قدرت و مکاتب امپریالیستی و رئالیستی گفته می‌شود.
 در این مکتب رابطه‌ی توسعه‌ی سیاسی با توسعه‌ی اقتصادی، با توسعه فرهنگی، با توسعه‌ی انسانی، با توسعه‌ی اخلاقی تعریف می‌شود، به عبارت دیگر توسعه‌ای که در این مکتب تعریف می‌شود فقط توسعه‌ی مادی نیست بلکه توسعه معنوی هم هست.

ما در این نظریه به مکتب امنیتی خیلی شفاف و روشنی می‌رسیم چون در این مکتب گفته می‌شود که ما نباید فقط به فکر تهدیداتی باشیم که متوجه بقای دنیوی ماست، بلکه انسان عاقل و دوراندیش انسانی است که متوجه تهدیدات کلان هست، علاوه بر تهدیداتی که بقای دنیوی اش را تهدید می‌کند به فکر آن دسته از تهدیداتی که بقای اخرویش را نشانه رفته، هست.

در مکتب امنیتی سعی می‌کند هم جلوی تهدیدات متوجه بقای دنیوی را بگیرد هم جلوی تهدیدات متوجه بقای اخروی را بگیرد، تأکید می کنم چون در این مکتب جلوی تهدیدات متوجه بقای دنیوی هم گرفته می‌شود. لذا برای آدمی که تا همین‌جا می‌خواهد حرکت کند این مکتب امنیت را تأمین می‌کند، اما اگر انسانی به فکر بقای اخرویش هست این مکتب برای او هم امنیت را تأمین می‌کند، لذا در این مکتب تکلیف افرادی که مؤمن نیستند هم تعیین می‌شود، حقوق غیرمسلمان‌ها و در واقع جایگاه شان روشن می‌شود، براساس این مکتب ما می‌توانیم الگوی روابط بین‌الملل، حقوق بین‌الملل و رفتارهای سیاسی‌مان را در حوزة داخلی و خارجی روشن کنیم همین‌طور این مکتب تکلیف ما را در قبال پدیده‌های جدید روشن می‌کند و با منبع معرفتی تجربه مشکل ندارد.
این مکتب به شما فلسفه‌ی تعلیم و تربیت روشنی می‌دهد چون این مکتب به انسان اصالت داده، انسان حرکت در جوهرش هست، پس شما می‌توانید برای تربیت نسل‌های جدید برنامه‌ریزی کنید، هیچ موقع نمی‌آیید به سمت جبرگرایی حرکت کنید، هیچ موقع نمی‌آیید ساختارگرا بشوید، و این مکتب تکلیف شما را در این بخش‌ها روشن می‌کند؛ لذا من گمان می‌کنم که واقعاً این هدیه‌ی بسیار ارزشمندی هست اگر ما قدرش را بدانیم، یعنی این یک هدیه‌ی الهی بوده که با بهره گیری از معارف اهل بیت(ع) به دست متفکری مثل صدرالمتألهین تأسیس شده و بزرگان دیگری مثل امام خمینی، علامه‌ طباطبایی، استاد مطهری و آیت‌الله جوادی آملی آمدند این را تکمیل و ترمیم کردند، و برخی از ابعادش را روشن کردند، حالا ما باید ادامه بدهیم.

 

سوال: کار شما در این مورد یعنی نظریة حکمت متعالیه در وادی فلسفه‌ی سیاست انصافاً بسیار ارزشمند است، با توجه به این ویژگی‌ها و خصوصیات که فرمودید دقیقا تفاوت نظریه سیاست متعالیه که بر گرفته شده از حکمت متعالیه است با نظریه های فلسفی دیگر که در حوزه فلسفه اسلامی شکل گرفته در چیست؟ و نظامی که از نظریه‌ی سیاست متعالیه بدست می آید، با نظامی که در نظریه مدینه‌ی فاضله‌ی فارابی مطرح شده چه تفاوتی دارد؟
در دو جهت تفاوت وجود دارد: اول اینکه در حکمت مشاء و اشراق ابهاماتی در حوزه‌های مختلف هست، درباره رابطه این دو حکمت با یونان باستان و ایران باستان ابهام وجود دارد، نسبتی که این مکاتب میان فیلسوفان و انبیا برقرار می‌کنند دارای ابهام است، در مورد نظام‌های سیاسی که طراحی می‌کنند ابهام وجود دارد، البته من معتقدم این ابهامات را نباید به شیوه‌ای ترسیم کنیم که این متفکران متهم شوند، برخی از دیدگاه‌هایی که افرادی به آنان نسبت داده اند درست نیست، من فکر می‌کنم که یا برخی از آثار آنان به دست ما نرسیده و از بین رفته یا اینکه در آن زمان بعضی از بحث‌ها را فکر می‌کردند خیلی روشن است و لذا مجمل مطرح می‌کردند، من اخیراً در یک تحقیقی ‌دیدم که نوشته بود و روشن کرده بود که از بس ما در این دوره متون حکمت عملی‌مان زیاد بوده این بزرگان به این بخش‌ها که می‌رسیدند چون متون زیادی در دسترس افراد بوده به اختصار مطرح می‌کردند ولی الآن آن متون دست ما نیست، یا آن متون هنوز خطی است یا از بین رفته؛ اما وقتی ما به حکمت متعالیه می‌رسیم این ابهامات وجود ندارد شخصیت صدرالمتألهین شخصیت شفاف و شناخته شده‌ای هست و از ایشان که بگذریم به شخصیتهایی مثل امام خمینی، علامه‌ی طباطبایی و آیت‌الله جوادی آملی می‌رسیم که این حکمت را بازسازی کرده اند، آن اشکالات و ابهامات اینجا مطرح نیست، البته جای بحث و نقد باز است ولی اگر ایرادی باشد جا برای اصلاح وجود دارد؛ لذا با توجه به مکاتبی که در جهان اسلام بوجود آمده ما فکر می‌کنیم که این مکتب جایگاه مناسب‌تری دارد و ابهاماتش در ذهن نخبگان کمتر است.
دوم اینکه این مکتب جامعیت بیشتری دارد، ببینید در مشاء عقل پررنگ می‌شود و در اشراق شهود پررنگ می‌شود، ولی به این مکتب که می‌رسید، منابع معرفتی همگی در جای خودشان قرار می‌گیرد، این خیلی برای ما ارزشمند است، اسفار اربعه‌ای که پایه‌ی این مکتب قرار می‌گیرد شما می‌بینید که از همان اول نه تنها برای انسان کامل که تعیین تکلیف کرده بلکه برای جامعه هم تعیین تکلیف کرده، ولی شما در آن مکاتب این ظرفیت را با این ویژگی‌ها نمی‌بینید.

پس به طور خلاصه می‌خواهم روی دو نکته تأکید کنم، یکی اینکه ابهاماتی که آنجا هست اینجا نیست، دوم غلبه‌ای که در آن مکاتب روی برخی از عناصر معرفتی وجود دارد اینجا نیست، اینجا یک تعادلی بین عناصر معرفتی چهارگانه وجود دارد هر کدام در جای خودش قرار دارد لذا این ظرفیت بیشتری ایجاد می‌کند برای مواجهه با مسائل جدید.
 

سوال: تشکر می‌کنیم حضرتعالی از اینکه وقت تان را در اختیار ما قرار دادید و از این که بسیار با حوصله‌مندی به سوالات مفصل ما پاسخ دادید.
برای شما هم آرزوی توفیق می‌کنم و ان‌شاءالله موفق باشید و با این اقداماتی که می‌کنید رضایت الهی را بدست آورید.

 

 

[۱] . حدید: ۲۵.
[۲] . شوری: ۳۸.
[۳] . بقره: ۱۲۴.
[۴] . مجلسی/ محمد باقر/ بحار الانوار/ بیروت/ دار الوفاء/ دوم/ ۱۴۰۴ه.ق/ ج۲/ ص۸۸.
[۵] . بقره: ۲۸۶.
[۶] . احزاب: ۲۱.
[۷] . ذاریات: ۵۶.
[۸] . بقره: ۲۸۶.
[۹] . کلینی/ محمد بن یعقوب/ الکافی/ تهران/ دار الکتب الاسلامیة/ ۱۳۶۵ش/ ج۲/ ص۱۶۴. از امام صادق۷از پیامبر اکرم۹روایت می کند: قَالَ مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ.
[۱۰] . انفال: ۶۰.
[۱۱] . نهج البلاغة: ن۵۳.
[۱۲] . امام خمینی/ کتاب البیع/ قم/ مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی/ اول/ ۱۳۷۹ش/ ج۲/ ص۶۱۹.
[۱۳] . نجف لک زایی/ اندیشه سیاسی صدر المتألهین/ قم/ بوستان کتاب/ ۱۳۸۱.
[۱۴] . لک زایی/ شریف/ (به اهتمام)/ سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه/ دفتر اول/ نشست ها و گفتگوها، قم/ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی/ اول/ ۱۳۸۷ش.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۸:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۱۲:۳۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۱۲:۲۱