vasael.ir

کد خبر: ۸۷۶۸
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۳ - 26 June 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 73

جهاد| بررسی وثاقت سندی روایت بشیر دهّان در تحریم جهاد ابتدایی عصر غیبت

وسائل- سند از این بابت که منظور از بشیر، بشیر دهان است، تام و روایت صحیحه است. و در روایت اعاظم روات نیز مانند محمد بن یحیی العطار آمده که از اصحاب اجماع است. یا محمد بن الحسین بن ابی الخطاب که همچنان که نجاشی می گوید جلیل و عظیم القدر و کثیر الروایه است. علاوه بر آنکه این دو از مشایخ اصحابند.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در هفتاد و سومین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ یکشنبه هشتم اسفند ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی ابعاد و حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت به تبیین تفصیلی ادله قائلین به حرمت وقوع جهاد ابتدایی در زمان غیبت معصوم پرداخت و اشکالات سندی روایت بشیر دهّان را به صورت تفصیلی تبیین و نتیجه گیری نمود.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: اجماع بر عدم مشروعیت و حرمت جهاد در عصر غیبت، ثابت نیست. بلکه اگر کسی بگوید، لا خلاف یا اتفاق است، این هم ثابت نیست چون از قدماء و متاخرین مخالفینی وجود دارد. همچنین این اجماع مدرکی است و شهرت فتوایی نیز فایده ندارد.بنابراین قول به عدم مشروعیت از حیث دلیل اجماع ، تمام نیست.

 

مشروح این جلسه را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث درمورد روایاتی بود که به ظاهر جهاد ابتدایی در زمان غیر معصوم(ع) را تحریم می کرد. عمده آن روایتی است از کلینی(ره) که خواهیم گفت. بحث این جلسه، بحث سندی است که تاکنون نیز کمتر داشته ایم. چون بحث سندی و برداشت های آن از نظر استنباطی موثر است، امروز قدری در آن متوقف می شویم.

در بحث سند، چند مبحث است:

بحث اول: اختلاف نسخ است. منظور نسخه های پاتچی زمان ما نیست. آخرین نسخه ای که از اصول کافی در دست داریم، به قرن هشتم یا نهم باز می گردد. در این مخطوطات اختلاف نسخه است که در استنباط نمیز موثر است. بعضی اعلام در مورد این کتاب ها تحقیق کرده اند. مثلا این روایتی که ذکر کردیم «قتال تحت لوای غیر امام معصوم، مانند میته و گوشت خوک حرام است»، مرحوم کلینی(ره) آن را در دو باب مختلف، با دو سند مختلف نقل کرده است.[1] یکی را در «باب الجهاد الواجب مع من یکون» نقل می کند از «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیُّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ». که محمد بن الحسن الطاطری مجهول است. سپس با ارسال  از علی بن نعمان از سوید قلانسی از بشیر دهان نقل می کند. پس مطلق بشیر نیست، بلکه بشیر دهان است و این نکته خیلی مهم است. خواهیم گفت که بشیر میان هشت نفر مشترک است و ما از کجچا پی ببریم که بشیر الدهان است یا نیست که در سند روایت بسیار مهم است.

روایت دوم، در «باب دخول عمرو بن عبید و المعتزلة علی ابی عبد الله(ع)» است که از مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ نقل می کند. که بشیر در این سند، به شکل مطلق است.

پس در یک روایت که طاطری مجهول و روایت مرسل است، از بشیر دهان نقل می کند و روایت دیگر از بشیر مطلق نقل می کند.

اما شیخ طوسی در «تهذیب» که از کافی نقل می کند، « عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَّاءِ عَنْ بَشِیرٍ» آورده است.[2]

آنچه گفتیم بر اساس چاپ جدید «کافی» و «تهذیب» است. اما در چاپ قدیم کافی در دو سند، «سُوَیْدٍ الْقَلَّاءِ» آمده نه «سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ» و این متناسب با «تهذیب» است و در روایات کتب رجالی نیز «سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ» نیاورده اند. در چاپ جدید کتاب «فضل شهادت» نیز «سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ» آمده است نه «سوید قلاء».

اما رجال سند. آنچه مورد بحث است، یکی «سوید» است و یکی «بشیر» که بیشتر مورد گفتگوست.

سوید قلاء کیست؟ وقتی به کتاب های رجالی مراجعه می کنیم، آورده اند: «أنّ سوید القلّا و سوید بن مسلم القلّا مولى شهاب بن عبد ربّه متحدان جزماً، و کلاهما ثقة من دون خلاف، لکن سویداً مولى محمّد بن مسلم لم تثبت وثاقته لعدم ثبوت الاشتراک معهما و أمّا سوید القلانسی فاتضح لک أنّ المراد منه فی کلتا الروایتین هو سوید القلّا»[3] یعنی اینها دو نفرند که در واقع یک نفرند و هر دو بدون اختلاف، ثقه اند. اما سویدی که مولای محمد بن مسلم هست، وثاقتش ثابت نشده است. معلوم نیست که مولای محمد بن مسلم، همان سوید بن مسلم باشد و سوید بن مسلم غیر از مولای محمد بن مسلم است. و دو سوید می شود. یکی مولاست و دیگری فرزند است. اما سوید قلانسی در همه روایات، سوید قلاء است.

پس اگر منظور از سوید قلاء و قلانسی یکی باشد، این سوید ثقه است. اما اگر منظور از سوید قلاء،  محمد بن مسلم است، وثاقتش ثابت نیست. حال در این روایت، کدام درست است؟ قطعا منظور از سوید قلاء و سوید قلانسی، همین است که آن دو یکی باشند. ما با قرینه اتحاد این دو می فهمیم که سوید قلاء ، وثاقت دارد.

عمده بحث در سند این روایت که اختلاف انگیز است و در استنباط موثر است و جای تحقیق دارد تا جزوه آن را ما نیز ببینیم، درمورد «بشیر» است که از امام صادق(ع) نقل می کند. این بشیر کیست؟

بشیر در این طبقه که از امام صادق(ع) نقل می کنند، حداقل هشت نفرند که در اینها غالی، کذاب، مجهول و غیر موثق کم نیست. اگر ثابت شود که منظور از این بشیر، بشیر دهّان است، ما در جای خود خواهیم گفت که بشیر دهّان، وثاقتش ثابت است. ما در مقاله خود چنین آورده ایم: «فبشیر الدهان الکوفی من أصحاب الصادق و الکاظم (صلوات اللّٰه علیهما)، و قد عدّه الشیخ فی رجاله من أصحاب الصادق علیه السلام قائلًا «روى عن أبی عبد اللّٰه علیه السلام، و قیل: یسیر؛ بالیاء و السین غیر المعجمة»[4]. و قال له الصادق علیه السلام: «أنتم‌ و اللّٰه على دین اللّٰه»[5] و قال: «ما بین أحدکم و بین أن یغتبط إلّا أن تبلغ نفسه هاهنا- و أشار بإصبعه إلى حنجرته-»[6] و قال له: «عرفتم فی منکرین کثیر، و أحببتم فی مبغضین کثیر ... و إنّکم إنّما أحببتمونا فی اللّه»[7] و هذه الروایات و غیرها تفید حسنه و کماله و مدحه. و فی کامل الزیارة ما یفید حسنه».[8] شیخ طوسی در رجالش نیز او را از اصحاب امام صادق(ع) قرار داده و روایت کرده و گفته شده که «یسیر» است نه «بشیر». و امام صادق(ع) در مورد بشیر فرموده است: «به خدا تو بر دین خدا هستی» یا «اگر شما بمیری مورد غبطه واقع می شوی» یا فرمودند: «شما به خاطر ما حب و بغض داشتید و شما برای خدا ما را دوست داشتید»  این روایات و غیر آن، مفید است که بشیر دهان، هم حُسن داشته، هم کمال و هم مدح. و در «کامل الزیارات» نیز حُسن بشیر آمده است.

بحث از اینجاست که آیا روایات سوید قلاء عن بشیر، دلالت می کند که منظور همان بشیر دهان است، یا بشیر مشترک بین جماعتی است؟ اینجا دو مبنای رجالی وجود دارد: یک مبنا مبنای آقای خوئی(ره) است و مبنای دوم، مبنای «تنقیح المقال» مامقانی(ره) و تعلیقه آن یعنی «قاموس الرجال» شوشتری(ره) است. مبنای آقای خوئی(ره) «ما رُوی عنه و منه» است یعنی نگاه می کنیم که از چه کسی روایت کرد و چه کسی از او روایت کرده است. اما مبنای «قاموس الرجاال» این است که این کفایت نمی کند و نیاز به تصریح و قرائن داریم، در غیر اینصورت در مشترکات متوقف می شویم.

به نظر می رسد نمی توانیم به شکل جزم در علم رجال به این دو مبنا اخذ کنیم. مانند همه موارد عرفی، نیاز به تجمیع قرائن داریم. در یک جا «ما رُوی عنه و منه» کافی است و در جایی کافی نیست. هر جا به حسب موردش برخورد می کنیم.

بعضی از اعلام  معاصرین جواب داده اند که روایت «سوید قلاء عن بشیر دّهان» به تنهایی کافی نیست که ثابت کند منظور از بشیر در روایت کلینی(ره)، همان بشیر دّهان باشد. چون مسلک معروفی بین رجالیین است از زمان طریحی و کاظمی و عاملی و اردبیلی در تمیز مشترکین به اسماء و کنیه در «ما رُوی عنه و منه» وجود دارد. که آقای خوئی(ره) این مبنا را قبول می کند: «التمییز بالراوی و المروی عنه»[9] یکی از امتیازات آقای خوئی(ره) این است که در پایان هر جلد از «معجم» «ما رُوی عنه و منه» را ذکر می کند که نسبت به همان شخصیت بر این اساس بتوانید در مشترکات تمییز بدهیم. لذا صرف تحقیق کامپیوتری داستان را حل نمی کند بله باید ملحقات هر جلد معجم رجالی را نیز مراجعه کرد تا ببینیم نسبت به آن فرد مورد نظر چه می گوید.

اما مرحوم تستری(ره) در قاموس الرجال این مسلک را قبول ندارد و در نهایت می فرماید: «لا یصحّ الحکم بحصر الراوی إلّا بالتصریح، کما فی أبان بن عمر فقالوا: إنّه لم یروِ عنه إلّا عبیس، کما لا یصح الحکم بعدم الروایة إلّا بالتصریح، کقول الکشی: إنّ یونس لم یروِ عن ابنی الحلبی».[10]

حقیقت این است که ما نه فرمایش آقای خوئی(ره) را می پذیریم و نه سخت گیری آقای تستری(ره) در «قاموس الرجال» را می پذیریم. عرض کردیم در مورد هر شخصیت رجالی مشترک، باید پرونده ویژه ای درست کرد و جمع قرائن داشته باشیم تا جایی که به یقین برسیم، وگرنه اصل بر توقف است و نمی توانیم به روایت تمسک کنیم.

لذا ما در مقاله خود عرض کردیم که سوید قلاء همانطور که از او جز علی بن نعمان روایت نمی کنند،

اما اینجا ذکر نمی کنند که لا یروی الا عن بشیر. اگر روایت سوید قلاء، منحصر به بشیر بود و در جاهایی به دست بیاوریم که این بشیر، همان بشیر دّهان است، کلام تمام است. اما این انحصار را نمی توانیم به دست بیاوریم. در تحقیق می بینیم که سوید قلاء از هجده نفر نقل کرده است که یکی از آنها بشیر است و گفته ایم  بشیر، مشترک بین چند نفر است، نه اینکه منحصر در بشر دّهان باشد.[11]

قاموس الرجال که می گوید قطعا منظور از بشیر، بشیر دهان است، ادله کافی ندارد. و قرینه مشترک در دو سند، ممکن است گفته شود مطلب تستری که می گوید منظور از بشیر، بشیر دهان است، از بابت جمع کردن قرائن زیاد است. درست است که سوید قلاء از هجده نفر نقل کرده است، اما یک نفر بشیر است و در روایت دیگر آمده بشیر دهان. و همین برای ما قرینه است و لذا در نهایت گفته ایم: «فعلى هذا و على ما مرّ من نقل جامع الرواة و استظهار أکثر المتأخرین من الروایة و قرینة وجود الروایة الواحدة فی السندین، لا یبعد أن یکون المراد من بشیر هو بشیر الدهان. و لا أستبعد أن یکون لفظ «بشیر» فی السند زائداً فتکون الروایة: «عن سوید القلّا عن الإمام‌ الصادق»؛ بقرینة سائر روایات سوید القلّا عن الإمام علیه السلام». [12]

یا اینکه بگوییم منظور از بشیر، بشیر دهان است یا اینکه بگوییم واژه بشیر اضافه است چون سوید قلاء مستقیم از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) نقل روایت کرده است و اشتباه از نسخه نویسان است . چون می بینند همیشه سوید از بشیر نقل می کند، اینجا نیز فکر کرده اند از بشیر نقل کرده است. مثلا نوفلی از سکونی نقل می کند و بلافاصله می نویسند: عن النوفلی عن السکونی. در حالی که ممکن است در روایتی هم نوفلی از سکونی نقل نکرده باشد اما خطاط و نساخ آورده اند. مگر اینکه بگوییم اصل عدم زیادت نقل است و این سخن قابل قبول نیست که بگوییم زیادت نساخ است.

اما ما قرینه سایر روایات سوید قلاء را نقل می کنیم که سوید قلاء از امام (ع) زیاد نقل کرده است مانند آنچه از بشیر دهان نقل کرده است. این دسته روایاتی که می گوید جهاد با غیر امام جایز نیست، روایات سوید قلاء است، نه روایات بشیر. این قرینه ای است که نقل از بشیر در این مورد اضافه است.

البته در موارد واژه «نسیء» که به قلاء اضافه شده، بر اساس کتابت است.

نتیجه گیری

«و المتحصّل: أنّ استظهار کون المراد من بشیر هو بشیر الدهان لیس ببعید. و على هذا الأساس یکون السند تامّاً یعتمد علیه، بخلاف استاذ الأساتذة فی منهاج الصالحین و بعض أساتذتنا (حفظه اللّه)؛ أمّا السید الخوئی رحمه الله فهو یوثق بشیر الدهان لکن لا یستظهر أنّ المراد منه فی الروایة هو بشیر الدهان[13]، لکن بعض الأساتذة یرى أنّ بشیر الدهان لم یرد فیه توثیق[14] و قد عرفت المدح له بالدین و الکمال و الوثاقة عن الشیخ و النجاشی، مضافاً إلى روایة صفوان عنه، و هو لا یروی إلّا عن ثقة بشهادة الشیخ الطوسی، و إلى ما هو وارد فی الخصال کما نقل الشیخ فی مشایخ الثقات. و أعجب من ذلک ما فی فقه الصادق علیه السلام من أنّ الخبر «ضعیف؛ لأنّ بشیر الدهان إمامیّ مجهول، و کذلک الراوی عنه، و هو سوید القلّا»[15]، لکنک عرفت کلمات الأعاظم من الرجالیین حولهما و توثیقهما» [16]

اگر بشیر، بشیر دهان باشد، سند تام است و به آن اعتماد می شود. اما عجیب آنکه مرحوم خوئی(ره) و بعضی اساتید معظم، نظر دیگری دارند. آقای خوئی(ره) بشیر دهان را موثق می داند، اما می گوید این روایت معلوم نیست که سوید قلاء از بشیر دهان نقل کرده باشد. اما بعضی اساتید دیگر نمی دانم چگونه به دست آورده اند که می گویند: بشیر دهان، توثیق ندارد و این از عجایب است. و حالی که هم شیخ و هم کشی و دیگران او را توثیق کرده اند. مگر اینکه بعضی اساتید دقت نکرده باشند. آیت الله مومن در همان مقاله رساله جهاد ابتدایی، می گوید در بشیر دهان توثیق وارد نشده است. و حالی که مدح به حسن و کمال شده است. علاوه بر روایت صفوان که از بشیر نقل می کند و همین برای ما کافی است چون به شهادت شیخ طوسی(ره)، صفوان جز از ثقه نقل نمی کند. همچنین در خصال از شیخ نقل شده که صفوان از مشایخ ثقات است. عجیب تر آنکه آقای روحانی(ره) صاحب کتاب «فقه الصادق» می گوید: خبر ضعیف است و بشیر دهان امامی مجهول است! آقایان از کجا چنین برداشتی می کنند؟ نسبت امامی مجهول را از کجا می آورند؟ در حالی که مبنای کار ما رجال نجاشی و رجال کشی و رجال شیخ طوسی و یا فهرست شیخ طوسی است. حداقل بگویید مشترک نه امامی مجهول! اگر مبنای اشتراک را قبول کنید و بگویید نمی دانیم این بشیر ایا همان بشیر دهان است، مورد قبول است. اما اینکه بگویید امامی مجهول، قابل قبول نیست.

«و کیف کان لو تبیّن أنّ المراد من بشیر هو بشیر الدهان فلا کلام و لا خلاف بین الرجالیین و کلمات الأصحاب فی وثاقته و صحة روایته على ما مرّ من البحث و على ما استظهرنا من انطباق بشیر على بشیر الدهان، فالسند عندنا تام، و الروایة صحیحة لا سیما بعد ما کان فیها الأعاظم من الرواة، أمثال: محمّد بن یحیى العطار، و محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، و هما من مشایخ الأصحاب، و کذلک علی بن النعمان و سوید القلّا.»[17]

سند از این بابت که منظور از بشیر، بشیر دهان است، تام و روایت صحیحه است. و در روایت اعاظم روات نیز مانند محمد بن یحیی العطار آمده که از اصحاب اجماع است. یا محمد بن الحسین بن ابی الخطاب که همچنان که نجاشی می گوید جلیل و عظیم القدر و کثیر الروایه است. علاوه بر آنکه این دو از مشایخ اصحابند. همچنین علی بن نعمان و سوید قلاء نیز معتبرند. بنابراین این افراد روایت، که مشایخ ثقات و اصحاب اجماع آن را نقل کرده اند، قرینه خوبی است که بگوییم منظور از این بشیر، بشیر دهان است نه بشیر غالی کذاب.

همین اندازه برای اطمینان نسبت به صحت سند کافی است به خلاف برخی اعاظم که در سند تشکیک می کنند. بحث بعدی ما دلالت روایت است که انشاء الله در جلسه آینده خواهیم گفت.

پایان جلسه هفتاد و سوم

***

 


[1] . الکافی، ج5 ، ص23، باب الجهاد الواجب مع من یکون: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیُّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ أَنِّی قُلْتُ لَکَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْمَفْرُوضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلَ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ فَقُلْتَ لِی هُوَ کَذَلِکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ کَذَلِکَ هُوَ کَذَلِکَ» و الکافی، ج5 ، ص27 - باب دخول عمرو بن عبید و المعتزلة علی ابی عبد الله(ع):  مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ أَنِّی قُلْتُ لَکَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْمُفْتَرَضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ فَقُلْتَ لِی نَعَمْ هُوَ کَذَلِکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ کَذَلِکَ هُوَ کَذَلِکَ.

[2] . تهذیب‏الأحکام، ج6، ص134، باب من یجب معه الجهاد: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَّاءِ عَنْ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع.

[3] . مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیة)؛ ج‌32، ص 34، به نقل از: معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة،(خوئی) ج9، ص345.

[4] . رجال الطوسی، ص333.

[5] . تفسیر العیاشی، ج2، ص 303.

[6] . همان

[7] . همان، ج1، ص167

[8] .  مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیة)؛ ج‌32، ص 34 و 35.

[9] . معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة(خوئی)، ج 7، ص29 و ج12، ص71، و ج21، ص199، و ج22، ص 236.

[10] . قاموس الرجال، ج1، ص 19.

[11] . مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیة)؛ ج‌32، ص 34 و 35.

[12] . مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیة)؛ ج‌32، ص: 35 و 36.

[13] . منهاج الصالحین، ج1، ص364.

[14] . محمّد المؤمن، المقالات و الرسالات( رسالة حول الجهاد الابتدائی)، ج46، ص26..

[15] . فقه الصادق، ج13، ص 34.

[16] . مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیة)؛ ج‌32، ص 36.

[17] . مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام (بالعربیة)؛ ج‌32، ص 36.

120/907/د

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۷:۴۷
طلوع افتاب
۰۶:۱۹:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۳۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۸:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۰۶:۲۶