vasael.ir

کد خبر: ۴۷۱۴
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۶ - 11 March 2017
گزارشی از یک مقاله؛

تحولات نظری فقه سیاسی شیعه (از مشروطیت تا انقلاب اسلامی)

پایگاه اطلاعرسانی وسائل- فقه سیاسی شیعه تا پیش از مشروطیت، بنابه دلایلی از جمله مسائل سیاسی، گسترده نشده بود، اما پس از مشروطیت شاهد توسعه یافتگی هایی در فقه سیاسی شیعه هستیم

به گزارش خبرنگار سرویس سیاست پایگاه اطلاعرسانی وسائل؛ فقه سیاسی شیعه در دوره مشروطیت نسبت به بسیاری از مقولات سیاسی واکنش نشان داده و به تعریف، تقیید، هضم یا دفع آنها پرداخته است. پیدایی حساسیت در مقابل قدرت سیاسی و مقولات مربوط به آن، ناشی از شکل گیری اجتهاد جدیدی در فقه سیاسی شیعه است. بررسی ویژگی ها و آثار این سبک اجتهاد و عوامل شکل گیری آن در تبیین تحول و تطور فقه سیاسی شیعه بسیار ضروری است. به همین منظور، عباس حیدری بهنوئیه در مقاله فوق به عوامل شکل گیری اجتهاد جدید در فقه سیاسی شیعه پرداخته است.

مولف معتقد است که اجتهاد جدید (دین شناختی جامع و ناب) ناشی از عوامل ذهنی و عینی زیادی است که مهم ترین آنها عبارتند از:  بسط تحقیقات اصولی، گرایش فلسفی فقها، نفوذ اجتماعی قابل ملاحظه فقیهان و تنفر شدید فقها از به حداکثر رسیدن تعامل استبداد و استعمار.

1.عوامل ذهنی

الف) بسط تحقیقات اصولی

به اعتقاد مولف، از عوامل مؤثر در شکل گیری شیوه اجتهاد جدید در فقه سیاسی شیعه، متراکم شدن تحقیقات و پژوهش های علمای علم اصول فقه است که بن مایه و سرمایه اولیه جهت نظریه‌پردازی درباره انقلاب و دولت را فراهم کرد و از این رو به مرور اجمالی تحول علم اصول فقه به طور خاص و اجتهاد به طور عام می پردازد. وی معتقد است که شیعه دوازده امامی از جهت نص دینی نسبت به اهل سنت توسعه بیشتری دارد، زیرا «شیعه برخلاف اهل سنت، اعتقادش این است که باب نص تا سال 329 هجری باز بوده و در سال دهم هجرت با وفات پیامبر باب نص مسدود نشده است. بنابراین شیعیان در این مدت به جمع آوری احادیث پرداختند، و علمای شیعی کتاب های روایی زیادی را تدوین کردند. حتی بعد از غیبت کبرا در سال 329 هجری، که باب نص بسته شد، شیعه خود را محتاج دید تا نصوص را در قالب کتاب‌های جامع تری تدوین کند که تا امروز محور استنباط احکام فقهی است.

مولف با بیان اینکه، ریشه اندیشه اخباری را باید در همین دوره جست وجو کرد، تصریح میکند که اما صرف جمع آوری احادیث مشکل بسته بودن باب نص را حل نمی کرد، بلکه لازم بود به لحاظ این که حجیت منحصر در نص است و نص باید تغییرات در حیات انسانی را جواب گو باشد، مکانیسمی به نام اجتهاد اندیشیده شود که نصوص موجود، حکم حوادث متغیر را جواب گو باشد.

مولف همچنین می افزاید که برای اولین بار به دست دانشمندان شیعه امامیه مسائل فقهی از نصوص استخراج و تحقیق و تنقیح شد و فروعی که نصی درباره آنها وارد نشده بود از اصول کلی استنباط گردید. اما علیرغم افتتاح باب اجتهاد بر روی فقه شیعه، لازم بود که جلو ورود بعضی از رگه‌ها و جریانات روش شناختی فقه اهل سنت به فقه شیعه گرفته شود تا شاید انسداد این باب خود سبب انفتاحی در اجتهاد شیعی گردد که این امر مهم را شیخ طوسی انجام داد.

مولف در ادامه می گوید البته در فترت یکصد ساله پس از شیخ طوسی به جهت تقلید فقها از شیخ می رفت که به تدریج باب اجتهاد بسته و منسد شود، اما با ورود ابن ادریس حلی به عرصه فقاهت و عروج بر سریر سرائر و به نقد کشیدن اندیشه های شیخ طوسی، زمینه ای فراهم شد تا عالمانی چون محقق حلی (602 - 676 ه) و علامه حلی، فخر المحققین و شهیدین در مسیر اجتهاد گام بردارند.

مولف در این میان نقش علامه حلی در تحول معنای اجتهاد را پررنگ می داند که باعث شد با تغییر معنایی در اجتهاد، اصول فقه به عنوان یکی از پیش نیازهای اجتهاد نقش بسیار مهمی می توانست بازی کند و لذا علم اصول فقه بخصوص با غلبه اصولیان بر اخباریون، شتاب بیشتری به خود گرفت.

مولف در ادامه به نقش شیخ انصاری در منسد کردن باب ورود مقولات روش شناختی اهل سنت به فقه شیعه اشاره کرده و معتقد است شیخ با مطرح کردن این که عبادت کسی که طریقه اجتهاد و تقلید را ترک کند، باطل است، زمینه ای را فراهم ساخت تا بتوان با بسط منطقی آن، هم نظریه دولت و هم نظریه انقلاب را در فقه سیاسی شیعه ارائه داد.

ب) تاثیر فلسفه ملاصدرا در شکل گیری اجتهاد جدید

مولف در ادامه به دومین عامل ذهنی بر شکل گیری اجتهاد جدید اشاره می کند. وی معتقد است که در بادی نظر، پذیرش تاثیر فلسفه ملاصدرا در شکل گیری اجتهاد جدید مشکل است، چون تاریخ فقه و فلسفه اسلامی نشان می دهد که بین فقیهان و فلاسفه معمولا صلح و آشتی نبوده است و فلاسفه بسیاری به دست فقیهان طرد شدند; اما با این حال، فقیهان فیلسوف مسلک و فلاسفه فقیه ای بودند که سبب تعامل بین فقه و فلسفه می شدند که از جمله آنها میرداماد است که به ملکه اجتهاد وی در علم فقه به هیچ وجه نمی توان تردید داشت،

مولف در ادامه میگوید از زمان شیخ انصاری به بعد بر تعداد فقهای فیلسوفی که غالبا در مکتب صدرایی (حکمت متعالیه) پرورش یافته بودند افزوده شد. مولف همچنین برای نمونه به برخی از مسائل فلسفی که فقهای متاخر از شیخ انصاری در علم اصول فقه - که هم به عنوان شعبه ای از معرفت، دخیل در اجتهاد است و هم به بررسی احکام مربوط به مجتهدان می پردازد - مطرح کردند، اشاره می کند که مبادی اراده، اراده تکوینی و تشریعی، قاعده الواحد لا یصدر الا عن الواحد و بالعکس، اصالت وجود یا ماهیت، حرکت قطعیه و توسطیه، الشئ ما لم یجب لم یوجد از جمله این موارد بوده است.

مولف البته معتقد است که تاثیر فلسفه صدرایی بر فقهای این دوره را نباید منحصر به اقتباس فقها از بعضی مقولات حکمت متعالیه و به کارگیری آنها در علم اصول محدود کرد. وی می افزاید فقهایی که مجهز به حکمت ملاصدرا شدند، هم قادر به تفسیر نص دینی به گونه ای که پاسخ گوی واقعیات جدید باشد، شدند و هم بستر نظری برای دخالت در سیاست را به دست آوردند.

مولف همچنین معتقد است که می توان قائل شد که تمام کسانی که در سامرا تحصیل کردند، گرایش فلسفی و به تبع آن گرایش اصلاحی سیاسی داشتند، زیرا میرزای شیرازی (رهبر نهضت تنباکو) مدرسه سامرا را تاسیس کرد و عده ای از فقهای اصلاح طلب به آن پیوستند، علاوه بر آخوند خراسانی، میرزای نائینی هم از اهالی شهر نائین اصفهان در سال 1303 هجری به سامرا آمد، همچنان که میرزا محمد تقی شیرازی (رهبر انقلاب عراق) نیز به سامرا عزیمت کرد. چرا که کانونی شدن گرایش فلسفی فقها در انسان شناسی آنان اثر گذاشت و انسان را موجودی یافتند که باید در یک نظام فاضله با انجام دادن فضایل به سعادت برسد و همین امر باعث شد که فضای سیاسی را در مورد این که می تواند زمینه را برای تحقق فضایل علمی و عملی فراهم کند، مورد ارزیابی قرار دهند و در صورتی که آن نظام را در این جهت کارآمد نمی دانند با آن برخورد کنند، به این صورت که یا آن را اصلاح کنند و یا به کلی تغییر دهند.

به اعتقاد مولف، گرایش فلسفی فقها و به تبع آن، گرایش سیاسی آنان، کانون توجه فقها را در فقه عوض کرد و اجتهاد ویژگی دیگری پیدا کرد؛ به نحوی از رویکرد فردی به رویکرد اجتماعی، تحول یافت.

مولف در ادامه می گوید نگاه فردگرایانه به فقه با نگاه جمع گرایانه به آن، دوگونه تفسیر را از متون و نصوص شرعی اقتضا می‌کرد و از این رو یک عمل پیامبر ممکن بود به دوگونه تفسیر شود. در واقع، تاثیر «یک سونگری » و «تنها یک نیمه از هدف را دیدن » و رسوخ فردگرایی در تفسیر شریعت بر روش فهم نصوص شرعی نیز قابل توجه است. از سوی دیگر، نصوص دینی را با نگرش تطبیق بر واقعیت خارجی مورد تفسیر قرار نمی دهند تا قاعده ای از آن به دست آید و از این رو بسیاری به خود اجازه می دهند تا موضوع واحد را تجزیه کنند و برای آن، احکام گوناگون قائل شوند.

2.عوامل عینی

الف) نفوذ اجتماعی قابل ملاحظه فقها

مولف در ادامه وارد عوامل عینی شکل گیری اجتهاد جدید می شود و می گوید یکی از عواملی که منجر به تحول نظری فقه سیاسی شیعه گردید، قدرت یافتن فقها در عرصه اجتماعی است. اگرچه فقهای شیعی از زمان صفویه (907 - 1148ه) به تدریج قدرت اجتماعی ای کسب کردند، ولی این قدرت اجتماعی قابل مقایسه با قدرت اجتماعی فقها در دوره قاجار نبود.

مولف در ادامه می گوید از زمان نهضت مشروطیت به بعد قدرت اجتماعی فقها چنان نهادینه شد که اولا، سطح مطالبات و توقعات مردم از نهاد مرجعیت افزایش یافت و ثانیا، علما نیز احساس کردند که موظف هستنداز لحاظ نظری و عملی به مقوله سیاست بپردازند.

ب) تاثیر و تاثر متقابل استبداد و استعمار

ورود علما به سیاست و ارزیابی آنان از این که آیا نظام سیاسی کارویژه های خود را انجام می دهد یا نه، آنها را به این نتیجه رساند که نظام استبدادی موجب عقب ماندگی ایران و استیلای استعمارگران بر ایران شده و همکاری استبداد و استعمار بنای دین و دنیای ملت را تخریب کرده است.مشاهده این وضعیت بر نحوه اجتهاد فقها اثر گذاشت.

مولف در پایان می گوید البته حرکت اجتهادی وقتی به سوی نقطه ای حرکت می کند که اسلام را به عنوان یک کل در نظر گیرد و خود را ملزم به دخالت در همه عرصه ها و شؤون انسانی ببیند و این رنگ مبارزه جویی را به اجتهاد تا زمانی که مقاومتی در برابر آن باشد می دهد. مبارزه جویی علما در نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی از آثار قهری شکل گرفتن این نحو اجتهاد است. بنابراین معلوم می شود هر نوع سبک اجتهادی اثر اجتماعی خاص خود را دارد و از این رو اگر انقلاب اسلامی داعیه جهانی شدن دارد، باید نوع اجتهادی که در پشت آن هست با این داعیه سنخیت داشته باشد.

منبع : فصلنامه علوم سیاسی، شماره 14 , عباس حیدری بهنوئیه.

207/ 822/ جم

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳