vasael.ir

کد خبر: ۸۷۱۳
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۳۲ - 21 June 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 72

جهاد| تفسیر غلط از فلسفه غیبت دلیلی بر اعتقاد به حرمت جهاد ابتدایی است

وسائل- اجماع بر عدم مشروعیت و حرمت جهاد در عصر غیبت، ثابت نیست. بلکه اگر کسی بگوید، لا خلاف یا اتفاق است، این هم ثابت نیست چون از قدماء و متاخرین مخالفینی وجود دارد. همچنین این اجماع مدرکی است و شهرت فتوایی نیز فایده ندارد.بنابراین قول به عدم مشروعیت از حیث دلیل اجماع ، تمام نیست.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در هفتاد و دومین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ شنبه هفتم اسفند ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی عناوین جهاد به بررسی ابعاد و حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت به تبیین تفصیلی ادله قائلین به حرمت وقوع جهاد ابتدایی در زمان غیبت معصوم پرداخت و ادله نافی اجماع بر حرمت جهاد ابتدایی در عصر غیبت را مورد بررسی قرار داد.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: اولین دلیل اقامه شده توسط قائلین به حرمت جهاد ابتدایی در زمان غیبت ادعای اجماع و نفی خلاف بین اصحاب است که هم مرحوم صاحب جواهر(ره) و هم سایرین، ادعای اجماع کرده اند.

 

مشروح این جلسه را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث درباره اجماع در نفی مشروعیت جهاد ابتدایی در عصر غیبت است. با تحلیلی که ارایه شد، به نظر می رسد بحث اجماع به دو صورت قابل بررسی است.

 بر اساس عبارات فقها، دو اجماع قابل ادعاست: یک دسته درست است و ما نیز می پذیریم. یک دسته از اجماع قابل قبول نیست. اجماع اول، بر نفی مشروعیت جهاد ابتدایی است. یعنی در عصر غیبت حرام است و انجام دهنده آن مرتکب معصیت شده است. ما این اجماع را نمی پذیریم. چون مخالفان زیادی از اساطین قدماء و متاخرین وجود دارد که با وجود آنها، این اجماع قطعا منهدم می شود و اتفاق از بین می رود. مانند صریح فتوای شیخ مفید(ره) در «مقنعه». ابن فهمد و حلبی و نیز شیخ طوسی(ره) در کتاب «اقتصاد» همچنین عبارات سلار و دیگران همه یا قایل به وجوب جهاد ابتدایی در عصر غیبت هستند، یا به جواز قائل هستند. با وجود این دسته از آقایان، نمی توان پذیرفت که بر حامت جهاد ابتدایی در عصر غیبت اجماع وجود دارد.

اما اجماع دیگری است که قابل قبول است. اجماع علی نفی الوجوب دون الجواز است. یعنی جواز را نفی نمی کند. این به نظر به اثبات نزدیک تر است و ما مخالفی برای این اجماع نیافتیم مگر شیخ مفید(ره) در رساله «غیبت» و ابن فهد و حلبی(ره) که می توان کلامشان را حمل بر جواز کرد. اینان اصل حرمت را نفی می کنند.

مرحوم سبزواری(ره) در «کفایه الاحکام» به عدم مشروعیت و حرمت جهاد ابتدایی اشکال کرده است و فرموده: «و یشترط فی وجوب الجهاد وجود الإمام أو من نصبه على المشهور بین الأصحاب، و لعلّ مستنده أخبار لم تبلغ درجة الصحّة مع معارضتها بعموم الآیات. ففی الحکم به إشکال»[1]. یعنی کسانی که جهاد را به وجود امام شرط می دانند، مشهور است نه اجماع. چه بسا اخبار آن به صحت نرسد در عین اینکه با عموم آیات معارض است. بنابراین نمی توان حکم به عدم مشروعیت جهاد ابتدایی کرد.

محقق خویی(ره) نیز همین فرمایش سبزواری(ره) را در «منهاج الصالحین» بیان می کند: «ثم على تقدیر ثبوته فهو لا یکون کاشفا عن قول المعصوم علیه السّلام، لاحتمال أن یکون مدرکه الروایات الآتیة فلا یکون تعبدیّا».[2] یعنی با فرض ثبوت اجماع بر حرمت یا اشتراط وجود امام(ع)، کاشف از قول معصوم نیست چون احتمال دارد مدرک این اجماع روایاتی باشد که خواهد آمد. اجماع محتمل المدرکی است و این اجماع حجت نیست، چون باید مدراک را دنبال کنیم.

بنابراین در این بحث دو اجماع داریم: اجماع بر حرمت، که ثابت نیست. اجماع بر نفی وجوب، که بعید نیست ثابت باشد و قائل به جواز می شویم.

اما فرمایش مرحوم سبزواری(ره) و مرحوم خوئی(ره) که می گویند اجماع مدرکی یا محتمل المدرکی است، را بررسی می کنیم. آنچه نزد محققین اصولی ثابت است، اینکه از موهنات اجماع این است که مستند به مدرک شرعی یا احتمال مدرکی باشد. چون کاشف از قول معصوم نیست. چون به جای کشف از قول معصوم، کشف از تمام بودن مدرک است. یعنی آقایان در مورد آن مدرک اجتهاد کردند. و ما باید آن مدارک را بررسی کنیم. شاید برداشت ما متفاوت باشد. اگر مدرکش روایت بشیر دهان باشد، ما به گونه دیگری برداشت می کنیم. غایت امر بعد از بحث مدرک، می تواند موید اجماع باشد؛ نه اینکه آن را ثابت کند.  بنابراین باید مدرک را بررسی کنیم.

برداشت کلامی از فلسفه غیبت

بحث مهم این است که: یکی از موهنات اجماع در این بحث که اهمیتش کمتر از اجماع مدرکی نیست، تفسیر کلامی غیر صحیح در مورد فلسفه عصر غیبت است. شاید علت این اجماع که جهاد در عصر غیبت حرام است، برداشت اشتباهی باشد که از فلسفه غیبت داشته اند. تفسیر اشتباه شامل یک صغری و کبری است:  صغرایش این است که عصر غیبت، عصر تقیه است و تقیه برداشته نمی شود مگر با ظهور حضرت حجت. جهاد ابتدایی، نفی تقیه است. نسبت به امر به معروف و نهی از منکری که مستوجب جرح و قتل می شود، نیز همین گونه است. پس نمی توان مطابق منطق شیعه که تقیه در عصر غیبت است، قائل به جهاد شد. بر اساس این برداشت می گویند این اجماعی است و جهاد ابتدایی حرام است.

ما معتقدیم چنین نیست. فلسفه غیبت امر دیگری می تواند باشد. آنگونه که شیخ تقی الدین ابی صلاح حلبی در کتاب «تقریب المعارف» که با تحقیق آیت الله استادی، منتشر شده آمده، بر اساس فلسفه غیبت، ممکن است بگوییم: جهاد زمینه ساز ظهور حضرت حجت(ع) باشد «و لو لم مجاهده لم یظهر الحجه». بعضی از فقهای دیگر نیز همین سخن را گفته اند. شیخ مفید(ره) در رساله «غیبت» می فرماید: «ان الجهاد قائم بالنیابه فمتی وجد منهم قائما بذلک فهو فی سعه من الاستتار و الصموت و متی وجدهم قد اطبقوا علی ترکه و ظلوا عن الطریق فیما کلفوا من نقله ظهر لتولی ذلک بنفسه و لم یسعه اهمال القیام به» یعنی اگر شیعیانی پیدا شوند که جهاد کنند، حضرت داعی ندارد که غایب باشد. اما زمانی که همه شیعیان جهاد را ترک کنند و راه را گم کنند، ممکن است حضرت ظاهر شود و خود قیام به جهاد کند و دیگر نمی تواند ترک جهاد کند. شیخ مفید(ره) فتوا به وجوب به جهاد در عصر غیبت می دهد. فتوا به امر به معروف و نهی از منکر می دهد، حتی اگر منجر به جرح و قتل شود. چون در غیر این صورت دست حضرت برای ظهور بسته می شود.

خلاصه سخن ما این است که احتمال فتوای مشهور قدماء و عدم مشورعیت، مبتنی بر این فلسفه عصر غیبت است. علاوه بر احتمال مدرکی بودن. بنابراین نمی تواند تاییدی برای اجماع بر نفی مشروعیت جهاد ابتدایی در عصر غیبت باشد. ممکن است استناد به عقلیات و استحسانات و برداشت ناروایی که از عصر غیبت کرده اند، باشد.

فلسفه غیبت از نگاه مرحوم صاحب جواهر(ره)

از جمله مویدات علما بر برداشت غلط از عصر غیبت، تعبیر عجیب مرحوم صاحب جواهر(ره) است که روشن می شود برداشت کلامی ایشان و ارتکازات ذهنی شریفشان از عصر غیبت، در فتوای به نفی مشورعیت موثر بوده است. ایشان در بیان اجماعات منقول بر نفی مشرویعت جهاد در عصر غیبت می فرماید: «نعم لم یأذنوا لهم فی زمن الغیبة ببعض الأمور التی یعلمون عدم حاجتهم إلیها، کجهاد الدعوة المحتاج إلى سلطان و جیوش و أمراء و نحو ذلک مما یعلمون قصور الید فیها عن ذلک و نحوه و إلا لظهرت دولة الحق کما أومأ إلیه‌  الصادق علیه السلام بقوله: «لو أن لی عدد هذه الشویهات و کانت أربعین لخرجت»[3] یعنی: ائمه(ع) به شیعیان اجازه ندادند که در زمان غیبت به بعضی امور اقدام کنند چون می دانند شیعه در عصر غیبت محتاج این امور نمی شوند. مانند جهاد دعوت به خدا(ابتدایی) چون نیاز به حکومت و قدرت و ارتش و فرماندهان و ... دارد. که ائمه(ع) با علم غیب می دانند دست شیعه در این امور بسته است. و اگر شیعه قدرت پیدا کند و ارتش ها و فرماندهانی داشته باشد، دولت حق ظاهر می شود و خود حضرت تشریف می آورند. امام صادق(ع) نیز می فرماید: اگر به تعداد چهل نفر یار داشتم، خروج می کردم.

روشن می شود یکی از ارکان نظریه مرحوم صاحب جواهر(ره) که می گوید اجماع محصل و منقول هست، برداشت او از عصر غیبت است. چون این فقها مایوس بودند که روزی از روزها بشود که شیعه به قدرت مشروع برسد. کجاست مرحوم صاحب جواهر(ره) که ببییند مردم ایران توانستند قدرت پیدا کنند و در مقابل امریکا و اسراییل بایستند و ارتش و سپاه مقتدر داشته باشد. و هم فرماندهان منتظر ظهور حضرت بقیه الله که منتظر فرمان ولی فقیه هستند. که خود از منتظران حقیقی حضرت حجت است.

به نظرمان - آنگونه که ابی صلاح حلبی در «تقریب المعارف» در فلسفه غیبت ذکر کرده -، اینکه امام غیبت حضرت طولانی شده، چون برخی افراد خمس و زکات واجب خود را پرداخت نمی کنند. برخی شیعیان رباخواری می کنند. نسبت به واجبات نظامی، آموزش نظامی ندیده اند. آماده فداکاری در راه خدا نیستند. پس حضرزت چگونه ظهور کند؟ اینکه یاران 313 نفرند، منظور فرمانده  است نه سرباز؛ که تحت هر کدام از آن فرماندهان می توانند میلیون ها نفر را هدایت و رهبری کنند. لذا حضرت آقا در سال ها پیش فرمودند: این کسانی که در زمان ما در چارچوب دولت مشروع و نظام اسلامی حاضرند تلاش و فداکاری و جهاد کنند، و تحت این پرچم شهید شوند، همین افراد اگر امام زمان(ع) بیایند، زیر پرچم حضرتش حرکت می کنند و کسانی که اینطور نباشند، منتظر حقیقی امام زمان نیستند. مضمون فرمایش این بود.

این برداشت از غیبت بسیار متفاوت است. همانگونه که امام و انقلاب ایشان، نگاه به دین را تغییر داد که قبلا می گفتند «دین افیون توده هاست» و نیز نگاه به مساله ظهور و انتظار را دگرگون کرد، تاثیرش در بحث فقهی چیست؟ می گوییم این اجماعات آقایان بر حرمت جهاد، پیش زمینه کلامی دارد که به فهم و برداشت غیر صحیح در فلسفه غیبت بر می گردد.

بحثی پیرامون تقیه

تقیه نیز همین گونه است. فلسفه تقیه، حفظ دین است. اگر تقیه، باعث نابودی دین شود، قطعا برداشته می شود. روایات فراوانی دارد که در اصول مطرح شده است. روایات امر به معروف و نهی از منکر در مورد تقیه، تصریح می کند که تقیه سپر دفاعی و حافظ دین است. حال اگر باعث نابودی دین شود، قطعا برداشته می شود.

در وسائل الشیعه در «أَبْوَابُ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ وَ مَا یُنَاسِبُهُمَا» ، باب 33 می فرماید: « بَابُ تَحْرِیمِ تَسْمِیَةِ الْمَهْدِیِّ ع وَ سَائِرِ الْأَئِمَّةِ ع وَ ذِکْرِهِمْ وَقْتَ التَّقِیَّةِ وَ جَوَازِ ذَلِکَ مَعَ عَدَمِ الْخَوْفِ»[4]  اگر قدرت و نام امام زمان(ع) را بیاوری و بتوانی از ایشان دفاع کنی، تقیه برداشته شده است. تقیه متوقف بر قدرت است.

اما ابواب تقیه، « و بَابُ جَوَازِ التَّقِیَّةِ فِی إِظْهَارِ کَلِمَةِ الْکُفْرِ کَسَبِّ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ ع وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ عَدَمِ وُجُوبِ التَّقِیَّةِ فِی ذَلِکَ وَ إِنْ تَیَقَّنَ الْقَتْلَ»[5] یعنی حتی اگر بداند شته می شود، نباید اظهار برائت از ائمه کند چون باعث نابودی دین می شود. اما نسبت به حفظ ظاهر ایرادی ندارد و می تواند تقیه کند.

همچنین «بَابُ وُجُوبِ طَاعَةِ السُّلْطَانِ لِلتَّقِیَّةِ» ، نیز «بَابُ وُجُوبِ عِشْرَةِ الْعَامَّةِ بِالتَّقِیَّةِ» و « بَابُ وُجُوبِ التَّقِیَّةِ فِی کُلِّ ضَرُورَةٍ بِقَدْرِهَا وَ تَحْرِیمِ التَّقِیَّةِ مَعَ عَدَمِهَا وَ حُکْمِ التَّقِیَّةِ فِی شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مَسْحِ الْخُفَّیْنِ وَ مُتْعَةِ الْحَجِّ» و مخصوصا روایاتی که در «بَابُ وُجُوبِ التَّقِیَّةِ مَعَ الْخَوْفِ إِلَى خُرُوجِ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع»[6] آمده باید خوب تحلیل شود.

خلاصه اینکه هدف تقیه، حفظ است. به مفسده نگاه می کنیم. گاه مفسده ناشی از عدم تقیه، شخصی است و تقیه جا دارد. گاه مفسده باعث ضرر به اسلام و مسلمین در زمانها و مکانها است، تقیه جای ندارد و برداشته شده است. مانند سیره سید الشهداء(ع) که اگر تقیه می کرد و بیعت ظاهری می کرد، اسلام از نابود می شد. لذا حضرت امام(ره) تقیه را برداشت، آنجایی که دین در معرض خطر بود و فرمود «بلغ ما بلغ».[7]

تقیه در جایی که کیان اسلام از بین برود، جایز نیست. لذا امام نیز فتوا داد که تقیه برداشته شده است.

بحث ما، توسعه اسلام نیست، اصل اسلام است. بحث ما درباره این است که اگر بتوانیم کارهایی انجام دهیم که ظهور حضرت را نزدیک کند، باید انجام دهیم یا خیر؟ مثلا کسب قدرت که گفتیم واجب است و تحت عنوان «جهاد التمکین لاقامه الدین» بحث کردیم.  اگر تقیه مانع ظهور حضرت شود، آیا باز هم واجب است؟ البته تعیین و تشخیص مصداق آن با ولی امر مسلمین است.

به هر حال روایاتی خوانده بودیم که خداوند از مومن و جامعه و ملت ضعیف کراهت دارد و تحصیل قدرت واجب است. جهاد ابتدایی، در مسیر تحصیل قدرت است. جمهوری اسلامی تشکیل شد، اما با این وضعیت برای ظهور کافی نیست. قدرت، موانعی دارد که باید ازاله شود.

جمع بندی بحث اجماع

جمع بندی این است: اجماع بر عدم مشروعیت و حرمت جهاد در عصر غیبت، ثابت نیست. بلکه اگر کسی بگوید، لا خلاف یا اتفاق است، این هم ثابت نیست چون از قدماء و متاخرین مخالفینی وجود دارد. همچنین این اجماع مدرکی است و شهرت فتوایی نیز فایده ندارد. شهرت فتوایی بر دو قسم است: شهرتی که ریشه در تلقی اصحاب از بیان ائمه(ع) دارد. و شهرتی که ریشه در عقلیات و استحسانات و اسکات خصم و تلقی خاص از حکمت غیبت باشد، که حجت نیست.

بنابراین قول به عدم مشروعیت از حیث دلیل اجماع ، تمام نیست.

دلیل دوم، روایات و اخبار منع از جهاد ابتدایی در عصر غیبت بود. عمده روایت اول مرحوم کلینی(ره) است که فقط ذکر می کنیم و بحثش در جلسه آینده می آید. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیُّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ أَنِّی قُلْتُ لَکَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْمَفْرُوضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلَ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ فَقُلْتَ لِی هُوَ کَذَلِکَ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ کَذَلِکَ هُوَ کَذَلِکَ »( الکافی، ج5 ، ص23)بشیر دهان به امام صادق(ع) می گوید: شما در خواب دیدم که به من فرمودید قتال با غیر امام واجب الاطاعه، حرام است مانند میته و خون و گوشت خوک. در خواب فرمودید: بله درست است. یعنی قتال جایز نیست. امام در قبال این خواب فرمود: این درست است این درست است.

ظاهر روایت این است که جهاد در عصر غیبت حرام است مگر با وجود امام مفترض الطاعه. مرحوم خوئی(ره) و دیگران پاسخ هایی سندی و دلالی به این روایت دارند که انشاء الله ذکر می کنیم.

پایان جلسه هفتاد و دوم

***

 


[1] . کفایة الأحکام؛ ج‌1، ص: 368.

[2] . منهاج الصالحین (للخوئی)؛ ج‌1، ص: 364.

[3] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 397.

[4] . وسائل‏الشیعة، ج 16، ص 237.

[5] . وسائل‏الشیعة ج : 16 ص : 225.

[6] . وسایل الشیعه، ج 16.

[7] . بخشی از نامه حضرت امام به علماء چنین است: اینان با شعار «شاه دوستى» به مقدسات مذهبى اهانت مى‏کنند. «شاه دوستى» یعنى غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاه دوستى» یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏هاى اسلام و محو آثار اسلامیت؛ «شاه دوستى» یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت‏. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب «وَ لو بَلَغَ مَا بَلَغَ» ؛ صحیفه امام،  ج‏1، ص 178.

120/907/د

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۲:۰۶
طلوع افتاب
۰۶:۲۳:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۰۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۵۴