به گزارش وسائل، دوشنبه 96/7/22 جلسه درس مبادی فقه سیاسی، حجتالاسلام رضائیان در حرم مطهر معصومه(س) برگزار شد که خلاصه و متن آن در ذیل تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
خلاصه مباحث:
باید ساحتهای مختلف فقه را بررسی کنیم؛ چرا که برخی ساحتها اقتضائات خاص خودش را دارد، پیچیدگیهای زندگی بشر ناتوانی بیشتر عقل را ثابت میکند و این نقص در تمام ساحتها مشاهده میشود.
سؤال: آیا ما باید به عقل خودمان جواب بدهیم؟
سؤال: اصلا چرا انسان باید نیاز به تکلیف و شریعت داشته باشد؟
در همه حیطههای زندگی انسان باید از شریعت و فقه سؤال شود، از باب محتمل حتی از فعل مباح هم سؤال کنیم، چون محتمل و اثر آن خیلی بالاست و در نگاه اخروی که بینهایت است، خیلی مهم است.
اصل بحث:
نیاز به واکاوی فقه
تا اینجا رسیدیم که اگر ما بخواهیم در اصول، بخواهیم فضای نظریه پردازی و اجتهادی را پیگیری کنیم، خصوصا در اصول فقه مضاف باید فقه را درست واکاوی کنیم، بنا شد در مورد این سؤال تأمل کنیم که ساحتهای فقه کجاست و این ساحتهای فقه چه کمکی به ما می کند.
ما میخواهیم اصول فقه را واکاوی کنیم، شاید در برخی ساحتها اقتضای خاصی داشته باشد، باید ببینیم در این ساحت هست یا خیر؟ و ببینیم که فقه در چه ساحتی بناست اظهار نظر کند با توجه به تقسیمی که در مورد آن صحبت کردیم یک وقت به شارع و حق اطاعت او نگاه میکنیم و یک وقت در مورد مکلف صحبت میکنیم، یک وقت هم در مورد محتوای پیام صحبت میکنیم.
در اینجا ساحت به معنای حیطهای است که در آن حکم صادر میشود و اینکه مصالح و مفاسد واقعیه در چه ساحتی مطرح می شود.
سؤال: آیا ما باید به عقل خودمان جواب بدهیم؟
جواب: نه به منابع چهارگانه مراجعه میکنیم، ما اینجا یک آمر داریم و یک مکلف و یک مکلف به؛ با کدام ابزار و از کدام جهت وارد میشویم، ما از منبع عقل وارد میشویم و دنبال تکلیف مکلف و امور مربوط به او میگردیم؛ سؤال اساسی ما این بود که گستره فقه تا کجا بود و فقه نسبت به چه چیزی حکم صادر میکند؟
سؤال: اصلا چرا انسان باید نیاز به تکلیف و شریعت داشته باشد؟
جواب: سؤال ابتدایی و اساسی است، این را از دریچههای مختلفی میتوان جواب داد، ما از بعد اصلی و مشترکش نگاه میکنیم که این انسان در فضای انسان شناسی ما دارای اختیار است و به خاطر حب ذات، نیازمند به افعال اختیاری است، تا این ذات را به کمال برساند.
این عمل اختیاری از دو حال خارج نیست یا میداند یا نمیداند و هر کدام حدودی دارد با نگاه عقلی اگر بخواهیم پیش برویم، عقل خودش اذعان میکند که خیلی از چیزها را نمیداند پیشرفت علوم شاهد بر این مدعاست، پیشرفت به معنای اینکه آنچه که قبلا حاصل شده ناقص است و الا پیشرفت معنا ندارد.
مقدمه دوم: بستر زندگی انسان در حوزه فردی و اجتماعی دارای اقتضائات و پیچیدگیهایی است که این مطلب بر نقص بیشتر علم انسان می افزاید؛ لذا وظیفه علم سنگینتر میشود، بعضی از مقدمات در اینجا محذوف است؛ اما پیشینیان اذعان دارند که انسان برای رسیدن به کمال نیاز به یک علم برتر دارد که آن شریعت خداوندی است، همه کمال طلبند؛ ولی برخی مسیر را اشتباهی میروند.
سؤال: آیا نقص علم در ساحت خاصی در زندگی انسان قرار دارد یا گستره او تمام زندگی انسان را تحت پوشش قرار میدهد؟
جواب: انسان هزار سال پیش که زندگی می کرد، آیا نباید میدانست که این مسائل را باید چگونه رفع و رجوع کند؟ هزار سال بعد فهمید این سؤال که آیا منوط به یک ساحت خاصی است، دلیل می خواهد؛ چون به شهادت وجدان آن چیزی که در زندگی انسان نمود داشته است، عدم علم کافی برای پاسخ به این سؤالات است، خصوصا وقتی میخواهیم اثر یک فعل را در عالم هستی ببینیم.
آیا نشستن من با حرکات کرات نسبتی دارد؟ آیا جذر و مد کرات آسمانی بر روی فعل من اثری دارد؟ این احتمال پاسخ می خواهد؛ ولی ما فعلا در صدد پاسخ به این سؤال نیستیم ما فقط می خواهیم بدانیم، آیا عقل و علم من جواب این سؤالات را می داند یا خیر؟
در ساحت اول در ساحت عقل، در تحلیل شرایط و در جزئیات نیازمند است نیاز او برای حیات و کمال ضرورت دارد، این نیاز من ضروری است؛ چون که حب به ذات من ضروری است.
آیا عوامل متعدد در زندگی فردی و اجتماعی من اثر دارد؛ آیا عقل به تنهایی میتواند کشف کند یا خیر؟
اعتراف دانشمندان علوم طبیعی
خود دانشمندان علوم تجربی اذعان دارند که عقل نمیتواند کاشف همه علوم باشد؛ ارتباط عالم هستی با زندگی چگونه است، آیا علم توانسته است این را کشف کند؛ دانشمندان بزرگ مثل بوعلی در آن زمان که این مسائل کشف نشده بود، چکار میکردند؟
این احتمال هست که بعدیهای ما بگویند قبلیها اشتباه میکردهاند، واکسنی که از برخی بیماریها جلوگیری میکند، گاها انسان را مبتلا به بیماری دیگری میکند؛ راه حل چیست؟
تنها یک راه حل دارد، باید ببینم خالق هستی چه می گوید، او می داند که چه ساخته است و لوازم و نتایج را خوب می داند؛ علی الخصوص اگر به معاد ضمیمه کنیم، امر تمام می شود؛ اگر به ما بگویند چهار سال در این منطقه زندگی میکنی و چهار صد سال میخواهی بروی قطب جنوب، عقل حکم می کند چطوری باید زندگی کنم که در قلب قطب در سرمای آنجا اذیت نشوم.
عقل سؤال می کند آنجا چه چیزی به درد می خورد و من باید چکار کنم؟ تا آماده آنجا باشم، عقلا همه سؤال می کنند اقتضائات منطقه جدید چیست؟ چه لوازمی نیاز دارد چه کارهایی انجام دهم، در فضای زندگی ما که مقدمه زندگی معاد است، زندگی را چگونه شکل بدهم که بقاء بینهایتم دچار مشکل نشود؛ مطلقا علوم تجربی نمیتواند جواب بدهد، چون علوم تجربی باید اثر فعل را ببیند و دیدن معاد در دنیا ممکن نیست و اثر اخروی اعمال در اینجا دیده نمیشود و عقل هم نمیتواند جواب بدهد.
اینجا چون محتمل خیلی مهم است، معامله ربوی باشد یا نباشد، در زندگی اخروی تأثیر دارد؛ احتمال ضعیف باشد مهم نیست، اما اگر یک اپسیلون هم اثر داشته باشد، در بی نهایت زیاد می شود، محتمل زیاد احتمال کم را نادیده میگیرد. نه عقل و نه علم به تنهایی نمیتوانند پاسخ دهند، اینجاست که احساس نیاز به فقه و شریعت پیدا می شود.
در همه حیطههای زندگی انسان باید از شریعت و فقه سؤال شود، از باب محتمل حتی از فعل مباح هم سؤال کنیم؛ چون محتمل و اثر آن خیلی بالاست و در نگاه اخروی که بینهایت است، خیلی مهم است.
سؤال: آیا هر یک از ساحتها میتواند اقتضای خاصی داشته باشد که این ساحت را از ساحت دیگر جدا کند؟ اگر ساحتها را از نگاه شارع و واضع نگاه کنیم، چطور استدلال کنیم؛ اینجا مجال بالفعل میشود، شما باید از پیش فرضهای نانوشته اصول هم استفاده کنید./907/م