به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله ابوالقاسم علیدوست، در جلسه شانزدهم درس خارج فقه سیاسی که چهارشنبه 17 بهمنماه سال 1397 در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی برگزار شد، به لزوم نوسازی ظرفیّت فکری انقلاب اشاره کرد و گفت: یکی از آسیبهای انقلاب این است که برخی از ذهنها و تفکّرها که در مسندهای تصمیمگیری حضور دراند فرسایش پیدا کرده و در مقابل هزاران نیروی قابل در حوزه و در دانشگاه داریم که تربیت شدهاند ولی اینها در صف ماندهاند و افرادی با فرسایش فکری بالا در صدر قرار دارند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ردّ ادلّه عقلی قائلین به عدم مشروعیت حکومت اسلامی در عصر غیبت بیان داشت: ما حکومتهای نیمبند شیعی مثل سربرداران، قاجار، صفویه و آل بویه را در طول تاریخ داریم که خدمات خوبی هم به تمدّن اسلام و هم به شیعه و حتّی به کشور ارائه دادهاند و تأسیس دانشگاههایی مثل الازهر، زیتونه و ... ولید حکومتهای شیعی هستند.
وی در بررسی شکل حکومت اسلامی در عصر غیبت خاطرنشان کرد: شکل کامل حکومت اسلامی این است که فقیه در رأس هرم وجود داشته باشد ولی منحصر در این نوع از حکومت نیست و دلیل ما هم این است که شریعت باید اجرا شود حالا با فقیه یا با نظارت عالی فقیه.
رئیس کرسیهای آزاداندیشی حوزه علمیه قم، نظریه حداکثری دخالت حکومت در شئون زندگی مردم را یک نظریه باطل دانست و افزود: متأسفانه دعوای علمای نجف در زمان مشروطه نیز بر سر این مسئله بود، عدّهای میگفتند قانون اساسی هم باید بر اساس شریعت باشد در حالیکه برخی معتقد بودند ما به یک سری قوانین عرفی نیاز داریم مثل سربازگیری و گمرک و مالیات و مجلس و ... و در مقابل اینها هم یک سری مسائل شرعی داریم که شرع فقط در حوزه دوم باید دخالت کند.
وی در تطبیق آسیبهای فعلی انقلاب با آسیبهای حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در صدر اسلام گفت: در اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) جز چند نفر محدود، عموماً دارای اندیشه نظری قوی و پشتوانه فکری نبودند. این افراد بیشتر تحت تأثیر شخصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و لذا هرزگیهایی مثل احراق بیت اهل بیت (علیهم اسلام) و انحراف در جریان امامت برایشان پیشآمد کرد.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در ردّ منکرین احراق بیت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اذعان داشت: برخی در صدد این هستند که کلّا همه چیز را انکار کنند و بگویند که اصلاً جریان حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) صحّت ندارد، اینها را باید حواله داد به کتب خودشان نظیر روایت ابن ابی شیبه در مصنف.
وی در تبیین آسیبهای انقلاب به اموری مثل فرار مغزها، فرسایش مغزها و برخی تنگنظریها اشاره کرد و بیان داشت: امروز گاهی وقتها اگر کسی از انسجام و امید حرف بزند به او برچسب عدم انقلابی بودن میزنند و کسی را غیور میدانند که بیشتر بر طبل اختلاف بکوبد و بیشتر بتواند از قطار انقلاب پیاده کند که این هم یک آسیب جدّی و ظرفیتسوزی است.
آیت الله علیدوست در جلسه گذشته در تبیین ضرورت دوری از تطبیقات روایات مهدویت با جریانها و حرکتها خاصّ به برخی از تطبیقات تاریخی نسبت به روایات مهدویت اشاره کرد و گفت: متأسفانه این تطبیقات در طول تاریخ شیعه با تطبیق روایات مهدویت به جریانهایی مثل حمله مغول و حکومت صفویه توسّط علمای حلّه و علّامه مجلسی اتّفاق افتاد که چنین تطبیقاتی باعث ایجاد انحراف در دین و مذهب میشود.
متن تقریر این جلسه را در ادامه میخوانید:
بحثی که هفتههاست ما را مشغول کرده است، بررسی مشروعیت تشکیل حکومت بر اساس شریعت در عصر غیبت است. تا کنون نتیجه این شد که ما در مقابل ادلّهای که مقتضی مشروعیت است، چیزی به نام مانع نداریم، مانع ما یا عقلی است و یا نقلی، عقلی که لازم دائم نبود و نقلی هم در بررسیهای ما به نتیجه نرسید هر چند ما همه ادلّهای تأثیرگذار را آوردیم و به نظر بنده ادلّه با هم تعارض هم ندارند. یکبار ما تعارض را فرض میکنیم و سراغ مرجّحات میرویم و یکبار هم ما اصلاً تعارضی نمیبینیم.
تأکید ما در بین ادلّه مقتضی بر دلیل عقلی بود که وقتی که شارع پیامبران و کتب را میفرستد و مقرراتی را جعل میکند، میخواهد به این مقرّرات عمل شود و عمل به اینها در سایه حکومت میسّر است و از این جهت ما عرض کردیم که باید قائل به مشروعیت شد.
یکی از شبهاتی که امروز در رابطه با حکومت اسلامی مطرح میکنند این است که اگر حکومت اسلامی تشکیل شود، ضررهای جانبی آن زیاد است به طوری که مصلحت در تشکیل نیست؛ ما در طول تاریخ حکومتهای شیعی داشتهایم هرچند تا کنون چنین حکومتی که فقیهی در هرم باشد وجود نداشته ولی همان حکومتهای نیمبند شیعی مثل سربرداران، قاجار، صفویه و آل بویه، میبینیم که خدمات خوبی هم به تمدّن اسلام و هم به شیعه و حتّی به کشور شده است.
من نمیگویم که حکومتهای شیعی بیعیب و سالم بودهاند ولی یک از حکومتهایی که برای انسجام کشور نافع بوده است صفویه است. حکومت صفویه کاملاً اسلامی هم نبوده ولی سعی میکردند از علماء استفاده کنند و اجازاتی میگرفتند ولذا نباید بگوییم که حکومت اسلامی ضررش بیش از نفع آن است.
اگر تاریخ مطالعه شود میبینیم که نیمی از جهان اسلام در تحت تسلّط شیعه بوده و شیعیان حضور جدّی داشتهاند و جالب این است که هر جا هم که بودهاند آثار خیری از خود به جای گذاشتهاند. دانشگاههایی مثل الازهر، زیتونه و ... ولید حکومتهای شیعی هستند اعم از دوازده امامی و زیدی و اسماعیلی و ...
شما اگر تاریخ یمن و برخی از کشورهای شاخ آفریقا مثل مصر را مطالعه کنید به ادارسه و بنی الحسن و فاطمیون برخورد میکنید که آثار خوبی از خود در توسعه اسلام و فرهنگ اسلامی به جای گذاشتهاند. این یک تجربه عملی است که نباید نادیده گرفته شود.
آنچه تا کنون مطرح کردیم اصل بحث تشکیل حکومت در عصر غیبت بود فارغ از اینکه بخواهیم شکل خاصّی از حکومت را بررسی کنیم. در اینجای بحث سؤال این است که آیا تشکیل حکومت در عصر غیبت شکل خاصّی دارد یا شکل خاصّی ندارد، مثلا آیا فقهاء باید در رأس هرم باشند یا اینکه اگر ناظر عالی باشند نیز کفایت میکند؟
بله شکل کامل حکومت اسلامی این است که فقیه در رأس هرم وجود داشته باشد ولی آیا منحصر به این شکل است یا نه؛ جای گفتگو دارد و پیشبینی ما این است که به جواب منفی برسیم و سخن ما این است که حکومت باید شریعت محور باشد و دلیل ما هم این بوده که میگفت شریعت باید اجرا شود حالا با فقیه یا با نظارت فقیه.
نکته دیگری که لازم است از آن بحث کنیم این است عدّهای در مقابل عنوان «مشروعیت تشکیل حکومت بر اساس شریعت در عصر غیبت» موضع سلبی و عدّهای هم موضع ایجابی میگیرند ولی بدون شکّ اگر یک باحثی این بحث را مطرح کرد، اگر رسید به عدم مشروعیت که بحث بعدی ما را ندارد ولی اگر مثل ما رسید به مشروعیت و بلکه وجوب چنین حکومتی، منظورش حکومتی است که اولاً برنامه داشته باشد، ثانیاً کارگزاران لایق داشته باش و ثالثاً رهبرانی حکیم و مدیر داشته باشد و الّا کسی قائل به مشروعیت شد ولی این سه شرط را رعایت نکرد حکومتش مشروع نخواهد بود.
نکته دیگر که عرض میکنم این است که در حکومت اسلامی باید بسیار زیاد به حدود اختیارات حاکم اسلامی توجه داشت. ما اگر میگوییم حکومت بر اساس محور شریعت، و به ذهنمان بیاید که یک حکومت قرار است به اسم شرع در همه شئون زندگی دخالت کند (تصوّری که بعد از انقلاب در رهبرانی که خیلی اهل فکر نبودند و در در مقطعی هم در مسند حکومت بودند وجود داشت) آسیبهایی را به دنبال خواهد داشت.
در مقابل اینها هم کسانی وجود داشتند که برخی آنقدر حوزه شریعت را لاغر میکردند که برخی از مواردی را که قطعاً از حوزه دخالت شریعت بود، از آن حوزه خارج میدانستند. ما در سال 94 که همایش فقه هستهای را داشتیم، دیدم برخی از آنور آبیها تیتر زده بودند که این عنوان دیگر از کجا آمد؟ مگر سلاح هستهای هم فقه دارد؟
این فکر کرده بود که ما در همایش فقه هستهای قرار است از ساخت اتم و موادّ سلاح هستهای صحبت کنیم در حالیکه مباحثی مانند ساخت، فروش، انبارکردن و ... نیاز به حکم شرعی دارد حالا این نظریه را بگذارید کنار یک نظریه که قائل است هر حرکتی اعم از شخصی و اجتماعی حکم فقهی دارد مثلا مدیریت شهر هم باید بر اساس شهر باشد، اندازهشهرها هم باید بر اساس شریعت باشد، اینکه طول و عرض شهر و فاصله محلهها چقدر باشد نیز باید بر اساس شریعت باشد.
این افراط و تفریط است و خوشبختانه مذاق ما به هیچیک از این دو نظریه سازگار نیست و ما در فقه و عرف این مباحث را مفصّلا ذکر کردهایم و یکی از مسائل مهم مشروطه همین بود و اختلاف بین علماء در نجف هم بر سر این مسئله بود که عدّهای میگفتند قانون اساسی هم باید بر اساس شریعت باشد در حالیکه برخی معتقد بودند ما به یک سری قوانین عرفی نیاز داریم مثل سربازگیری و گمرک و مالیات و مجلس و ... و در مقابل اینها هم یک سری مسائل شرعی داریم که شرع فقط در حوزه دوم باید دخالت کند.
این بحث اتّفاقا با مقارنت این ایّام با ایام فاطمیّه و ایام پیروزی انقلاب لصیق است و این چسبیدگی مباحث به هم به نحو انصلاق است و نه الصاق. بیش از بیست سال قبل من یک سؤالی داشتم که اوضاع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این شکل شد؟ سال گذشته من در مسجد ستارخان تهران یک بحثی داشتم و این سؤال را به طور مفصّل جواب دادم.
اگر بگوییم که پیامبر اصحاب بدی داشتند (صلی الله علیه و آله)، این مطلب قابل تصدیق نیست، چون هرچند در اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) جریان نفاق وجود داشت ولی صلحاءِ بسیاری در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و برخی حضور داشتند که سابقه 82 غزوه در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند و لذا نمیتوان گفت اصحاب، اصحاب بدی بودند.
اگر بگوییم پیامبر (صلی الله علیه و آله) نافذ الکلمّه نبودند، این هم درست نیست. اگر بگوییم پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست نداشتند که این هم درست نیست چون در برخی روایات هست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وقتی موی ریششان را کوتاه میکردند یا ناخنشان را کوتاه میکردند، این مو به زمین نمیرسید و مردم جهت تبرّک برمیداشتند.
اگر بگوییم پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به ولایت و امامت و اهل بیت (علیهم السلام) بیان وافی و کافی نداشتند که این هم درست نیست. هرچند در زمان احتضار پیامبر نگذاشتند که نامه نوشته شود ولی ده برابر این نامه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جاهای مختلف نسبت به امامت و حکومت بعد از خودشان تأکید داشتند.
اگر این وقایع را کنار هم بگذاریم برخی چیزها جور در نمیآید یکی بحث انحراف امامت و ولایت و یکی هم بحث هرزگیهایی بود که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به خاندان پیامبر از اصحاب ایشان سر زد.
برخی در صدد این هستند که کلّا همه چیز را انکار کنند و بگویند که اصلاً جریان حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) صحّت ندارد و آتش زدن بیت وجود ندارد و اینها را باید حواله داد به کتب خودشان. حسن بن فرحان مالکی که از معاصرین است و هنوز هم زنده است، او کتابی دارد با نام قرائت فی کتب العقائد الحنفی نموذجاً، او اهل عربستان است و قدری منصف است. او میگوید من فکر میکردم که وقایع تاریک و بد حول حضرت زهرا (سلام الله علیها) و احراق بیت ایشان جعلی است تا اینکه برای آنها اسانید قوی یافتم نظیر روایت ابن ابی شیبه در مصنف.
پس این وقایع جای انکار ندارد و بر فرض که این وقایع انکار شود، انحراف امامت و کودتای سقیفه که قابل انکار نیست. کنار هم گذاشتن اینها و بررسی آنها سؤالی در ذهن من ایجاد کرده بود که چرا این وقایع اتفاق افتاد؟ اصحاب که انسانهای بدی نبودند، پیامبر هم که نافذ الکلمه بودند و اهل بیت هم که سفارش شده بودند، پس چرا این وقایع رخ داد؟
من به یک نکتهای رسیدم و بعداً برایش چند شاهد آوردم. در اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) برخی معلوم الحال بودند و منافق بودند ولی نکته مهم در اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) این بود که در اصحاب ایشان جز چند نفر محدود، عموماً دارای اندیشه نظری قوی و پشتوانه فکری نبودند. این افراد بیشتر تحت تأثیر شخصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند.
اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) تکتیرانداز، مجاهد و دوستداران خوبی بودند ولی اینکه بتوانند بین مقام امامت و ولایت و امامت انتخابی و انتصابی و حاکمیّت صالح و حاکمیّت غیرصالح بگذارند، اینچنین نبودند.
در اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) یک حفرههای تئوریک و نظری وجود داشت. بله شاید اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرصت داشتند و بیش از ده سال در مدینه زنده بودند خیلی از این حفرهها پر میشد ولی این حفرهها در طول این ده سال پر نشد و متأسفانه آثار بدی بر این حفرههای تئوریک بار شد.
حفرههای نظری، فضا را تغییر میدهد؛ کسانیکه تا دیروز دست زیر آب وضوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) میگرفتند، خیلی راحت حوادث مدینه را به وجود آوردند یا حداقل نسبت به آن حوادث ساکت بودند.
چهاربار به خانه حضرت هجوم آوردند، برای بار اول قنفذ در خانه حضرت علی (علیه السلام) آمد و گفت که برای بیعت با خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است و حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: چه زود به خلیفه رسول خدا دروغ بستهاید. به هر صورت این حفره تئوریک کار خود را کرد و جریان نفاق مکّه از این حفره سوء استفاده کردند.
لذا بنده تأکید دارم که اگر قرار باشد یک حکومت موفّق باشد باید متفکّرانی باشند که حفرههای تئوریک را پوشش دهند. حتی انقلاب اسلامی ما نیاز به مجاهد، مدافع و تکتیرانداز دارد ولی نیاز به متفکّر هم دارد که بتوانند حفرههای تئوریک را حلّ کنند، حالا در فلسفه فقه باشد یا فقه یا هر علم دیگری.
انقلاب اسلامی نیاز به اخلاق نیز دارد. در اینکه این انقلاب یک ظرفیت بود و هست، هیچ شکی وجود ندارد و جالب هم هست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در 1400 سال پیش به این ظرفیت اشاره کردهاند و ذیل سوره جمعه فرمودهاند: «لوکان الایمان معلقا بالثریا لناله رجال من ابناء فارس» و سختترین رجالیون سنّی قائلند که این روایت مما اطبقت علیه الأمّه. پس یک ظرفیّتی هست و این ظرفیّت با ظرفیتهای طبیعی و ظرفیّت مذهب آمیخته شده و انقلاب میتواند این ظرفیّتها را یکپارچه کند ولی متأسفانه در مقابل این ظرفیتها، ظرفیّتسوزی نیز بسیار زیاد است.
یکی از آسیبهای انقلاب این است که برخی از ذهنها فرسایش پیدا کرده است. ما الآن هزاران نیروی قابل هم در حوزه و هم در دانشگاه داریم که تربیت شدهاند ولی اینها در صف ماندهاند و افرادی با فرسایش بالا در صدر قرار دارند. متأسفانه برخی هستند که در مسند قرار دارند و اگر فکری مانده باشد، باید از فکر آنها استفاده شود.
ما یک فرار مغزها داریم و یک فرسایش مغزها. این نیروهایی که هم در دانشگاه و هم در حوزه وجود دارند باید در رأس بیایند و جای مغزهای فرسوده را بگیرند و این جایگزینی هم باید حساب شده و روی برنامه باشد.
یک آسیب دیگر هم تنگنظریهایی است که قصد دارند از سخنان و نصایح افراد دلسوز سوء برداشت داشته باشند و این درست نیست. امروز گاهی وقتها اگر از انسجام و امید حرف بزنید به او برچسب عدم انقلابی بودن میزنند و کسی را غیور میدانند که بیشتر بر طبل اختلاف بکوبد و بیشتر بتواند از قطار پیاده کند که این هم یک آسیب جدّی و ظرفیتسوزی است.
این نظام اگر آسیب ببیند اتفاقات بدی در راه است و باید از این نظام مراقبت کرد و با انتخاب کارگزاران لایق و با برنامه و استفاده از رهبران حکیم در حفظ آن کوشید که با رعایت این سه پارامتر، حفظ و بقاء نظام مشکلی نخواهد داشت./422/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز