vasael.ir

کد خبر: ۴۹۹۴
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۰:۲۰ - 21 April 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 26

ولایت فقهای منصوب ائمه تا زمان ظهور امام عصر تداوم دارد

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی با بیان اینکه فقیه جامع‌الشرایط در قضاوت و ولایت منصوب امام معصوم است، افزود: ولایت فقها در عصر غیبت تا زمان ظهور امام عصر (عج) ادامه دارد.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه بیست و ششم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که چهارم دی‌ماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه روایات اثبات‌کننده موضوع ولایت فقیه، با اشاره به دو شبهه موجود در مورد این روایت، پاسخ‌های امام خمینی(ره) به این دو شبهه را تشریح کرد.

 

خلاصه درس گذشته:

امام جمعه بجنورد در ادامه روایات اثبات‌کننده موضوع ولایت فقیه، با اشاره به روایت «مشهوره ابی خدیجه»، اظهار کرد: امام صادق(ع) در این روایت تأکید می‌کند که هرگاه بین شیعیان خصومت، دعوای حقوقی و اختلافی پیش آمد، از اینکه برای گرفتن و یا دادن حق و یا اصلاح خصومت بین خود قضات فاسق را حَکم قرار دهند، بپرهیزند.

وی با اشاره به اینکه امام (ع) پس از آن می‌فرماید برای رفع اختلافات خود به سلطان عادل مراجعه کنید؛ زیرا «انی قد جعلته علیکم قاضیا»، افزود: در اینجا قضاوت تنها به معنای مصطلح آن نیست؛ چراکه قضاوت تنها یکی از شئون ولایت فقها است در حالی که فقیه افزون بر شأن تبلیغ و ترویج دین، شئون قضاء، افتاء و تصرف در امور را هم دارد.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: وقتی شارع مقدس می‌گوید به طرف سلطان جائر و ستمگر نروید، شیعه را همان طور بلاتکلیف نگذاشته بلکه از لحن حدیث پیدا است که وقتی می‌گوید به طرف سلطان جائر نروید مفهوم آن این است که به طرف سلطان عادل بروید.

وی به کلام امام خمینی پیرامون مشهوره ابی خدیجه اشاره کرد و گفت: فرمایش امام (ره) آن است که صدر روایت در مورد رفع اختلاف و قضاوت است و ذیل روایت مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی و اجرایی است، اینکه اگر به کشور حمله شد چه کسی باید فرمان مقابله صادر کند و متجاوز را بیرون کنند این موارد دیگر به قاضی مربوط نیست. پس معلوم می‌شود صدر و ذیل این روایت می‌خواهد دو نکته را بگوید؛ صدر روایت مربوط به قضاوت و منازعات حقوقی بوده و ذیل روایت در مورد منازعات سیاسی و اجتماعی و بین‌المللی است.

 

خلاصه درس حاضر:

نماینده ولی فقیه در خراسان شمالی، در ادامه روایت‌های اثبات‌کننده موضوع ولایت فقیه، به روایت مشهوره ابی خدیجه اشاره کرد و گفت: از صدر و ذیل این روایت می‌توان چنین نتیجه گرفت که در عصر غیبت رجوع به فقیه عادل و جامع‌الشرایط و کامل، اجازه و نصب ائمه(ع) را دارد.

وی با یادآوری دو شبهه موجود در مورد این روایت، افزود: یک شبهه‌ این است که امام صادق(ع) و باقی ائمه(ع) فقها را برای شیعیان نصب کردند تا در نبود امام عادل معصوم اینها جایگزین آنها شوند، تا وقتی که امام معصوم زنده است حرفی نیست؛ اما آیا بعد از شهادت امام معصومی که فقیه جامع‌الشرایط را برای قضاوت و ریاست نصب کرده، این نصب همچنان نافذ است؟

حجت‌الاسلام و المسلمین یعقوبی اظهار کرد: امام(ره) به این شبهه دو جواب داده است؛ جواب اول این است که ما شیعیان معتقدیم معصوم حیات و ممات ندارد و برای ما ممات معصوم مثل حیاتش بوده و این موضوع اعتقادی ما است.

وی ادامه داد: جواب دوم این است که به طور کلی این شبهه در زمان ما وارد نیست؛ زیرا ما معتقدیم امام زمان(عج) زنده بوده و ما بی امام نیستیم، امام زنده و حیّ داریم و حالا که امام زنده داریم و امام هم می‌گوید علما بر شما حجت هستند پس بحث تمام است.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: جواب سوم مقداری عرفی‌تر بوده و آن این است که به‌عنوان مثال سرلشکر، نخست‌وزیر و سایر مقاماتی که وجود دارد به صرف اینکه یک پادشاه بمیرد، این عناوین و مقام‌ها از بین نمی‌روند و همچنان نافذ هستند.

وی افزود: می‌توانیم از عرف هم استنباط کنیم که سیره عقلا و عرف جامعه این است که به صرف اینکه رییس قوم از بین رفت، آن مقامات و عناوینی که واگذار کرده به صرف از دنیا رفتن او از بین نمی‌رود و عزل نمی‌شوند.

استاد درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی گفت: وقتی امام صادق(ع) می‌فرماید من فقهای اسلام‌شناس را نصب کرده و بر مردم حجت هستند و آنچه ما امامان انجام می‌دهیم آنها هم حق انجام دادن و تصرف آن را دارند؛ این عنوان بعد از رحلت امام (ع) هم باقی بوده و عزل نمی‌شود و از هر امام به امام بعدی ادامه دارد تا می‌رسد به امام حیّ که زنده بوده و مشکلی ندارد.

 

تقریر درس:

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

در استدلال برای اثبات ولایت فقیه به روایتی رسیدیم که معروف به روایت مشهوره ابی خدیجه است، عرض کردیم که در این روایت دو تحذیر «ایاکم» وجود دارد و یک تشویق، تحذیر اول این بود که «ایاکم» بر حذر باشید از اینکه به قاضی فاسق رجوع کنید و تحذیر دوم هم در آخر روایت بود که «ایاکم ان تحاکموا الی سلطان جائر»؛ بپرهیزید از اینکه در مسائل خود به سلطان ستمکار رجوع کنید.

از این عبارت استفاده شد و گفتیم که در این روایت باید دو نکته مورد توجه امام صادق(ع) باشد؛ یکی اینکه نباید شیعه نزد قاضی غیرعادل برود و دوم اینکه وقتی یک رهبر عادل نیست نباید در کارهای اجرایی و فصل خصومت تن به حکم و فرمان او داد.

پس اگر به صدر و ذیل این روایت دقت کنیم می‌بینیم که علاوه بر مسأله قضاوت، موضوع رهبری دینی و ولایت را هم مورد توجه قرار داده است، وقتی می‌گوید به سلطان جائر مراجعه نکنید مفهومش این است که سلطان عادلی در نظر گرفته و باید به او رجوع کنیم.

در تعبیر روایات ما منظور از سلطان عادل همان فقیه عادل است، پس از صدر و ذیل این روایت می‌توان چنین نتیجه گرفت که در عصر غیبت رجوع به فقیه عادل و جامع‌الشرایط و کامل، اجازه و نصب ائمه (ع) را دارد و اجمالاً مطلوب است.

مرحوم امام (ره) اشکالی در ذیل این روایت مطرح کرده و فرموده‌اند: «شبهة و إزاحة»؛ یعنی شبهه‌ای مطرح می‌کنند که باید جواب آن داده شود، شبهه و سؤال این است که شما می‌فرمایید امام صادق (ع) و باقی ائمه (ع) فقها را برای شیعه نصب کردند تا در نبود امام عادل معصوم اینها جایگزین آنها بشوند.

تعبیر امام راحل این است که امام (ع) منصب قضاوت را برای فقها قرار داده و این از روایت ابی خدیجه که روایت مشهوره است به دست می‌آید، همچنین امام (ع) منصب ریاست را هم طبق روایت مقبوله عمر بن حنظله برای فقیه جعل و نصب کرده است؛ پس از این دو روایت در کنار هم می‌فهمیم که فقیه هم در قضاوت و هم در ریاست منصوب از طرف امام (ع) است.

تا وقتی که امام معصوم زنده است حرفی نیست، امام (ع) خودش نمی‌تواند و یا به دلیل اینکه حوزه امامت او گسترده است نمی‌رسد پاسخگوی نیازهای همه مناطق باشد؛ به همین علت فرموده به فقیهی که جامع این شرایط باشد مراجعه کنید و او حجت است خب چشم، این قبول، سؤال این است وقتی امام صادق (ع) شهید شد، آیا بعد از شهادت امام معصومی که فقیه جامع‌الشرایط را برای قضاوت و ریاست نصب کرده، این نصب همچنان نافذ است؟

تا وقتی که امام (ع) هست که روشن است نایب او برای ما حجیت دارد؛ اما آیا همین که امام از دنیا رفت فقهایی که نایب و منصوب امام بودند به خودی خود معزول می‌شوند؟ این شبهه و سؤال است.

تا وقتی امام صادق (ع) زنده بود فرمایش ایشان این بود که به فقها رجوع کنید؛ اما وقتی امام از دنیا رفت چه‌کار کنیم؟ فقهایی که نایب امام بودند به خودی خود معزول می‌شوند؟

آیا این‌چنین بوده و این حرف درست است؟ اگر این‌گونه باشد پس همه روایاتی که تاکنون برای اثبات ولایت فقیه خواندیم ارزش خود را از دست می‌دهند و نمی‌توان برای اثبات ولایت فقیه به آنها استدلال کرد؛ زیرا این روایات مربوط به زمان حیات امام معصوم است و وقتی امام (ع) از دنیا رفت ما دیگر مدرکی دال بر اینکه فقیه مقام ولایت و قضاوت دارد نداریم که این یک شبهه است.

امام (ره) به این شبهه دو جواب داده است؛ جواب اول این است که ما شیعیان معتقدیم معصوم حیات و ممات ندارد و برای ما ممات معصوم مثل حیاتش است، این موضوع اعتقادی ما است، البته این جواب فقهی نیست، کلامی است.

امام خمینی (ره) می‌فرماید ما از اساس این حرف را قبول نداریم که وقتی امام از دنیا رفت چه می‌شود؟ چون از نظر شیعه و مبانی کلامی وقتی امام معصوم از دنیا برود مثل زمان حیاتش است.

قرآن می‌فرماید «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» [1]؛ بگو هر کاری که می‌خواهید بکنید؛ زیرا خدا، رسول و مؤمنین که ائمه معصومین هستند، می‌بینند.

طبق تفسیری که شده این آیه شریفه قیدی به زمان حیات ندارد، پیامبر (ص) و امام (ع) در زمان ممات هم می‌بینند این یک جواب، جواب دوم این است که به طور کلی این شبهه در زمان ما وارد نیست؛ چون ما معتقدیم امام زمان (عج) که زنده است، ما بی امام نبوده و امام زنده و حیّ داریم حالا که امام زنده داریم و امام هم می‌گوید علما بر شما حجت هستند پس بحث تمام است. امام حیّ فرموده و سخن او برای ما حجت است. پس این شبهه اصلاً وارد نیست.

جواب سوم مقداری عرفی‌تر است؛ یعنی عرف هم می‌تواند آن را هضم کند. شما نگاه کنید وقتی یک پادشاه از دنیا می‌رود یا او را ترور می‌کنند، کودتا می‌شود و مملکت یک‌شبه به هم می‌ریزد آیا مثلاً سرلشکر، نخست‌وزیر و سایر مقاماتی که وجود دارند به صرف اینکه پادشاه بمیرد اینها از بین می‌روند؟ یعنی سرلشکر دیگر سرلشکر نیست؟ سرهنگ دیگر سرهنگ نیست یا نه؟ این عناوین با از بین رفتن پادشاه از بین نمی‌رود، بله شاه بعدی که می‌آید می‌تواند این را بردارد، می‌تواند امر کند این فرد فرمانده ارتش نباشد، سرلشکر نباشد.

عرف هم همین طوری است، به صرف اینکه یک پادشاه از بین رفت این‌جور نیست که استاندار دیگر استاندار نباشد، فرماندار فرماندار نباشد، نه شاه بعدی که آمد اگر این افراد مورد پسند او باشند آنها را تثبیت می‌کند وگرنه آنها را تغییر می‌دهد.

پس ما می‌توانیم از عرف هم استنباط کنیم که سیره عقلا و عرف جامعه این است که به صرف اینکه رییس قوم از بین رفت، آن مقامات و عناوینی که واگذار کرده به صرف از دنیا رفتن او از بین نمی‌رود و عزل نمی‌شوند. بله فرد جدید این اجازه را دارد که اگر به امور مسلط شد افراد و عناوین را جابجا کند.

بحث ما هم همین است، وقتی امام صادق (ع) می‌فرماید من شما را که فقهای اسلام‌شناس هستید نصب می‌کنم، بر مردم حجت هستید و آنچه ما امامان انجام می‌دهیم شما هم حق انجام دادن و تصرف آن را دارید این عنوان بعد از رحلت امام (ع) هم باقی است، عزل نمی‌شود و ادامه دارد و از هر امام به امام بعدی ادامه دارد تا می‌رسد به امام حیّ که زنده بوده و مشکلی ندارد.

 

تفاوت ماهوی وکالت و ولایت منصوبان ائمه (ع)

بله ما دو رقم مقام داریم؛ برخی مقام‌ها به صرف از دنیا رفتن نصب کننده از بین می‌رود مثل وکالت، اگر امام (ع) کسی را وکیل قرار داده است، شاید بتوانیم در این زمینه چهار وکیل خاص امام زمان (عج) را مثال بزنیم، همین که امام (ع) فرمود شما دیگر وکیل نیستید دیگر وکیل نیستند یا مثلاً اگر امام صادق (ع) در ایران کسی را وکیل خود برای اخذ وجوهات قرار داده است همین که امام صادق (ع) از دنیا رفت این فرد دیگر وکیل نیست و وکالت او به خودی خود از بین می‌رود مگر اینکه امام بعدی بیاید وکالت وی را تأیید کند.

پس بحث وکالت غیر از ولایت است، عنایت کنید، وکیل یک عنوان حقوقی است که تا موکل زنده هست وکالت اعتبار دارد همین که موکل از دنیا رفت وکالت وکیل هم به خودی خود از بین می‌رود، مثل زمانی که حضرت امام (ره) زنده بود در ایران وکلایی داشت و وکلای امام در بلاد معروف بودند، وجوهات می‌گرفتند، دست‌گردان می‌کردند و ... همین که امام (ره) از دنیا رفت آنها دیگر حق دست‌گردان و تصرف نداشتند، اینکه رهبر معظم انقلاب بعد از رحلت امام (ره) فرمودند همه وکلای امام کارشان را انجام بدهند به این معنا است.

پس وکالت با ولایت و مسئولیت فرق دارد، عرف هم همین را می‌گوید، مثلاً کسی وکیلی را برای دادگاه تعیین کرده؛ اما فوت کرده است بعد از مردن موکل، این وکیل دیگر وکیل او نیست مگر اینکه ورثه دوباره این وکیل را تأیید و امضا کنند که ما قبول داریم این فرد بعد از فوت پدر ما همچنان وکیل او و ما ورثه باشد والا اگر ورثه تأیید نکنند آن وکیل پدر، دیگر وکیل ورثه نیست.

در وکالت قبول است، وکالت به صرف اینکه آن ناصب یا موکل از بین برود دیگر کارایی ندارد؛ اما بحث قیم فرق می‌کند، قیم غیر از وکیل است، وقتی شما می‌گویید این آقا قیم این صغار باشد، فرض کنیم اگر فقیهی برای چند صغیر قیّمی تعیین کرده است به صرف از دنیا رفتن آن فقیه، این قیم بودن آن فرد به هم نمی‌خورد مگر اینکه بعدها خودشان نخواهند و او را عزل کنند والا به صرف از دنیا رفتن فقیه ناصب، قیم بودن فرد به هم نمی‌خورد.

 پس ما باید در اینجا تفسیر قائل شویم؛ اموری که عنوان وکالت دارد به صرف از دنیا رفتن موکل، وکالت هم به خودی خود از بین می‌رود؛ اما بعضی چیزها مسئولیت و عناوین اجتماعی است مثل استاندار، فرماندار، سرلشکر و ... که اینها همه در عرف جامعه به صرف کودتا از بین نمی‌رود، اگر این‌جور باشد که هرج و مرج به وجود می‌آید؛ مثلاً کودتا کردند و شاه را کشتند یا اینکه شاه را از مملکت بیرون کردند اگر قرار باشد در پی این اتفاق همه مقام‌ها و منصب‌ها به هم بریزد و از بین برود که آشوب می‌شود.

لذا شما می‌دانید وقتی علیه یک شاه کودتا می‌شود، فرمانده ارتش قدرت‌نمایی می‌کند، می‌خواهد امنیت ایجاد کند و برای خود برو و بیایی دارد؛ پس معلوم می‌شود به صرف از بین رفتن شاه، مقام این از وی گرفته نمی‌شود.

ولایت فقیه هم همین است، وقتی امام صادق (ع) می‌فرماید کسانی که این ویژگی‌ها را دارند می‌توانند مثل ما در امور جامعه تصرف کرده و قضاوت و ریاست کنند، حتی زمانی که امام صادق (ع) از دنیا رفتند این فرمایش ایشان همچنان ادامه دارد و این‌جور نیست که با به شهادت رسیدن امام صادق (ع) این عنوان نصب ولی هم از بین برود.

چرا این‌گونه نیست؟ اگر این‌جور باشد چه می‌شود؟ امام (ره) از لحاظ استدلالی می‌فرماید: امام (ع) فقیه را به‌عنوان مسئول جامعه اسلامی تعیین کرده است، اگر قرار باشد با از دنیا رفتن امام، این فقیه از صحنه خارج شود یک راه آن این است که غیر فقیه جایگزین او شود؛ یعنی مؤمن عادل جایگزین فقیه شود.

امام خمینی (ره) می‌فرماید: این ترجیح مرجوح بر راجح می‌شود که از نظر عقل درست نیست، عقلانی نیست که با از دنیا رفتن امام معصوم (ع) به‌جای فقیه عادل، یک مؤمن عادل مسئولیت را بر عهده بگیرد. عقل می‌گوید تا جایی که فقیه عادل وجود دارد نوبت به مؤمن عادل ساده نمی‌رسد.

امام (ره) می‌فرماید: ثانیاً اینکه هر کس بیاید رییس قوم شود با عقل جور درنمی‌آید؛ زیرا نمی‌شود وقتی فقیه عادل هست یک فرد عادی بی‌سواد که از اسلام خبری ندارد بیاید و رهبر شود و زمام امور جامعه را در دست بگیرد.

پس نمی‌تواند این دو گزینه باشد و گزینه سوم که فقیه عادل باشد باقی می‌ماند، این تعبیر حضرت امام (ره) در کتاب البیع در بحث ولایت و قضاوت است.

«وفی المقام لا یعقل هدم الأئمة اللاحقین (علیهم‌السلام) نصب الامام أبی عبدالله (علیه‌السلام)» در بحث ولایت و قضاوت معقول نیست امامان بعدی آنچه امام صادق (ع) نصب کرده را از بین ببرند، فرض بفرمایید ما نصب و جعل فقیه را از امام صادق (ع) شنیدیم و ایشان اکنون از دنیا رفته است معقول نیست که امامان بعدی آنچه امام صادق (ع) نصب کرده را از بین ببرند و بگویند ما فرمایش جدمان را قبول نداریم، نصبشان را قبول نداریم و باید خودمان نصب کنیم اینکه عقلایی نیست.

امام (ره) می‌فرماید اینکه عقلایی نیست، امام بعدی چه‌کار بکند؟ «لأنه یرجع اما إلى نصب غیر الفقهاء العدول وارجاع الأمر إلیه»؛ اگر مسأله هدم و برکنار کردن منصوبان امام قبل را تصور کنیم نتیجه‌اش دو مورد است؛ اینکه امام موسی بن جعفر (ع) یا امام بعدی که آمد به‌جای نصب فقهای عادل، مؤمنان عادل را نصب کرد و به مردم گفت که به همین افراد مؤمن نمازخوان مراجعه کنید و مسائل جاری جامعه را از آنها جویا شوید، اینکه درست نیست، چرا؟ «فمع صلاحیة الفقهاء العدول کما یکشف عنها نصب أبی عبدالله (علیه‌السلام) إیاهم لا یعقل ترجیح غیرهم»؛ با وجود صلاحیت فقهای عادل درست نیست که امام بعدی غیر فقیه را بر فقیه ترجیح دهد و بگوید این ولیّ شما است، اینکه با عقل و مبانی جور درنمی‌آید.

«أو إلى ارجاعهم إلى ولاة الجور و قضاته»؛ گزینه دوم این است که مردم را به والیان ستمکار ارجاع دهد و بگوید به در خانه همان ظالم‌ها و به دادگاه فساق بروید و مسائل جامعه خود را حل کنید که این هم درست نیست.

از این دو راه بیشتر وجود ندارد، «و هو ظاهر الفساد» این هم معلوم است که امکان ندارد و با هیچ مبنایی جور درنمی‌آید که امام بعدی بیاید و مردم را به والی جائر و قاضی فاسد ارجاع دهد.

«فمن نصبه الإمام علیه‌السلام منصوب إلى زمان ظهور ولی الأمر علیه‌السلام»؛ تا زمانی که امام عصر (عج) ظهور کند و زمام امور را به دست بگیرد، هر آنچه امامان قبل نصب کرده‌اند به قوت خود باقی است. حالا فرق نمی‌کند امام علی (ع) باشد، امام صادق (ع) و یا هر امام معصوم دیگری باشد.

این نصب با رحلت امام (ع) قبلی از بین نمی‌رود این یک شبهه و جواب آن که گفتیم.

 

اثرات و ثمرات نصب فقها در زمان حیات و ممات ائمه

شبهه دوم که ممکن است در این روایت به ذهن برسد و امام (ره) هم به آن اشاره کرده این است که شاید گفته شود در زمانی که امام (ع) زنده است و می‌گوید فقها را نصب کرده‌ام این نصب چه خاصیتی دارد؟ در حالی که خود امام معصوم وجود دارد و می‌داند این قاضیان فاسد و والیان ستمکار به فقیه میدان نمی‌دهند، به خود امام میدان نمی‌دهند چه برسد به فقیه، پس در چنین اوضاعی این نصب چه خاصیتی دارد؟ نصبی که بدانیم کارایی ندارد، مبسوط الید نیست، مقبوض الید است.

این یک شبهه فقهی است، این نصب باید به درد یک جایی بخورد، وقتی امام صادق (ع) می‌داند دست فقیه منصوب او همچون دست خودش در امور بسته است این نصب چه فایده‌ای دارد و چه مشکل جامعه اسلامی را حل می‌کند؟

این شبهه است، امام (ره) در جواب این شبهه می‌فرماید: اولاً این نصب در بحث قضاوت فی‌الجمله اثر دارد، وقتی امام (ع) می‌گوید فقیه را قاضی قرار دادیم این موضوع حتی در زمان حضور امام معصوم اثر دارد ممکن است در نقطه‌ای از مملکت اسلامی که امام حضور ندارد اختلافی بین شیعیان پیش بیاید باید برای فیصله دادن به این اختلاف و رفع مشکلات بین خود پیش فقیه و عالم شهر خود بروند، امام فرموده فقها حجت هستند؛ درنتیجه دو طرف اختلاف نزد فقیه رفته یا مصالحه می‌کنند و یا به راهکاری می‌رسند و با هم کنار می‌آیند.

قبل از انقلاب وقتی می‌خواستم برای تبلیغ به کاشان بروم با یکی از دوستان به منزل مرحوم یثربی رفته بودیم تا ما را به یکی از روستاهای کاشان بفرستد، در منزل ایشان نشسته بودیم که دو نفر بازاری که بر سر قیمت مربوط به فرش و قالی با هم اختلاف و دعوا داشتند نزد این عالم آمدند، مرحوم یثربی به دو طرف گفت چه کسی مدعی و کی منکر است؟ یکی گفت من مدعی‌ام و دیگری گفت من منکرم، این عالم بزرگ گفت: فقه ما می‌گوید: «البینة علی المدعی» و از فرد مدعی خواست بینه و شاهد بیاورد؛ اما او گفت من شاهدی ندارم، بعد مرحوم یثربی رو به فرد منکر کرد و گفت: آیا قسم می‌خوری که مال متعلق به تو است؟ همین‌گونه یک دادگاه دونفره تشکیل داد، همان جا دو طرف را مصالحه داد روی همدیگر را بوسیدند و رفتند.

پس این‌جور نیست که وقتی امام صادق (ع) می‌فرماید من فقیه عادل را قاضی قرار دادم، این موضوع در زمان بودن سلطان جور بی‌خاصیت باشد.

اولاً اجمالاً این نصب خاصیت دارد؛ در گوشه و کنار مملکت آن زمان که شیعه‌ها هم زیاد بودند وقتی می‌شنیدند امام صادق (ع) فقها را منصوب کرده است برای رفع اختلافات خود نزد آنها می‌رفتند.

اما در بحث ریاست شاید گفته شود که در زمان خلفای جور که اصلاً امکان ندارد و این نصب کارایی ندارد، در زمان ولی ظالم و سلطان جور ولی قرار دادن فقیه چه‌ کارایی دارد؟ وقتی همه‌چیز اعم از زور و قدرت و امکانات در دستان آن طرف است فقیه می‌خواهد چه‌کار بکند؟ پس نصب فقیه در زمان سلاطین جور چه خاصیتی دارد؟

امام (ره) دو نکته می‌فرماید: «وفیها ـ أنه مع وجود أثر فی الجملة فی جعل الولایة»؛ همان‌طور که قضاوت اجمالاً اثری دارد این نصب درزمینهٔ ولایت هم اجمالاً اثری دارد، این‌جور نیست که شیعه احساس کند پناهگاه ندارد، همین که شیعه احساس کند پناهگاه دارد این یک اثر است. دست او به امام صادق (ع) نمی‌رسد امام (ع) در مدینه است شیعه در ایران زندگی می‌کند؛ اما شنیده امام صادق (ع) فرموده فقها حق ولایت و تصرف دارند پس می‌گوید نزد همین فقیه در دسترس برویم تا مشکل ما را حل کند.

در زمان امام هادی (ع) عده‌ای از ری به سامرا رفته و خدمت امام (ع) رسیدند خمس مال خود را دادند، سؤالات خود را مطرح کرده و پاسخ‌ها را شنیدند، وقتی اسباب خود را جمع کردند که به شهر خود بازگردند امام فرمود: از کجا آمده‌اید؟ گفتند: از ری، فرمود: دیگر برای این‌گونه مسائل این میزان راه و مسافت را طی نکنید، در آنجا عبدالعظیم حسنی مورد تأیید ما است، هر چه سؤال دارید از او بپرسید و هرچقدر خمس دارید به وی بدهید. بلند نشوید این همه راه را تا سامرا بیایید.

این موضوع در زمان حکومت جائران روی داده است، امام هادی (ع) هم مسائل مالی و هم مسائل علمی و فقهی را به عبدالعظیم حسنی ارجاع داد، پس این‌گونه نبوده که نصب فقها در زمان حکومت جائران هیچ خاصیتی نداشته باشد.

در عصر حضور امام (ع) هم وقتی امام معصوم می‌فرماید: فلانی ولی است و ولاء تصرف و قضاوت دارد، این نصب اثر دارد، این یک، «فإن جعل المرجع للشیعة یوجب رجوعهم إلیه ولو سراً»؛ زیرا جعل و نصب مرجع برای شیعه در زمان حضور امام معصوم سبب می‌شود مردم بدانند به کجا رجوع کنند ولو اینکه مخفیانه باشد، اگرچه خانه به خانه باشد و فردبه‌فرد به هم بگویند شاه مشروعیت ندارد.

امام خمینی (ره) قبل از انقلاب فتوا داد و فرمود به دلیل اینکه شاه اوقاف را به‌صورت غاصبانه تصرف کرده، پولی که از اوقاف می‌گیرید اشکال دارد؛ لذا مرحوم آیت‌الله مشکینی که به کاشمر تبعید شده بود، در مدرسه علمیه وضو نمی‌گرفت، من بارها می‌دیدم قبل از اذان نماز صبح به کوچه می‌آمد وضو می‌گرفت و سپس برای اقامه نماز بازمی‌گشت.

این‌جور نیست که بگوییم اثر ندارد، «ولو سراً» هرچند که مخفیانه بود؛ اما در هر صورت شیعه در عصر غیبت ولی اصلی خود را پیدا می‌کرد، «فی کثیر من الأمور» این نصب در عصر غیبت و در زمان حضور نداشتن امام در خیلی از کارها اثر دارد، «کما نشاهد بالضرورة» و این امر روشنی است.

نکته دوم، امام (ره) در کتاب البیع می‌فرماید: نکته دومی که فلسفه این نصب دارد این است که شیعه آمادگی به دست می‌آورد تا اگر شرایط فراهم شد حکومت اسلامی تأسیس کند، مثل خود حضرت امام (ره)، از آنجا که می‌دانست ولایت در عصر غیبت برای فقیه جعل و نصب شده، همین که فرصت پیدا کرد دست به کار شد، اگر این اجازه نبود امام از کجا دست به کار می‌شد؟

پس این‌گونه نیست که نصب ولی در عصری که امام معصوم (ع) نیست اثر نداشته باشد، اثر دارد، اولاً موردی اثر دارد، ثانیاً خود این نصب یک نوع آماده‌باش برای شیعه است که هر وقت زمینه اعمال ولایت فقیه فراهم شد تشکیل حکومت دهد و حکومت اسلامی تأسیس کند.

پس این دو شبهه پیرامون این مقوله‌ها و روایات هم تمام شد، ما تا اینجا احادیثی که در بحث ولایت فقیه به آنها استدلال شده بود را خواندیم، ان‌شاءالله از فردا نکات دیگری را مطرح می‌کنیم و باید ببینیم بحث را چگونه ادامه می‌دهیم؛ چون درس خارج امام (ره) درباره اثبات ولی فقیه 13 جلسه بیشتر طول نکشیده است؛ اما به دلیل آنکه بعد از امام (ره) به مباحث استدلال شده، بحث شده و شرح و بسط یافته لازم است جلسات بیشتری داشته باشیم.

ان‌شاءالله از فردا به کلمات فقها و مبانی فقها درباره اثبات ولایت فقیه می‌پردازیم./902/236/ر

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

منابع و مآخذ:

[1]. قرآن کریم، سوره توبه، آیه 105.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۷:۴۷
طلوع افتاب
۰۶:۱۹:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۳۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۸:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۰۶:۲۶