vasael.ir

کد خبر: ۳۲۹۵
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۳ - 01 October 2016
مبادی فقه سیاست ، استاد رضائیان /8

همه افراد حتی معصوم نیز بدون حکومت به کمال غایی خود نمی‌رسند

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – حجة الاسلام رضائیان در جلسه درس مبادی فقه سیاست خود به تبیین رابطه بین نظام سیاسی با افراد پرداخت و گفت: این رابطه با بیان فلسفی به شکل صورت نوعیه و ماده می باشد، وی در توضیح این مطلب گفت: بدون حکومت، افراد به کمالات فردی خود نیز، نخواهند رسید و معصوم هم بدون حکومت به کمال غائی خود نخواهد رسید لذا یکی از فلسفه های رجعت حکومت کردن معصوم است.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام رضائیان، هشتمین جلسه درس مبادی فقه سیاسی خود را در حالی در روز  پنج شنبه در حرم مطهر معصومه(س) در تاریخ 11/2/1395  با حضور فضلای حوزوی برگزار کرد که به تبیین رابطه بین حکومت و افراد اشاره کرد و گفت: رابطه بین نظام سیاسی با نظام اجتماعی رابطه صورت نوعیه با ماده می باشد.

 وی در مقام بیان این رابطه در متون شریعت گفت: رابطه صورت و ماده ای برای "نظام اجتماعی با نظام سیاسی" در نگاه دینی در فرمایشات معصومین علیهم السلام آمده است، چنانچه فرمودند که "الناس علی دین ملوکهم" این حدیث مشهور اشاره به این حقیقت دارد که نظام سیاسی، صورة نوعیه برای عموم افراد و نظام اجتماعی می باشد و هر چند این تاثر کامل مردم از حکومتشان کلی نیست ولی شامل اکثریت افراد جامعه می شود.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در ادامه با اشاره به این مطلب که منکر نظام سیاسی اسلام ندانسته منکر تکالیف فردی برای عموم افراد جامعه نیز می باشد، خاطر نشان کرد: خدا می خواهد همه انسانها به کمال برسند و این نظام اجتماعی به سمت و سویی سوق داده می شود و در جهتی حرکت می کند که نظام سیاسی جهت دهی می کند.

وی در ادامه این بحث افزود: منکرین نظام سیاسی اسلام در حقیقت منکر امکان کمال انسان حتی در حوزه فردی برای اکثریت مردم هستند و در حقیقت ندانسته منکر اصل تکلیف برای مردم عصر غیبت می باشند چرا که گفتیم تاثر نظام های اجتماعی و افراد از نظام سیاسی جامعه یک امر کاملا روشن و بدیهی می باشد.

 

مشروح جلسه هشتم درس مبادی فقه سیاسی استاد رضائیان به شرح ذیل است:

 

خلاصه مباحث فقه حکومتی در جلسات گذشته

با ترتیب دادن سوال خاصی فضای فقه سیاسی را فراهم دیدیم که این اعمال در حوزه اجتماعی و حکومتی تا فضای بین المللی دارای اثر هستند و چون جز افعال اختیاری بشر می باشند و فعل اختیاری دارای اثر است، لذا شخص می تواند به عنوان مکلف سوال کند آیا این افعال من برای به کمال رسیدن من مناسب است یا نه؟

 این تناسب افعال و آثار آنها برای او در فضای فقه در یکی از احکام پنج گانه بحث می شود. کما اینکه در فضاهای مکاتب غربی  به این سوالات سیاسی و اجتماعی با روش های تجربی و عقلی پاسخ داده اند، لکن چون معتقدیم علم فقه، علم جامع و علم دست نخورده ای است، این سوالات را از بستر فقه می پرسیم و دنبال می کنیم.

 

پیوستگی آثار فردی افعال به آثار اجتماعی آن

برخی آثار، آثار فردی صرف نیست و در حوزه اجتماع آثار قابل توجهی دارد لذا اینکه ما حوزه فردی را جدا بدانیم نگاه جامعی نیست.

همه حوزه های فردی و  سیاسی و اجتماعی به همدیگر مرتبط هستند. بله برخی مسائل فردی وجود دارد که هیچ کس حق ورود ندارد و خداوند متعال در مورد برخی واجبات و محرمات نهی فرموده است که حتی در صورت تخلف از وظیفه بندگی احدی را مطلع بکنیم، در این حوزه است که ورود حکومت منع شده است و حق ورود ندارد، ولی اینکه دائره و محدوده این احکام کجا می باشند، باید بحث کنیم.

 

صورت نوعیه بودن نظام سیاسی بر ماهیت جوامع

نظام سیاسی یک صورت نوعیه برای نظام اجتماعی است که هر چه تغییر کند نظام اجتماعی را هم تغییر می دهد،  یعنی "انسان با قید اجتماع" دارای یک مواد تشکیل دهنده ای است و یک صورت نوعیه دارد و مراد ما از صورت نوعیه همان فصل منطقی است که شیئ را ممتاز از غیر می کند.

یعنی وقتی جوامع، نظام سیاسی خاصی را می پذیرند، صورت نوعیه ای به خود میگیرند و از جوامع دیگر ممتاز می شوند که قوام جامعه و آثارش هم به همین صورت نوعیه می باشد.

 

رابطه صورت و ماده ای برای "نظام اجتماعی با نظام سیاسی" در نگاه دینی

در فرمایشات معصومین علیهم السلام آمده است که "الناس علی دین ملوکهم"  این حدیث مشهور اشاره به این حقیقت دارد که نظام سیاسی، صورة نوعیه برای عموم افراد و نظام اجتماعی می باشد و هر چند این تاثر کامل مردم از حکومتشان کلی نیست ولی شامل اکثریت افراد جامعه می شود.

از طرف دیگر، اگر جامعه ای مواد خاصی با خود داشته باشد، نظام سیاسی خاصی  با توجه به ماده نظام سیاسی خواهد پذیرفت، لذا رابطه بین نظام سیاسی و مردم دو سویه است و برای بیان تاثیر مردم در شکل دهی نظام سیاسی خویش است که خداوند متعال در قرآن می فرماید:

 ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیم

 ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖﻛﻪ ﻧﻌﻤﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻣﻰ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻫﻨﺪ؛ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎ ﺧﺪﺍ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.انفال (53)

این نسبت صورت نظام سیاسی و ماده که افراد و نظام اجتماعی است مَثَلش همان است که انسانهایی در یک کشتی در حال حرکتند و همه اهالی کشتی می خواهند به ساحل نجات برسند ولی ناخدای کشتی و کشتی‌ران جهتش به سمت ساحل نیست بلکه به سمت ساحل آتشفشان است یعنی همه خوبند و به وظایف فردی خود عمل می کنند و همه در جهت هدف هستند ولی چون سمت کشتی سمت ساحل نیست و سمت آتشفشان است عذاب همه اینها را در برخواهد گرفت.

 لذا حکومت، مصداق اتم امر به معروف و نهی از منکر است که در زبان قرآن و روایات مکرر آمده است که انسانهایی که خوب هستند ولی امر به معروف ندارند اهل آتش هستند، اینجا یک تقوای خاص سیاسی و اجتماعی بروز می کند و انسان در فضای اجتماعی با بداهت عقلی ضرورت فقه سیاسی و تشکیل حکومت توحیدی را می فهمد چرا که هر چه فقه در حوزه فردی تلاش کند وقتی غایت فقه رسیدن به کمال است، بدون حکومت این مهم حتی در حوزه فردی حاصل نخواهد شد.

 

منکر نظام سیاسی اسلام ندانسته منکر تکالیف فردی برای عموم افراد جامعه می باشد

خدا می خواهد همه انسانها به کمال برسند و این نظام اجتماعی به سمت و سویی سوق داده می شود و در جهتی حرکت می کند که نظام سیاسی جهت دهی می کند و منکرین نظام سیاسی اسلام در حقیقت منکر امکان کمال انسان حتی در حوزه فردی برای اکثریت مردم هستند و در حقیقت ندانسته منکر اصل تکلیف برای مردم عصر غیبت می باشند چرا که گفتیم تاثیرپذیری نظام های اجتماعی و افراد از نظام سیاسی جامعه یک امر کاملا روشن و بدیهی می باشد.

 

ادله وجوب رجعت

هر چند که مراد ما از افراد، عموم و عام مجموعی آنهاست که بدون حکومت به کمال غائی خود نمی رسند یعنی بدون حکومت، انسان به قید نوعیت است که نمی تواند به کمال برسد نه به عنوان فرد بودنش و لذا امام معصوم  و کُمّلین به کمال خود حتی در حکومت جور نیز می‌رسند ولی حتی امام معصوم هم بدون حکومت به سنخی از کمال غائی خود نمی رسد و  ادله وجوب رجعت برای این است که امام معصوم هم به نوعی تاثیر از جامعه برداشته است و به کمال غائی خود نرسیده است که باید رجوع کند تا دوباره مردم از او بهره ببرند که در سایه بهره مندی مردم از او، امام نیز به کمال غائی خود برسد.

 

امام بدون حکومت به کمال غائی خود نمی رسد

اگر تمام آنچه که برای معصوم به عنوان کمال باید محقق شود، در زمان حیات او در حکومت های جور تحقق یافته بود، نیازی به رجعت نبود و رجعت برای امام معصوم برای بهره مندی خودش، امر لغوی بود و این محال است.

لذا بزرگان در بحث ادله رجعت به این بحث اشاره می کنند که امامان به آن حداکثر کمال خود که در سایه بروز ولایت بود، نرسیده اند.

 

باید توجه به خود کنار توجه به جامعه باشد

آیه «علیکم انفسکم» به معنی بی‌خیال شدن جامعه نیست؛ چرا که این آیه شریفه مقید به آیه شریفه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» شده است یعنی تنها به خودت توجه کن اما خود در کنار جامعه را و نفس در کنار جامعه را باید نگاه کنی، نه نفس بی خبر از اجتماع را.

مراد از نفس در این فقره «علیکم انفسکم»، نفس اسلامی می باشد و ما در تعابیری از معصومین داریم که «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین، فلیس بمسلم» و این خود نشان دهنده این حقیقت است که مخاطب در «علیکم انفسکم»، هر نفسی نیست و نفس مسلم می باشد که یکی از شرایط این نفس، اهتمام به امور مسلمین داشتن می باشد.

اگر توجه به جامعه اسلامی را نداشته باشی، اساسا عنوان اسلام بر تو صدق نمی کند و اگر این عنوان بر تو صدق نکند قاعدتا به کمال نخواهی رسید.

 

با توجه به بداهت تشکیل حکومت اسلامی باید به شبهات پاسخ داد

با توجه به بداهت تشکیل حکومت اسلامی باید به شبهات پاسخ داد یعنی اول باید بگوییم که اصل تشکیل حکومت اسلامی و ضرورت آن برای مسلمین قابل تشکیک نمی باشد و بعد بیاییم سراغ شبهات که مثلا چه بسا روی کار آمدن متشرعه سبب دین گریزی یا فساد متشرعه بشود.

 

مشترکات نظام سیاسی اسلام و غرب

تعریفی که برای نظام سیاسی در جلسه قبل ارائه کردیم، هم بر نظام سیاسی اسلامی و هم بر نظام سیاسی کفر صادق است و تنها تفاوت این دو نظام در تفسیر این دو، از «هستها» و «نیست‌ها» می باشد وگرنه از حیث شکل و صورت حکومت، تفاوتی باهم ندارند.

اما در باب "هست ها و نیست ها" گاه در برخی مکاتب غربی می بینیم که اساسا معتقدند که ما به هست ها و نیست ها نمیرسیم و یک نسبیتی در فهم واقع را معتقد شده اند و مخصوصا از کانت به این طرف در نظام جدید فلسفی غرب، در حقیقت فضای هست ها و نیست ها به نوعی عرفی نگری و نگرشی شده است و برخی هم آمدند و این هست ها و نیست ها را در نظام های قراردادهای اجتماعی خودشان کشف می کنند مانند هابز[1] و روسو   [2]

که اینها نیز قائل به هست ها و نیست ها هستند ولی هست ها و نیست های قراردادی را قائلند. اینها نیز قائل به کمال هستند منتها کمالاتی خاص مثل اصل لذت و اصل قدرت را قائل هستند.

 

نظام اقتصادی و فرهنگی قوای نظام سیاسی کلان هستند

این نظام اجتماعی قوامش به نظام سیاسی است و نظام سیاسی در یک تقسیم به نظام سیاسی داخلی و خارجی تقسیم می شود و مَثَل این نظام ها به نسبت آن نظام سیاسی کلان مانند قوای نفس می باشد برای نفس، چه طور یک شخص واحد داریم با قوای متعدد؛ در تمام نظام های سیاسی هم در عین تعدد نظامات، یکی هستند مثلا در یک تقسیم بندی کلان، نظام سیاسی به  دو بخش اقتصادی و فرهنگی تقسیم می شود. پس با تعریف ما از نظام سیاسی که بنیه و زیربنا و قوام دهنده نظام اجتماعی است، این نظام های فرهنگی و اقتصادی هر کدام قوای این نظام سیاسی کلان هستند و نه در عرض آن.

 

اصالت فرهنگ در قوای نظام سیاسی

اولا این قوا در درون نظام سیاسی یک کنش و واکنشی با هم دارند و یک ارتباطی با هدف فرد سیّاس دارند، یعنی این طور نیست که نظام اقتصادی فی نفسه بدون توجه به هدف گذاری فرد از سیاست تعریف شده باشد یا بخواهد رشد را درون این نظام اقتصادی بدون توجه به نظام سیاسی کلان خود بررسی بکند.

ما در فلسفه فکری خود روح را  نسبت به بدن شرافت قائلیم، این به معنی بی ارزش بودن جسم نیست ولی اهمیت بیشتر روح را می رساند. در نظام های سیاسی اسلامی نیز به همین ترتیب اصل با فرهنگ می باشد؛ فساد روح به بدن اثر می گذارد و فساد بدن بر روح ولی اگر روح قوی و سرشار از معنویات باشد حتی با سرطان در ناحیه جسم هم مبارزه و غلبه می کند چنانچه این را پزشکان نیز اعتراف کرده اند.

پس در نظام سیاسی مثل اصول فقه یک اصل را حاکم می دانیم به نام فرهنگ که این اصل اساسی می باشد، لذا اگر ما به یک تعارض بدویه ای برسیم که فرهنگ را حفظ بکنیم یا اقتصاد را؛ بداهت حفظ فرهنگ در مقابل اقتصاد مثل بداهت حفظ روح در مقابل جسم می باشد.

مثلا در تعارض بین اینکه طرف جانش را از دست بدهد یا پایش را ببرند میگوید پایم را ببرید تا زنده بمانم زیرا حیات روحی مهم تر از بقای جسم است و شرافت جسم به حفظ کردن روح می باشد.

 

روایت "کاد الفقر ان یکون کفرا" در صورت صحت، می‌گوید نباید اقتصاد به سلامت فرهنگ ضربه بزند

این روایت سند ندارد و اگر هم از معصومین صادر شده باشد به حیث تعامل میان فرهنگ و اقتصاد دلالت دارد. اگر این روایت صادق باشد بر این اساس است که اقتصاد به سلامت فرهنگ ضربه نزند پس در این حدیث هم اصل اساسی فرهنگ معرفی شده است.

 

وظیفه حکومت حفظ نظام فرهنگی و اقتصادی است

حکومت باید هر دوی اینها را با هم حفظ کند ولی اگر در یک جایی نتوانستیم هردو را باهم حفظ کنیم اصل بر حفظ فرهنگ می باشد و این جز کشفیات نظام اسلامی می باشد چنانچه در مسائل فردی می بینیم گاه دو نفر که با هم ازدواج کرده‌اند از نظر مادی در شرایط عالی هستند ولی هماهنگی روحی با هم ندارند چرا که اصل در این زندگی بر مادیات گذاشته شده است و گاه در شرایط بد اقتصادی و ضعف ها و شکستگی هایی هستند ولی چون غایت روحانی قوی در خانه هست و مشکلات اقتصادی را با توجه به غایة زندگی توجه دارند؛ زندگی، شیرینی و آرامش و لذت خاصی به خود گرفته است.

حامد حسن زاده /907/328/ر


[1] توماس هابز در سال ۱۵۸۸ در شهر “وست پورت” انگلستان تولد یافت و پس از پایان تحصیلات مقدماتی به اکسفورد رفت که در آن منطق ارسطو و فلسفه اسکولاستیکی تدریس می کردند و پس از پنج سال فارغ التحصیل شد، ولی تحصیلات رسمی را بیهوده و خستگی آور یافت و از آنجا که علاقمند به مطالعه و تحقیق و کاوشگر بود با کوشش فردی خود همت به یافتن معرفت جدید نمود.

[2] ژان-ژاک روسو (به فرانسوی: Jean-Jacques Rousseau) (زادهٔ ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ - درگذشتهٔ ۲ ژوئیه ۱۷۷۸) متفکر سوئیسی، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا می‌زیست.

اندیشه‌های او در زمینه‌های سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سال‌ها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راه‌گشایان آرمان‌های انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۴:۲۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۹:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۱۹:۵۶:۳۳
اذان مغرب
۲۰:۱۴:۵۲