شرکت «اسلامیه اصفهان» زیر نظر آقا نجفی اصفهانی همان حاجآقا نورالله اصفهانی، در سال ۱۳۱۶ یا ۱۳۱۷ قمری، راه اندازی میشود. سهامداران بزرگی از تجار ایرانی را وارد گود میکنند. [نخست] شرکت اقتصادی راه اندازی میکنند، [سپس] اساسنامه[ای] برایش مینویسند و در مواد این اساسنامه، تصریح میکنند که «این شرکت به منظور قطع ید اقتصادی استعمار دارد راه اندازی میشود و برای استقلال اقتصادی جامعه اسلامی دارد راه اندازی میشود.»
[علما با این کار] شور ناشی از شعور و خودآگاهی تاریخی اقتصادی، راه میاندازند. شما ببینید حدود چهل مرجع و مجتهد در پی تاسیس این شرکت اقتصادی، دربارهی استفاده از اجناس این شرکت اقتصادی فتوا دادند. در طول تاریخ، ما هیچ شرکت اقتصادی [دیگری] نداریم که چهل فتوای اجتهادی پشتش قرار بگیرد. از مراجع عظام تقلید گرفته [تا سایر مجتهدین و علما]. شما ببینید مرحوم آخوند خراسانی، برای مظفر الدین شاه، درباره این شرکت، نامه مینویسد و میفرماید: «آقای شاه! منِ مرجع، خودم را ملتزم کردهام که از پارچههای این شرکت استفاده کنم. چه خوب است که شما شاه [کشور] و خدم و حشمتان و آدمها و وزرایتان نیز، ملتزم بشوید از اجناس این شرکت استفاده بکنید؛ تا مردم نیز از این لباس و پارچهی تولید شده و بومی استفاده بکنند و وابسته به فضای خارجی نشوند.»
[از طرف دیگر] هشت مرجع محلی، یک بیانیهی مشترکی صادر میکنند ودر آن مینویسند که «ما علمای بلاد [شهرها]، متعهد میشویم که از اجناس این شرکت استفاده کنیم. ما علما متعهد میشویم خطبهی عقد مردمی که از اجناس این شرکت استفاده نمیکنند را نخوانیم، نماز میت بر آنها نخوانیم، دعوت آنها را قبول نکنیم، به منزلمان آنها را دعوت نکنیم.»
ببینید هشت مرجع تقلید، یک بیانیهی مشترکی میدهند و پای این حرفها را امضا میکنند. شور ناشی از خودآگاهی تاریخ اقتصادی، که در پی این اتفاقات ایجاد میشود، خیلی زیاد است. اوایل که این شرکت اسلامیه نمیتوانسته به اندازهی کافی پارچه تولید کند و [تولیدش] کم بوده، برای شهرستانها، مثلا، یک طاقه پارچه میفرستادند. [در شهرها]، برخورد نمادین میشده است با این طاقهی پارچه. [برای نمونه] در کاشان، در بوشهر، در شیراز [و …] نمونههای ثبت شدهی تاریخی داریم که وقتی یک طاقهی پارچه از این شرکت فرستادند، مجتهد کاشان، مجتهد شیراز، مجتهد بوشهر، دهها هزار [نفر از] مردم را، چند کیلومتر بیرون شهر آوردند به استقبال این طاقهی پارچه. بعد این طاقهی پارچه را بردند توی مسجد جامع شهر. [در آنجا] عالم شهر، مجتهد شهر، سخنرانی کرده و برای مردم توضیح داده است که چرا ما باید از کرباس خودمان استفاده کنیم، از پارچهی بومی خودمان استفاده کنیم و نه از بیگانه. [چون مقدار] پارچهها کم بوده، بعد از سخنرانی به صورت تبرکی و نمادین، این طاقه پارچه را قطعه قطعه میکردند و به هر نفری یک تکه، به صورت تبرک، میدادند. شما این حرکت را مقایسه کنید با زمان ما! مقام معظم رهبری، چند بار فرمودهاند [و] بحث «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردهاند. بحث استفاده از کالای داخلی را، حمایت از تولید داخلی را مطرح کردهاند. [خوب] چند مرجع تقلید و مجتهد ما آمدند بیانیهی مشترک دادهاند و گفتهاند: «ما متعهد میشویم که [حداقل] در سفرههایی که [در] بیتمان راه میاندازیم، از نوشابهای که تابلو [و] مارک اسرائیلی دارد، استفاده نکنیم؟ میخواهم بگویم: «قدر بدانیم حرکتی را که فرض کنید علمای ما [در] زمان قاجار راه انداختند و الان از زاویه و تراث آن حرکت، برای آسیب شناسی زمانهی خودمان، استفاده کنیم، برای نقد زمانمان [استفاده کنیم]. [مساله این است که] یک آقایی آمدهاند وسط میدان و مراجع عظام تقلید ما – مستقیما این نقد را به خود مراجع عظام تقلید وارد میکنم – تا چه اندازه سینه سپر کردهاند، راه افتادهاند داخل شهرها برای زمین نماندن [این] حرف آقا؛ [تا] مردم از زبان مراجع بشنوند که مردم از لباسهای خودتان استفاده کنید، از کالاهای خودتان استفاده کنید؟ با [وجود] اینکه ممکن است در مقایسه با کالاهای بیگانه کیفیت پایینتری داشته باشد. [تا بگویند] مملکت ما در شرایطی است که جا دارد از این کالا استفاده کنیم [تا] روی پای خودمان بمانیم؟ خوب این کار را نکردند و قطعا تاریخ روزی بزرگواران را نقد خواهد زد. کما اینکه در زمان حیاتشان [نیز]، امثال حقیر، داریم نقد میزنیم. [البته] روی تراث تاریخی مرجعیت شیعه ایستادهایم و نقد میزنیم. یعنی خارج از قاعده نقد نمیزنیم. ما یک تراثی داریم، یک تجربهی تاریخی داریم.
در هر حال هر چند کم، اما نهضتهایی از جنس، مثلا فرض کنید، نهضت اقتصادی شرکت اسلامیه و شرافت و اینها داریم./908/241/ح
منبع: فتوح اندیشه