vasael.ir

کد خبر: ۸۹۵۲
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۱ - 26 July 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 79

جهاد| بررسی روایات دال بر اشتراط وجود امام عادل در جهاد ابتدایی

وسائل- قدر مشترک بین همه روایات و فتاوا از قدماء و متاخرین و اجماع محصل و منقول، این است که جهاد ابتدایی تحت هدایت و پرچم امام جائر مشروع نیست و حرام است اما بیش از این مطلب را نمی توان اسنباط نمود یعنی اینکه بگوییم جهاد باید با امام معصوم(ع) باشد، از فتوای قدماء و روایات موجود به دست نمی آید.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در هفتاد و نهمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ یکشنبه بیست و دوم اسفند ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی ابعاد و حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت به تبیین تفصیلی ادله قائلین به جواز وقوع جهاد ابتدایی در زمان غیبت معصوم پرداخت و اقدام به بررسی روایاتی نمود که جهاد ابتدایی تحت لوای امام جائر را حرام دانسته اند.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: روایت طلحه بن زید اطلاق دارد و شامل عصر غیبت و دولت فقیه مبسوط الید و عادل هم می شود. بنابراین شاید از اطلاق آن استفاده شود که جهاد ابتدایی جایز است، مگر اینکه بگوییم اطلاق درست نیست و امام می خواهد بگوید که این حکومت جور مطابق خدا و سنت رسول نمی جنگد.

مشروح این جلسه را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد ابتدایی 11

القائلون بحرمه الجهاد الابتدایی فی عصر الغیبه 10

بحث به دسته دوم روایات رسید. تاکنون دسته ای از روایات را خواندیم که می فرمود جهاد تحت لوای امام غیر معصوم(ع) حرام است. همگی را جواب دادیم و گفتیم جهاد زیر پرچم حاکم جائر حرام است نه به طور مطلق.

روایات دسته دوم

دسته دوم روایات می گوید جهاد مشروط به امام عادل است. یعنی قید «امام عادل» در روایات ذکر شده است. از میان این روایات، شش روایت را از نظر سند و دلالت بررسی می کنیم.

روایت اول: «جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ فِی الْمَزَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَیُّمَا أَفْضَلُ الْحَجُّ أَوِ الصَّدَقَةُ فَقَالَ هَذِهِ مَسْأَلَةٌ فِیهَا مَسْأَلَتَانِ قَالَ کَمِ الْمَالُ یَکُونُ مَا یَحْمِلُ صَاحِبَهُ إِلَى الْحَجِّ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ إِذَا کَانَ مَالًا یَحْمِلُ إِلَى الْحَجِّ فَالصَّدَقَةُ لَا تَعْدِلُ الْحَجَّ الْحَجُّ أَفْضَلُ وَ إِنْ کَانَتْ لَا تَکُونُ إِلَّا الْقَلِیلَ فَالصَّدَقَةُ قُلْتُ فَالْجِهَادُ قَالَ الْجِهَادُ أَفْضَلُ الْأَشْیَاءِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ فِی وَقْتِ الْجِهَادِ وَ لَا جِهَادَ إِلَّا مَعَ الْإِمَامِ الْحَدِیثَ»[1] در مقابل سوال راوی، امام چنین می فرماید: جهادی پذیرفته نیست مگر آنکه امام داشته باشد.

البته این روایت، اختلاف نسخ هم دارد که در برخی روایات فقط همین جمله آمده که «الْجِهَادُ أَفْضَلُ الْأَشْیَاءِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ»[2] و متعرض «لَا جِهَادَ إِلَّا مَعَ الْإِمَامِ» نشده است در حالی که محل بحث همین قسمت دوم است. اگر آن اختلاف نسخ را قبول کنیم، روایت از موضوع بحث خارج است.

روایت دوم: روایت «عیون اخبار الرضا(ع)» است که مفصل است و در بخشی از آن چنین آمده است: «عبد الواحد بن محمد بن عبدوس النیسابوری العطار رضی الله عنه بنیسابور فی شعبان سنة اثنتین و خمسین و ثلاثمائة قال حدثنا علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری عن الفضل بن شاذان قال سأل المأمون علی بن موسى الرضا ع أن یکتب له محض الإسلام على سبیل الإیجاز و الاختصار فکتب ع له‏..... وَ الجَهادُ وَاجِبٌ مَعَ الإمَامٍ العَدلٍ وَ مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ وَ لایَجُوزُ قَتلَ أحَدٍ مِنَ الکُفارِ وَ النُصَاب فِی دارِ التَقِیَةِ إلا قَاتِلٍ أو سَاعٍ فِی فِساد وَ ذلِکَ إذا لم تَخَفْ عَلى نَفسِکَ وَ عَلى أصْحابِکَ وَ التَقِیَةُ فِی دارِ التَقِیَةِ واجِبَهٌ».[3]

شاهد عبارت «مع الامام العدل» است. اگر منظور امام معصوم باشد، استدلال به آن تمام است واگر اعم از معصوم باشد، استدلال تمام نیست. خواهیم گفت.

روایت سوم: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَمْرَةَ السُّلَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ إِنِّی کُنْتُ أُکْثِرُ الْغَزْوَ وَ أَبْعُدُ فِی طَلَبِ الْأَجْرِ وَ أُطِیلُ الْغَیْبَةَ فَحُجِرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَقَالُوا لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ فَمَا تَرَى أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ شِئْتَ أَنْ أُجْمِلَ لَکَ أَجْمَلْتُ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ أُلَخِّصَ لَکَ لَخَّصْتُ فَقَالَ بَلْ أَجْمِلْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَالَ فَکَأَنَّهُ اشْتَهَى أَنْ یُلَخِّصَ لَهُ قَالَ فَلَخِّصْ لِی أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَقَالَ هَاتِ فَقَالَ الرَّجُلُ غَزَوْتُ فَوَاقَعْتُ الْمُشْرِکِینَ فَیَنْبَغِی قِتَالُهُمْ قَبْلَ أَنْ أَدْعُوَهُمْ فَقَالَ إِنْ کَانُوا غَزَوْا وَ قُوتِلُوا وَ قَاتَلُوا فَإِنَّکَ تَجْتَرِئُ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانُوا قَوْماً لَمْ یَغْزُوا وَ لَمْ یُقَاتِلُوا فَلَا یَسَعُکَ قِتَالُهُمْ حَتَّى تَدْعُوَهُمْ قَالَ الرَّجُلُ فَدَعَوْتُهُمْ فَأَجَابَنِی مُجِیبٌ وَ أَقَرَّ بِالْإِسْلَامِ فِی قَلْبِهِ وَ کَانَ فِی الْإِسْلَامِ فَجِیرَ عَلَیْهِ فِی الْحُکْمِ وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهُ وَ أُخِذَ مَالُهُ وَ اعْتُدِیَ عَلَیْهِ فَکَیْفَ بِالْمَخْرَجِ وَ أَنَا دَعَوْتُهُ فَقَالَ إِنَّکُمَا مَأْجُورَانِ عَلَى مَا کَانَ مِنْ ذَلِکَ وَ هُوَ مَعَکَ یَحُوطُکَ مِنْ وَرَاءِ حُرْمَتِکَ وَ یَمْنَعُ قِبْلَتَکَ وَ یَدْفَعُ عَنْ کِتَابِکَ وَ یَحْقُنُ دَمَکَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ یَکُونَ عَلَیْکَ یَهْدِمُ قِبْلَتَکَ وَ یَنْتَهِکُ حُرْمَتَکَ وَ یَسْفِکُ دَمَکَ وَ یُحْرِقُ کِتَابَکَ »[4]

شخصی زیاد به جبهه می رفت. به او گفتند این جایز نیست و جهاد باید زیر نظر امام عادل باشد. از امام سوال می کند نظرتان چیست؟ حضرت می فرماید: اگر بخواهید خلاصه بگویم، خلاصه می گویم و اگر می خواهید به اجمال بگویم؟(خلاصه توضیح اجمال است. و تفصیل یعنی استدلال آوردن) راوی گفت: به اجمال بفرمایید. فرمود: خداوند انسان ها را در قیامت بنابر نیت هایشان محشور می کند. راوی خوشش آمد و علاقه مند شد که خلاصه را هم بداند و به امام گفت: خلاصه را هم بفرمایید. حضرت فرمود: بیا! آن مرد گفت: من جبهه رفتم و با مشرکین مقابله کردم. آیا می شود با آنها قبل از دعوت به اسلام نبرد کنم؟ امام فرمود: اگر قبلا با آنها جهاد و جنگ شده بود، دیگر لازم به دعوت نیست. و اگر جماعتی باشند که اولین بار قصد جنگ دارید، نمی توان جنگید مگر اینکه دعوت به اسلام کنید. مرد گفت: دعوت کردیم و کسی اجابت کردند و مسلمان شد و در قلبش اقرار کرد. هنگامی که مسلمان شد به او ستم می شود و حرمتش هتک می شود و اموالش برده می شود و به او ظلم می شود. من چه کنم؟ امام فرمود: هر دو ماجورید. هم شما که دعوت کردید و هم او که قبول کرد. مسلمان باشد، غیر از این است که مسلمان نباشد.

شاهد از این روایت، تعبیر « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» است. دعوت به اسلام بسته به نیت است و اینکه چرا به جبهه می رود. این مساله ارتباط مستقیمی با امام ندارد و واژه امام هم ندارد. بحث دعوت به خداست که وظیفه امام است. البته در صدر روایت نقل شده که غزو جایز نیست جز با امام عادل، که حضرت به اجمال و تفصیل درمورد نیت صحبت کرد. یعنی معروف بود که این کار اشتباه است و علی رغم این اشتباهش و عدم جوازش، سوالاتی از امام می پرسد. ممکن است به این طریق برای این بحث استدلال شود. شیخ طوسی(ره) نیز این روایت را نقل کرده است.[5]

روایت چهارم: روایت تحف العقول است. در وصیت امیرالمومنین(ع) به کمیل بن زیاد می فرماید: «یَا کُمَیْلُ لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ لَا نَفَلَ إِلَّا مِنْ إِمَامٍ فَاضِل‏».[6]

روایت پنجم: «بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِی حَدِیثِ شَرَائِعِ الدِّینِ قَالَ وَ الْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ».[7]

روایت ششم: «السَّیِّدُ عَلِیُّ بْنُ طَاوُسٍ فِی کِتَابِ کَشْفِ الْیَقِینِ، نَقْلًا عَنْ تَفْسِیرِ الثِّقَةِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْمَاهِیَارِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْعَلَوِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ دَاوُدَ النَّجَّارُ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع فِی خَبَرٍ شَرِیفٍ فِی الْمِعْرَاجِ إِلَى أَنْ قَالَ قَالَ تَعَالَى فَهَلْ تَعْلَمُ یَا مُحَمَّدُ فِیمَ اخْتَصَمَ الْمَلَأُ الْأَعْلَى قُلْتُ رَبِّی أَعْلَمُ وَ أَحْکَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ قَالَ اخْتَصَمُوا فِی الدَّرَجَاتِ وَ الْحَسَنَاتِ فَهَلْ تَدْرِی مَا الدَّرَجَاتُ وَ الْحَسَنَاتُ قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ یَا سَیِّدِی وَ أَحْکَمُ قَالَ إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِی الْمَکْرُوهَاتِ وَ الْمَشْیُ عَلَى الْأَقْدَامِ إِلَى الْجِهَادِ مَعَکَ وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ وَ انْتِظَارُ الصَّلَاةِ بَعْدَ الصَّلَاةِ وَ إِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ التَّهَجُّدُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ الْخَبَرَ».[8]

بحثی در مفهوم «شهرت و جبران سند»

این شش روایت، بدون استثناء ضعف سندی دارد. اما علیرغم ضعف سند، به این ها عمل شده است. به عبارت دیگر، شهرت وجود دارد. چه کنیم؟ قدماء به مضمون یا ضراحت روایات فتوا داده اند و بلکه ادعای اجماع کرده اند. آیا این شهرت جابر ضعف سند است یا خیر؟

مرحوم محقق بروجردی(ره) شهرت فتوایی را جابر ضعف سند می داند. از نظر ایشان مسائل فقه از لحاظ مشهور بودن و نبودن سه دسته است: «النوع الأوّل: المسائل الأصلیة المأثورة عن الأئمة علیهم السلام التی ذکرها الأصحاب فی کتبهم المعدّة لنقل خصوص هذه المسائل کالمقنع و الهدایة و المقنعة و النهایة و المراسم و الکافی و المهذّب و نحوها، و کان بناء الأصحاب فیها على نقل هذه المسائل بألفاظها المأثورة أو القریبة منها طبقةً بعد طبقة و اتصلت سلسلتها إلى أصحاب الأئمة، فیکون وزانها وزان الأخبار المأثورة فی کتب الروایة».[9]

یعنی در فقه، مسائل اصلی و فرعی داریم. مسائل اصلی عین روایات ائمه(ع) است. یک کلمه کم و زیاد نمی کنند و روایت را به شکل فتوا صادر می کنند. گفته می شود «فقه ماثور» یعنی فقه بر پایه روایت؛ مانند کتابهای «المقنع»ِ و «هدایه» مرحوم شیخ صدوق(ره)، «المقنعه» مرحوم شیخ مفید(ره)، «النهایه» مرحوم شیخ طوسی(ره)، «المراسم» مرحوم سلار(ره)، «الکافی» مرحوم کلینی و «المهذب» مرحوم ابی صلاح(ره) و امثال آن.  بنای اصحاب در نقل این مسائل، نقلِ لفظ حدیث یا قریب به آن است. تا زمان خود اهل بیت(ع). لذا این کتب فقهی ماثور فقهاء، حکمش مانند کتب روایی است.

البته گفته می شود این کتب ماثور تا زمان محقق حلی(ره) وجود داشت. محقق(ره) در «شرایع»، مسائل را دو دسته کرد: مسائل اصلی و فرعی. در ابتدای کتاب ذیل مسائل فروعی را ذکر می کند که بیشتر استنباطی است. اما مسائل، همان چیزهایی است که از روایات گرفته شده است. البته این ادعا قابل نقض است. چون کتاب «خلاف» و «مبسوط» را داشتیم که فقه تفریع است نه ماثور. یعنی شیخ طوسی(ره) این دو کتاب را برای پاسخ به فروعی ذکر کرده که در فقه اهل سنت نقل شده و در فقه شیعی مطرح نبوده است. بعضی می گفتند فقه شیعه چون فقه روایی است، نمی تواند پاسخگوی مسائل جدید باشد. لذا ضعف اعتقادی پیدا کردند. شیخ طوسی(ره) برای پاسخ به ضعف این اعتقاد، فقه کتاب های «مبسوط» و «خلاف» را بدون تمسک به استحسان و قیاس اهل سنت نوشت. بنابراین ما نمی پذیریم که فقه ماثور تا زمان محقق(ره) بوده است.

به هر حال یک دسته از مسائل فقهی، فقه الماثور است. اگر از این فقه اجماع و شهرت فتوایی و روایی و عملی نقل شود، ممکن است این شهرت ارزش داشته باشد که جابر ضعف سند باشد. یعنی متصل به عصر ائمه بودند و روایت را نقل کرده اند. اما اگر امروز کسی فقه ماثور بنویسد، می توان گفت ضعف سند را جبران می کند؟ خیر؛ چون متصل به امام معصوم نیست. مرحوم آیت الله مشکینی(ره) بر اساس ابواب «وسائل الشیعه»، «الفقه الماثور» نوشت با این هدف که طلاب با روایات آشنا شوند. اما تمسک به این ها برای اثبات حجیت شهرت ارزشی نخواهد داشت.

نوع دوم مسائل فقهی بر اساس فرمایش مرحوم بروجردی(ره) «المسائل التفریعیة المستنبطة من المسائل الأصلیة بإعمال الاجتهاد و النظر». و نوع سوم: «المسائل التی بصدد بیان موضوعات الأحکام و قیودها، و إنّما وقع الخلط بین المسائل الأصلیة فی عصر الشهیدین و من بعدهما». یعنی مسائلی که فقط موضوعات احکام بیان می شد. خلط بین مسائل اصلی و فرعی و موضوعات احکام، در عصر شهیدین(ره) اتفاق افتاد. تا زمان محقق حلی(ره) دسته بندی بین مسائل اصلی و فرعی وجود داشت. البته برای فقه تفریع نیز کتابهایی وجود داشت.

شهرت برای دسته اول، کاشف از اینکه این فقها این مسائل را از ائمه تلقی کرده اند و ما می توانیم وثوق کنیم که از ائمه(ع) صادر شده است برخلاف مسائل تفریعی و موضوعات احکام چون این دو دسته مبتنی بر اجتهاد و نظر است. اجماع هم در دسته دوم و سوم مفید نیست. و مانند شهرت فقط در دسته اول مفید است.

نکته مهم اینکه در روایات بسیار دیده می شود که «اجتهاد» محکوم شده است. گفته شده حرام است بر اساس اجتهاد و رای فتوایی داده شود. این اجتهاد که در روایات حرام شده، به معنیا قیاس و استحسان و در مقابل روایت است. اما اجتهادی که بعدها راه افتاد، برای فهم روایت است و این اجتهاد مستحسن است. اما در مقابل روایت و نص محکوم است. قدماء مانند زمان شیخ صدوق(ره)، اجتهاد را محکوم می کردند و برخی فکر می کردند پس اصول فقه محکوم است. خیر؛ اصول فقه برای مسائل تفریعی لازم است.

ما قبلا گفتیم که شرط جهاد، امام عادل است. از جمله شیخ صدوق(ره) در «هدایه» می فرماید: «الجهاد فریضة واجبة من الله عز و جل على خلقه بالنفس‌ و المال مع إمام عادل، فمن لم یقدر على الجهاد معه بالنفس و المال فلیخرج بماله من یجاهد عنه، و من لم یقدر على المال و کان قویا (لیست له علة تمنعه، فعلیه أن یجاهد بنفسه».[10] یعنی اگر کسی نمی تواند با مال و جان در کنار امام عادل جهاد کند، هزینه اش را بدهد تا دیگری به جایش جهاد کند. اما اگر کسی مال دارد و بدن سالمی دارد، واجب است خودش به جهاد برود.

جمع بندی

ما از فتوای قدماء، می فهمیم که یک شهرتی وجود داشته و این شهرت ضعف سند را جبران می کند. قدر مشترک بین همه روایات و فتاوا از قدماء و متاخرین و اجماع محصل و منقول، این است که جهاد ابتدایی با امام جائر مشروع نیست و حرام است «مِثْلَ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ»[11] اما بیش از این که بگوییم جهاد باید با امام معصوم(ع) باشد، از فتوای قدماء چنین چیزی به دست نمی آید. فهم قدماء از روایات نیز برای ما حجت نیست. شهرت جابر ضعف سند است. اما ما هستیم و این معنا که جهاد با امام عادل چگونه تجزیه و تحلیل می شود؟ به چه معناست؟ آیا منظور از امام عادل، امام معصوم(ع) است یا اعم از آن؟ آنچه از قول قدماء حاصل می شود، این است که بگوییم این روایات از معصوم صادر شده است اما اینکه امام عادل به چه معناست، باید خود بفهمیم و فهم قدماء برای ما حجت نیست.

جمع بندی این است که فتوای قدماء، سند روایات را درست می کند «ضعف الصند یجبر بعمل الاصحاب» اما دلالت را معلوم نیست درست کند. آنچه حجت است این است که روایت از معصوم صادر شده باشد. اما تجزیه و تحلیل آن، به فهم خودمان بستگی دارد. امام عادل را باید تجزیه و تحلیل کرد، نه فهم قدماء از معنای امام عادل. ما پیش از این گفتیم که قدماء از امام عادل، امام معصوم(ع) می فهمیدند. اما آیا واقعا همین فهمیده می شود یا نه، بحث دیگری است. حال ما هستیم و روایات که انشاء الله در جلسه بعدف دلالت این روایات را بحث خواهیم کرد.

پایان جلسه هفتاد و نهم

***

 


[1] . کامل‏الزیارات، ص335،  الباب الثامن و المائة نوادر الزیارات - وسائل‏الشیعة، ج11، ص118.

[2] . الکافی، ج5 ، ص3  - تهذیب‏الأحکام، ج6 ، ص121 - وسائل‏الشیعة، ج15، ص13.

[3] . عیون اخبار الرضا، ج2، ص124، باب 35: ما کتبه الرضا ع للمأمون فی محض الإسلام و شرائع الدین – اندکی اختلاف: وسائل‏الشیعة، ج15 ، ص49: «وَ الْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ مَنْ قَاتَلَ فَقُتِلَ دُونَ مَالِهِ وَ رَحْلِهِ وَ نَفْسِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ وَ لَا یَحِلُّ قَتْلُ أَحَدٍ مِنَ الْکُفَّارِ فِی دَارِ التَّقِیَّةِ إِلَّا قَاتِلٍ أَوْ بَاغٍ وَ ذَلِکَ إِذَا لَمْ تَحْذَرْ عَلَى نَفْسِکَ وَ لَا أَکْلُ أَمْوَالِ النَّاسِ مِنَ الْمُخَالِفِینَ وَ غَیْرِهِمْ وَ التَّقِیَّةُ فِی دَارِ التَّقِیَّةِ وَاجِبَةٌ».

[4] . الکافی، ج5 ، ص20.

[5] . تهذیب‏الأحکام، ج6 ، ص135.

[6] . تحف‏العقول، ص174 - وسائل‏الشیعة، ج27، ص 30.

[7] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص49.

[8] . مستدرک‏الوسائل، ج11، ص33.

[9] . مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیة)، ج‌32،  ص 63؛ به نقل از:  نهایة الاصول(منتظری)(تقریراً لأبحاث الحاج آقا حسین الطباطبائی البروجردی)، ص543.

[10] . الهدایة فی الأصول و الفروع، ص 57 و 58.

[11] . اشاره به روایت بشیر دهان: الکافی، ج5، ص23 : «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیُّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ أَنِّی قُلْتُ لَکَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْمَفْرُوضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلَ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ فَقُلْتَ لِی هُوَ کَذَلِکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ کَذَلِکَ هُوَ کَذَلِکَ».

120/907/د

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۷:۴۷
طلوع افتاب
۰۶:۱۹:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۳۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۸:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۰۶:۲۶