vasael.ir

کد خبر: ۲۷۳۳
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۲ - 26 July 2016
در گفتگو با آیت الله امینی مطرح شد/بخش دوم

باید به جایگاه عدالت در سیستم قانون گذاری اسلام و در فقه توجه کرد

پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل- آیت الله امینی با بیان اینکه عدل از ویژگی های شیعه است اظهار داشت: همانطور که «استصحاب»، «برائت» و «لاضرر» از اصول استنباط احکام فقهی است و در همه جای فقه از آنها استفاده می شود، عدالت هم باید از چنین موقعیتی برخوردار باشد.

به گزارش پایگاه اطلاعرسانی فقه حکومتی وسائل، عدالت از مباحث مهمی است که در رشتههای مختلف علوم از آن بحث میشود. متفکر شهید آیت الله مطهری در آثار و تألیفات مختلف خود، بحث عدالت را از نظر فلسفی، کلامی، فقهی، حقوقی و اخلاقی مورد توجه قرار داده است. هر چند در اثر مستقلی که استاد با نام «عدل الهی» در این زمینه تألیف نموده، از منظر فلسفی و کلامی بدان پرداخته است، اما در سایر آثارش نیز از جنبههای دیگر آن را بررسی کرده است. پیوند حکومت و عدالت، از مسائلی است که در نوشتهها و سخنرانیهای مختلف استاد به چشم میخورد. یکی از شاخههای این بحث تحت عنوان «عدالت، فلسفه حکومت» است که در این زمینه گفتگویی با آیت الله امینی شده است. وی که از گذشتههای دور با استاد شهید انس و الفتی داشته است و با افکار و اندیشههای این شهید بزرگوار آشناست، به پرسشهای مطرح شده در این زمینه پاسخ داده است.

بخش اول این گفتگو قبلا در پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل منتشر شده است و قسمت دوم این گفتگو نیز تقدیم خوانندگان محترم میشود:

 

س: این پرسشها قدری با پرسشهای پیشین متفاوت است. از آنجا که شهید مطهری این بحث را نیز در آثار خود مطرح کرده، از محضر حضرتعالی می خواهیم در این زمینه هم توضیحاتی داشته باشید. سؤال این است که در میان مذاهب مختلف، شیعه جزو عدلیه شمرده شده است، چه ویژگی مهمی در این مذهب وجود داشته که از چنین جایگاهی برخوردار شده و عدل را جزو اصول دین و مذهب بشمار می آورد؟

 

جایگاه عدالت، در مکتب شیعه

آیت الله امینی: مرحوم شهید مطهری میفرمود: در کتب کلامی، یکی از ویژگی های شیعه «عدل» است. در سنین کودکی هم به ما می گفتند: یکی از اصول دین عدل است. در سده نخست اسلام، میان متکلمان اختلافی به وجود آمد.

یک نظر این بود که خداوند متعال در همه مراحل آفرینش، جعل و تشریع قوانین عادل است و بر اساس مصالح واقعی به آفرینش و جعل قانون می پردازد. هر موجودی به لحاظ استعداد و قابلیتی که داشته، حظّی از وجود و هستی دارد. در اعطای وجود به موجودات، استعداد ذاتی آنها تأثیر دارد.

 نظر دیگر این بود که مصلحت و واقعیتی در کار نیست و ما اینگونه امور را درک نمی کنیم. در تشریع احکام هم هر آنچه را که شارع حلال کرده، خوب است و هر آنچه را حرام کرده، بد است. چون شارع گفته فلان کار خوب است و فلان چیز حلال است، ما هم می‎گوییم خوب است. چون شارع گفته بیع حلال است و ربا حرام، ما هم می گوییم بیع خوب است و ربا بد. اگر عکس آن را گفته بود، ما هم عکس آن را می‎گفتیم.

 در حالی که دیدگاه نخست می گوید: چون بیع خوب است و مبادله مالی با مال دیگر است، حاصل دسترنجی با حاصل دسترنج دیگر تعویض می شود و همه آن را خوب می دانند، از این رو، شارع هم آن را حلال شمرده و این حکم از یک واقعیتی نشأت می گیرد و متقابلاً ربا را که حرام کرده، از یک مفسده ای حکایت می کند. چون مصلحت جامعه نیست و مبادله حاصل دسترنج با حاصل دسترنج نیست، خداوند حرام کرده است.

همانطور که «استصحاب»، «برائت» و «لاضرر» از اصول استنباط احکام فقهی است و در همه جای فقه از آنها استفاده می‎شود، عدالت هم باید از چنین موقعیتی برخوردار باشد.

 

شیعه معتقد است همه حلال‎ها و حرام‎ها ملاک واقعی دارد

عدلیه، که شیعه هم جزو آنها بود، دیدگاه اول را دارد؛ یعنی همه حلالها و حرامها یک منشأ واقعی دارند، از یک مصلحت و مفسده واقعی ناشی می‎شوند. عقل هم بسیاری از آنها را درک می‎کند. اینطور نیست که اگر قانون‎گذاری بگوید: بیع بد است و ربا خوب است، عقل هم آن را تأیید کند، عقل انسان درک می‎کند که بیع خوب است و ربا بد.

در بیع مبادله‎ای بین دو مال صورت می‎گیرد ولی در ربا می خواهد چیزی از دیگری بگیرد بدون اینکه کاری روی آن انجام داده باشد. پول برای آن است که چرخ اقتصاد جریان داشته باشد ولی استفاده صرف از خودِ پول، بدون آنکه کاری انجام داده باشد، تورّم ایجاد میکند. عقل درک می‎کند که به صلاح جامعه نیست. اکل مال به باطل است. این دو مذهب از ابتدا در مقابل هم بودند؛ یک طرف شیعه و معتزله و در طرف دیگر اشاعره.

مرحوم شهید مطهری به خوبی این دو مذهب را توضیح می دهد و ضمن تأیید عدلیه می‎فرماید: ما نمی‎گوییم عقل همه مصالح را درک می‎کند، اما قادر است بعضی از مصالح را درک کند. توان درک حسن عدالت و قبح ظلم را دارد که معمولاً در کتب کلامی همین مثال را می زنند، پس حسن و قبح اشیا عقلی است. در بحث عدالت نیز عقل حسن آن را در همه مراحلِ آفرینش، جعل قانون و عدل اجتماعی درک می کند.

 

باید به جایگاه عدالت در سیستم قانونگذاری اسلام و در فقه توجه کرد

ایشان در اینجا مطلب جالبی دارند که ندیده‎ام کسی متعرض آن شده باشد و آن اینکه وقتی پذیرفتیم عدل از اصول مسلّم عقلی است و عقل حسن آن را درک می‎کند، از اخلاق بالاتر می رود. باید به جایگاه عدالت در سیستم قانون‎گذاری اسلام و در فقه توجه کرد. همانطور که «استصحاب»، «برائت» و «لاضرر» از اصول استنباط احکام فقهی است و در همه جای فقه از آنها استفاده می شود، عدالت هم باید از چنین موقعیتی برخوردار باشد. ما در هر فرع فقهی که متضمن ضرر باشد از قاعده لاضرر، که از حدیث لاضرر گرفته شده، استفاده می‎کنیم و قاعده لاضرر را حاکم می‎دانیم؛ مثلاً اگر با آب وضو گرفتن برای کسی ضرر داشته باشد با این قاعده، وجوب وضو را از او بر می داریم و می گوییم: وضو بر این شخص واجب نیست.

 

از اصل عدالت در استنباط احکام باید استفاده شود

در سایر عبادات هم همین طور است. ما باید از این اصل نیز در همه جا استفاده کنیم و در استنباط احکام آن را معیار قرار دهیم. در مواردی که نصی نداریم می توانیم به این اصل استناد کنیم. اگر در موردی عقل ما تشخیص داد که فلان عمل عادلانه است، می‎توانیم آن را شرعی بدانیم و اگر آن را عادلانه ندانست، با استناد به اصل عدل، آن را نفی کنیم. اگر در موردی روایت عام داریم و اصل عدالت با آن مخالف است، مقتضای قواعد علم اصول آن است که آن روایت را با این اصل تخصیص بزنیم، یا با اصل عدل، اجمال روایتی را تفسیر کنیم. یا اگر ظاهر روایتی با عدالت سازگار نیست، این اصل را بر آن ظاهر مقدم بداریم.

 چرا این اصل محجور شده و در علم فقه آنگونه که باید مورد استناد قرار نمی‎گیرد؟ به قول ایشان عدل در مباحث فقهی ما محجور شده است. اصل عدل باید مانند چراغی در اختیار مجتهدان ما باشد که هنگام استنباط احکام از آن استفاده کنند. اینکه ما چنین اصل مهمی را نادیده بگیریم و بگوییم: «ظاهر روایت همین است و لا غیر، تشخیص عقل هم که حجت نیست»، ما را به تحجر می‎کشاند. همان است که شهید مطهری از آن به تحجّر و جمود یاد می‎کردند. از نظر ایشان این یکی از مشکلات و آفتهای فقه ماست و اگر به صورت جدی در فقه مورد توجه قرار گیرد، آن را متحول می سازد.

 

س: عقل انسان این واقعیت را درک می کند که حق هر صاحب حقی را باید به او داد، ولی آیا عقل همه جزئیات و موارد را هم درک می کند؟ مثلاً با استناد به فرمایش شهید مطهری که «عدالت در سلسله علل احکام قرار دارد نه معلولات» و اینکه در احکام باید عدالت محور قرار گیرد، گفته اند: برخی از احکام فقه درباره زن و مرد تبعیض و ظلم است و با عدالت الهی ناسازگار است، در حالی که خداوند می فرماید: «وَ ما رَبُّک بِظَلاّم لِلْعَبید»(4) استدلال می شود که عقل ما درک می کند این ظلم و بر خلاف عدالت است. واقعاً دامنه و گستره فرمایش شهید مطهری چقدر است؟ می شود چنین احکامی را با اینگونه استدلالها مورد خدشه قرار داد؟ آیا عقل انسان به فلسفه همه احکام پی برده که تشخیص دهد این حکم با عدالت ناسازگار است؟

آیت الله امینی: پایه این مسأله این است که در مرحله نخست باید حق شناخته شود. آیا حق همان است که در ظاهر این روایت آمده یا آن چیزی است که عقل درک کرده است؟ ایشان معتقدند ما باید حق هر کسی را از آفرینش به دست آوریم. همانطور که عرض کردم، از تجهیزاتی که در بدن ما هست، پی می‎بریم که انسان حقوقی دارد. در خصوص مسأله خاصی بحث نمی کنم ولی در همه جا هم باید حق هر کدام به آفرینش بازگشت کند.

 

حق امر قراردادی نیست بلکه منشا طبیعی دارد

حق یک امر صرفاً ذوقی و قراردادی نیست که حالا چون در مکاتب غربی مقرر شده که حق هر یک از این افراد چنین است، ما هم بپذیریم. حق هر کسی را باید طبیعت نشان دهد، اگر آفرینش زن و مرد یکسان بود می‎توانستیم از حقوق یکسان آنها سخن بگوییم. ولی آفرینش زن و مرد یکسان نیست، لذا حقوقشان هم که منشأ طبیعی دارد، متفاوت خواهد بود.

ما فعلاً در جزئیات و موارد بحث نداریم، ولی از نظر مرحوم شهید مطهری اگر عدالت به عنوان یک اصل مسلّم در فقه مورد توجه فقها قرار گیرد، تأثیر خواهد گذاشت. هر جا عقل توانست حق فردی را تشخیص دهد و درک کند، باید بدان ملتزم شد؛ چه شرق و غرب بگویند و چه نگویند، نمی‎توانیم بگوییم چون مکاتب غربی چنین گفته‎اند، پس ما بر خلاف آنها بگوییم یا از سخن خودمان بگذریم و سخن آنها را بپذیریم. یکی از اشکالات شهید مطهری این است که ما مبحث حقوق را پیگیری نکرده‎ایم تا در جامعه اسلامی حقوق را بشناسیم و بشناسانیم. وی از اینکه ما تحقیقات قابل عرضه ای نداریم تا در برابر آنچه که به عنوان حقوق بشر در دنیا مطرح شده، طرح کنیم، اظهار تأسف می‎کند.

 

س:هر جا که عقل بتواند حق را تشخیص دهد، آنجا عدالت میتواند معیار احکام باشد، ولی در مواردی که عقل نمی تواند ادعا کند که حقیقتاً حق را تشخیص داده، طبعاً اصل عدالت نمی تواند در آنجا معیار باشد و بر اساس آن، احکام دچار تغییر و تحوّل شود.

 

لزوم کار پژوهشی در زمینه حقوق

آیت الله امینی: البته هر جا که عقل نتوانست تشخیص دهد، همین طور است، چون معیار شناخت عقلی است. هر جا نتوانست باید به سراغ حکم شرع رفت. در جعل قوانین و مقررات در مجلس شورا و امثال آن نیز این مسأله اهمیت زیادی دارد. اگر ما بتوانیم حقوقی را به صورت شفاف منظم کنیم و در اختیار مجلس قرار دهیم، آنها نیز طبق آن قانون جعل می کنند، بسیاری از اشکالات حل می شود. گاه مشاهده می‎کنیم که نمایندگان مجلس چیزی را به عنوان حق در اسلام مطرح می‎کنند و شورای نگهبان با آن مخالفت می ورزد، برای جلوگیری از بروز چنین مواردی، باید در مسأله حقوق، کار پژوهشی انجام گیرد.

 

س: با اینکه اسلام نسبت به اجرای عدالت اجتماعی تأکید و سفارش می کند، پس چرا جوامع اسلامی تاکنون در تحقق مصداق عینی آن توفیق نیافته اند؟

آیت الله امینی: پاسخ به این پرسش بسیار مهم، نیاز به تفصیل و توضیح دارد که متأسفانه در این فرصت کوتاه امکان آن نیست، ولی به طور کوتاه عرض می کنم: پاسخ را باید در بررسی امور زیر جستجو کرد:

1. حوادث بعد از ارتحال پیامبر گرامی اسلام، حادثه اسفناک سقیفه بنی ساعده و نادیده گرفتن توصیه های مؤکد پیامبر گرامی در اشتراط تقوا و عدالت و آشنایی کامل به احکام و قوانین اسلام در حاکمان و کارگزاران جامعه اسلامی.

اخلاق می تواند به عنوان یکی از بهترین پشتوانه های عدالت اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد.

2. نادیده گرفتن شرط تقوا و عدالت و آشنایی کامل به احکام و قوانین اسلام در قانون گذاران و مفسران قوانین.

3.کنار زدن عدل از جایگاه واقعی خود؛ یعنی مرکز اجتهاد و استنباط احکام و قوانین مربوط به اداره جامعه اسلامی و غلبه عملی تفکّر اشعری‎گری به حوزه های علمی و حتی حوزه های شیعی و منزوی کردن عدل در حوزه اخلاق و عقاید.

 امور مذکور از بزرگترین مصائب اسلام بود که خلافت و امامت را از مسیری که پیامبر پیشبینی کرده بود منحرف ساخت و حوادث تلخی را به همراه آورد که یکی از مهمترین آنها عدم توفیق مسلمین در تحقق مصداق عینی یک جامعه کاملاً عادلانه می باشد.

 

س:در اسلام برای تضمین عدالت اجتماعی چه ابزاری پیش بینی شده است؟

آیت الله امینی: در این رابطه به چند وسیله می توان اشاره کرد:

الف. تقوا و عدالت و عدالتخواهی حاکمان و کارگزاران و قانون گذاران.

ب. اجرای دقیق کیفرهایی که برای متجاوزان تعیین شده است.

ج. نظارت همگانی بر عملکرد شهروندان و تذکر به موقع، همکاری با مجریان قانون که این یک وظیفه شرعی و همگانی است و در اصطلاح شرع امر به معروف و نهی از منکر نامیده می شود.

د. اخلاق؛ اخلاق می تواند به عنوان یکی از بهترین پشتوانه های عدالت اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. ترویج و تبلیغ گسترده و مستمر عدالت، بیان و تشریح حسن رفتار عادلانه، بر شمردن آثار سوء ظلم و بی‎عدالتی، فطرت عدالتخواهی را بیدار می سازد، روح دادگری را در جامعه پرورش می دهد و بی عدالتی را به صورت یک کار زشت و ضد ارزش معرفی می کند و اکثریت افراد جامعه را عدالتخواه می سازد.

 

س: در پایان، با توجه به انس و الفتی که حضرت عالی با شهید مطهّری داشتید، اگر خاطره نقل نشدهای از استاد دارید، بفرمایید.

آیت الله امینی: خاطره جالبی در ذهن دارم که مربوط به سالهای اول دهه چهل؛ یعنی چند سال قبل از سال 1342 و شروع مبارزات حضرت امام قدس سره است، زمانی که ما خدمت امام درس فقه و اصول می خواندیم. بعضی از روزها با آقای مطهری قدم زنان تا بیرون شهر می رفتیم. و نماز مغرب و عشا را هم در همان اطراف می‎خواندیم. روزی صحبت از مخالفتهایی به میان آمد که با درس امام می شد. ما را سرزنش می کردند که چرا درس حاج آقا روح الله می روید؟ می گفتند: چه سیاستی است که اینها به درس حاج آقا روح الله می روند؟ لابد یک امر سیاسی است! می خواستند درس ایشان رونق نگیرد. آقای مطهری گفت: فلانی! می خواهم مطلبی به تو بگویم. گفتم: بفرمایید. گفت: «باید از حاج آقا روح الله ترویج کرد و به این مخالفتها اعتنایی نکرد. من آینده بسیار درخشانی برای حاج آقا روح الله می بینم. ولی باید این کار قربة الی الله باشد. نه برای اینکه اگر روزی به جایی رسید، از او استفاده کنیم.» گفتم: این قید برای چیست؟ گفت: «به تجربه ثابت شده کسانی که خیلی برای فردی ترویج می کنند، اولین کسانی هستند که از سوی آن شخص طرد می شوند، مثل حاج آقا مهدی بروجردی که عامل آمدن آیة الله بروجردی به قم بود. او بود که در تهران به بیمارستان فیروز آبادی رفت و با اصرار ایشان را قانع کرد که به قم بیاید. اولین کسی هم که از سوی ایشان طرد شد، او بود. از این جهت بهتر است ما برای خدا این کار را بکنیم.» در این قضیه دو نکته جالب به نظر می رسد:

یکی بینش عمیق شهید مطهری است. در آن زمان هیچکس احتمال نمی داد که حضرت امام آینده درخشانی داشته باشد. شاگردان درس ایشان هم در آن مقطع تنها به عنوان علاقه ای که به ایشان و درسشان داشتند، در درس حاضر می شدند.

نکته دوم، اخلاص شهید مطهری است که گفت: این کار را برای خدا انجام دهیم.

شهادت شهید مطهری ضایعه ای برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود. شهید مطهری با تفکر عمیقی که در مسائل اسلامی داشت که حتی در سخنرانی‎های ایشان نمایان است، می توانست برای نظام اسلامی بسیار مفید و مؤثر باشد. بسیاری از مطالب ایشان که امروز مورد استفاده قرار می گیرد، مربوط به چند دهه قبل است که حاکی از عمق تفکر ایشان است. تعصب خاصی که در تبیین و دفاع از معارف اسلامی داشت، از عوامل موفقیت او بود. در آن زمان افکار مختلفی در جامعه رایج بود، ایشان در میان روشنفکران و متحجران اعتدال خود را از کف نداد و به این سو و آن سو نغلتید و این خصلت بسیار مهم است. اگر ایشان زنده بود و با تفکر عمیق خود به تجزیه و تحلیل مسائل اسلامی می پرداخت، بسیاری از مشکلات ما حل می شد. خدا لعنت کند کسانی را که آن بزرگوار را به شهادت رساندند. به راستی فهمیدند که چه کسی را از ما بگیرند. به نظر من بزرگترین ضایعه پس از پیروزی انقلاب شهادت شهید مطهری بود. خداوند ایشان را رحمت کند و ما را در پیمودن راه او موفق بدارد. والسلام علیکم و رحمة الله.

 

با تشکر از این که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید./228/102/ر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳