vasael.ir

کد خبر: ۸۹۷۸
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۲ - 31 July 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 81

جهاد| ادله نفی جهاد در عصر غیبت تنها بر نفی وجوب دلالت دارند نه اثبات حرمت

وسائل- روایات مربوط به وجوب جهاد با امام عادل، درباره حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت بحث نمی کند و اگر به مفهوم شرط و لقب و وصف اخذ کنیم، نهایتا می توانیم نفی وجوب جهاد ابتدایی در عصر غیبت را اخد کنیم نه نفی جواز. در مورد اصل نفی جواز جهاد ابتدایی قرائنی از روایات وجود دارد که دلالت بر جواز آن در عصر غیبت دارد.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در هشتاد و یکمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ سه شنبه بیست و چهارم اسفند ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی ابعاد و حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت به تبیین تفصیلی ادله قائلین به جواز وقوع جهاد ابتدایی در زمان غیبت معصوم پرداخت و تبیین این نکته که استفاده جواز دون الوجوب از روایات می تواند دلیل کاملی برای اثبات جهاد در عصر غیبت داشته باشد به بررسی تفصیلی ادله این استدلال پرداخت.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد:امام عادل اعم است از معصوم و فقیه جامع الشرایط. امام یعنی رهبر. به این دلیل که هیچ ملاک و معیاری وجود ندارد که حتما کلمه امام حمل بر معصوم کنیم. واژه امام، در معصوم مصطلح فقهای متاخر است و نصوص اعم از معصوم است. جامعه ای که این روایات در آن صادر شده، اکثریت از اهل سنت بوده اند که اینان قائل نیستند که امام یعنی منصوب من الله.

مشروح این جلسه را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد ابتدایی 13

القائلون بحرمه الجهاد الابتدایی فی عصر الغیبه 12

بحث درباره اخبار اشتراط مع الامام العادل بود. به جواب امر سوم رسیدیم.  گفتیم جهاد ابتدایی یا دعوت، دو حکم جداگانه واجب یا حرام ندارد. حکم سومی هم به عنوان جواز دارد که قبلا از شیخ طوسی(ره) اشاره کردیم. کلامی هم اکنون ذکر می کنیم که این قول سوم بعید نیست.

جمع بندی ما از این سه امر حتی بر فرض قبول امر اول که امام به معنای اعم از معصوم باشد و لقب و وصف هم مفهوم داشته باشد، اما این امر سوم تمام نیست و همگی دال بر جواز دون الوجوب است و همین اندازه برای اثبات جهاد در زمان غیبت کافی است.

بعد از بررسی و استدلال کلی این روایات(در جلسه 79) که اشتراط الجهاد مع الامام العادل لا یدل علی حرمه الجهاد فی عصر الغیبه، استدلال به تک تک روایات را بررسی می کنیم.

خبر اول: الْجِهَادُ أَفْضَلُ الْأَشْیَاءِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ

«جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ فِی الْمَزَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَیُّمَا أَفْضَلُ الْحَجُّ أَوِ الصَّدَقَةُ فَقَالَ هَذِهِ مَسْأَلَةٌ فِیهَا مَسْأَلَتَانِ قَالَ کَمِ الْمَالُ یَکُونُ مَا یَحْمِلُ صَاحِبَهُ إِلَى الْحَجِّ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ إِذَا کَانَ مَالًا یَحْمِلُ إِلَى الْحَجِّ فَالصَّدَقَةُ لَا تَعْدِلُ الْحَجَّ الْحَجُّ أَفْضَلُ وَ إِنْ کَانَتْ لَا تَکُونُ إِلَّا الْقَلِیلَ فَالصَّدَقَةُ قُلْتُ فَالْجِهَادُ قَالَ الْجِهَادُ أَفْضَلُ الْأَشْیَاءِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ فِی وَقْتِ الْجِهَادِ وَ لَا جِهَادَ إِلَّا مَعَ الْإِمَامِ الْحَدِیثَ»[1]

منظور از فرائض یعنی صلوات یومیه و این افضل عبادات بدلیه است. آنگونه که علامه مجلسی(ره) در «مرآت العقول» ذکر می کند و به فقره «حی علی خیرالعمل» استدلال می کند. و نیز گفته شده که مراد از فرائض، عینیه است. جهاد، واجب کفایی اما فرائض عینیه قطعا افضل است؛ که البته این نظر بعید است. همچنین احتمال دارد جهاد مستحب مرتبه اش بعد از فرائض باشد و فرانض یعنی همه واجبات. و نیز شاید بعید نباشد که مراد از جهاد، رباط باشد آنهم در دولت جائرین که مستحب است و متوقف بر اذن امام است و در عصر غیبت هم ممکن است جایز باشد. اما جهاد ابتدایی شکی نیست که تحت لوای جائر حرام است.

به نظر می رسد اینت عبارت «الْجِهَادُ أَفْضَلُ الْأَشْیَاءِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ»، همان صلوات یومیه باشد و وجه اول اتم است و منظور از جهاد نیز جهاد واجب است. البته بحثی درباره خصوصیات جهاد نکرد است.

البته تعبیر « فِی وَقْتِ الْجِهَادِ وَ لَا جِهَادَ إِلَّا مَعَ الْإِمَامِ» یک ایهامی دارد که چون جهاد بعد از فرائض است، شخص می تواند مشغول فرائض شود و جهاد نرود . در حالی که این افضلیت نفی وجوب جهاد در وقتش نمی کند.

خبر دوم: الجَهادُ وَاجِبٌ مَعَ الإمَامٍ العَدلٍ

«عن الفضل بن شاذان قال سأل المأمون علی بن موسى الرضا ع أن یکتب له محض الإسلام على سبیل الإیجاز و الاختصار فکتب ع له‏..... الجَهادُ وَاجِبٌ مَعَ الإمَامٍ العَدلٍ وَ مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ وَ لایَجُوزُ قَتلَ أحَدٍ مِنَ الکُفارِ وَ النُصَاب فِی دارِ التَقِیَةِ إلا قَاتِلٍ أو سَاعٍ فِی فِساد وَ ذلِکَ إذا لم تَخَفْ عَلى نَفسِکَ وَ عَلى أصْحابِکَ وَ التَقِیَةُ فِی دارِ التَقِیَةِ واجِبَهٌ».[2]

در مورد این خبر فضل بن شاذان، قرینه ای وجود دارد که توضیح می دهد جهاد واجب مع الامام العادل چه نوع جهادی است؛ و آن فرمایش امام است که می فرماید: «لایَجُوزُ قَتلَ أحَدٍ مِنَ الکُفارِ وَ النُصَاب فِی دارِ التَقِیَةِ» یعنی اگر تقیه نبود، قتل کفار جایز است. اما تقیه مانع کشتن کفار است. روشن است که اگر دولت اسلامی تاسیس کرده باشیم، و فقیه مبسوط الید وجود داشته باشد، دیگر دولت تقیه نخواهد بود و می توان کفار را کشت. روایت نیز اشاره به وجوب جهاد با امام عادل معصوم(ع) در دار تقیه یعنی دولت جائرین دارد. یعنی اگر دولت جائر وجود داشته باشد و تقیه هم باشد، جهاد جایز نیست و روایت دال بر مطلوب که وجوب جهاد ابتدایی در عصر غیبت باشد،  نیست. بلکه دال بر عکس آن است؛ که اگر تقیه برداشته شد، جهاد واجب می شود. اگر تقیه باشد، جهاد برداشته شده است. ما می گوییم وقتی حکومت دینی تشکیل می شود، دیگر قدرت دارد و می تواند با کفار بجنگد.

اللهم الا ان یقال که منظور از تقیه، تقیه مذهبی است نه تقیه دینی. و تقیه مذهبی حتی با وجود دولت فقیه عادل در عصر غیبت برداشته نشده است چون تقیه که فقط خوفیه نیست و مداراتیه هم وجود دارد

 در مجموع باید گفت این دو، دو حکم منفصل است. به عبارت دیگر در این روایت مامون مسائلی را از امام سوال می کند که امام جداگانه بیان می کند. یکی از آنها: «الجَهادُ وَاجِبٌ مَعَ الإمَامٍ العَدلٍ»؛ مساله دیگر «وَ مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ»؛ مساله سوم «وَ لایَجُوزُ قَتلَ أحَدٍ مِنَ الکُفارِ وَ النُصَاب فِی دارِ التَقِیَةِ»؛ که نصاب(که به کفار عطف بیان شده) همان کسانی است که با اهل بیت(ع) دشمنی دارند. یعنی فقرات به یکدیگر ارتباط ندارند و هر کدام مستقل اند.

خبر سوم: یَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَمْرَةَ السُّلَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ إِنِّی کُنْتُ أُکْثِرُ الْغَزْوَ وَ أَبْعُدُ فِی طَلَبِ الْأَجْرِ وَ أُطِیلُ الْغَیْبَةَ فَحُجِرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَقَالُوا لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ فَمَا تَرَى أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ شِئْتَ أَنْ أُجْمِلَ لَکَ أَجْمَلْتُ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ أُلَخِّصَ لَکَ لَخَّصْتُ فَقَالَ بَلْ أَجْمِلْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَالَ فَکَأَنَّهُ اشْتَهَى أَنْ یُلَخِّصَ لَهُ قَالَ فَلَخِّصْ لِی أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَقَالَ هَاتِ فَقَالَ الرَّجُلُ غَزَوْتُ فَوَاقَعْتُ الْمُشْرِکِینَ فَیَنْبَغِی قِتَالُهُمْ قَبْلَ أَنْ أَدْعُوَهُمْ فَقَالَ إِنْ کَانُوا غَزَوْا وَ قُوتِلُوا وَ قَاتَلُوا فَإِنَّکَ تَجْتَرِئُ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانُوا قَوْماً لَمْ یَغْزُوا وَ لَمْ یُقَاتِلُوا فَلَا یَسَعُکَ قِتَالُهُمْ حَتَّى تَدْعُوَهُمْ قَالَ الرَّجُلُ فَدَعَوْتُهُمْ فَأَجَابَنِی مُجِیبٌ وَ أَقَرَّ بِالْإِسْلَامِ فِی قَلْبِهِ وَ کَانَ فِی الْإِسْلَامِ فَجِیرَ عَلَیْهِ فِی الْحُکْمِ وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهُ وَ أُخِذَ مَالُهُ وَ اعْتُدِیَ عَلَیْهِ فَکَیْفَ بِالْمَخْرَجِ وَ أَنَا دَعَوْتُهُ فَقَالَ إِنَّکُمَا مَأْجُورَانِ عَلَى مَا کَانَ مِنْ ذَلِکَ وَ هُوَ مَعَکَ یَحُوطُکَ مِنْ وَرَاءِ حُرْمَتِکَ وَ یَمْنَعُ قِبْلَتَکَ وَ یَدْفَعُ عَنْ کِتَابِکَ وَ یَحْقُنُ دَمَکَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ یَکُونَ عَلَیْکَ یَهْدِمُ قِبْلَتَکَ وَ یَنْتَهِکُ حُرْمَتَکَ وَ یَسْفِکُ دَمَکَ وَ یُحْرِقُ کِتَابَکَ »[3]

حضرت می فرماید: اگر معتقد باشد این جهاد ثواب دارد، خدا برای ثواب می نویسد از روی فضلش نه استحقاقش. اما بعد از اینکه سوال کرد و حکم را دانست، دیگر نمی تواند نیت قربه الی الله داشته باشد و لذا بر جهاد با کفار معاقب می شود. مرحوم علامه مجلسی(ره) می فرماید: احتمال است این جهاد اگر به قصد حفظ بیضه الاسلام باشد ماجور است اما اگر هدف کمک به مخالفان باشد، وزر و وبال دارد.

اما تفاوت واژه «تلخیص» و «اجمال» چیست؟ در «صحاح اللغه» آمده که تلخیص یعنی التبیین و الشرح. و مراد از تلخیص یعنی ابسط من الاجمال، نه تبسیط و مفصل.

          روایت نیز در نهی از قتال با جائرین روشن است. چون جائر سوال می کند که اگر در دولت جائرین باشد و غزو بشود، اصحاب هم منع کرده باشند و بگویند «لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ»، به قرینه مقابله می توانیم ببفهمیم که غزو با جائر جائز نیست. بعد از قضیه فی الواقعه سوال می کند ه حالا رفته تحت لوای جور غزو کرده است. امام می فرماید: بر اسسا نیت محشور می شود و این مساله غیر از جهاد ابتدایی در عصر غیبت است. بنابراین نمی توان به اطلاق روایت اخذ کنیم. به همین دلیل مرحوم کلینی(ره) روایت را تحت عنوان «بَابُ الْغَزْوِ مَعَ النَّاسِ إِذَا خِیفَ عَلَى الْإِسْلَامِ»[4] ذکر کرده است نه در باب جهاد ابتدایی.

روایت چهارم: لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ.

روایت تحف العقول است. در وصیت امیرالمومنین(ع) به کمیل بن زیاد می فرماید: «یَا کُمَیْلُ لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ لَا نَفَلَ إِلَّا مِنْ إِمَامٍ فَاضِل‏».[5] این روایت تصحیفی دارد که در مورد واژه «نفل» و «نقل» است. به نظر می رسد به جای «لانفل»، «لانقل» باشد چون واژه فاضل. یعنی اگر کسی بخواهد روایتی نقل کند، از امامی باید نقل کند که فضلش روشن باشد. بخش اول رویات هم مستقل است.

تکرار دو صفت دلالت بر یک خصوصیت واحد می کند و اگر بگوییم اصل در قیود احترای بودن باشد، می فهمیم که مراد از امام در اینجا معصوم نیست. چون یکبار عادل آورده و یکبار هم فاضل گفته.! و این می تواند اعم از معصوم باشد. اما روایت از نظر متن، سند و تصحیف در کتابت مضطرب است و نمی توان به آن استدلال کرد.

روایت پنجم: الْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ

«بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِی حَدِیثِ شَرَائِعِ الدِّینِ قَالَ وَ الْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ».[6]

این روایت خصوصت خاصی ندارد که بخواهیم بحث کنیم.

روایت ششم: الْمَشْیُ عَلَى الْأَقْدَامِ إِلَى الْجِهَادِ مَعَکَ وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ

«السَّیِّدُ عَلِیُّ بْنُ طَاوُسٍ فِی کِتَابِ کَشْفِ الْیَقِینِ، نَقْلًا عَنْ تَفْسِیرِ الثِّقَةِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْمَاهِیَارِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْعَلَوِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ دَاوُدَ النَّجَّارُ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع فِی خَبَرٍ شَرِیفٍ فِی الْمِعْرَاجِ إِلَى أَنْ قَالَ قَالَ تَعَالَى فَهَلْ تَعْلَمُ یَا مُحَمَّدُ فِیمَ اخْتَصَمَ الْمَلَأُ الْأَعْلَى قُلْتُ رَبِّی أَعْلَمُ وَ أَحْکَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ قَالَ اخْتَصَمُوا فِی الدَّرَجَاتِ وَ الْحَسَنَاتِ فَهَلْ تَدْرِی مَا الدَّرَجَاتُ وَ الْحَسَنَاتُ قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ یَا سَیِّدِی وَ أَحْکَمُ قَالَ إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِی الْمَکْرُوهَاتِ وَ الْمَشْیُ عَلَى الْأَقْدَامِ إِلَى الْجِهَادِ مَعَکَ وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ وَ انْتِظَارُ الصَّلَاةِ بَعْدَ الصَّلَاةِ وَ إِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ التَّهَجُّدُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ الْخَبَرَ».[7]

در مصدر اصلی چنین آمده است: «إِلَى الْجُمُعَاتِ»[8] اما در اینجا آمده «إِلَى الْجِهَادِ». اگر منظور از این واژه جهاد باشد، باز هم دال بر حرمت جهاد در عصر غیبت نیست چون درجات و حسنات بر تکلیف الزامی داده نمی شود بلکه بر تکلیف مستحبی داده می شود. لذا بحث انتظار صلاه  و افشاء سلام و اطعام الطعام بیداری شبانه که امور مستحب است، آورده شده است. لذا اشاره شده که سواره جهاد نکند و پیاده جهاد کند و ارتباطی به حرمت جهاد در عصر غیبت ندارد.

بنابراین جهاده در حال پیاده ور معیت امام از مراتب جهاد است و ارتباطی به بحث ما ندارد. حتی ممکن استفاده شود که جهاد مع الائمه(ع) لیس بواجب و بلکه با غیر ائمه(ع) هم می توان جهاد کرد. والا امام به نحو الزام ذکر می فرمود نه در سیاق روایتی که موارد همه از مستحبات است.

البته عجیب است که محدث نوری(ره) آن را تحت عنوان « بَابُ اشْتِرَاطِ وُجُوبِ الْجِهَادِ بِأَمْرِ الْإِمَامِ الْعَادِلِ وَ تَحْرِیمِ الْجِهَادِ مَعَ الْإِمَامِ الْغَیْرِ الْعَادِلِ»[9] ذکر کرده است. در حالی که ما نسبت به این روایت پاسخ خود را دادیم و البته تصحیفی هم وجود دارد که ممکن است «جمعات» باشد نه «جهاد». از نظر سند نیز ضعیف است.

جمع بندی دلیل دوم

بر اخبار اشتراط الجهاد مع الامام العادل نمی توان به حرمت جهاد در عصر غیبت استدلال کرد چون همگی ضعیف بودند مگر به دلیل فتوا مشهور قدماء که پاسخ دادیم. نهایتا از این روایات می توان حرمت جهاد مع الامام الجائر در حال ظهور و قصور ید را به دست آورد.

اگر بخواهیم به عصر غیبت سرایت دهیم، باید گفت جهاد زیر پرچم حاکم جائر جایز نیست. چون خصوصیت مشترک است با قصور ید امام در زمان حضور امام. اما در زمان بسط ید، روایت در مقام بیانش نیست.

اما روایات مربوط به وجوب جهاد با امام عادل، درباره حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت بحث نمی کند و اگر به مفهوم شرط و لقب و وصف اخذ کنیم، نهایتا می توانیم نفی وجوب در عصر غیبت کنیم نه نفی جواز. در مورد نفی جواز نیز قرائنی وجود دارد که از روایات به دست می آید که جواز جهاد را به دست اورد.

جمع بندی دو دلیل گذشته

تا کنون فقط روایت بشیر دهان از نظر سند و دلالت تمام بود و اطلاق داشت. اما با توجه به روایات باب اول و دوم که ذکر کردیم، از فضای متن و سیاق کلام و مجموعه روایات، به دست می آید که روایت بشیر دهان نیز در صدد نفی جهاد با جائر است نه مطلق جهاد. بنابراین از این دوجه حرمت جهاد ابتدایی در عصر غیبت به دست نمی آید.

دلیل سوم:

دلیل سوم چنین است: ائمه به جهاد با کفار در عصر غیبت اجازه نداده اند چون دستشان کوتاه است و اگر بتوانند خودشان قیام می کنند. این دلیل را مرحوم صاحب جواهر(ره) ذکر کرده است.

بر فرض که دلیل اول و دوم تمام نیست، اصل اول این است که امام باید اذن بدهد؛ و اذنی نداریم بلکه اذن بر عدم هم وجود دارد. چون ائمه(ع) می دانند که هرگز شیعیان اهل بیت(ع) در عصر غیبت موفق به تشکیل دولت و اقدام برای جهاد نمی شوند و اگر موفق بشوند، خود حضرت حجت(ع) ظاهر خواهد شد. و همین که حضرت غایب است، یعنی اذنی بر جهاد وجود ندارد.

عبارت مرحوم صاحب جواهر(ره) چنین است: «نعم لم یأذنوا لهم فی زمن الغیبة ببعض الأمور التی یعلمون عدم حاجتهم إلیها، کجهاد الدعوة المحتاج إلى سلطان و جیوش و أمراء و نحو ذلک مما یعلمون قصور الید فیها عن ذلک و نحوه و إلا لظهرت دولة الحق کما أومأ إلیه‌ الصادق علیه السلام بقوله: «لو أن لی عدد هذه الشویهات و کانت أربعین لخرجت».[10] یعنی اهل بیت(ع) بعضی از امور را به شیعه اذن نداده چون می دانند به آنها نیاز ندارند؛ مانند جهاد دعوت چون  به حاکمیت و ارتش و فرماندهان و امثال آن نیاز دارد و می دانند که دست شیعه کوتاه است و اگر این شرایط فراهم شود، دولت حق ظاهر می شود همچنانکه امام صادق(ع) فرمود اگر به تعداد این چهل گوسفند، یار داشتم، قیام می کردم.

پس معلوم می شود هیچگاه حضرت دولتی نمی یابند که در عصر غیبت بتواند قیام کند! سپس مرحوم صاحب جواهر(ره) می فرماید: « و بالجملة فالمسألة من الواضحات التی لا تحتاج إلى أدلة»؛ این مساله به قدری روشن است که اصلا نیاز به هیچ دلیل نیست!

پاسخ به این مطلب در جلسه بعد انشاء الله....

 

پایان جلسه هشتاد و یکم

***

 


[1] . کامل‏الزیارات، ص335،  الباب الثامن و المائة نوادر الزیارات - وسائل‏الشیعة، ج11، ص118.

[2] . عیون اخبار الرضا، ج2، ص124، باب 35: ما کتبه الرضا ع للمأمون فی محض الإسلام و شرائع الدین.

[3] . الکافی، ج5 ، ص20.

[4] . الکافی، ج5، ص20.

[5] . تحف‏العقول، ص174 - وسائل‏الشیعة، ج27، ص 30.

[6] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص49.

[7] . مستدرک‏الوسائل، ج11، ص33.

[8] . مستدرک‏الوسائل، ج6 ، ص14.

[9] . مستدرک الوسال، ج11، ص32.

[10] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 397.

120/907/د

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵