vasael.ir

کد خبر: ۴۵۰۷
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۱ - 22 February 2017
اقامه حکومت در عصر غیبت؛ آیت الله علم الهدی/ جلسه 27

وجوب اقامه حکم در زمان غیبت از طریق تنقیح مناط روایت فضل بن شاذان ثابت می شود

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- آیت الله علم الهدی با اشاره به روایت فضل بن شاذان گفت: ضابطه مند بودن جامعه برای تداوم حیات و زندگی، اجرای قانون، تأمین اقتصادی و حمایت از دین خلاصه علت هایی است که حضرت رضا (ع) برای وجود امام در جامعه بیان فرمودند، که برای تحقق این امور در هر عصر و زمانی وجود امام لازم است پس به این ترتیب وجوب اقامه حکم در زمان غیبت ثابت می شود.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سید احمد علم الهدی، عضو خبرگان رهبری و امام جمعه شهر مقدس مشهد در بیست و هفتمین جلسه درس خارج فقه الحکومه که در بیست و سوم آبانماه سال 94 در مدرسه سلیمانیه مشهد برگزار شد در راستای بررسی «جواز اقامه الحکم فی عصر الغیبه»، به ادامه روایات جواز قیام و تشکیل حکومت در عصر غیبت اشاره کرد.

 

خلاصه درس گذشته

امام جمعه شهر مقدس مشهد در بررسی شبهات اولین اشکال را به فارق موضوعی اختصاص داد و گفت: اشکال فارق موضوعی یعنی حکم زمانی شامل همه‌ی آنها می‌شود که باهم تفاوتی نداشته باشند؛ اما اگر دارای افرادی باشند که ما در تعلق حکم به آنها شک کردیم، نمی‌توانیم به عموم تمسّک کنیم وحال آنکه در اینجا حکم ما جهاد است؛ و آیاتی که بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده قدر متیقن آن پیامبر و معصومین هستند و با زمان غیبت متفاوت است، پس حکم شامل فارق موضوعی نمی شود.

وی در جواب به این اشکال گفت: اگر بنا شد دو فرد از موضوع در صفتی که آن صفت، مقوّم ماهیت نبود و مشروط به شرطی در متن حکم هم نبود، متصف شوند نمی‌توان قائل به فارق موضوعی شد؛ زیرا در متن حکم جایی گفته نشده است که حضور معصوم شرط است و حتی در متن روایاتی دیگر تصریح شده که حضور معصوم به هیچ وجه شرط نیست.

آیت الله علم الهدی در ادامه به دومین اشکال پیرامون عمومات جواز قیام در عصر غیبت اشاره کرد و در تبیین آن گفت: به اعتقاد مستشکل عقلا معمولاً ارتکازاتی دارند که در مسأله‌ی عام موضوعیت دارد و حال آنکه عده‌ی زیادی از علماء از جمله اخباریون و ... در خصوص جواز قیام شک دارند؛ آیا شک ایشان باعث نمی‌شود که در مشروعیت آن تردید حاصل شود؟

وی در مقام پاسخ اظهار کرد: در جایی این ارتکاز عقلاء معنا دارد که منشأ شک عقلایی باشد؛ اگر قیامی صورت بگیرد و با طاغوت درگیر شود که با وجود امکاناتی که در اختیار است، احتمال پیروزی داده شود، دیگر مبنای شک ارتکاز عقلاء نیست، دوم این که تمسک عام در شبهه‌ی مصداقیه جایی است که شک در موضوع باشد و اینجا در اصل حکم شک می‌شود، نه در موضوع.

 

خلاصه درس حاضر

امام جمعه شهر مقدس مشهد با اشاره به روایت «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» که حضرت امیر در احتجاج با خوارج فرمودند، گفت: اگرچه بر اساس فقرة مورد استدلال اصل تشکیل حکومت ثابت می ­شود اما تعبیر ذیل روایت با مدعای ما که ضرورت تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت است سازگاری ندارد. چون بیان می­ کند اگر حکومت فاجری امور مردم را اداره می­ کند لازم نیست در برابر آن قیام کرد­.

وی در ادامه به روایت فضل بن شاذان اشاره کرد و گفت: ضابطه­ مند بودن جامعه برای تداوم حیات و زندگی، اجرای قانون، ارائة خدمات اجتماعی، تأمین اقتصادی، حمایت از دین و جلوگیری از تحریف اسلام و شکل­ گیری بدعت­ها، مقابلة با افکار انحرافی و تلاش برای حل مشکلات دینی جامعه خلاصة علت­هایی است که حضرت رضا(ع) برای وجود امام در جامعه بیان فرمودند. بنابراین برای تحقق علت­های مورد اشاره در هر عصر و زمانی وجود امام لازم است و در دوران غیبت که شخص امام معصوم در دسترس نیست لازم است موارد مورد اشاره در جامعه محقق شود، لذا وجوب اقامة حکم در زمان غیبت ثابت می­ شود.

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دلایل نقلی جواز قیام و تشکیل حکومت در زمان غیبت

7. «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»[1]

مرحوم آیت الله منتظری در کتاب ولایت فقیه به روایت مورد اشاره که از امیرالمومنین نقل شده استدلال کرده است. ایشان می ­فرماید چون بر اساس فرمایش مولا لازم است برای مردم امامی برّ یا فاجر وجود داشته باشد، ضرورت برپایی حکومت در عصر غیبت ثابت می­شود.[2]

به نظر ما این روایت در بحث حاضر که در مقام اثبات جواز تشکیل حکومت در عصر غیبت است نافع نیست بلکه ممکن است بیان حضرت طوری تفسیر شود که ادعای ما را با اشکال مواجه کند. توضیح اینکه ما می­ خواهیم جواز تشکیل حکومت دینی در زمان غیبت را ثابت کنیم در حالی که ممکن است بگوییم روایت بیان می­ کند ضرورت وجود رهبر در زندگی مردم تا آنجاست که اگر شخص فاجری بر مردم حکومت کند کافی است. به بیان دیگر هیچ ضرورتی نیست که حاکم جامعه وابسته به شرع مقدس باشد. لذا در بحث ما اگر در زمان غیبت شخص فاجری حکومت را در اختیار دارد لازم نیست حکومت وی را بر هم زد و اقامه حکم کرد.

این بیان در جریان جنگ صفین که خوارج شعار «لا حکم الا لله» سر دادند از امیرالمومنین صادر شده است. امام پس از طرح این شعار از سوی خوارج فرمودند این شعار جمله حقی است که ایشان باطل را از آن اراده کردند. درست است که حاکمیت منحصراً برای خداست اما آنچه دلیل طرح این شعار از سوی خوارج است این است که بگویند امارت و اجرای حکم مربوط به خداست: «قَالَ ع: کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ». به بیان روشن­تر خوارج با بیان این شعار می­ خواستند بگویند چون حکم از آن خداست نیازی به امارت و فرمانروایی امیرالمومنین نیست. در حالی که شعار مورد اشاره حاکمیت را برای خدا بیان می­ کند که لازم است اجرای آن در میان مردم توسط مظهر اجرایی حق انجام شود.

حضرت در ادامه فرمودند به یقین مردم نیازمند امیرى هستند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار. امیرى که در حکومتش مؤمن به کار خویش بپردازد و کافر از مواهب مادى بهره‏ مند شود. و به این ترتیب خداوند به مردم فرصت مى‏ دهد که زندگى خود را تا پایان ادامه دهند. به وسیله او اموال بیت المال جمع آورى مى‏ گردد، و به کمک او با دشمنان مبارزه مى‏ شود، جاده‏ها امن و امان خواهد شد. و حقّ ضعیفان به کمک او از زورمندان‏گرفته مى‏ شود و به این ترتیب نیکوکاران در رفاه قرار گرفته و از دست بدکاران در امان مى‏ باشند:

 «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْ‏ءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ»

مشابه این روایت را بیهقی در کنز العمال از حضرت نقل کرده است که مولا فرمودند مردم اصلاح نخواهند شد مگر به وسیله حاکم. نیکوکار باشد یا بدکار. سپس از حضرت سوال شد صلاح مردم توسط حاکم نیکوکار مشخص است، اما در حکومت حاکم بدکار فاجر چگونه است؟ امام فرمود: در حکومت فاجر نیز خداوند به وسیله او راه­ها را امن و با دشمنان مبارزه و مالیات­ها را جمع و حدود را اقامه و وسیله زیارت خانه خدا را فراهم مى­ کند و شخص مسلمان مؤمن در پناه امنیت، خدا را عبادت مى ­کند تا اجل آن فاجر فرا رسد و از دار دنیا برود:

«لا یصلح الناس الا أمیر برّ أو فاجر. قالوا: یا أمیر المؤمنین، هذا البرّ فکیف بالفاجر؟ قال: ان الفاجر یؤمن اللّه به السبیل و یجاهد به العدوّ و یجبى به الفی‌ء و یقام به الحدود و یحجّ به البیت و یعبد اللّه فیه المسلم آمنا حتى یأتیه أجله.».[3]

در هر حال اگرچه بر اساس فقرة مورد استدلال اصل تشکیل حکومت ثابت می­ شود اما تعبیر ذیل روایت با مدعای ما که ضرورت تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت است سازگاری ندارد. چه بیان می ­کند اگر حکومت فاجری امور مردم را اداره می­ کند لازم نیست در برابر آن قیام کرد­.

 

8. « حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّیْسَابُورِیُّ وَ حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَیْمِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ عَمِّهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ ... فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ جَعَلَ أُولِی الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ؟ قِیلَ لِعِلَلٍ کَثِیرَةٍ مِنْهَا:

أَنَّ الْخَلْقَ لَمَّا وَقَفُوا عَلَى حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ أُمِرُوا أَنْ لَا یَتَعَدَّوْا ذَلِکَ الْحَدَّ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِهِمْ لَمْ یَکُنْ یَثْبُتُ ذَلِکَ وَ لَا یَقُومُ إِلَّا بِأَنْ یَجْعَلَ عَلَیْهِمْ فِیهِ أَمِیناً یَمْنَعُهُمْ مِنَ‏ التَّعَدِّی وَ الدُّخُولِ فِیمَا حُظِرَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ لَکَانَ أَحَدٌ لَا یَتْرُکُ لَذَّتَهُ وَ مَنْفَعَتَهُ لِفَسَادِ غَیْرِهِ فَجَعَلَ عَلَیْهِمْ قَیِّماً یَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ یُقِیمُ فِیهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ

وَ مِنْهَا أَنَّا لَا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَیِّمٍ وَ رَئِیسٍ وَ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِی أَمْرِ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا فَلَمْ یَجُزْ فِی حِکْمَةِ الْحَکِیمِ أَنْ یَتْرُکَ الْخَلْقَ مِمَّا یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ مِنْهُ وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ فَیُقَاتِلُونَ بِهِ عَدُوَّهُمْ وَ یَقْسِمُونَ فَیْئَهُمْ وَ یُقِیمُ لَهُمْ جَمَّهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ یَمْنَعُ ظَالِمَهُمْ مِنْ مَظْلُومِهِمْ

وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَیِّماً أَمِیناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ الدِّینُ وَ غُیِّرَتِ السُّنَنُ وَ الْأَحْکَامُ وَ لَزَادَ فِیهِ الْمُبْتَدِعُونَ وَ نَقَصَ مِنْهُ الْمُلْحِدُونَ وَ شَبَّهُوا ذَلِکَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّا وَجَدْنَا الْخَلْقَ مَنْقُوصِینَ مُحْتَاجِینَ غَیْرَ کَامِلِینَ مَعَ اخْتِلَافِهِمْ وَ اخْتِلَافِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ أَنْحَائِهِمْ فَلَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ قَیِّماً حَافِظاً لِمَا جَاءَ بِهِ الرَّسُولُ (ص) لَفَسَدُوا عَلَى نَحْوِ مَا بَیَّنَّا وَ غُیِّرَتِ الشَّرَائِعُ وَ السُّنَنُ وَ الْأَحْکَامُ وَ الْإِیمَانُ وَ کَانَ فِی ذَلِکَ فَسَادُ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ ...

قَالَ (عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ): قُلْتُ لِلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ لَمَّا سَمِعْتُ مِنْهُ هَذِهِ الْعِلَلَ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذِهِ الْعِلَلِ أَ ذَکَرْتَهَا عَنِ الِاسْتِنْبَاطِ وَ الِاسْتِخْرَاجِ وَ هِیَ مِنْ نَتَائِجِ الْعَقْلِ أَوْ هِیَ مِمَّا سَمِعْتَهُ وَ رَوَیْتَهُ؟ فَقَالَ لِی مَا کُنْتُ لِأَعْلَمَ مُرَادَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا فَرَضَ وَ لَا مُرَادَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِمَا شَرَعَ وَ سَنَّ وَ لَا عِلَلَ ذَلِکَ مِنْ ذَاتِ نَفْسِی بَلْ سَمِعْتُهَا مِنْ مَوْلَایَ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (ع) الْمَرَّةَ بَعْدَ الْمَرَّةِ وَ الشَّیْ‏ءَ بَعْدَ الشَّیْ‏ءِ فَجَمَعْتُهَا. فَقُلْتُ فَأُحَدِّثُ بِهَا عَنْکَ عَنِ الرِّضَا ع؟ قَالَ نَعَمْ »[4]

 

بررسی سند حدیث

مرحوم صدوق این روایت را به دو طریق نقل کرده است. نخست از طریق علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری از فضل بن شاذان و دوم از طریق محمد بن شاذان از برادرش فضل بن شاذان. در مورد صحت سند اخیر هیچگونه تردیدی وجود ندارد. چه محمد بن شاذان از روات و محدثان ثقه است. مرحوم کلینی در دیباچه کافی فرموده محمد بن شاذان مدتی نائب امام زمان بوده است. نسبت به سند اول برخی در وثاقت ابن قتیبه نیشابوری تردید کرده ­اند. ولی چون مرحوم آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث او را ثقه دانسته ­اند به تردید مورد اشاره اعتنا نمی­ شود.

در عظمت مقام و شخصیت فضل بن شاذان همین بس که صد و اندی از اصول اربعمأة از جمله آثار ایشان بوده است.[5] افزون بر این وی از اصحاب امام هادی و امام عسکری بوده است. تنها شبهه ­ای که دربارة فضل بن شاذان وجود دارد این است که چون پدرش یعنی جناب شاذان از اصحاب امام جواد بوده خود فضل امام رضا را درک نکرده است. با این حال به جز مواردی از روایات که فضل بن شاذان از ابن محبوب یا ابن بزیع که از اصحاب طبقة ششم امام رضا بودند نقل کرده، بیشتر روایتش مرسل است. به طوری که بین او و امام هشتم راوی دیگری قرار ندارد.

در رفع این شبهه می ­توان گفت موقعیت بالای فضل بن شاذان سبب شده که در نقل روایت سلسله روات را بیان نمی ­کرده و حدیث را به طور مستقیم از حضرت رضا (ع) نقل می­ کرده است. البته چون در مثل روایت مورد اشاره تصریحی از فضل بیان شده که حدیث را از خود امام شنیده است[6] ممکن است بگوییم وی امام هشتم را در سنین جوانی درک کرده است.   

 

بررسی دلالت حدیث

در بخش مورد اشاره از روایت مفصل پیش گفته، وجود مقدس امام هشتم ضرورت وجود امام و اطاعت از اولی الامر را در ضمن سه مطلب تبیین فرموده ­اند.

برخی بزرگان به اطلاق روایت استناد کرده­ اند و با توجه به فلسفه و عللی که امام رضا (ع) برای وجود امام بیان فرموده، ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت را نتیجه گرفته­ اند.

بی­تردید موضوع روایت و مراد امام هشتم از اولی الامری که خدا اطاعتش را واجب کرده و وجودش ضرورت دارد، شخص معصوم است. لذا تمسک به اطلاق روایت صحیح نیست. به نظر ما استدلال به روایت برای اثبات لزوم برپایی حکومت در زمان غیبت باید بر اساس تحقیق مناط انجام شود.

بر خلاف تنقیح مناط که حجیت آن محل تردید است در مورد تحقیق مناط شبهه ­ای وجود ندارد. چه تحقیق مناط به روایات معلل مربوط است. کاری که در تحقیق مناط صورت می­ گیرد این است که علت بیان شده برای حکمی به موارد مشابه دیگر سرایت داده شود. به بیان دیگر بر اساس تحقیق مناط علتی که به خاطر آن حکم تشریع شده به موارد دیگر که همان علت وجود دارد تسری پیدا می­ کند. مثلاً امام فرمودند آب چاه در صورت نجاست به خاطر اتصال به منبع نجس نمی­ شود[7]:

«مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا یُفْسِدُهُ شَیْ‏ءٌ، إِلَّا أَنْ یَتَغَیَّرَ رِیحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَیُنْزَحُ حَتَّى یَذْهَبَ الرِّیحُ وَ یَطِیبَ طَعْمُهُ لِأَنَّهُ لَهُ مَادَّةٌ».

 در اینجا صراحتاً حکم عدم تنجس اتصال آب به منبه بیان شده است. بنابراین می ­توان تحقیق مناط کرد و گفت آب مستخرج از لوله و شیرآلات که به منبع متصل است نیز در صورت تنجس طاهر است.

در روایت فضل بن شاذان گرچه فلسفه و ضرورت وجود امام معصوم تبیین شده اما این ضرورت معلل بیان شده است. ضابطه­ مند بودن جامعه برای تداوم حیات و زندگی، اجرای قانون، ارائة خدمات اجتماعی، تأمین اقتصادی، حمایت از دین و جلوگیری از تحریف اسلام و شکل­ گیری بدعت­ها، مقابلة با افکار انحرافی و تلاش برای حل مشکلات دینی جامعه خلاصة علت­هایی است که حضرت رضا (ع) برای وجود امام در جامعه بیان فرمودند. بنابراین برای تحقق علت­های مورد اشاره در هر عصر و زمانی وجود امام لازم است. در دوران غیبت که شخص امام معصوم در دسترس نیست لازم است موارد مورد اشاره در جامعه محقق شود. لذا وجوب اقامة حکم در زمان غیبت ثابت می­ شود./229/202/

 


[1].نهج البلاغه/ صبحی صالح, ص82.

[2]. دراسات فی ولایت الفقیه, ج1, صص174-177. 

[3]. کنز العمال, ج5, ص715, باب الثانی من کتاب الخلافه, ح14286. 

[4]. عیون اخبار الرضا, ج2, ص99. علل الشرایع, ج1, ص275.

[5]. معروف است که از آثار زیارت او در نیشابور, توفیق در تحصیل علم و شکوفایی استعداد است. 

[6]. آنجا که در پایان روایت می­گوید بَلْ سَمِعْتُهَا مِنْ مَوْلَایَ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع الْمَرَّةَ بَعْدَ الْمَرَّةِ وَ الشَّیْ‏ءَ بَعْدَ الشَّیْ‏ءِ فَجَمَعْتُهَا.

[7]. تهذیب الاحکام, ج1, ص234. 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۲ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۹:۲۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۶:۱۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۳
غروب آفتاب
۱۹:۵۹:۴۲
اذان مغرب
۲۰:۱۸:۱۳