به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، ولایت فقیه از مهم ترین مباحث فقه حکومتی است که لازم است کارکرد، آثار و ثمرات آن تبیین شود و تفاوت آن با سلطان و ولایت سفهاء روشن گردد؛ در همین زمینه حجت الاسلام و المسلمین یعقوبی نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد با نگارش یادداشتی با عنوان: «نظام ولایی؛ فقیه دلیر و امت دلاور» به این مساله پرداخته است که تقدیم خوانندگان محترم می گردد:
بسم الله الرحمن الرحیم
اسلام ناب محمدی(ص) را گوهری است گرانبها، بنمایهای است پربها و ثمرهای است دلنشین و گوارا و آن کرامت انسان است در دو سرا، این حقیقت را میتوان از دل دعای افتتاح کشید و چشید و به بشریت چشاند؛ «اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق واهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک و تجعلنا بها کرامه الدنیا والاخره» [1].
دولت اسلامی را قلهای است رفیع و بلندمرتبه که رهروان را به آن سو فرا میخواند و آن کرامت و زیستی شرافتمندانه و غیرتمندانه در پرتو ولایت ولی عالم عادل و فقیه بصیر و امام شجاع و دلیر است.
در این زیست شایسته و سبک زندگی عزتمندانه امام و رهبر «قلب» است که کرامت و عزت و سربلندی و سرو قامتی را به یکایک افراد تزریق میکند و آنان را با «میثاق فطرت»[2] و «گنجینههای خرد»[3] پیوند میزند.
در اینگونه زیست عقل و عشق و خرد و عاطفه بههمپیوسته است، مردم جلودار خویش را هم با پشتوانه عقلانیت حمایت و اطاعت میکنند و هم با تمام وجود او را دوست میدارند و محبت میورزند، این شیوه ارتباط مردم با حاکمان و رهبران را جز در مکتب اهل بیت (ع) نمیتوان جستجو کرد.
ولایت فقیه و ولایت سفیه
سرپرستی انسان ژرفاندیش و دینشناس و برخوردار از زلال معرفت و جلودار در اخلاق و ادب و متانت کجا و سرپرستی انسان نابخرد و ناآگاه و آلوده به رفتار گناهآلود و بیحرمتی به انسان کجا؟ اسلام در بسیاری از موارد هشدار داده که سفیهان و نابخردان را در جایگاه ولایت و سرپرستی اموال و اشخاص قرار ندهید:
1- «و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما»؛ اموالی را که خداوند پایه قوام و قیام زندگی پایدار شما قرار داده به دست انسانهای سفیه و نابخرد (که رسم و آداب مدیریت نمیدانند) نسپارید. [4]
2- «و لایرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه»؛ از آیین ابراهیم سر برنمیتابد مگر انسان سفیه و نادان [5].
سفیهان نه خود راه درستی را میپیمایند، نه راهبلدند و نه برای مردم جلوداری بلدند بلکه خود در آغاز مسیر به بیراهه افتاده و از بزرگراه هدایت محروم شدهاند.
اینکه اسلام به ولایت فقیه و انسانِ انسانشناس و دینشناس تأکید دارد برای آن است که جامعه را از دام انسانهای نابخرد برهاند، امروز در بسیاری از کشورها ولایت و زمامداری به دست سفها افتاده است، همانهایی که غرض نهایی در حکومت بر مردم را عیاشی و خوشگذرانی و شهوترانی میدانند، نه دغدغه دینی دارند و نه درد انسانی بلکه به فرمایش امام راحل «مرفهان بیدردند».
ولایت فقیه میخواهد بشریت را از منجلاب فساد و شهوت و مسابقه در قدرت نجات دهد؛ زیرا فقیه، خود شیفته خدمت است، در گام اول خود را مدیریت کرده و از دامهای آشکار و پنهان شیطان عبور کرده تا شایستگی این جایگاه را یافته است.
فقیه جامعالشرایط در چهارچوب شریعت و دین راه رشد و بالندگی را پیش روی ملت مینهد، هیچ راهی برای نجات بشریت امروز از بحرانهای کنونی وجود ندارد مگر آنکه انسانها تصمیم بگیرند و اراده کنند سفیهان و رهبران ناآگاه و آلوده دست و آلودهدامن را از جایگاه رهبری کنار بزنند و به جای آنها انسانهای کارشناس، کاربلد و دلسوز به کرامت انسانیت را جایگزین آن سازند.
موضوع ولایت فقیه راه تجربه شده بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی است که امروز الهامبخش و پرآوازه و پرطرفدار است؛ زیرا اینگونه مدیریت نشان داده که اگر فقیه عادل در رأس جامعه باشد خودخواهی را مهار و زیادهخواهی را کنترل میکند، با قداستشکنی و حرمتشکنیها برخورد میکند و کرامت انسان و ارزشهای انسانی را پاس میدارد؛ ازاینرو مدل مدیریت فقهی تجربه موفقی است که باید بشریت دیر یا زود به آن تن دهد.
ولایت مطلقه یا مقیده؟
این حکم ترکیبی (ولایت مطلقه فقیه) را زیاد شنیدهایم و گفتهایم و نوشتهایم؛ لکن کمتر در مفهوم و معنای آن درنگ کردهایم، در بین جمعی از اساتید دانشگاه نظام سیاسی اسلام را تدریس میکردم و ادامه بحث به ولایت مطلقه فقیه رسید به آنها گفتم این عنوان را برای من توضیح دهید سوگمندانه بسیاری از آنها تفسیر و تحلیل درستی از این عنوان ارائه ندادند.
برخی مطلقه را به افسارگسیختگی بیقید و شرط و استبداد معنا میکنند، برخی آن را نوعی سلطنت میدانند و ... اما اگر در این ترکیب ژرفنگری داشته باشیم به مفهوم دلپسند و عقلانی آن پی خواهیم برد.
برای روشن شدن این عنوان باید گفت:
1- در اسلام دو گونه ارزش مطرح شده است؛ الف: ارزشهای کلیدی ب: کلید ارزشها
همه آنچه غیر از مقوله ولایت در اسلام مطرح بوده و ارزش است؛ مانند نماز، روزه، حج، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر ارزشهای والای دینی به شمار میروند؛ اما در کنار آنها ارزش دیگری است که ارزشآفرین بوده و نگین ارزشها است و آن ولایت است، ولایت کلید ارزشها است.
امام باقر (ع) فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار است؛ نماز، روزه، حج، جهاد و ولایت، از ایشان پرسیدند: از این پنج عنوان کدام افضل است و برتر؟ فرمود: ولایت و در تکمیل آن فرمودند: «لأنها مفتاحهن و الدلیل علیهن» [6]؛ زیرا ولایت کلید ارزشها و راه ورود و رسیدن به آن ارزشها است.
مفتاح بودن ولایت به این معنا است که جامعه دینی بدون ولی همانند مردمی هستند که گنج فراوان دارند و از گنجینههای پرقیمتی برخوردارند؛ اما کلید گشودن آن را در دست ندارند.
ولایت کلید رمزگشای گنجینه ارزشها است، کلید دو ویژگی دارد؛ مفتاح به معنای گشودن و مغلاق به معنای بستن، ولی فقیه کسی است که درِ خوبیها و معروفها را به روی مردم و جامعه میگشاید و درِ شرور و منکرها را به روی آنها میبندد.
فقیه هم این مهارت را در ساز و کار اجتهادی که از دین آموخته به کار میگیرد و راه را بر رهروان هموار و شفاف میسازد؛ بنابراین فقیه در چارچوب معین و معلومی که از شریعت آموخته حرکت میکند، پس نمیتواند استبداد به خرج دهد و بیقید و شرط عمل کند بلکه باید در همان چارچوب تعیینشده گام بردارد.
پس مقصود از مطلقه عنانگسیختگی نیست؛ بلکه مقصود از این قید اشاره به نگاه دیگری است که در قبال این نگاه وجود دارد.
2- برخی از فقها نگاهشان به حوزه ولایت فقیه حداقلی است؛ به این معنا که به چند موضوع محدود از قبیل امور حسبیه ولایت بر مجانین و صغار و مواردی از این دست مقید میکنند و حوزه ولایت فقیه را گسترده و مبسوط الید نمیدانند.
ولایت مطلقه نظریهای است که میگوید ولایت فقیه مقید به چند موضوع مهم نیست بلکه موضوع ولایت اعمّ است؛ یعنی از کوچکترین مسأله تا بزرگترین و گستردهترین مسأله ای که در راستای پیشرفت و تعالی امت اسلامی وجود دارد فقیه میتواند در آن دخالت کند، ولایت فقیه تابع سلیقه شخصی نیست بلکه در چارچوب احکام اولیه و ثانویه شریعت اسلامی قرار دارد.
امام خمینی (ره) مینویسد: «حکومت به معنای ولایت مطلقه فقیه بر جمیع احکام فرعیه الهی تقدم دارد حاکم میتواند هر امری چه عبادی و چه غیرعبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است را تا زمانی که چنین است جلوگیری کند.»[7]
در حوزه ولایت فقیه زور و توسل به مقدمات گناهآلود مفهومی ندارد؛ زیرا برای رسیدن به عدل توسل به زور و ناروایی ناروا است. در این زمینه امام راحل فرمود: «اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند که این فقیه دیگر ولایت ندارد فقیه میخواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد.»[8]
ولایت فقیه استمرار امامت معصومان (ع) است، آنها قانونگرا بودند نه قانونگریز و قانونستیز، «در اسلام قانون حکومت میکند، پیغمبر اکرم (ص) هم تابع قانون بود و نمیتوانست تخلف کند اگر پیغمبر اکرم یک شخص دیکتاتور بود آن وقت فقیه هم میتواند باشد» [9]
فرق فقیه و سلطان
برای روشنتر شدن معنای ولایت مطلقه فقیه و تثبیت این معنا که نظام ولایی با نظام سلطنتی فرق جوهری و اساسی دارد به چند نکته اشاره میکنیم:
- در نظام سلطنتی سلطان یکه سالار است.
- در نظام ولایی فقیه، دین سالار است.
- سلطان نظارت ناپذیر و غیر قابل انتقاد است.
- مردم حاکم را نهی از منکر میکنند و حق نظارت و نصیحت دارند.
- سلطان مادامالعمر است و تنها با مرگ و یا با غلبه و زور از مسند قدرت برکنار میرود.
- فقیه مادامالشرایط است نه مادامالعمر.
- سلطنت، موروثی است؛ اما ولایت فقیه انتخاب خبرگان به نمایندگی از مردم است.
- در نظام سلطنتی ارادتسالاری حاکم است و در نظام ولایی شایستهسالاری.
بنابراین آنها که با یک جمله همه چیز را نادیده میگیرند و میگویند فرقی نکرده است، تنها اسمها و عکسها عوض شده است سخت در اشتباه هستند، حاکمیت ولیّ عادل کجا و حاکمیت شاه ظالم کجا؟ سلطنت عنصر وابسته کجا و ولایت عنصر وارسته کجا؟ پادشاهی انسان گرفتار آلوده دست و آلودهدامن کجا ولایت انسان پاک و صالح و مصلح کجا؟
کریمان کرامت بخش
در منابع دینی، دولتها با دو شاخصه معرفی شدهاند؛ دولت اکارم و دولت اراذل، دولت دینی و حاکمیت ولایی و رهبری فقیهانه و مدیریت فقهی درصدد گسترش کرامتهای انسانی در جامعه دینی است، شایستگان را حمایت میکند و ناشایستگان را کنار مینهد، انسانهای باکرامت و باشخصیت را برای تکریم ارباب رجوع بر سر کار میگذارد و انسانهای بیتوجه به حقوق و کرامت انسانی را کنار مینهد.
امام علی (ع) میفرماید: «دوله الاکارم من افضل المغانم»[10]؛ حاکمیت انسانهای باکرامت بهترین غنیمت است و از سوی دیگر فرمود: دولتهای رو به افول و شکست، چهار نشانه دارند:
1- جلو انداختن اراذل
2- کنار نهادن افاضل
3- توجه به فروع و مسائل فرعی
4- رها کردن اصول و ارزشهای اساسی [11]
دولت کریمه و ولایت کرامت بخش در سایه ولایت فقیه تجربهای است که امت اسلام در این دهههای اخیر در ایران اسلامی مشاهده کرده، امام کریم و کرامتگستر و رهبر عزیز و عزتبخش افتخار رهبری شدند، این دو بزرگوار از رهبری چیزی نگرفتند بلکه بر افتخارات رهبری افزودند. همان جمله معروفی که درباره امام علی (ع) گفته شده است که «خلافت به امام علی (ع) زینت نداد بلکه او بود که به خلافت آبرو و زینت بخشید».
رهبری ولایی در ایران اسلامی ملت کریم ایران را به دنیا معرفی کرد و آنها را بهعنوان مردم خداباور و خودباور و علیباور و علییاور در سطح جهان مطرح کرد.
آخرین سخن را از امام علی (ع) در این رابطه بهعنوان ختامُهُ مسک میآوریم که فرمود: «اولی الناس بالکرم مَن عرف به الکرام؛ [12] شایستهترین مردم به بزرگواری کسانی هستند که انسانهای باکرامت توسط آنها شناخته میشوند»./102/236/ر
حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی
منابع و مآخذ:
[1]. مفاتیحالجنان، دعای افتتاح.
[2]. نهجالبلاغه، خطبه اول.
[3]. همان مدرک.
[4]. قرآن کریم، سوره نساء، آیه 5.
[5]. قرآن کریم، سوره بقره، آیه 130.
[6]. وسایلالشیعه، ج 1، ص 1.
[7]. صحیفه نور، ج 20، 170.
[8]. همان، ج 10، ص 29.
[9]. همان.
[10]. غررالحکم، ج 4، ص 10، (چاپ دانشگاه).
[11]. همان، ج 6، ص 450.
[12]. نهجالبلاغه، حکمت 436.