vasael.ir

کد خبر: ۴۰۴۷
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۵ - 10 January 2017
قواعد فقه حکومتی؛ آیت الله خاتمی/ جلسه 19

بررسی روایات مربوط به قاعده لاضرر

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله خاتمی به نظر فقهاء درباره وجود قیود در روایات باب لاضرر اشاره کرد و گفت: مشهور فقها بر اساس اصل عدم زیاده در روایات بر این باورند که قید «فی الاسلام» و قید «علی مومن» در روایات لاضرر بوده است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سید احمد خاتمی، عضو شورای عالی حوزه های علمیه کشور و استاد درس خارج حوزه علمیه قم، نوزدهمین جلسه درس خارج حکومتی فقه خود را در 27 مهرماه 1395 برگزار کرد و در ادامه بحث از قاعده لاضرر، به وجود قیود در روایات در این زمینه اشاره کرد.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله خاتمی در این جلسه مدرک قاعده لاضرر را بیان کرد و با اشاره به اهمیت روایت سمره بن جندب در منابع روائی فریقین، آن را مهمترین دلیل قاعده لاضرر دانست.

وی در ادامه به بررسی روایات قاعده پرداخت و گفت: روایت اول که از من لایحضره الفقیه نقل شده است تصریح به قید «لاضرر و لاضرار» ندارد؛ اما روایت دوم که از اصول کافی بیان شده به قید «لاضرر و لاضرار» تصریح شده اما قید «علی مؤمن» یا «علی مسلم» ندارد و روایت سوم که از اصول کافی مرحوم کلینی نقل شده است بعد از قید «لاضرر و لاضرار»، قید «علی مومن» دارد.

 

چکیده درس حاضر

استاد درس خارج با اشاره به اینکه وجود قید «علی الاسلام» و «علی مؤمن» در روایت دارای اثر است، گفت: اگر عبارت «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» در روایات باشد به این معنا خواهد بود، حکمی که منشا ضرر یا ضرار باشد در اسلام نیست؛ اما اگر قید «فی الاسلام» نباشد در امثال مساله وضوء و حج، اگر ضرری بود دیگر نمی توانیم به استناد قاعده لاضرر و لاضرار، وجوب وضوء و حج را برداریم. بنابراین قید «فی السلام» مؤثر است چنانچه قید «علی مومن» نیز مؤثر است.

وی در ادامه به نظر فقهاء درباره وجود این قیود در روایات اشاره کرد و گفت: مشهور فقها براساس اصل عدم زیاده در روایات بر این باورند که قید «فی الاسلام» و قید «علی مومن» در روایات لاضرر بوده است. 

 

تقریر درس

بسم الله الرحمن الرحیم

عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ لَا خَیْرَ فِیمَنْ‏ لَا یَتَفَقَّهُ‏ مِنْ أَصْحَابِنَا یَا بَشِیرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ یَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَیْهِمْ‏ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَیْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِی بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ.[1] خیری نیست در فردی از اصحاب ما که در دین تفقه نداشته باشد. ای بشیر کسی که در فقه تفقه نکند به فقه اهل سنت احتیاج پیدا می کند اگر احتیاج به آنها پیدا کرد ناخواسته فکر آنها را می گیرد.

 

مقدمه

بحث در قاعده لاضرر بود؛ تاریخچه قاعده بیان شد و بحث مدرک قاعده لاضرر را آغاز کردیم. به طور کلی چند طایف روایت بر این قاعده دلالت می کند. حدود 90 روایت پشتیبان این قاعده است.

طائفه اول: قضیه سمره بن جندب است.

طایفه دوم: روایاتی که در آن فقط ضرار است.

طائفه سوم: روایاتی که در آن تحریم اضرار بالغیر بالمباشره است.

طائفه چهارم: روایاتی که در آن تحریم اضرار بالغیر بغیر المباشره است.

طائفه پنجم: ما تدلّ علی تحریم اضرار بالنفس؛ خودکشی، دارو نخوردن، بستن رحم و مساله خال کوبی نمونه هایی از اضرار به نفس است. مطلقات قرآنی را باید با روایت، تفسیر کرد. مطلقات نوعاً در مقام بیان ریز فروع نیست بلکه باید به روایت رجوع کرد. قاعده لاضرر هم در روایات شیعی و هم در روایات اهل سنت آمده است.

 

روایت چهارم از منابع شیعه

روایتی در قرب الاسناد است که با روایات قبلی متفاوت است. علامه مجلسی از کتاب قرب الاسناد نقل می کند. صاحب قرب الاسناد حمیری است. (حمیری از اجلاء است) عن ابن عیسی (احمد بن محمد بن عیسی از اجلاء علمای شیعه) عن البزنطی؛ سند خوبی است. سَمِعْتُ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ فِی تَفْسِیرِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏ قَالَ: إِنَّ رَجُلًا ( مراد از این رجل سمره است) مِنَ الْأَنْصَارِ کَانَ لِرَجُلٍ فِی حَائِطِهِ نَخْلَةٌ، وَ کَانَ یَضُرُّ بِهِ، فَشَکَا ذَلِکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَدَعَاهُ فَقَالَ: أَعْطِنِی نَخْلَتَکَ بِنَخْلَةٍ فِی الْجَنَّةِ فَأَبَى؛ فَبَلَغَ ذَلِکَ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ یُکَنَّى أَبَا الدَحْدَاحِ، فَجَاءَ إِلَى صَاحِبِ النَّخْلَةِ فَقَالَ: بِعْنِی نَخْلَتَکَ بِحَائِطِی‏، فَبَاعَهُ، (این عبارت جدید است در روایات قبلی نبود) فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدِ اشْتَرَیْتُ نَخْلَةَ فُلَانٍ بِحَائِطِی‏، قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: فَلَکَ بَدَلَهَا نَخْلَةٌ فِی الْجَنَّةِ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى‏ إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ (یَعْنِی النَّخْلَةَ) وَ اتَّقى‏ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ (بِوَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى‏ وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‏.[2] در این روایت عبارت «و کان یضرّ به» مربوط به بحث است که دال بر این است که حضرت شکایت انصاری را پذیرفت و حق با او بوده است.

 

روایت پنجم از منابع اهل سنت

حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ الْعَتَکِیُّ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، حَدَّثَنَا وَاصِلٌ، مَوْلَى أَبِی عُیَیْنَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ، یُحَدِّثُ عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ، أَنَّهُ کَانَتْ لَهُ عَضُدٌ (درخت خرمای کوچک) مِنْ نَخْلٍ فِی حَائِطِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ، قَالَ: وَمَعَ الرَّجُلِ أَهْلُهُ، (در کنار مرد انصاری عیالش هم زندگی می کرد) قَالَ: فَکَانَ سَمُرَةُ یَدْخُلُ إِلَى نَخْلِهِ فَیَتَأَذَّى بِهِ وَیَشُقُّ عَلَیْهِ، فَطَلَبَ إِلَیْهِ أَنْ یَبِیعَهُ فَأَبَى، فَطَلَبَ إِلَیْهِ أَنْ یُنَاقِلَهُ فَأَبَى، (مرد انصاری گفت این درخت خرما را بفروشد اما سمره آن را نفروخت؛ مرد انصاری گفت حالا که نمی فروشی آن را در محل دیگری قرار بده اما باز سمره قبول نکرد.) فَأَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ (وآله) وَ سَلَّمَ، فَذَکَرَ ذَلِکَ لَهُ فَطَلَبَ إِلَیْهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ (وآله) وَسَلَّمَ، أَنْ یَبِیعَهُ فَأَبَى فَطَلَبَ إِلَیْهِ أَنْ یُنَاقِلَهُ فَأَبَى، قَالَ: «فَهِبْهُ لَهُ وَ لَکَ کَذَا وَکَذَا» أَمْرًا رَغَّبَهُ فِیهِ فَأَبَى، (پیامبر خدا سه پیشنهاد به سمره داد؛ یک اینکه نخله را بفروش و یا اینکه آن را به محل دیگری منتقل کن و یا اینکه آن را به مرد انصاری هبه کن در مقابل به تو چیزهائی خواهم داد اما سمره هیچ کدام از پیشنهادهای پیامبر خدا را نپذیرفت.) فَقَالَ: «أَنْتَ مُضَارٌّ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلْأَنْصَارِیِّ: «اذْهَبْ فَاقْلَعْ نَخْلَهُ» پیامبر وقتی انکار سمره را دید فرمود تو مُضار هستی لذا به مرد انصاری دستور داد تا نخله را از ریشه بکند.[3] در این روایت صغری قاعده لا ضرر، عبارت «فانک مُضار» و عبارت «اذْهَبْ فَاقْلَعْ نَخْلَهُ» کبری عملی استدلال می باشد. طبق روایات شیعه فرمود نخله را بکن و به صورت سمره بیانداز.

در این روایت پنجم، عبارت «لا ضرر و لا ضرار» نیست. روایت چهارم سیاقش با روایات دیگر متفاوت بود و عبارت «لا ضرر و لا ضرار» را نداشت.

 

بررسی سه روایت اول

در روایت دوم باب الضرار کتاب کافی شریف، از زراره[4] در این روایت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور دادند: اذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ ارْمِ بِهَا إِلَیْهِ فَإِنَّهُ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ؛ در روایت من لا یحضره الفقیه[5] عبارت «لا ضرر و لا ضرار» را ندارد. ذیل روایت علی بن بندار در اصول کافی[6] عبارت «إِنَّکَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِن» دارد اما از حیث سند مرسله است.

 

نکته سندی

فقاهت ریزه کاری هائی دارد که باید به آن توجه کرد. شیخ کافی در این روایت، علی بن محمد بن بندار بود که همان ماجیلویه است؛ وی فردی ثقه و فاضل و نوه و شاگرد احمد بن محمد بن خالد برقی است. اما در این روایت حرف (واو) ندارد یعنی و علی بن محمد نیست بلکه علی بن محمد است. در شش روایت قبل عده من اصحابنا دارد. محقق کتاب بدایع الدرر[7] (از تالیفات حضرت امام ره) در پاورقی گفته است این روایت عطف است بر عده من اصحابنا؛ اما این سخن صحیح نیست زیرا اولا حرف ( واو ) وجود ندارد؛ زیرا کتابی که ما داریم با هفتاد نسخه مقابله شده و در هیچ کدام حرف (واو) نیامده است. ثانیا بر فرض وجود (واو)، شش روایت فاصله است. روایت محل بحث روایت هشتم و روایتی که عده من اصحابنا دارد روایت دوم است.

پس تا اینجا یک روایت قید «علی مومن» دارد اما در جریان سمره قید «فی الاسلام» ندارد. البته نسبت داده شده است که ابن اثیر در کتاب نهایه قضیه سمره با قید «فی الاسلام» آورده است.

 

اشکال

1.  بود و نبود قید «فی الاسلام» در روایت چه اثری دارد؟

2.  بود و نبود عبارت «لا ضرر و لاضرار علی مومن» در روایت چه  اثری دارد؟

 

جواب

اگر عبارت «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» در روایات باشد مانند قاعده «لاحرج» خواهد شد. یعنی در حوزه شریعت حکمی که منشأ حرج باشد، نیست. در قاعده لاضرر نیز حکمی که منشا ضرر یا ضرار باشد، نیست. اما اگر قید «فی الاسلام» نباشد در امثال مساله وضوء و حج، اگر ضرری بود دیگر نمی توانیم به استناد قاعده لاضرر و لاضرار، وجوب وضوء و حج را برداریم. بنابراین قید «فی الاسلام» مؤثر است. قید «علی مومن» نیز مؤثر است. با وجود این قید، معنا این می شود که احکام ضرر به دیگران برداشته می شود. مثلا نمی توانید شما جلو خانه را هر طوری که بخواهی درست کنی و همسایه به مشقت بیافتد این کار حرام است. یا صاحب خانه نمی تواند خانه را به نااهلان اجاره دهد؛ زیرا این محله بدنام شده و قیمت خانه پائین می آید. بنابراین قید «علی مومن» در آنگونه موارد کاربرد دارد اما نمی تواند وضو و حج ضرری را بردارد.

بنابراین قید «فی الاسلام» مهم شد لذا باید ببینیم این قید وجود دارد یا خبر.

فقهاء با سه دلیل گفته اند قید «فی الاسلام» و قید «علی مومن» بوده است. این بحث مسأله حدیثی و مربوط به درایه الحدیث است؛ مساله این است که اگر در حدیث معتبری جمله ای بود و در حدیث معتبر دیگر آن جمله نبود، فقهاء دو گزینه را تصور کرده اند که عبارتند از:

الف) اصل عدم زیاده است؛ یعنی قید محل بحث را امام معصوم فرموده است؛ زیرا راوی عادل چیزی را از خود اضافه نمی کند. بنابراین توجیح روایتی که این قید را نیاورده این است که روای گمان کرده است که به آن قید نیازی نیست و یا اینکه از آوردن آن غفلت کرده است. بنابراین با چنین تحلیلی گمان می کنیم که قید «علی مومن» و قید «علی الاسلام» بوده است.

ب) اصل عدم نقیصه است؛ یعنی روایتی که قید محل بحث را ندارد صحیح است و راوی کار صحیحی انجام داده است. لذا راوی این جمله را لاضرر و لاضرار فی الاسلام را نگفته است. توجیح روائی که قید علی الاسلام را آوده است به عنوان قید توضیحی آورده است و الا امام معصوم آن را نگفته است.

مشهور فقهاء فرموده اند که اصل عدم زیاده است. یعنی راوی حق اضافه کردن قیدی از نزد خود ندارد. شیخ الشریعه در کتاب قاعده لاضرر، اصل عدم زیاده را برگزیده است. نص کلام شیخ شریعه: و بناءً على القاعدة المطّردة المسلّمة: إنّ الزیادة إذا ثبتت فی طریقٍ قدّمت على النقیصة و حکم بوجودها فی الواقع و سقوطها عن روایة من روى بدونها و أنّ السقوط إنّما وقع نسیانا أو اختصارا أو توهّما أنّه لا فرق بین وجودها و عدمها إلّا التأکید، أو غیر ذلک من وجوه ما یعتذر للنقص فی قضیة شخصیة ثبت فی طریق آخر مع الزیادة، فینتج ما ذکر أنّ الثابت فی قضیة «سمرة» هو قوله صلّى اللّه علیه و آله «لا ضرر و لا ضرار على مؤمن» لا هما مجرّدین[8] پس تا اینجا اصل عدم زیاده را پذیرفتیم.

 بحث جدید این است که آن زیاده کدام است؟ قید «فی الاسلام» یا قید «علی مومن»؟ جواب این است که قید «علی الاسلام» سند ندارد اما علی مومن سند دارد. ضعفی که در روایت بندار بود را حل کردیم و گفتیم همان ماجیلویه است لذا توثیق شده است. بنابراین روایت، معتبر است لذا قید علی مومنٍ اثبات شد.

دو راه دیگر برای اثبات این قید وجود دارد که فردا بحث خواهیم کرد همچنین برای درک مفاد قاعده باید نمونه هائی از طوایف دیگر روایات را ببینیم. مرحوم بجنوردی درباره این دو راه مطالب خوبی دارد./902/239/ر

 

پاورقی

[1] الکافی؛ کلینی؛ (ط - الإسلامیة)؛ ج‏1 ؛ ص33 ح 6 

[2] قرب الإسناد ؛ حمیری (ط - الحدیثة)؛ مؤسسة آل البیت علیهم السلام؛ قم؛ متن؛ ص355 و 356 ح 1273؛ بحار الأنوار؛ مجلسى، (ط - بیروت) ؛ ج‏22 ؛ ص101ح58

[3] سنن ابی داوود ج 3 ص 315 ح 3636

[4] الکافی؛ کلینی (ط - الإسلامیة)؛ کتاب المعیشه باب الضرار؛ ج‏5 ؛ ص292 ح 2

[5] من لا یحضره الفقیه؛ شیخ صدوق؛ دفتر انتشارات اسلامى؛ ج‏3 ؛ ص103 ح 3423

[6] الکافی؛ کلینی (ط - الإسلامیة) ؛ باب الضرار؛ ج‏5 ؛ ص294 ح 8

[7] بدایع الدرر؛ امام ؛ ج 4 مجموع آثار 5 جلدی امام؛ ذیل کتاب انوار الهدایه

[8] قاعدة لا ضرر؛ شیخ الشریعه اصفهانی؛ دفتر انتشارات اسلامى؛ قم؛ ص: 12

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹