به گزارش وسائل، دوشنبه 96/7/22 جلسه درس مبادی فقه سیاسی، حجتالاسلام رضائیان در حرم مطهر معصومه(س) برگزار شد که خلاصه و متن آن در ذیل تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
خلاصه مباحث:
آیا همان طور که قاعده خاص برای ابواب خاص داریم، نیازمند این هستیم یا امکان این هست که اصول خاصی برای ساحتهای مختلف فقه داشته باشیم، مثلا اصول فقه سیاسی داشته باشیم یا اصول فقه محیط زیست؟
اگر بخواهیم اصول فقه داشته باشیم آیا نیاز هست که به فقه نگاهی کنیم و خود فقه را تعریف کنیم، برای نگاه به فقه که خواست شارع هست باید ببینیم ساحتهای فقه در عرصه هستی چگونه است و گستره فقه تا کجاست و وسعت فقه چه چیزهایی را شامل میشود، وقتی رسیدیم به ساحتهای فقه و گستره فقه را بیان کردیم، آن موقع اصول فقه هم روشن میشود؛ دو رویکرد کلی مولویت و مکلفیت بود که در جلسه قبل هم بیان شد.
اصل بحث:
آیا همان طور که قاعده خاص برای ابواب خاص داریم، نیازمند این هستیم یا امکان این هست که اصول خاصی برای ساحتهای مختلف فقه داشته باشیم مثلا اصول فقه سیاسی داشته باشیم یا اصول فقه محیط زیست؟
آیا ممکن است دقت خاص و زیادی به خرج دهیم، تا ابزار را کشف کنیم که اگر به خطابات خاصی برخورد کردیم، بگوییم این نوع از خطابات ناظر به فقه سیاسی است و مربوط به شؤون اخلاقی صرف نیستند، آیا همچین دقتی میتواند کشف کند؟ ما فعلا در مرحله امکان سنجی هستیم نه لزوما، اگر چه در برخی موارد انسان به وقوعش هم اذعان میکند.
فعلا ما این سؤال را با این سبک متداول پیش می بریم، فقط با یک تحلیل اضافی، با همان روشی که اصولیون پیش رفتند ببینیم آنها چکار کردهاند، در عین انجام این کار این سؤال را هم مطرح میکنیم که آیا در ابوابی که پیش میرویم این دقت هست یا نیست.
رسیدیم به اینجا که اگر بخواهیم اصول فقه داشته باشیم، آیا نیاز هست که به فقه نگاهی کنیم و خود فقه را تعریف کنیم، برای نگاه به فقه که خواست شارع هست باید ببینیم ساحتهای فقه در عرصه هستی چگونه است و گستره فقه تا کجاست و وسعت فقه چه چیزهایی را شامل می شود؛ وقتی رسیدیم به ساحتهای فقه و گستره فقه را بیان کردیم، آن موقع اصول فقه هم روشن میشود.
دو رویکرد را بیان کردیم؛ در مورد ساحتها این پرسش را مطرح کردیم که این ساحتها با رویکرد عقلی اینگونه میتواند مطرح شود که انسان از نگاه مکلف خواستی دارد، به عنوان کمال و حب به ذات و عقلش در عرصه زندگی ناقص است؛ چرا که زندگی پیچیدگیهای دارد که امکان به علم رسیدن به سهولت ربای او فراهم نمیشود، مثلا تأثیرات کرات پیرامون زمین بر رفتار زمینیان که قبل توهمی بوده است.
ولی امروز به آن اذعان می شود، اینها را انسان نمیتواند کشف کند، از طرفی میخواهد به کمال برسد و خدایی که خالق مطلق است، به خاطر رحمت و علم مطلقش، اگر ساحتهای زندگی را به انسان در قالب یک برنامه مدون معرفی نکند، نقض غرض حاصل شده است.
رویکرد اول
خدا هم میخواهد انسان به کمال برسد و اگر خدا ساحتها مشخص و معین نکند این انسان به کمال نمیرسد و نقض غرض میشود؛ لذا این ساحتها تقریبا همه زندگی انسان را پوشش میدهند، خصوصا وقتی به معاد ضمیمه می شود، وقتی بخواهیم اثر یک فعل سنجیده شود، باید با کل زمانی که بناست انسان اثر آن فعل را درک کند، سنجیده شود.
کل زمانهم این دنیاست و هم آن دنیاست؛ لذا عقلا در 4 سال زندگی خود در این دنیا 400 سال زندگی خود در منطقه دیگر را تضمین می کنند، هر رفتاری که انسان در این دنیا انجام دهد اثر آن را در زندگی بینهایت خود میبیند، هر چقدر این عمل کوچک باشد «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره» این ذره اثر بی نهایت دارد.
یک جهت و یک کنایه بر آن است که اگر عملی یک ذره اثر داشته باشد در حساب و کتاب حاضر می شود، مهم این است که ذره دارای اثر زیاد است، چون ذره بی نهایت می شود اثر بی نهایت میشود؛ هر عملی که انسان انجام میدهد، جای این سؤال دارد که چه اثری در زندگی اخروی من دارد، لذا برای هر فعل از خداوند و شریعت تعیین تکلیف میخواهد و درست است که یک قسم از اعمال مباح است.
اما مهم است که من بدانم این عمل حتی مباح چه اثری در زندگی اخروی من دارد و این ضرورت یعنی من نیاز به سؤال از شریعت دارم، بعضی دنبال این هستند که بحث تحکیم و تحکم را مطرح کنند و شریعت را همه اش تحکیم و تحکم بدانند؛ در حالی که این نیاز خود بشر است.
به خاطر محتملی که گفتیم فقهی که بهره میبریم به خاطر نیاز ماست، فقه به ما نیاز ندارد؛ در تمام ساحتهای زندگی من این سؤال وجود دارد، هر چند در برخی از جاها خود شارع حکم به ترخیص کرده است و اگر من کاری انجام میدهم، به خاطر این است که شارع اجازه داده است.
اما نگاه دوم از جهت حق مولویت و شارع مقدس؛ همه ساحتها را اگر نگاه مولا که صاحب شریعت است نگاه کنیم، آیا او صاحب حق است یا نیست، قاعدتا چون مالک هم هست، صاحب هم هست.
او که خالق است، انسان را به صورت مختار و دارای اراده آفریده است و صاحب شعور، نسبت دو حق به انسان و حق خالقیت حداوند با هم چگونه است، هم خداوند صاحب انسان است و هم انسان از خودش اختیار دارد نتیجه اش انتخاب و گزینش یک ساحت است؛ با این فرض نسبت دو اختیار چه می شود؟ حق خداوند یا حق انسان، چه مقدار از ساحت ها را پوشش می دهد؟ فروضی اینجا مطرح است.
ما جنبه سلبی این را که بیان می کنیم خیلی برای خلاف این نظر به خلاف این نکته تمسک کرده اند و میگویند خداوند انسان را صاحب اختیار آفریده و انسان اختیار و حق دارد و شما به چه حقی اختیار انسان را زیر سؤال میبری؟
ما هنوز در ساحت شناسی هستیم؛ یعنی ما الان اگر بگوییم در این ساحت به این دلیل شارع مقدس خودش دخالت نمیکند، به این معنی که برای این مسأله در شرع حکمی نداریم؛ یعنی اصلا برای آن اصولی هم نداریم.
اما اگر گفتیم این ساحت عقلاست و وقتی در شریعت این ساحت بود، در مرحله بعد این سؤال را مطرح میکنیم که آیا این ساحت خصوصیت خاصی دارد که در این ابزار دخالت کند یا خیر؟ یعنی ابزار شکل جدیدی به خودش می گیرد؟
آیا اگر ما مثلا در مورد خطابات قانونیه یک چیزی را فهمیدیم، مثل اینکه در مورد یک پدر بچه هایش بدانند که بابا وقتی با این لحن صحبت می کند، آیا وقتی در فضای مهمانی صحبتی کند باز هم به صورت جدی صحبت می کند یا غیر جدی است؟
مثل جریان تقیه امکان ندارد، امام با این خصوصیات گفته باشد؟ نه، با ابزار خودمان باید از قبل بفهمیم که امام ممکن است، در شرایط خاصی بنابر ضرورت یکی از نزدیکان به طور کل طرد کند و این را به عنوان یک اصل باید از قبل بفهمیم.
آیا در خصوصیات دین و فقه سیاست اگر امام بخواهد صحبت کند و این ساحت جزء شریعت باشد که انسان باید از شریعت بگیرد، آیا آنجا نباید این را از قبل مشحص کنیم که امام نمیتواند لحن فردی داشته باشد؛ حتما باید لحن جمعی داشته باشد.
چون در اصول فقه حکومت موضوع را موضوع خاص می گیریم، مثلا مکلف باید عام مجموعی باشد؛ لذا خصوصیت خاص میشود، البته در فرض و امکان هستیم، نه اینکه وقتی وارد شدیم، لزوما چنین چیزی هست، نه اینطوری نیست؛ صلواتی عنایت بفرمایید./907/م