vasael.ir

کد خبر: ۱۶۲۷۱
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۸:۱۳ - 12 April 2020
فقه مقاومت / ۱

بررسی دلایل دفاع از فلسطین/ مرز حقیقی حاكمیت ما اسلام و ایمان است

وسائل ـ عضو پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی با اشاره به اینكه بحث دارالسلام و دارالكفر از اصول و قاعد بنیادی بین‌الملل اسلامی است، گفت: ایمان به دنبال جهانی سازی است و این هدف تشكیل حكومت اسلامی است كه همان تمدن سازی نوین جهانی بر مبنای اسلام است. لذا در حمایت از مسلمانان و مظلومان در سرتاسر جهان محدود به مرز سیاسی نبودیم و نیستیم.

به گزارش خبرنگار وسائل، یكی از واژگان بسیار مهم آخر خط ما جهانی سازی بر پایه اسلام است / دستگاه دیپلماسی كشور نباید محدود به مرزهای جعلی سیاسی و جغرافیایی باشددر فقه سیاسی و بالخصوص فقه روابط بین الملل، واژه «دارالاسلام و دارالكفر» است و از آنجا كه بیان حدود و نمونه‌های آنها در منبع‌ها و متن‌های فقهی پیشین همه ناظر به گذشته جهان اسلام است و در آن خبری از مرزبندی‌های نوین و دگرگونی‌های شگرف در مناسبات و ارتباطات بین المللی نیست. لذا خبرنگار وسائل برای شناساندن این مفاهیم با مرزبندی های جدید گفتگویی اختصاصی با حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر نصرتی؛ عضو پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داشته است كه متن این گفتگو در ادامه تقدیم فرهیختگان گرامی می شود.

 

وسائل ـ در ابتدا لازم است تشكر كنم از اینكه وقت خود را به ما اختصاص دادید لطفا در خصوص واژه دارالاسلام و دارالكفر مقدمه ای بیان كنید تا سئوالات را مطرح كنم.

در خصوص بحث مرز دولت اسلامی كه آیا در اندیشه سیاسی اسلام و عمل نظام سیاسی اسلام، این مرزهایی كه الان به عنوان مرز سیاسی كشیده شده است، یا دارالاسلام و دارالكفر، كه در متون دینی و فقهی ما آمده است مبنای تعامل بین دولت ها و ملت ها است؟ محور اصلی بحث قرار می گیرد. لیکن قبل از اینكه وارد بحث شویم باید مقداری به گذشته برگردیم كه این مرزهای سیاسی امروزی از كجا و با چه هدفی تشكیل شده است؟

تا حدود چهار صد سال پیش، كلیسا بر اروپا حكومت می كرد. در رنسانس انقلابی اتفاق افتاد و ادبیات و مبانی سیاسی را دگرگون كرد تا جایی كه سكولاریزم و نوعی دین ستیزی، با محمل مقابله با حاکمیت کلیسایی، در ادبیات سیاسی و فلسفه و هنر و ساختار نظام اجتماعی ظهور و بروز پیدا كرد.

یكی از پیامدهای ستیز با كلیسا بحث حاكمیت دولت ها بود. زیرا قبل از رنسانس حاكمیت از آن واتیكان بود و بقیه حکومت های اروپایی ذیل آن بودند لذا دولت مستقلی وجود نداشت. در قرن هفدهم با فشار دولت ها بر حاكمیت واتیكان و تضعیف دولت مركزی، عهدنامه ای با نام وستفالیا كه به غیر از لهستان و انگلستان همه كشورهای اروپایی حضور داشتند، منعقد شد.

در آن قرارداد حاكمیت را درون مرزهای سیاسی و ملی وارد كردند كه مثلا فرانسه، ایتالیا و بیش از سیصد حکومت کوچک و بزرگ که امپراتوری مقدس روم را تشکیل می‌دادند، عملاً به صورت دولت‌های مستقل درآمدند و به رسمیت شناخته شدند. هر كدام دارای حاكمیت مستقل شدند یعنی استقلال سیاسی از كلیسا پیدا كردند. با اینكه حكومت قبلا وجود داشت اما حاكمیت معنا و مفهوم مستقلی پیدا كرد یعنی در درون مرز سیاسی خاص، حاكمیت مستقلی برای حكومت ایجاد شد.

آن معاهده كم كم مورد پذیرش بین المللی قرار گرفت و امروزه این ادبیات در سراسر عالم مورد پذیرش قرار گرفته كه حاكمیت دولت ها در چارچوب مرز مشخصی است كه مورد قبول و پذیرش همه درآمده است. منظور از حاكمیت یعنی بُرد تصمیمات سیاسی.

در فضای اندیشه سیاسی دو نظریه و دو بحث وجود دارد در یک نظریه با پذیرش نظم حاکم بر بین الملل، گفته می شود که نباید خارج از مرز سیاسی بین المللی فعالیت و مداخله سیاسی داشته باشیم. ولی در عالم واقع که نگاه می کنیم، مشاهده می شود دولت هایی كه خودشان منادی حقوق بین المللی هستند در هر كجای عالم كه بخواهند اعمال قدرت می كنند و برای این كارشان توجیه می آورند كه ما ضامن صلح و امنیت بین المللی هستیم پس مجاز هستیم كه هر كجا لازم دانستیم آنجا اعمال قدرت كنیم.

البته اگر این بهانه هم نباشد با توجیه حفظ منافع خودشان این اعمال قدرت صورت می گیرد. مثلا اگر آمریكا و كشورهای اروپایی به خلیج فارس می آیند و ناو و نیروی نظامی می آورند، به این دلیل است که آنجا را حریم امنیتی خویش می بینند لذا به دنبال تأمین امنیت و منافع خودشان برمی آیند.

در دوران استعمار و پس از آن نیز شاهدیم که قدرت های سلطه گر غربی دست به تنظیم مرزهای سیاسی مطابق با منافع درازمدت خود در مناطق تحت سیطره خود زده اند. و نیز قدرت های استکباری و سلطه گر در دوران اخیر از این معاهده برای مهار قدرت دیگران و اعمال نفوذ و قدرت خود در دیگر كشورهای جهان در جهت حفظ منافع خودشان استفاده ابزاری كرده اند.

 

وسائل ـ آیا این معاهده وستفالیا كه آمد مرزهای سیاسی را به درون دولت ها كشانده است، در ادبیات دینی ما جایگاهی دارد؟ به عبارت بهتر آیا ما می توانیم بر اساس مبانی دینی خویش آن را به رسمیت بشناسیم؟

در اصل 154 قانون اساسی یك توجه دو گانه ای حاکمیت سیاسی و مرزهای جغرافیایی وجود دارد. اصل 154 می گوید: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.» آیا می خواهد حمایت كند یا خیر؟ نمی شود گفت خودداری كامل از هر گونه دخالت ولی همچنان که در ذیلش آمده است حمایت از ملت های دیگر و مبارزه با ظلم و ... را هدف قرار دهد.

ما در این قانون به هر دو مبنا التزام پیدا می كنیم كه اگر در جایی لازم شد و دخالت كردیم آن را به عنوان آرمان خود تلقی می كنیم و راه گریزی برای دخالت كردن و دفاع از حقوق مظلومان و ستم دیدگان باز گذاشته ایم.

جمهوری اسلامی كه تشكیل شد بر خلاف همه قوانینی كه زورگویان عالم برای خودشان قرار داده بودند عمل كرد و جریان را تغییر داد، نظام اسلامی فلسفه سیاسی را در جهان دگرگون كرده است از همین رو ما به دنبال آن هستیم كه آن آرمان های اصیل و اصلی انقلاب اسلامی تحقق پیدا كند. به آن سمت حركت می كنیم و فلسفه حمایت جمهوری اسلامی از نهضت بیداری اسلامی روی این مبنا است. و از اول انقلاب تا امروز عملكرد جمهوری اسلامی نشان از آن دارد كه همیشه فرامرزی و فرامنطقه ای عمل می كند. و این راهبرد افق استراتژیک و سطح تأثیر نظام و هم منافع‌مان را نشان می دهد و تأمین می كند.

 

وسائل ـ منظورتان منافع اسلام است وگرنه اگر صرف منافع ملی باشد كه با بقیه كشورها فرقی نمی‌كند.

قرارداد وستفالیا آمد دولت ملی را تعریف كرد و ادبیات سیاسی را بر اساس دولت و ملت تعریف كرد اما در ادبیات اسلامی صرف دولت و ملتِ خاص، مطرح نیست بلكه خیر و نیكی را برای كل بشر می خواهد بلكه مبنای ما جامعه الهی است و كل عالم را نگاه می كنیم. لذا اگر دولت اسلامی از زاویه ولایت الهی و آرمان های اصیل اسلامی نگاه كنیم چیز دیگری اصطیاد می شود. بر همین مبنا ما داریم از ملت فلسطین و دیگر ملت های آزادی بخش حمایت می كنیم.

این حمایت بر اساس نظام های بین الملل و حقوق بین الملل محكوم است و اگر دادگاهی تشكیل شود و بر طبق حقوق بین الملل محاكمه كند ما محكوم هستیم گرچه در آن منطقه مورد حمایت، فاجعه انسانی و بشری در حال وقوع باشد. مگر از تئوری قدرت بخواهی استفاده كنی و معامله پایاپای انجام دهی. وگرنه هیچ راهی برای مثلا كمك به مردم كشمیر ندارید. بنابراین منافع قدرت اسلام، کلمه توحید و برقراری ولایت الهی و عدالت اجتماعی و سیاسی فراگیر، در صدر منافع توجیه کننده تأثیر گذاری بر سایر حکومت ها و کشورها قرار می گیرد.

 

وسائل ـ آیا این نقص ما نیست كه خودمان را محصور قواعد بین المللی برآمده از تفكر مادی كنیم مگر حقوق اسلامی ما چه كم دارد كه خودمان را ملزم بر تأمین خواسته های آن قواعد كنیم. آیا ما نسبت به مسلمانان دیگر كشورها هیچ حساسیتی نباید داشته باشیم، چرا؟ چون مخالف قوانین بین الملل است. مگر قوانین اسلامی چه كم دارد؟

بالاتر از این را بگویم كه در مجامع اسلامی نهضت های اسلامی وجود دارند و همچنین در سایر جوامع نهضت های آزادی بخشی هستند كه لازم نیست مسلمان باشند بلكه شاید ملحد هم باشند اما همین كه می خواهند خودشان را از سلطه ابرقدرت ها بیرون بكشند كفایت می كند كه به كمك‌شان برویم و این جزو آرمان انقلاب اسلامی است كه در اصل 154 قانون اساسی بدان اشاره شده است.

 

وسائل ـ بحث اصلی من این است كه آیا می توان امروزه از ادبیاتی مانند دارالاسلام و دارالكفر استفاده كرد و بر اساس آن كارهایی را انجام داد؟ نكته مهم این است كه برخی از اساتید منكر وجود این ادبیات در زمان حاضر هستند و به بهانه معرفی اسلام رحمانی از ادبیات روز استفاده می كنند و این ادبیات كهن و دینی را مغایر با زمان حاضر می دانند و برای‌شان جامعه جهانی و سازمان های بین الملل اصل خدشه ناپذیر است و آن قواعد را اصل می شمارند و بقیه را ذیل آن جرح و تعدیل می كنند. می خواستم نظر حضرت عالی را در این رابطه بدانیم.

بحث دارالسلام و دارالكفر از اصول و قواعد بنیادی بین الملل اسلامی است، همه زمانی است و باید ما بتوانیم بر اساس آن روابط بین المللی نظام اسلامی را نظریه پردازی کنیم كه اگر این كار را نكردیم آن ادبیات در این عالم جواب نمی دهد. لذا گام اول نظریه پردازی است.

البته این نكته هم نباید فراموش شود كه تا وقتی ما قدرتمند نشده ایم و از قوام لازم برخوردار نباشیم طبیعی است كه با قوانین بین الملل همان‌طور كه تا به حال راه آمده ایم، راه بیاییم و از حوادث و روابط در مسیر اهداف عالی اسلامی و حق طلبانه بهره برداری نماییم اما در حالِ پیش روی هستیم و نباید در جا بزنیم كه اگر این اتفاق افتاد باید صحنه را به نفع حریف باخته ایم.

ما در حال جنگ تمام عیار بین حكومت دینی و حكومت های سكولار هستیم. حكومت های سكولار اصلا اجازه نمی دهند. لیبرالیزم كه در حال جهانی سازی است اجازه نمی دهد كه حكومت دینی تشكیل بشود و قوام لازم را داشته باشد و بتواند تأثیر گذار باشد و بتواند خودش را رشد و گسترش دهد. بنابراین ما در حال نبرد دائمی هستیم لذا باید اولا خودمان را اثبات كنیم و ثانیا رشد و گسترش دهیم و تا آنجا كه در توان ما است باید مرزهای حكوت دینی را گسترش دهیم و به جلو ببریم.

معاهده وستفالیا آمده با انواع و اقسام قوانین تبدیل شده به یك معاهده همه پذیر و همه گیر و تا حدودی نیز ما آن را پذیرفتیم. اما این مبتنی بر ملت و دولت است در حالی كه ما وارد گام دوم انقلاب و گام تمدنی شده ایم روی این مبنا دیگر دار و مرز ما سیاسی نیست بلكه دارِ ما دارِ تمدنی است و مرز نفوذ فرهنگ و تمدن اسلامی است.

لذا وظیفه ما این است كه پوشش حمایتی خود را به دیگر جوامع و سرزمین هایی که هم جهت شده و برای اقامه عدالت قیام کرده اند گسترش دهیم چون انقلاب اسلامی که اکسیر حرکت اسلامی تمدن ساز است خود رونده است و مرز نمی شناسد و انقلابیون مسلمان در هر کجا که باشند خود را متعهد به حمایت از همدیگر، صرف نظر از مرزهای جعلی سیاسی و جغرافیایی می دانند.

مرز و باطن تمدن، چند ملیتی است، ملت های مختلف، دولت های مختلف باید گرد هم بیایند تا تمدن ساخته شود نمی شود گفت یك شهر یا یك دولت كوچك بتواند تمدن درست كند بلكه ذات تمدن این است كه حتما ملل و دولت های دیگر را به جمع خودشان وارد كنند و پیوند تمدنی بین آنها ایجاد كند.

از اول انقلاب دارالایمان و دارالحرب داشتیم، بالاخره یك جریان ایمانی راه انداختیم و در مقابل، یك جریان الحاد و كفر و استكبار در جهان علیه ما شكل گرفت و سر سختانه در برابر آن ایستادیم و مشكل است كه بگوییم دارالاسلام و دارالكفر نداریم.

منتها الآن خیلی نمی توانیم از دارالاسلام و دارالكفر سخن بگوییم؛ زیرا دشمن منافقانه آمده و در برخی سرزمین های اسلامی كه دارالاسلام به حساب می آیند نفوذ کرده و مقدرات آن را تحت اختیار خود گرفته است. لذا اینجا بحث می شود كه منظور از دارالاسلام كدام اسلام است؟ آیا اسلام آمریكایی، اخوانی، وهابی، داعشی و ... . از همین رو دارالاسلام ما در حال حاضر مخلوط شده و كفر در بلاد اسلامی لانه كرده و تفكر اسلامی را مخدوش كرده است. 

مثلا اگر امروز آل سعود در حال فروپاشی باشد آیا باید كمكش كرد چون سرزمین اسلامی است یا خیر؟ این خودش عامل استكبار در منطقه است. نمی شود به دارالاسلام و دارالكفر استناد كرد بلكه شاید بتوان به دارالایمان و دارالحرب تمسك كرد.

البته این مباحث كه تا اینجا مطرح شد ناظر به تئوری قدرت و در سطح دولت ها بود اما اگر بحث را به سمت ملت ها ببریم دیگر فرقی نمی كند شیعه عراق تحت ظلم باشد یا مسلمان فلسطین تحت سیطره اسرائیل باشد یا حتی مسلمانان كشمیر كه به دست هندوهای افراطی مورد هجوم واقع می شوند. در تمام این موارد بایسته است دولت اسلامی و نظام اسلامی در صدد رفع ستم و ظلم از مردم مسلمان جهان تا میزانی كه در توان دارد، باشد.

دولت اسلام و نظام اسلامی باید به دنبال جهانی سازی در راستای تمدن سازی حركت كند. لذا این مطلب را به وضوح درمی یابیم كه امكان سازش میان ایمان و كفر وجود ندارد. كه ما در گوشه ای از این عالم برای خودمان دولت اسلامی تشكیل دهیم و نظام سلطه هم برای خودش كفر و الحاد داشته باشد و مسالمت آمیز با هم زندگی كنیم و دین او برای خودش و دین ما هم برای خودمان بلكه انقلاب اسلامی و تشكیل نظام اسلامی اولین مرحله شکل گیری دشمنی ملحدان و مستكبران عالم با ما است.

آنان می خواهند و از اظهارش ابایی ندارند که تمام عالم را تحت سلطه خود داشته باشند. و از آن طرف ایمان واقعی هم كفر را نمی تواند و نباید سلطه آنان را تحمل كند[1] لذا در صدد آن است كه كفر را ریشه كن كند و مستضعفان عالم را از ذیل استكبارِ مستكبران رهایی بخشد.

ما نباید با كسی تعارف داشته باشیم بلكه باید اعلام كنیم كه ایمان به دنبال جهانی سازی است و باید در تمام جهان گسترش پیدا كند و این هدف تشكیل حكومت اسلامی است كه همان تمدن سازی نوین جهانی بر مبنای اسلام است. آخر خط ما جهانی سازی بر پایه اسلام است.

پس وقتی مرز ما ایمان شد و در حمایت از مسلمانان و مظلومان در سرتاسر جهان محدود به مرز سیاسی نبودیم دیگر فرقی ندارد كه حزب الله لبنان و فلسطین باشد كه در مقابل اسرائیل ایستاده است یا مردم سرزمین خودمان که در مقابل هجوم وهابیت قرار دارند، و وقتی از اینها حمایت می كنیم باید از آنها نیز حمایت كنیم؛ زیرا مرز حقیقی حاكمیت ما اسلام و ایمان است و دشمن مان نیز یكی است و آن كفر و الحاد و نفاق است.

او نیز به هیچ وجه خود را محدود به مرزهای سیاسی نمی کند و بیش و پیش از هر کسی دیگر مرزهای سیاسی و حاکمیت کشورها را در تأمین منافعش نادیده گرفته است. مثلا داعش تنها دشمن سرزمینی سوریه نبود بلكه داعش نمود خط و جریان هجوم یكپارچه استكبار و صهیونیزم بین المللی بود که در جهت استیلای مجدد آمریکا و غرب بر منطقه شکل یافت.

روی این مبنا ولایت ولی فقیه نیز فرامرزی است و محدود به كشور خاص نمی شود. اما در عینیت خارجی بستگی به قدرت و توان نظام اسلامی دارد و به هر میزان این توانایی بیشتر باشد گسترش حضور و تأثیرگذاری نظام اسلامی بیشتر است./403/229/ح

 

پی نوشت:

[1] لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً(سوره نساء، آیة141)

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵