vasael.ir

کد خبر: ۵۲۹۹
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۵ - 28 May 2017
گزارشی از یک مقاله؛

سیره عملی امام خمینی بیانگر برتری فرامین ولی فقیه بر قانون اساسی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حجت الاسلام احمدی در خصوص رابطه ولی فقیه با قانون اساسی آورده است: مؤیداتی مانند فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر بازنگری در قانون اساسی مصوب 1357 و همچنین فرمان امام خمینی مبنی بر اصلاح قانون اساسی و ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام قبل از اصلاح قانون اساسی نشان از تفوق ولی فقیه بر قانون اساسی دارد.

به گزارش سرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام حسین علی احمدی؛ عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی در مقاله ای با عنوان «جایگاه قانون در نظام ولایت فقیه» به رابطه ولی فقیه با قوانین شرع، اساسی و عادی پرداخته است که در ذیل گزارشی از مقاله تقدیم می گردد.

 

گزارش مقاله

‏‏نویسنده با اشاره به تقسیم قانون به سه دسته شرعی، اساسی و عادی در خصوص رابطه رهبری با احکام شرع‏ آورده است: تقدم حکم حکومتی بر حکم فقهی، منجر به تعطیلی توحید و اصول عقاید و ضروریات دین نمی گردد ـ آن گونه که ضد انقلاب مدعی آن است ـ بلکه توحید و اصول عقاید و ضروریات دین تعطیل بردار نیست. و یکی از اصول عقاید اسلامی، اعتقاد به امامت و ولایت است که ضامن اجرای توحید ونبوت است.‏ ‏تقدم موردی احکام حکومتی بر احکام فقهی، موجب ایجاد دین جدید، فقه تازه و نبوت جدید نیست، بلکه اجرای نبوت رسول اکرم(ص) و احیای بُعد دومِ فقه است که در دوران گذشته به دلیل تبلیغات طاغوتیان زیر خروارها خاک مانده است.‏

وی پیرامون رابطه رهبری با قانون اساسی‏ آورده است: اگر قانون اساسی مقدم بر فرامین رهبری باشد، اساس نظام جمهوری اسلامی چون بدون توجه به قانون اساسی حاکم بر نظام طاغوتی شاه طراحی شده و از سوی رهبری انقلاب حضرت امام خمینی(س) تحقق یافته است، زیر سئوال خواهد رفت، بنابراین تفکر تقدم قانون اساسی بر رهبری، تفکر انقلاب نیست، بلکه تفکر ضد انقلاب است که اکنون برای تقاص سیلی ای که از انقلاب خورده به میدان آمده است و ساده لوحانِ بی خبر از یک شیطان بدون توجه به سوءنیت دشمن آن را یک بحثی حقوقی تصور کرده و از ماهیت کاملاً سیاسی آن غفلت نموده اند.‏

حجت الاسلام احمدی به بررسی مؤیداتی می پردازد که به تفوق رهبری بر قانون اذعان دارند که در ذیل بدان اشاره می شود:

  1. اگر رهبری فوق قانون اساسی نبود، چرا امام خمینی(س) فرمان بازنگری در قانون اساسی مصوب 1357 را صادر فرمودند و ملت بزرگ ایران به آن رأی مثبت داد؟
  2. اگر بگوییم رهبری موظف است در چارچوب اصل یک صد و دهم قانون اساسی اقدام کند و حق اقدام خارج از آن ندارند، فرمان امام خمینی مبنی بر اصلاح قانون اساسی و ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام قبل از اصلاح قانون اساسی را به کلی باید غیر قانونی دانست، حال آن که ملت ما همه این امور را قانونی می داند و راه حل مشکلات مردم را در آن دیده و با رأی خود به آن مهر تأئید نهاده است.‏
  3. چطور می شود فرامین رهبری همتراز یا پایین تر از قانون اساسی باشد، با وجود این، مشکلات غیر قابل پیش بینی کشور با دست توانای رهبری حل گردد؟ اگر رهبری موظف باشد فقط در درون کادر قانون اساسی حرکت کند، همه تحوّلات دوران امام خمینی(س) و تحولات دوران زعامت حضرت آیت الله  خامنه ای قابل توجیه نخواهد بود.
  4. مشروعیت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ناشی از ترکیب رأی ملت وفرمان امام خمینی (س) و نظارت شورای نگهبان بر انتخابات است. این مشروعیت زمانی ماندگار است که رهبری فوق قانون اساسی باشد و الاّ اصل قانون اساسی نیز زیر سئوال خواهد رفت.‏
  5. اگر بنابر تفکر اسلام ناب محمدی(ص) احکام حکومتی بر احکام فقهی ووحی الهی تقدم دارد، چطور بر افکار دست ساخته رهبری و ملت(قانون اساسی) تقدم نداشته باشد؟ مگر قانون اساسی بالاتر از وحی است؟!
  6. امروز تفسیر مضیق اختیارات رهبری، بر خلاف سیره امام خمینی(س) و نصّ قانون اساسی جمهوری اسلامی است، به علاوه موجب رکود در رهبری وعدم کارگشایی در دوران نیاز به گره گشایی رهبری است که نه به مصلحت ایران است و نه با عقل سالم سازگاری دارد، بلکه تنها فایده این تفکر انجمادی بستن دست رهبری و باز کردن دست ضد انقلاب است که هیچ کدام از آحاد ملت بزرگ ما راضی به چنین کاری نیستند، به علاوه ابتنای قانون اساسی بر ولایت مطلقه، از اصولی است که به نص قانون اساسی قابل تغییر نیست.‏

وی در ادامه می نویسد: ندای همترازی و یا پایین تر از قانون اساسی بودن فرامین رهبری از سوی کسانی سر داده می شود که به فرموده امام راحل(ره) توان اراده حتی یک نانوایی را ندارند و انقلاب اسلامی به آنان اعتماد نمود و اکنون لیاقت حفظ ارزش های مورد نظر امام راحل و ملت عظیم الشان ایران و رهبری معظم انقلاب اسلامی را ندارند.‏ علاوه بر آن تفکر همترازی قانون و رهبری با اصول مصرح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ناسازگار است و از سوی کسانی الغا می گردد که واقعاً اعتقادی به قانون اساسی و ولایت مطلقۀ امامان و ولایت مطلقۀ فقیه عادل منصوب خبرگان ندارند.‏

نویسنده در خصوص رابطه سوم یعنی ‏‏رابطه رهبری و قانون عادی‏ آورده است: رهبر از آن جهت که شخصیت حقیقی دارد بدون هیچ تفاوتی در برابر قوانین همانند احاد ملت است اما به لحاظ منصب حقوقی فوق قانون اساسی و فوق احکام فرعی شرعی و قوانین عادی است چه اینکه اساساً مشروعیت قانون اساسی و قانون عادی از ناحیه رهبری است و مقبولیت آن ها ناشی از رأی ملت و در چارچوب اختیارات رهبری است.‏

حجت الاسلام احمدی در تأیید تفوق رهبری بر قوانین عادی آورده است: بر اساس قانون اساسی، قوانین عادی که مصوبات مجلس شورای اسلامی است، بدون حضور شورای نگهبان فاقد اعتبار است. حجیت و مشروعیت قانون مجلس ناشی از تأیید غیر مستقیم رهبری است و ممکن است مجلس شورای اسلامی نیز در صورت وجود مصلحت از سوی رهبری منحل اعلام گردد.‏

وی در ادامه به مؤید دومی اشاره می کند و می نویسد: قدرت مطلقۀ رهبری عادل و فقیه می تواند بر اساس مصلحت کشور ارکان جدیدی ایجاد کند یا در صورت مفسده آن چه را که موجود است را از میان بر دارد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کیفیت اعمال این حق خدادادی را از طریق اصلاح قانون اساسی و به فرمان رهبری پیش بینی کرده است.‏

نویسنده در بخش دیگری از مقاله به ‏‏جایگاه رهبری در قانون‏ می پردازد و آن را در سه حوزه متون اسلامی، قانون اساسی وقوانین عادی بررسی می کند.

وی در تبیین جایگاه ولیّ فقیه در قانون اسلام‏ می نویسد: ‏‏با لحاظ مجموعۀ تعلیمات و تفکر اسلامی، می توان چنین دریافت که ولایت فقیه در اسلام دارای شئون اجرایی، قضایی و قانونگذاری است.

حجت الاسلام احمدی با اشاره به اینکه اجرای وحی هدف ولایت فقیه و وظیفه ولیّ فقیه است آورده است: لازمۀ عقلی اجرای وحی عبارتند از:

  1. تفسیری واحد از دین که اجرای وحی با نظرهای متفاوت و متغایر امکان ندارد. پس لازم است نهادی تفاسیر متخصصان دین (مراجع) را هماهنگ کند تا به اجرا در آید که این کار با ولایت فقیه است.
  2. ‏‏معیار اجرای دین؛ زیرا اسلام فقط قانون رابرای تحقق عدالت کافی نمی داند، بلکه قانون به عنوان‏ فرمولی کلی نیاز به میزان و عاملی زنده و فهیم در تشخیص نیازهای زمان و مکان و مصالح و مفاسد دارد. از این عنصر زنده که لازمۀ تحقق قانون و عدالت است، در تعبیر دینی به امامت و ولایت یاد می شود.‏
  3. ‏‏تبیین گر نظام دین:‏ در دوران غیبت، ولایت فقیه عادل تحقق بخش نظام با توجه به مصالح زمان و مکان و انطباق وحی با مقتضیات عصری، نژادی، جغرافیایی و محیطی است.‏
  4. ‏‏رافع تزاحم احکام و نظامات دینی: اسلام نظام اجتماعی فراگیری دارد و ولیّ فقیه عهده دار اجرای آن است. چه بسا در مقام اجرای این نظام همانند هر نظام دیگر، علی رغم انسجام فکری، میان اهداف، اصول، ارزش ها، احکام و قوانین، تزاحم واقع شود. در اسلام تشخیص اهم از مهم به عنوان یک مصلحت و تعطیل موقتِ حکم، ارزش، قاعده، اصول و حتی هدف یک ضرورت است، که لازمه اجرای وحی و دین است، و نیازمند نهاد اجرایی مشخصی است. این نهاد اجرایی نظام ولایت فقیه است. بنابراین، ولی فقیه، موظف است مصالح اجرایی وحی را تبیین و اجرا کند و در هنگام تزاحم اهم را مقدم دارد. اگر ولایت چنین نقشی را به عهده نگیرد، وحی اجرا نخواهد شد.‏
  5. قانون گذاری: ولایت فقیه برای آن که بتواند وحی را اجرا نماید، نیازمند آنست که نخست وحی را به صورت یک قانون اجرایی به زبان روز ارائه دهد و سپس اقدام به اجرای آن کند. به امور لازم جهت تبدیل وحی به قانونِ قابل اجرا با توجه به زمان و مکان و مقتضیات و مصالح و مفاسد اجتماعی، که جنبه انشای دستور دارد، قانون گذاری گفته می شود.‏
  6. قضاوت و حل منازعات‏ حقوقی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باید با ولی فقیه باشد.

نویسنده در پایان به جایگاه ولیّ فقیه در قانون اساسی‏ اشاره کرد و می نویسد: هدف از طرح ولایت فقیه جامع الشرایط، ضمانت عدم انحراف سازمان های مختلف از وظایف اصیل اسلامی است. (مقدمه قانون اساسی)‏، و اصل هشتاد و نهم و بند ده اصل یک صد و دهم عزل رئیس جمهور را در اختیار ولیّ فقیه قرار می دهد.‏229

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰