vasael.ir

کد خبر: ۸۱۵۷
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۹ - 21 April 2018
آیت الله مبلغی / 77

فقه الاجتماع| نظریّات اصولی حوزه اجتهاد را به واقعیّات اجتماعی نزدیک‌تر می‌کند

وسائل ـ آیت الله مبلغی ضرروت گام برداشتن حوزه اجتهاد به سمت نظریّات اصولی گفت: ما قبول داریم ممکن است در استنباط حکم از خداوند به خطاء برویم، لذا باید مبحثی تحت عنوان کارکرد حکم در اصول گشوده شود و چون این مباحث در اصول مطرح نشده‌اند، عالم اجتهاد با واقعیّت‌های اجتماعی فاصله گرفته است.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله احمد مبلغی، صبح چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1396 در جلسه هفتاد و هفتم درس خارج فقه الاجتماع که در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی برگزار شد، طرح مباحث مربوط به نظریّات اصولی را در مسیر کاربردی شدن اصول فقه، امری لازم دانست و گفت: برای اینکه واقعیّات اجتماعی و کارکرد اصول نسبت به واقعیّات اجتماعی مغفول نماند باید به نظریات اصولی بهاء داده شود و امروز متأسفانه به علّت فاصله‌ای که با نظریّات اصولی داریم، واقعیّت‌های اجتماعی تحت‌الشعاع قرار گرفته‌اند.

عضو مجلس خبرگان رهبری در تبیین وجه تسمیه نظریه اصولی گفت: هر چند ماهیّت نظریه اصولی یک توصیف کلامی است امّا چون نظریات حول مسائلی می‌چرخند که یا در علم کلام مورد توجّه قرار نگرفته و اگر هم قرار گرفته از این زاویه‌ای که اصول به آن نیازمند است مورد توجّه قرار نگرفته است به آن‌ها نظریه اصولی گفته می‌شود.

وی علوم مختلف اسلامی را از حیث زیرساخت و مبنا با علم کلام مرتبط دانست و عنوان داشت: موضوع کلام خداوند و فعل خداوند است که اصولی بالأصاله کاری به آن ندارد بلکه در صدد این است که انسان سرگشته حیران به دنبال کشف حکم خدا را یاری‌رسانی کند و قواعدی به دستش دهد که از سرگشتگی درآید، امّا از آنجا که ایجاد این قواعد به صورت دقیق و علمی متوقّف بر فهم جعل و مجعول است، لذا اصولی به شکل منطقی و دقیق ناچاراً باید مباحث زیرساختی و زیربنایی کلام را نسبت به فعل خدا که موضوع علم کلام است داشته باشد. این نکته نه تنها در نظریات اصولی بلکه در نظریه‌پردازی در همه علوم دیگر اسلامی مانند جامعه‌شناسی اسلامی قابل تطبیق است.

استاد درس خارج حوزه علمیّه قم، جهت ترویج پرداختن به مباحث نظریات اصولی، به ارائه راه‌کار پرداخت و بیان داشت: برای گسترش نظریه‌های اصولی سه راه‌کار وجود دارد: 1. پرداختن کرسی‌های درس خارج و سطح به نظریات اصولی و قرار دادن آن به عنوان نقطه شروع علم اصول؛ 2. در صورتی عدم توفیق در راه‌کار اول، ایجاد کرسی‌های جداگانه‌ای که به صورت مستقلّ نظریات اصولی در آن‌ها مطرح شود. 3. در صورت عدم توفیق در راه‌کارهای قبلی؛ تمرکز حوزه پژوهش بر مباحث نظریات اصولی.

وی سپس به فوائد بحث از نظریات اصولی در علم اصول اشاره کرد و گفت: کوتاه شدن اصول، منطقی شدن ساختار، از بین رفتن سردرگمی‌ها، نظریه‌ای شدن نقدها و اساسی شدن نگاه‌ها در مباحث اصولی از فوائد بحث از نظریات اصولی در کرسی‌ها حوزه است.

رئیس مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی حوزه علمیه قم در ادامه برخی از نظریّات اصولی موجود در اصول فقه سنّتی را از میان مباحث دیگر آن استخراج کرد و در برشماری آن‌ها گفت: تمام نظریاتی که حول نهاد حکم و متعلّقات آن در اصول مطرح شده‌اند را می‌توان از نظریات اصولی به حساب آورد نظیر نظریة الجعل فی وعاء الإعتبار، نظریة اعتباریة الحکم، نظریة تبدّل الموضوع، نظریة کون کلام الله علی اساس نوع کلام البشری، نظریه الوصول التنزیلی و ...

 

متن تقریر:

آیت الله مبلغی در جلسه گذشته به تعریف نظریه اصولی و ارتباط آن با توصیفات کلام‌شناختی پرداخت و گفت: نظریه اصولی عبارت است از توصیف کلام‌شناختی از مقولات پایه‌ای و مهم، خطاب الهی و مراحل ماقبل آن، چیستی رابطه انسان با خداوند و رابطه آن با عذاب الهی و حدود آن به گونه‌ای که منتهی به شکل‌گیری یک یا چند قاعده اصولی گردد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مؤلفه‌های تعریف نظریه اصولی این بود که نظریه اصولی یک توصیف کلام‌شناختی است. نه تنها در اصول بلکه در هر علم دیگری هم مثل فقه اگر نظریه‌ای مطرح می‌شود آن هم کلامی است چون ما در نظریه شریعت را توصیف می‌کنیم و شریعت چون فعل خداست پس قهراً کلامی خواهد بود.

ما یک نظریه فقهی نیز داریم که کلامی نیست ولی اصل نظریه فقهی کلامی است کما اینکه نظریه اصولی هم کلامی است.

ما اگر به نظریات اصولی، نظریه کلامی هم نگوییم در واقع کلامی است چون نظریه کارکرد وصف دارد و این وصف نیز چون به یک نحوی با خدا مربوط می‌شود کلام خواهد شد.

 

وجه تسمیه نظریه اصولی

سؤال اینجاست که اگر نظریات در فقه و در اصول کلامی هستند، پس چرا به آن‌ها نظریه اصولی می‌گویند؟ دلیلش این است که این نظریات حول مسائلی می‌چرخند که یا در خود علم کلام مورد توجّه قرار نگرفته و اگر هم قرار گرفته از این زاویه‌ای که اصول به آن نیازمند است مورد توجّه قرار نگرفته است و یا اگر هم در کلام مطرح شده رنگ و بوی اصولی ندارد و گزاره‌های اصولی در آن‌ها رعایت نشده.

اصولی این احساس نیاز را در علم اصول متوجّه خود دیده که به یک زیرساخت‌هایی از ماهیّت کلام نیازمند است و اگر این زیرساخت‌ها بهره‌مند نشود قادر به ایجاد قواعد در علم اصول نیست لذا با یک توصیف کلام‌شناختی گزاره‌های اصولی را در نظر گرفته و نظریه‌ای ایجاد کرده که او را در ایجاد قواعد اصولی یاری کند.

 

ارتباط اصول فقه با کلام

وقتی بحث از توصیف کلام‌شناختی به میان می‌آید، سؤالی که مطرح است این است که اصول چه ارتباطی با کلام دارد؟ در پاسخ می‌توان گفت: اصول به دنبال تمهید قواعد استنباط احکام به عنوان یک کارکرد است، و آن‌طور که از این کارکرد برمی‌آید نقطه اساسی در آن حکم خداوند است.

حکم خداوند وقتی پس از استنباط به دست ما می‌رسد فقه است، وقتی در لوح محفوظ قرار دارد شریعت است و وقتی نسبت آن با خدا ملحوظ می‌شود جعل است؛ وقتی پای جعل به میان می‌آید فعل خدا مطرح می‌شود و در این هنگام بحث از این فعل (جعل) در علم کلام باید صورت بگیرد. پس ما باید قبل از استنباط حکم خود حکم را بشناسیم تا بتوانیم قواعدی را تمهید کنیم و این قواعد دست فقیه برسد تا بتواند به استنباط بپردازد.

همچنین نهاد دیگری که در کارکرد اصول مورد توجه قرار گرفته، نهاد مجعول است؛ مجعول نیز عملیّة جعل الله است، باز بحث ما در محیط پیرامون آن در علم کلام صورت می‌گیرد. لذا می‌توان گفت: از آنجا که نقطه محوری در اصول، حکم است (سواء علی مستوی الجعل او المجعول هذا الجعل) و حکم مربوط به خداست، بحث از آن کلامی خواهد شد.

 

علم کلام؛ زیرساختی مستحکم برای علم اصول و علم فقه

اصولی بالأصاله کاری به فعل خداوند ندارد بلکه در صدد این است که انسان سرگشته حیران به دنبال کشف حکم خدا را یاری‌رسانی کند و قواعدی به دستش دهد که از سرگشتگی درآید، امّا از آنجا که ایجاد این قواعد به صورت دقیق و علمی متوقّف بر فهم جعل و مجعول است، لذا اصولی به شکل منطقی و دقیق ناچاراً باید مباحث زیرساختی و زیربنایی کلام را نسبت به فعل خدا داشته باشد و نقطه شروع کارش را از یک زیربنای مستحکم آغاز کند که اتّخاذ این مبنا را نظریه اصولی می‌گویند.

این مباحث ماهیت شان با قواعد اصولی متفاوت است و قواعد اصولی به صورت متأخر از این مباحث آورده می‌شوند.

این نکته نیز باید مورد توجه قرار بگیرد که نه تنها در علم اصول فقه بلکه در همه علوم اسلامی مانند جامعه‌شناسی اسلامی نیز نظریات بر پایه توصیف کلام‌شناختی مطرح می‌شوند و لذا همه این علوم زیرساخت شان را از کلام می‌گیرند، هر چند ممکن است در علم کلام ادبیات اختصاصی نسبت به آن علوم وجود نداشته باشد.

 

ضرورت توصیف نظریات اصولی شکل‌گرفته

یک بحثی است با موضوع توصیف نظریات اصولی شکل‌گرفته و ارائه تصویری از این نظریات که ورود در این بحث کاربرد بسیاری دارد. چون بحث حول نظریه اصولی با این عنوان خاص سابقه زیادی ندارد و اگر کسی بتواند با مراجعه به کلام اصولیون نظریّات آن‌ها را استخراج کند، کار مهمی انجام داده است.

در کتب قدیم و حتی کتب جدید جغرافیایی برای این بحث وجود ندارد و این نقیصه کار را برای مستخرِج دشوار می‌کند.

 

لزوم شروع مباحث سطح و خارج اصول فقه از نظریات اصولی

این نکته را نیز باید مورد توجه قرار دهیم که بخشی از مواطن شکل‌گیری نظریات اصولی فعال نشده و اگر نظریات اصولی به عنوان یک دانش در نظر گرفته شود، فضای خوبی در این باب گشوده می‌شود.

اینکه طلبه بعد از بیست، سی سال اصول خواندن احساس می‌کند که فایده خاصّی برای او حاصل نشده، دلیلش این است که در فضای اصولی سنتی تلمّذ کرده و قاعده‌مند و بر طبق مراحل نظریه اصولی گام برنداشته است و برای اینکه چنین حسّی در طلبه ایجاد نشود راهش این است که ما در اصول (چه در سطح و چه در خارج) مباحث را از نظریات اصولی شروع کنیم؛ ذیل هر نظریه ده فرع اصولی قرار دارد و گاهی اوقات ممکن است موارد جدیدی نیز کشف شود که بحث از اینها در اصول هم کاربردی است و هم باعث می‏شود که طلبه پس از گذراندن این مسیر دچار سردرگمی نشود.

و راهش این است که ما در اصول (چه در سطح و چه در خارج) مباحث را از نظریات اصولی شروع کنیم، ذیل هر نظریه ده فرع اصولی قرار دارد و گاهی اوقات ممکن است موارد جدیدی نیز کشف شود که بحث از این‌ها در اصول هم کاربردی است و هم باعث می‌شود که طلبه پس از گذراندن این مسیر دچار سردرگمی نشود.

مثلاً بحث از نظریه خطابات قانونی امام یا نظریه انحلال خطاب آقای خویی یک بحثی نیست که پس از اتمام فصل مربوطه دیگر کاری به آن نداشته باشیم، بلکه به عنوان یک روح در کلّ اصول فقه ساری است و کاربرد آن در مباحث ترتّب و ... قابل انکار نیست.

یا دو نظریه حق الطاعة شهید صدر و قبح عقاب بلابیان اگر بحث از آن‌ها در حوزه باب شود، طلبه مجهّز به اندیشه‌ای می‌شود که در جایجای اصول می‌تواند از آن استفاده کند.

همچنین نظریه وعائیّت اعتبار امام خمینی که در مقابلش نظریه اعتبار حکم آقای خویی است و همچنین نظریات دیگر لازم است که شناسایی شود.

نکته قابل توجه این است که اگر در همین اصول فعلی بازنگری صورت گیرد بیش از بیست نظریه در اصول فقه کنونی وجود دارد و نیاز به ساختن اصول فقه جدید نیست و آنچه مورد نیاز است اولاً دریافت نظریات اصولی از لابلای مباحث مطرح شده در علم اصول است و ثانیاً اولویّت‌بندی مباحث اصول به صورت منطقی به طوری که بحث از نظریّات اصولی در صدر قرار بگیرند.

راه‌کار دیگر این است که اصول فقه به روش سنّتی را ادامه دهیم امّا در دروس جداگانه به بحث پیرامون نظریّات بپرازیم تا این مباحث مغفول نماند و پس از خیساندن ذهن و آمادگی کامل وارد علم اصول فقه بشویم.

حتّی اگر در نظام آموزشی نیز نظریّات مورد غقلت قرار گرفتند و حوزه رغبتی به ورود در این حیطه نداشت لازم است که پژوهش‌ها به این سمت بروند که می‌تواند خدمت بزرگی به علم قلمداد شود.

 

فوائد بحث از نظریات اصولی در علم اصول

فوائد طرح مباحث مربوط به نظریه در اصول به شرح ذیل است:

  1. اصول کوتاه‌تر می‌شود.
  2. ساختار منطقی می‌شود.
  3. اصول با معناتر می‌شود.
  4. در اصول احساس سردرگمی از بین می‌رود.
  5. نقدها نظریه‌ای می‌شود.
  6. نگاه‌ها اساسی‌تر می‌شوند.
  7. مباحثی هستند که ذیل نظریات هستند ولی در اصول کنونی وجود ندارد که با ترویج نظریات اصولی این مباحث نیز مطرح می‌گردندو

 

برخی از نظریّات اصولی موجود در اصول فقه سنّتی

علی ای حال ما یک حکم داریم که محور مباحث اصول است و پیرامون این حکم محورهایی قابل گشودن است مثل حقیقة الحکم (جعل و مجعول) که در آن دو نظریه وجود دارد، یکی نظریه جعل فی وعاء الإعتبار و یکی هم نظریه اعتباریة الحکم. همچنین مباحث دیگری در اصول وجود دارد که حول حکم می‌چرخد و حکم موطنی است در اصول فقه برای نظریه‌پردازی.

یکی دیگر از محورهای بحث حول حکم، بحث از موضوع حکم است که در اصول خیلی به آن توجّه نشده (به جز موارد اندکی مثل کلمات محقّق اصفهانی نکته مهمی در این باره وجود ندارد) و اگر بحث را ما حول نظریّات اصولی مطرح کنیم می‌توان این مباحث را نیز بسط و گسترش داد. نظریه تبدّل موضوع که امام خمینی آورده‌اند با در نظر گرفتن توصیفات کلامی پیرامون گزاره‌هایی است که در اصول به آن‌ها نیاز داریم.

مبادئ الحکم، خطابات الهی، خاستگاه‌های دیگری است برای نظریه‌پردازی که لازم است از لابلای مباحث اصولی شناسایی شوند و به طور مستقّل حول آن‌ها بحث و گفتگو صورت گیرد.

نظریة کون کلام الله علی اساس نوع کلام البشری در اصول مطرح است که این نظریه به بحث از خطابات الهی برمی‌گردد.

بحث از مخاطب و لزوم نظریه‌پردازی در آن نیز از مباحث مطرح شده در علم اصول است که می‌توان با دقّت در کلام اصولیون به آن مباحث مطلع شد.

یکی دیگر از مباحث پیرامون حکم بحث از «وصول الحکم الینا» است که حول این نظریه قواعد و نظریات بسیاری وجود دارد، مثل نظریه الوصول التنزیلی که نظریه‌ای مربوط به محقق اصفهانی است و نظریه التّنجز الحکم، نظریه التصویب و نظریه التخطئه، نظریه واسطیة العقل (رسول باطنی) فی الوصول، که همه این نظریات به نظریه وصول الحکم بازگشت دارد.

 

راه‌کارهای کاربردی شدن اصول نسبت به واقعیت‌های اجتماعی

مسئله دیگر فاعلیّت حکم و کارکرد حکم است و با توجه به اینکه ما قبول داریم ممکن است در استنباط حکم از خداوند به خطاء برویم و همچنین اذعان داریم که ممکن است حکم به ما واصل شده باشد و ممکن است این وصول صورت نگرفته باشد، جای آن دارد که مبحثی تحت عنوان کارکرد حکم در اصول گشوده شود و به این مباحث بپردازد. یا اینکه حکم در صورت وصول به ما چه کارکردی دارد و آیا توانسته است در جوامع بشری تأثیرگذار باشد؟ این‌ها مباحثی هستند که به علّت فاصله‌ای که عالم اجتهاد با آن‌ها گرفته تأثیر آن بر واقعیّت‌های اجتماعی را تحت‌الشعاع قرار داده است.

 

تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵