vasael.ir

کد خبر: ۳۹۲۷
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۸ - 25 December 2016
اقامه حکومت در عصر غیبت؛ آیت الله علم الهدی/ جلسه 22

قیام زید بیانگر موافقت اهل بیت جهت تشکیل حکومت اسلامی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- آیت الله علم الهدی در پاسخ به ادعای کسانی که با سیره ائمه بعد از واقعه عاشورا حرمت قیام برای تشکیل حکومت را نتیجه گرفتند، گفت: بر خلاف ادعای گفته شده، قیام زید مأذون از جانب امام صادق بود و اگر کسی در جهت دعوت به معصوم و البته با اذن او قیام کند قیامش بر حق است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی، امام جمعه شهر مقدس مشهد و عضو خبرگان رهبری در بیست و دومین جلسه درس خارج فقه الحکومه که در دوازدهم آبانماه سال 94 در مدرسه سلیمانیه مشهد برگزار شد به ادامه بحث «جواز اقامه الحکم فی عصر الغیبه» پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته:

امام جمعه مشهد در ابتدای درس به شبهه عدم پیروزی حکومت اسلامی در صورت سرنگونی حکومت طاغوت که مرحوم آیةالله سید احمد خوانساری بیش از بقیه بر آن تأکید داشتند اشاره کرد و در جواب این اشکال گفت: اگر تکلیفی بنا به ادلّه‌ی آیات و روایات بر گردن ما ثابت شد، آیا به صرف شک در نتیجه می‌توانیم تکلیف را ساقط بدانیم؟ بلکه هیچ فقیهی نداریم که قائل به این باشد که شک در نتیجه مُسقط تکلیفی که ثابت شده است می‌شود.

آیت الله علم الهدی در ادامه با استناد به خطبه حضرت علی(علیه السلام) پاسخ دوم را اینگونه مطرح کرد: آیا در مسأله‌ی جواز قیام، وجود ناصر لازم است یا علم به امکان انتصار؟ چیزی که در مسأله‌ی قیام برای تشکیل حکومت لازم است وجود ناصر است، نه امکان انتصار، چنانکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه‌ی شقشقیه قیام حجّت را به امکان انتصار پیوند ندادند بلکه وجود ناصر را برای این مسأله کافی دانسته‌اند که شرط تنجّز تکلیف وجود ناصر است، نه امکان انتصار.

 

خلاصه درس امروز:

عضو خبرگان رهبری به ادله مخالفین قیام جهت تشکیل حکومت اشاره کرد و گفت: 1.سیره­ ائمه بر عدم قیام پس از عاشورا 2.تأیید نکردن قیام­ ها توسط ائمه 3.روایاتی که بیانگر عدم امکان انتصار تا قبل از ظهور امام زمان است، از ادله مخالفین قیام برای حکومت است.

آیت الله علم الهدی به شبهه سیره اینگونه پاسخ داد: بر خلاف ادعای پیش گفته، قیام زید مأذون از جانب امام صادق بود و اگر کسی در جهت دعوت به معصوم و البته با اذن او قیام کند قیامش بر حق است. در حالی که اگر غیر ماذون از جانب معصوم باشد محکوم به طاغوتی بودن، ضلالت و گمراهی است.

عضو خبرگان رهبری در ادامه به تعلیل عدم اقدام ائمه به قیام و تایید نکردن قیام­ها اشاره کرد و اذعان داشت: نداشتن ناصر و فقدان یار دلیل منع بوده است نه عدم امکان انتصار؛ لذا وقتی ائمه مورد اعتراض قرار می گرفتند، عدم دسترسی به پیروزی را دلیل نمی آوردند بلکه می­ گفتند ناصر و یاوری وجود ندارد تا ما حرکت و قیام کنیم.

وی در پاسخ کسانی که تشکیل حکومت در عصر غیبت را مجرای برائت می دانند گفت: شک در اینجا آن گونه که ادعا کرده­ اند شک در اصل تکلیف نیست بلکه شک در بقای تکلیف است. اصل تکلیف از صدر اسلام به دلایل عقلی مثل ضرورت حکومت و ادله نقلی مثل حفظ بیاض اسلام، اقامه­ حدود الهی، دفاع از دین و قیام برای کمک به دین ثابت و واجب بوده است. پس ما نحن فیه مجرای استصحاب است، نه برائت.

متن تقریر درس تقدیم شما خوانندگان گرامی می شود.

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

1. مقدمه

در پاسخ به دلیل عقلی شبهه­ عدم امکان انتصار و پیروزی در عصر غیبت بیان شد که شک در عدم امکان انتصار مسقط تکلیف نیست. نیز گذشت که به حسب آنچه که در خطبه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شده است،وجود ناصر برای تشکیل حکومت منجز تکلیف است و علم به امکان انتصار برای تنجز پیدا کردن تکلیف قیام و تشکیل حکومت ضرورت ندارد.

در این میان در تأیید شبهه­ عدم ­امکان انتصار به سیره­ ائمه پس از قیام سیدالشهدا علیه السلام استناد شده است که ائمه پس از واقعه­ عاشورا قیام نکردند و افرادی که در مسیر قیام حرکتی را آغاز می­کردند از این کار نهی می­کردند. در ادامه­ بحث تفصیل بیشتر این شبهه­ تاریخی طرح و پاسخ آن بیان خواهد شد.

 

2. سیره­ ائمه بر عدم قیام پس از عاشورا و تأیید نکردن قیام­ ها، دلیل عدم امکان انتصار

اینکه ائمه پس از قیام سیدالشهدا علیه حکومت­های جائر بنی امیه و بنی عباس قیام نکردند به خاطر عدم امکان انتصار و پیروزی بوده است. به بیان روشن­تر چون پس از واقعه­ عاشورا دیگر امکان پیروزی و تشکیل حکومت وجود نداشته است ائمه اقدام به قیام نکردند. نهی ائمه از حرکت­های افرادی که برای قیام علیه حکومت اقدام می­کردند نیز عدم امکان انتصار و پیروزی را نشان می­دهد. چنانکه در جریان قیام زید بن علی بن الحسین که مردم را به رضای آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم دعوت می‌کرد و اگر پیروز می‌شد خلافت را برای ایشان قرار می‌داد، ائمه او را نهی کردند و  استنادشان این بود که حرکت تو به نتیجه نخواهد رسید و خودت نیز به شهادت می­ رسی.

بنابراین می­توان گفت عدم امکان انتصار دلیل ائمه بر قیام نکردن و تایید نکردن قیام سایر افراد بوده است.

روایاتی نیز در مورد عدم امکان انتصار تا قبل از ظهور امام زمان وجود دارد که طرح و رد آن­ها در ضمن شبهات روایی عدم جواز قیام و تشکیل حکومت در زمان غیبت خواهد آمد. 

 

3. پاسخ شبهه­ استناد به سیره

جواب اول:

نکته­ نخست در پاسخ به شبهه­ مورد اشاره این است که بر خلاف ادعای پیش گفته، قیام زید مأذون از جانب امام صادق بود و در روایتی از حضرت است که امام ضمن طلب رحمت الهی برای او خاطرنشان ساخته‌اند که وی پیش از قیامش با حضرت مشورت کرده و امام خبر شهادت او را داده‌اند:

 « رَحِمَ اللَّهُ عَمِّی زَیْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى بِمَا دَعَا إِلَیْهِ لَقَدِ اسْتَشَارَنِی فِی خُرُوجِهِ فَقُلْتُ إِنْ رَضِیتَ أَنْ تَکُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْکُنَاسَةِ فَشَأْنَک ».[1]

امام باقر نیز بر وفای به عهد زید پس از پیروزی تأکید کردند و وجود مبارک خودشان را رضای آل محمد خوانده‌اند:

«رَحِمَ اللَّهُ عَمِّی زَیْداً لَوْ ظَفِرَ لَوَفَی. إِنَّمَا دَعَا إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ  وَ أَنَا الرِّضَا ».[2]

البته در همان دوران اشخاص و جریان‌های دیگری پرچم قیام برمی‌افراشتند و با علم نمودن قیام زید و ملاک قرار دادن آن، مردم را تحریک می‌کردند؛ در حالی که اغلب این قیام‌ها از جانب معصوم مأذون نبودند و به ناحق صورت می‌گرفتند. لذا در روایتی از امام صادق است که آن حضرت فرمود اگر کسی از جانب ما اهل بیت به سوی شما آمد،به هدف او توجه کنید و به صرف این که قیام زید بن علی بن الحسین را سرمشق خود قرار داده است، به او متمایل نگردید،چه زید شخص عالم و صادقی بود که هدفش دعوت به رضای آل محمد بود و چنانچه به پیروزی می‌رسید، به وعده‌اش وفا می‌کرد:

«إِنْ أَتَاکُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَیْدٌ فَإِنَّ زَیْداً کَانَ عَالِماً وَ کَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ یَدْعُکُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاکُمْ إِلَیْه».[3]

بنابراین معلوم می­شود اگر کسی در جهت دعوت به معصوم و البته با اذن او قیام کند قیامش بر حق است. در حالی که اگر غیر ماذون از جانب معصوم باشد محکوم به طاغوتی بودن، ضلالت و گمراهی است.

 

جواب دوم:

نکته­ دیگر این که علت عدم اقدام ائمه به قیام و تایید نکردن قیام­ها، وجود نداشتن ناصر و فقدان یار بوده است نه عدم امکان انتصار. لذا وقتی ائمه مورد اعتراض قرار می­ گرفتند که چرا در مقابله با ظلم ظالم حرکت و قیام نمی کنید؛ نمی­ گفتند حرکت به پیروزی نمی­رسد. آنچه در روایات آمده،این است که می­گفتند ناصر و یاوری وجود ندارد تا ما حرکت و قیام کنیم.

 صریح­ترین روایت در تأیید معنای پیش گفته، روایت سَدِیر صَیرَفِی است که مرحوم کلینی آن را نقل کرده است. سَدِیر صَیرَفِی از شیعیان با احساس، داغ و محترم در کوفه و تا اندازه‌ای جزء معتمدان شیعه‌ی کوفه بود. وی از شاگردان باواسطه و ارادتمند امام صادق علیه السلام به شمار می­رود.

متن روایت این است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ مَا یَسَعُکَ الْقُعُودُ. فَقَالَ وَ لِمَ یَا سَدِیرُ؟ قُلْتُ لِکَثْرَةِ مَوَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ أَنْصَارِکَ وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا لَکَ مِنَ الشِّیعَةِ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْمَوَالِی مَا طَمِعَ فِیهِ تَیْمٌ وَ لَا عَدِیٌّ[4]. فَقَالَ یَا سَدِیرُ وَ کَمْ عَسَى أَنْ یَکُونُوا؟ قُلْتُ : مِائَةَ أَلْفٍ. قَالَ : مِائَةَ أَلْفٍ؟ قُلْتُ:  نَعَمْ وَ مِائَتَیْ أَلْفٍ. قَالَ : مِائَتَیْ أَلْفٍ؟ قُلْتُ:  نَعَمْ وَ نِصْفَ الدُّنْیَا. قَالَ: فَسَکَتَ عَنِّی. ثُمَّ قَالَ: یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلَى یَنْبُعَ[5].  قُلْتُ : نَعَمْ. فَأَمَرَ بِحِمَارٍ وَ بَغْلٍ أَنْ یُسْرَجَا. فَبَادَرْتُ فَرَکِبْتُ الْحِمَارَ. فَقَالَ یَا سَدِیرُ أَتَرَى أَنْ تُؤْثِرَنِی بِالْحِمَارِ؟ قُلْتُ الْبَغْلُ أَزْیَنُ وَ أَنْبَلُ. قَالَ : الْحِمَارُ أَرْفَقُ بِی. فَنَزَلْتُ فَرَکِبَ الْحِمَارَ وَ رَکِبْتُ الْبَغْلَ. فَمَضَیْنَا فَحَانَتِ الصَّلَاةُ. فَقَالَ: یَا سَدِیرُ انْزِلْ بِنَا نُصَلِّ. ثُمَّ قَالَ هَذِهِ أَرْضٌ سَبِخَةٌ لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ فِیهَا. فَسِرْنَا حَتَّى صِرْنَا إِلَى أَرْضٍ حَمْرَاءَ وَ نَظَرَ إِلَى غُلَامٍ یَرْعَى جِدَاءً فَقَالَ وَ اللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی الْقُعُودُ. وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّیْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الصَّلَاةِ عَطَفْتُ عَلَى الْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ.[6]

سند روایت مشکلی ندارد و هیچ مجهول مبهمی در میان افراد سلسه سند نیست.

از نظر دلالت حدیث بنده تحلیلی در مورد روایت دارم که فعلاً جای طرح آن نیست. اگر ما باشیم و ظهور این روایت، مقصود حضرت این است که اگر امام علیه السلام تعدادی یاور و شیعه داشتند تا بتوانند در ابعاد قیام ایشان را کمک کنند،حتماً قیام می‌کردند.

واضح است که ملاک جواز قیام بر اساس این روایت، امکان انتصار نیست. چه برحسب ظاهر روایت پیروزی با وجود 17 نفر یاور علیه حکومت مسلح بنی عباس امکان پذیر نبوده است. ­بنابراین ملاک عدم قیام امام صادق فقدان ناصر و یار بوده است نه امکان انتصار. به بیان دیگر ملاک برای منجز شدن تکلیف قیام وجود تعدادی ناصر و یاری­گر است حجت را بر امام تمام کند. به تعبیر دیگر ملاک برای قیام، وجود فضای قیام و افراد مطالبه­ گر است که مخلصانه امام را در جهت تشکیل حکومت یاری کنند و عقب ننشینند. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه­ شقشقیه فرمودند.

بنابراین مقصود امام از یاور، تعداد خاصی نبوده و عدد افراد موضوعیت نداشته است. زیرا به طور حتمی تعداد شاگردان مخلص و ثقه‌ی امام 17 نفر و حتی بیشتر بوده است. افرادی مثل یونس بن عبدالرحمان، ابوبصیر، زراره، محمد بن مسلم، زکریا بن آدم و هشام بن حکم. بلکه مقصود امام جریان جمعی زمینه‌دار و بستر اجتماعی مناسب برای قیام بوده است. لذا خود امام به عدد گوسفندان اشاره نکردند و سدیر را متوجه مجموعه­ گله­ گوسفندان کردند که شکل جمعی داشته است و فرمودند: لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ.

نتیجه اینکه ملاک جواز و یا عدم جواز قیام بر اساس روایت مورد بحث وجود یکی از دو عامل: فضای اجتماعی پذیرنده قیام به تعداد کافی و وجود ناصر است نه انتصار و عدم امکان انتصار.

 

4. پاسخ تفصیلی دلیل عقلی بر عدم امکان انتصار در زمان غیبت

در پاسخ به شبهه­ عدم امکان انتصار چند جواب مقدماتی بیان شد. در ادامه به پاسخ تفصیلی شبهه اشاره می­شود. شبهه این بود که در علم الهی گذشته است قیام تا قبل از قیام حضرت حجت و به عبارتی در زمان غیبت به پیروزی نمی­انجامد. لذا قیام­هایی که در این دوران انجام شود موجب تضییع دما و اموال مسلمانان می­شود که مورد رضایت خدا نیست. بنابراین قیام در دوران غیبت جایز نخواهد بود.

دلیل قائلان به وجود علم الهی بر عدم انتصار، محقق نشدن و فرانرسیدن زمان ظهور حضرت حجت عجّل الله تعالی فرجه الشّریف است. به بیان روشن­تر از تداوم غیبت امام زمان کشف می­شود قیام حضرت به پیروزی نمی­رسد و امکان انتصار وجود ندارد. در غیر این صورت آن حضرت ظهور می­کردند. بنا بر این که امکان انتصار وجود ندارد و قیام به تضییع دما و اموال مسلمانان منجر می­شود، تکلیف قیام برای تشکیل حکومت از عهده­ مکلفان ساقط است.

در پاسخ به این شبهه توجه به چند نکته ضرورت دارد:

نخست این که ثبوت و سقوط تکلیف تابع امکان تحقق یا عدم تحقق آن در خارج نیست بلکه تابع مطلوبیت و عدم مطلوبیتش نزد شارع است. بنابراین اگر در علم الهی گذشته تکلیفی به خاطر عدم وجود زمینه یا تمرّد و معصیت مردم محقق نمی­شود، اصل جریان تکلیف از مطلوبیت الهی خارج نمی­شود و در نتیجه تکلیف ساقط نمی‌شود. در میان احکام و تکالیف شرعی موارد متعددی وجود دارد که در علم خدا گذشته به نتیجه نمی­رسد ولی خدا انجام آن تکلیف را ساقط نکرده است. چه خداوند در صدور چنین تکالیفی ابتلا و امتحان بندگان و مانند آن را مدّ نظر قرار می­دهد. نمونه­ بارز اینگونه تکالیف، ماموریت مردم در پذیرش امر ولایت امیرالمومنین است. ممکن است بگوئیم پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به غصب حق امیرالمومنین علم نداشته­اند، اما به یقین غصب حق امیرالمؤمنین علیه السلام و خانه‌نشینی ایشان در علم الهی گذشته بود. با این حال خدا به صورت موکد در غدیر به پیامبر فرمان داد که امر ولایت را ابلاغ کند و گرنه رسالت الهی را انجام نداده است:

 وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ.[7]   

 درباره­ انسان­ها نیز چنین است که در برخی موارد، چیزی مطلوب ایشان است اما قطع دارند که آن کار در عالم خارج شدنی نیست. بنابراین نمی­توان گفت چون در علم الهی گذشته است قیام در عصر غیبت به پیروزی نمی­رسد، اصل قیام مطلوب مولا نیست و در نتیجه تکلیف ساقط است و وجود ندارد.  

ممکن است ثبوت تکلیف قیام در زمان غیبت هر چند در علم الهی گذشته است به نتیجه نمی­رسد به خاطر این باشد که مومنان از غیر ایشان شناخته شوند.

نکته‌ی دوم این است که عدم ظهور وجود اقدس امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف نشان عدم انتصار قیام نیست. امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ذخیره‌ی الهی هستند برای اینکه بشر را به نقطه‌ی کمال الهی در عبودیت برسانند و تمام دنیا را در خط دین اسلام قرار دهند. این جهانی­ سازی به زمان نیاز دارد و لذا تا فراهم شدن شرایط جهان امام در غیبت حضور دارند. البته ظهور حضرت تابع امکان انتصار در جهت تشکیل یک حکومت جهانی است و در صورت عدم امکان انتصار حضرت ظهور نمی کنند،اما برای تشکیل حکومت و اقامه حکم در یک محدوده‌ زمانی و مکانی خاص شرط انتصار وجود ندارد.

بنابراین گرچه ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف برای تشکیل حکومت جهانی در تمامی عالم متوقّف بر امکان انتصار جهانی است اما تشکیل حکومت در یک محدوده‌ی زمانی و مکانی خاص مشروط به انتصار نیست. لذا عدم اقدام به قیام و رها کردن ظالمان به خاطر عدم امکان انتصار صحیح نیست. بلکه باید حرکت کرد، حدود الهی را اجرا ساخت، در برابر ظلم ظالم ایستادگی و بیاض اسلام را حفظ کرد.

نکته دیگر اینکه اگر این سخن که چون امکان انتصار برای ظهور حضرت حجت نیست پس اقدام به قیام لازم نیست، صحیح باشد وظیفه ما در زمان غیبت چیست؟ آیا نباید احکام و قوانین اسلام را اجرا کرد؟

نتیجه اینکه این استدلال که از عدم ظهور امام زمان روشن می­شود عدم امکان انتصار در علم الهی گذشته است و لذا اقدام به قیام برای تشکیل حکومت جایز نیست، پذیرفته و منطقی نمی­باشد.

و لو تنزّلنا عن جمیع ذلک و بر فرض که بگوییم احتمال عقلایی و ظنّ به امکان انتصار منجّز تکلیف است (چون مادون ظنّ به انتصار عقلایی نیست) و در صورت شک در امکان انتصار تکلیفی وجود ندارد و در نتیجه مجاز به قیام برای تشکیل حکومت نخواهیم بود. به بیان دقیق­تر چون ظن به امکان انتصار منجز تکلیف است؛ شک در امکان انتصار، شک در اصل تکلیف خواهد بود که مجرای برائت است. بنابراین قیام برای تشکیل حکومت در عصر غیبت واجب نیست.

این حرف درست نیست. زیرا شک در اینجا آنگونه که ادعا کرده­ اند شک در اصل تکلیف نیست بلکه شک در بقای تکلیف است. اصل تکلیف از صدر اسلام به دلایل عقلی مثل ضرورت حکومت و ادله نقلی مثل حفظ بیاض اسلام، اقامه­ حدود الهی، دفاع از دین و قیام برای کمک به دین ثابت و واجب بوده است. پس ما نحن فیه مجرای استصحاب است، نه برائت. ذمه­ ما به عنوان مسلمان پیش از این به وجوب قیام مشغول بوده است. در زمان لاحق شک داریم که آیا این یقین سابق با شک در امکان انتصار از بین رفته یا خیر، وجوب تکلیف سابق را استصحاب می کنیم.

چنانچه اشکال شود شرط بقای استصحاب بقای موضوع است و در بحث حاضر موضوع استصحاب که وجوب قیام در اصل شریعت اسلام بوده با غیبت امام زمان دچار تبدل شده است. با وجود فارق موضوعی که غیبت امام معصوم است و در نتیجه تبدل موضوع، تکلیف برداشته شده می­شود و اجرای استصحاب صحیح نیست.

پاسخ این است که گرچه غیبت امام فارق موضوعی است، لیکن تبدل موضوع در مورد احکامی است که اختصاص به حضور امام معصوم دارد. مثل مسأله­ جهاد ابتدایی یا اقامه­ نماز جمعه که متوقف بر اذن امام و از اختصاصات آن حضرت است. لذا فقها در عصر غیبت در وجوب چنین مسائلی با یکدیگر اختلاف نظر دارند. اما در مورد استصحاب احکام و تکالیفی که از قبل بر مسلمانان واجب بوده است، تبدل موضوع نقشی ندارد. لذا تمام احکامی که در زمان حضور معصوم بر آحاد مکلفان واجب بوده در زمان غیبت نیز واجب است. مثل ضرورت قیام برای حفظ بیاض اسلام، حفظ دین، دما و فروج اهل ایمان از ظلم ظالمان و ... که وظیفه‌ی تمام مسلمانان است و اختصاص به امام معصوم ندارد.

 


[1] . الکافی, ج8, ص264.

[2] . بحار الانوار, ج46, ص198.

[3] . الکافی, ج8, ص264.

[4] . مقصود از تیمٌ, قبیله­ بنی تمیم است که خلیفه دوم از میان آن­هاست و منظور از عدیّ, قبیله­ بنی عدیّ است که خلیفه اول از میان آن­هست.

[5] . ینبُع نام ملکی در 16 فرسخی مدینه است که در اصل از آن امام سجاد بوده و سپس به امام باقر و بعد به امام صادق علیهم اسلام به ارث رسیده است.

[6] . کلینی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، جلد 2، صفحه‌ی 243

[7] . مائده/67.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳