vasael.ir

کد خبر: ۶۸۸۴
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۷ - 03 May 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 59

جهاد| وجوب نبرد با بغات به منظور حفظ انسجام و اتحاد حکومت اسلامی

وسائل- بنابر دلالت ادله عام و خاص موجود در این زمینه جنگ با بُغات، قبل از دعوت به صلح و تلاش برای صلح، جایز نیست. همانگونه که در جهاد بر علیه مشرکین، دعوت به اسلام شرط قطعی بود، در این مورد نیز شرط جهاد بر علیه بغات، دعوت به صلح و تلاش برای صلح است.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در پنجاه و هفتمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ یکشنبه دهم بهمن ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی جهاد به منظور حفظ حکومت اسلامی به تبیین ابعاد و احکام جهاد ضد بغات پرداخت.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: در کنار لزوم تلاش و جهاد به منظور حفاظت از دین اسلام و برقراری حکومت اسلامی، جهاد در زمانی که حکومتی بر اساس دین اسلام شکل گرفته است نیز واجب است. ادله لزوم حفاظت از حکومت اسلامی در کنار ادله جهاد دفاعی این وجوب را اثبات می کنند.

 

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد الحفاظ علی الدول الاسلامیه

جهاد بغات - 1

بحث درباره وجوب جهاد برای بقای دولت اسلامی بعد از تشکیل دولت اسلامی است. در جلسه قبل میان ادله وجوب حفظ نظام و ادله جهاد برای حفظ نظام تفکیک قائل شدیم و بیان شد که چرا حفظ نظام، جهاد محسوب می شود.

 یکی از فروعات این بحث، جهاد بغات است. اصلا فلسفه جهاد بغات، حفظ نظام اسلامی است. بغی بر علیه امام مسلمین یا دولت اسلامی یا امت اسلامی یا انسجام و وحدت اسلام و مسلمین، همه از آیات و روایات فراوانی استفاده می شود.

آیه جهاد بغات

      عمده در بحث جهاد بغات، این آیه شریفه است که برخی فقها از جمله مرحوم صاحب جواهر(ره) معتقدند این آیه ارتباطی به بحث جهاد بغی ندارد. اما چون در روایات نیز وارد شده و عنوان بغی در آیه آمده، باید درمورد آیه صحبت کنیم. شاید بتوان از آیه شریفه چند قاعده فقهی نیز استفاده کرد. آیه شریفه می فرماید: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ».[1]

      در این آیه از قتل و جنگ داخلی در جامعه اسلامی نهی می کند. قرآن شریف در آیات زیادی، قتل و کشتن انسان بی گناه را به مثابه کشتن تمام انسان ها دانسته است. مانند آیه شریفه که می فرماید: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ»[2] حال اگر در درون جامعه اقتتال و کشت و کشتار داخلی راه بیفتد، بنابر آیه سوره حجرات، ممنوع است. مانند آتشی که شعله ور می شود و همه باید تلاش کنند تا آتش را خاموش کنند. اگر این آتش ادامه یابد، دامنه وسیعی را می سوزاند. قرآن شریف تلاش می کند ریشه های کشت و کشتار داخلی در میان امت اسلامی را از بین ببرد.

     بنابر آیه شریفه سوره حجرات، اولا اعلام کرده است که مسلمانان برادرند. ثانیا کینه و حسد و غیبت و ظلم و تهمت و امثال آن را ممنوع دانسته است. ثالثا همه را به وحدت دعوت کرده است. رابعا برای حفظ جامعه اسلامی، خداوند دولت معین کرده و در راس آن امام قرار داده است. احکامی نیز جعل نموده تا وحدت عمومی حفظ شود.

      حالا علیرغم همه این موارد، اگر ظلمی اتفاق بیفتد و حقی از بین برود، وظیفه حاکم اسلامی است که از طریق محاکم و قوه قضاییه یا تظلم مظلوم نزد حاکم، احقاق حق و احیای عدل کند. اگر در جامعه اسلامی که در راس آن دولت اسلامی وجود دارد، اقتتال اتفاق افتد، بنابر آیه شریفه حفظ امنیت جامعه اسلامی و نظم درونی جامعه واحب است. لذا می فرماید: ««وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» اول باید صلح ایجاد شود تا ریشه اختلاف معلوم شود و بین جریانات صلح ایجاد شود. حال اگر صلح ایجاد نشد و یک دسته تجاوز کند و کشتار را ادامه دهد، آیه می فرماید: «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏». یعنی جنگ بر علیه این گروه ظالم واجب است تا اینکه گروه باغی به امر خدا برگردد. یعنی وحدت و انسجام و برادری ایحاد و از فتنه پرهیز شود. این حکم «قاتلوا» لسانش مانند این آیه است: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَة».[3] تا کجا این قتال ادامه یابد: «حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا».

      محل بحث این است که «قاتلوا» اطلاق دارد و شامل دو فئه مقاتله که حکومتی نباشند، و شامل بغی بر علیه حکومت و امام و مسلمین و احکام اسلام و در زمان ما مقاومت اسلامی می شود. لسان آیه شریفه، شامل دولت ها، ملت ها و جامعه اسلامی بدون حد و حصر می شود. لذا در زمان ما «حزب الله» و «مقاومت اسلامی» وجود دارند که بر علیه رژیم صهیونیستی جنگ می کنند. داعشی ها می جنگند که پل مقاومت را بزنند و جلوی جنگ با رژیم صهیونیستی را بگیرند. این داعشی و تکفیری ها همان «فئه باغیه» هستند. حکم چیست: «فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ».

احکام آیه شریفه

از این آیه شریفه با این توضیحات، ممکن است مجموعه ای از احکام نیز به دست بیاید.

     حکم اول: از «فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏» استفاده می شود که ظاهر در وجوب قتال اهل بغی بعد از اعلام بغی است. بعد از ظلم و بغی، قتال واجب است. یعنی ظلمی که در درون جامعه اتفاق افتاده باید از بین برود. اصلاح، جنبه پیشگیری دارد. وجوب برادری و وحدت، حرمت حسد و کینه داخلی، وجوب اطاعت از امام مسلمین، حرمت قتل، وجوب حفظ امنیت و... همه همان پیشگیری است. اگر علیرغم همه این موارد جنگی در گرفت، حکم قتال است.

      حکم دوم: از آیه شریفه استفاده می شود که بعد از اقتتال درونی، صلح آغاز شود: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما». در زمان ما وقتی فتنه 88 شروع شد، به اصلاح دعوت شدند. بلکه رهبری حتی ستادهای انتخاباتی را دعوت کرد و گفت حرفتان را بزنید. در سیره امیرالمومنین(ع) نیز آمده است: «إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِی وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِکُم‏»[4] یعنی من صبر می کنم تا زمانی که جامعه اسلامی دچار اختلاف و فروپاشی درونی نشود.

     بنابراین حکم وجوب قتال و وجوب صلاح از آیه به دست می آید.

     حکم سوم: جنگ با بُغات، قبل از دعوت به صلح و تلاش برای صلح، جایز نیست. چگونه در جهاد بر علیه مشرکین، شرط بود که دعوت به اسلام صورت بگیرد؟ اینجا نیز شرط جهاد بر علیه بغات، دعوت به صلح و تلاش برای صلح است. سیره امیرالمومنین(ع) با خوارج نهروان نیز همین بود. به قدری پیک فرستاد و صحبت کرد، که بیش از یازده هزار نفر برگردانده شدند. یعنی شبهات باید حل شود. یا در بحث ناکثین، حضرت با زبیر و طلحه بحث کرد. حتی زبیر را تا حدودی پشیمان کرد و پیشگویی رسول اکرم(ص) را یادآوری کرد که روزی می آید که منکر علی(ع) می شوی و این همان روز است. زبیر پیشمان شد اما پسرش عبد الله او را برگرداند. دیگران نیز او را تحریک کردند. اعتزال کرد و در خانه یک تمیمی نشست. همان لشکریان جمل نه یاران حضرت، وارد خانه شدند و او را کشتند. یا در جنگ صفین نیز سه ماه حضرت با معاویه نامه نگاری کرد. بنابراین دعوت به صلح تا جایی که یاس از صلح حاصل شود، واجب است.

      علت اینکه آیه شریفه اول دعوت به صلح را بیان می کند، به این دلیل است که اقتتال بین مومنین حرام است. علت دوم اینکه هر گروه از باغی و غیر باغی، مدعی حقیقت اند. بغات شبهه دارند و باید شبهه شان برطرف شود. امروزه می گویند بصیرت افزایی کنید. به این دو دلیل، صلح بر قتل مقدم شده است.

     ممکن است سوال شود که چرا آیه از واژه مومنین استفاده کرده است. بغات که مومن نیستند؟

     پاسخ این است که یا این بغات قبل از بغی مومن بودند و بغد از بغی از ایمان خارج شدند. همان گونه که ابن زهره و سید مرتضی دعا می کنند که این به لسان حال قبل از بغی است. ممکن است گفته شود، اینطور نیست و لسان آیه مانند «کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَریقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ لَکارِهُونَ»[5] یعنی اینها مومن واقعی نبودند و منافق بودند : «یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ».[6]

     در «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» نیز مومن به معنای مسلمان است. یعنی اصل پیامبر را قبول دارند. درون جامعه اسلامی هستند و این منافات ندارد که بعد از بغی، اینان کافر شده باشند. معمولا آیات قرآن، به مسلمین نیز مومنین می گوید و همه آیاتی که می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا» ایمان واقعی نیست. در جایی می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِه‏».[7]

     اجماع بین طایفه و علمای مذهب این است که بغات، یعنی خوارج نهروان، کافرند.

جنگ داخلی موجب اخلال در امنیت جامعه اسلامی و از بین رفتن وحدت درونی است و این مساله باعث تضعیف دولت و امام مسلمین است. لذا اقدام آنان باعث تضعیف نظام اسلامی است.

     حکم چهارم: اینکه خدواند می فرماید: «فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا»، «فائت» یعنی «رَجَعَت». یعنی «زوال الشبهه» و رجوع به حق یا زوال فسوق و عصیان. اینکه به اطاعت از دولت اسلامی برگردند. اینکه می فرماید «فان فائت» نه اینکه طائفه ای تسلیم طائفه دوم شود؛ بلکه صلح را دولت اسلامی ایجاد می کند. یعنی «فائت الی الدوله الاسلامی».

     حال چرا اصلحوا را به دولت بر می گردانیم؟ جواب این است آیات خطابات اجتماعی قرآن که به ظاهر به عموم مردم است، اجرایش با دولت اسلامی است. مثلا می فرماید :«وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»[8] یا می فرماید: «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی‏ فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة»[9] یا می فرماید: « وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ».[10]

     بنابراین در «فان فائت» یعنی شبهه شان نسبت به دولت حل می شود. جنگ اولی با طائفه است اما ناامنی ایجاد کردن در داخل، در نهایت باعث تضعیف دولت و اخلال به امنیت عمومی است. دولت نمی تواند بی تفاوت باشد. نظم عمومی از وظایف ذاتی دولت هاست و دولت نباید به کدخدا واگذار کند. وگرنه دولت در دولت می شود.

     بنابراین «فان فائت» دو معنا دارد: زوال شبهه، زوال فسوق و عصیان.

     حکم پنجم: بغی کننده، مسئول آثار بغی است. بغی ظلم و تجاوز و خروج از حق است. اما اگر بنابر آیه شریفه به امر الله برگردد، آثار بغی که قتال که با بغات است، از بین می رود و قتال جایز نیست. اما آثار وضعی بغی، به خودی خود باقی است. مثلا ممکن است در اثر بغی، انسان کشته شود که باید قصاص شود. یا به اموال دیگران تجاوز کرده که باید جبران شود. می فرماید: « فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ». در مورد فتنه 88، یا فتنه گران توبه می کنند و افائه به امر الله می کنند که دیگر جنگ با آنان جایز نیست. حال یا آدم کشته و مالی از بین رفته و اموال عمومی خسارت وارد شده، باید جبران کنند. اگر این کارها را نکرده، قتال با او جایز نیست چون افائه الی امر الله کرده و می تواند زندگی خود را بگذراند.

      «فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا». امر به عدل و قسط، اقتضا می کند این حق الناس و حق عمومی اگر توسط فئه باغیه تضییع شده، باید جبران شود. فقط قتال جایز نیست.

ادامه در جلسه بعد.

پایان جلسه پنجاه و نهم

***

 


[1] . حجرات/ 9 و 10.

[2] . مائده /32.

[3] . بقره/ 193 – انفال / 39.

[4] . نهج البلاغه، خطبه 169.

[5] . انفال / 5.

[6] . انفال / 6.

[7] . نساء/ 136.

[8] . مائده/ 38.

[9] . نور/2.

[10] . بقره / 190.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

مقرر: هادی قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵