به گزارش خبرنگار وسائل، نشست علمی « آینده ایران در افق تحولات روش شناسی فقه» پنج شنبه 2 مهر 97 با حضور آیت الله احمد مبلغی در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان ایشان را میخوانید:
تحول در زاویههای دید
بعد از انقلاب اسلامی تحول عظیمی در حوزههای مختلف اتفاق افتاده است. این تحول، چشماندازی را برای انقلاب در حوزه فقه و فقاهت به تصویر کشیده است. در بستر این تحول می توان آیندهای را برای ایران اسلامی به تصویر کشید و رقم زد.
یکی از این تحولات، تحول در حوزه فقه می باشد. فقه از حیث نظری و عملی حضوری مهم در این عرصه داشته است. ما باید یک نگاه رو به جلو داشته باشیم. این نگاه جنبه بالقوه دارد اگر خوب مدیریت شود و اقتضائات آن خوب تحلیل بشود می تواند آینده خوبی را برای ما رقم بزند. این تحول اساسی ذوابعاد بوده است. این تحول به دو دسته کلی و اساسی تقسیم می شود. تحول در نگرش و تحول در دانش و یا تحول دانشی.
در مورد تحول نگرشی، نگرشهای بسیاری پدید آمده است، ما از این تحولهای نگرشی به زاویه دید تعبیری کنیم که این زاویههای دید به چگونگی استنباط شما و نوع حکم و فتوا از این استنباط جهت داده و بر آن تاثیر می گذارند. و این زوایه دید اگر با حالت خودآگاهانه باشد تاثیر بیشتری می گذارد و نیز اگر از پیش بررسی علمی شده باشد زاویه دید به صورت کلانتر، گسترده تر، تاثیرگذارتر و تعیین کننده تر بر روی استنباط تاثیر می گذارد. زاویه دید به شما عینک می دهد که مسائل را با دید خاصی نگاه کنید.
زاویه دید باید عالمانه باشد و عالمانه انتخاب بشود که اگر عالمانه انتخاب بشود در مسیری می افتید که این زاویه دید از شما می خواهد. زاویه دید امر لامحال است، هر چند برخی نقش آن را انکار می کنند ولی چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه آگاهانه و چه ناآگانه زاویه دید بر سرنوشت استنباط اثر می گذارد. زاویههای دید قابل بررسی و تمییز هستند و هم چنین قابل نقد و گزینش هم هستند.
زاویههای دید به صنفها و انواع مختلفی تقسیم می شوند. برخی کلامی ، برخی اخلاقی، برخی فردی، برخی اجتماعی، برخی فلسفی ـ کلامی، برخی سیاسی، برخی غیر سیاسی، برخی تمدنی، برخی غیر تمدنی و برخی اجتماعی هستند. حوزه علمیه به این بخش کمتر پرداخته است اگر چیزی تاثیر دارد باید حساسیت داشت و به آن بیشتر پرداخت.
سوال ما این است که آیا این زوایههای دید بعد از انقلاب اسلامی دچار تحولات و تغییراتی شده است یا خیر؟ جواب این است که بله، تغییراتی در این زاویههای دید به وجود آمده است ولی بحثهای دقیق علمی و اجتهادی در آنها صورت نگرفته است. همه امید ما به این زاویههای دید است.
امید است در دهه پنجم انقلاب به این زاویههای دید پرداخته شود. باید نگاه رصدکنندهای نسبت به این زاویههای دید داشته باشیم. پیشنهاد و طرح زاویه دید اجتماعی( به عنوان اولین نوع از زوایه دید) به جای زاویه دید فردی بسیار می تواند راهگشا باشد. زاویه دید فردی در تجربه قبل از انقلاب در موارد بسیاری وجود داشت و تا حدودی حاکم بود. اما بعد از انقلاب به سمت جامعه آمدیم و نگاه فقه معطوف به مسائل اجتماعی شد و این در اندیشه و نگاه ما در طرح های اولیه دیده می شود.
حوزه، تاثیراتی بر این زاویههای دید داشته است حرکتهایی را داشته است. آثاری از خود بروز و ظهور داده است. نسل جدید و نسل فرهیخته و نیز نسل مواجهه تر با مسائل اجتماعی اصرار دارد که استنباط ما نباید از زاویه و دید فردی مطرح شود و خاستگاه فردی داشته باشد و این یک تحول بزرگ است ولی کافی نیست. این یک تحول نگرشی است. یک جهان بینی فقهی ما را به اینجا رسانده است. در استنباط فقهی زاویه دید اجتماعی داشتن مهم است.
دومین زاویه دید، زاویه دید حکومتی در مطالعات اسلامی است. اولین کسی که به صورت قدرتمند و فراگیر و با ادبیات پایه ای و اساسی به این مطلب پرداخت حضرت امام(ره) بود. ولی هنوز این زاویه دید مشخصات و مختصات آن به خوبی مشخص نشده است. این زاویه دید حتی چگونگی مواجهه آن با مسائل فقهی در یک بحث ابتدایی حوزوی هم مطرح نشده است. مقام معظم رهبری هم با ادبیات و چارچوب دیگری این بحث را مطرح کردهاند. در حوزه هم این زاویه دید در دست اقدام قرار گرفته است.
زوایه دید سوم، زاویه دید تمدنی است. البته نا با آن قوت دو زاویه دید قبل. زاویه دید تمدنی، توصیف و تشریح و تصور آن بحث سختی است. این که این زوایه دید چه سوالات را مطرح می سازد و چه تحولی با خود دارد ،چه جنب و جوشی دارد و ایجاد می کند و اینکه چه خطاهایی را پر می کند و نیز این که چه ترکیبی را برخی از تعالیم دینی مطرح می کند.
چهارمین زاویه دید، زاویه دید امت اندیش است. پروژه کلان قرآن، امت اندیشی است چراکه معنا ندارد پیامبر امتی را بنا کند و فقه آن امت به جان امت بیافتد. خیلیها چون این زاویه دید را ندارند فتواهایی می دهند که نتیجه آن تفرقه و تشتت است. شریعت موحد است و مفرق نیست. دین خدا امت واحد می سازد. باید به امت اندیشی فقهی توجه بشود و الا هر مذهبی خروجی، تولید و توزیع تعصب، تفرقه و شکاف را در پی خواهد داشت.
در چنین شرایطی خواست قرآن تحقق پیدا نمی کند و در مقابل خواست بداندیشان تحقق پیدا می کند. تمدن اسلامی در ظرف اسلامی تحقق پیدا می کند نه فقط در ظرف شیعه. بدون امت اندیشی نمی توان تمدن اسلامی را مطرح کرد.
زوایه دید پنجم اخلاقی اندیشی است و بحث بسیاری می خواهد. در لایه لایه شریعت اخلاق گنجانده شده است. اخلاق با شریعت و ایمان ارتباط مستقیم دارد.شریعت تفصیل دهنده اخلاق وبیان کننده طرق اخلاقی در جامعه است. اخلاق هم هدف فقه است و هم جوهر بسیاری از آموزههای فقهی است. محقق اردبیلی یک فقیه اخلاقی است و به شکل متمایز و کاملا متفاوت و آشکار و برجسته فتوای او متفاوت از دیگران است.
این بحث مربوط به تحول تحول نگرشی بود. ادبیات مربوط به زاویههای دید در حالت ضعف به سر می برند. باید صورتهای مختلف این دیدگاهها مورد بررسی دقیق قرار بگیرد تا جایگاه آنها در استنباط مشخص بشود. با تعامل ضعیف نمی توان فقه عظیم اسلامی را به اجتماع پیچیده و پرمساله امروزی وارد کرد.
لزوم توجه بیشتر به تحول دانشی
در بحث تحول دانشی هم، چند دسته از دانشها مشمول این تحول شدند یعنی این تحول دانشی در سه دسته از دانشها ظهور و بروز کرد. این تحلیل به این شکل تا حالا ارائه نشده است. ما سه دانش در این فرآیند تحول دانشی در حوزه مشاهده می کنیم: دانشهای حامل روش، دانشهای واجد روش و دانشهای منتهی به روش.
مقصود از دسته اول دانشهایی است که وظیفه این دانشها تولید روش است و عناصر روش را حمل می کنند. برای مثال می توان فلسفه فقه را نام برد که در حوزه بعد از انقلاب و بعد از فقه صورت گرفته است.
فلسفه فقه که بعد از خود علم فقه و بعد از انقلاب درحوزه علمیه شکل گرفته است ازدو نظر حامل روش است و اساسا یک قسمت از آن فهم روش است. دومین عرصه ای که در حوزه دانشهای حامل روش صورت گرفته است پرداختن به مطالعات و تاملات فلسفی است که خروجی آن دستیابی به روشهای فقهی است و به طور کلی روش شناسی بخشی از بخشهای فلسفه فقه است و اساسا کار ما در فلسفه فقه روششناسی است.
فقیه در سایه مباحث فقهی به تاملات فلسفی دست می زند که نوعا خروجی روشی دارند. مثلا فتوای یک فقیه با نگاه فلسفی و افکار پیشینی او و نیز ذهنیتهای کلامی و سیاسی او مورد بررسی قرار می گیرد و او از این خواستگاهها حرکت می کند.
اما دانشهای که واجد روش هستند خود بخشی از فقه هستند مثل رشتههای تخصصی که از دل فقه بیرون آمده اند و چون یک رشته تخصصی هستند روش و شیوه دارند. این رشتهها دردرون فقه مطرح می شوند وبخشی از فقه هستند برخلاف فلسفه فقه که خارج از فقه مطرح می شود. فقه در حوزه تخصصی در جامعه موثر وکارآمد می شود. و می توان گفت اقدام ضروری برای قرار دادن فقه در یک نقطه فعال، پاسخگو و همیشه حاضر، تخصصی شدن فقه است.
هر فقه تخصصی یک روش دارد ولی این روش تباین کلی با روش فقه رایج ندارد. هر رشته تخصی فقه یک مشترکاتی با فقه عام دارد و نیز یک ویژگیهای کاملا مختص به خود دارد.
تحول دانشی سوم مربوط به دانشهایی است که منتهی به روش می شود برای این قسمت می توان تاریخ علم را نام برد که همیشه از قدیم بوده است البته به شکل صورت بندی ادوار است و به شکل دقیق و فنی نیست. در مورد تاریخ فقه، ما در سایه تاریخ فقه به اندیشهها و معیارهایی دست پیدا می کنیم که قابلیت قرار گرفتن در جایگاه عناصر استنباطی را دارد.
تز مرحوم بروجردی این بود که اقدمین دارای کتب خاصی بوده اند، و حاصل آن این بود که مرحوم بروجردی در روش استنباط اجماع را با نگاه خاصی و با خروجی خاصی گنجانده است. به همین دلی مطالعات تاریخی می تواند حامل عناصر مفید و ارزشمندی باشد. در این تحول دانشی حوزه علمیه قم، دقیق تر و قوی تر عمل کرده است هر چند آنچه اتفاق افتاده است ثلث راه هم نمی باشد و می توان تاثیرگذارتر بود.
به طور کلی دانشهای حامل و تولید کننده روش یا تاسیسی هستند مثل فلسفله فقه و یا موجود و تکمیلی هستند مثل اصول فقه. در اصول فقه بعد از انقلاب قواعدی کشف شده است که قدرت روش استنباط را ارتقا بخشیده مثل تبدل موضوع، به همین دلیل تبدل موضوع در اصول فقه جای می گیرد و ماهیت اصولی دارد.
بحثی پیرامون آینده
اگر حوزه علمیه مقدسه قم که امید شیعه و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است مدیریتی روش مند و عالمانه را به انجام برساند و گذشته پر از تحولات متنوع و منتشر را در یک تحلیل دقیق، شناسایی کند و یک برنامه ریزی مناسب و هدفمند بر اساس این اطلاعات داشته باشد می تواند مشکلات جامعه را حل کند و برای آینده نیز متناسب با سرعت تحولات برنامه داشته باشد.
فقه اگر دچار توقف در بخشی از فعالیت های خودش بشود این توقف در قانون و جامعه تاثیر می گذارد و جامعه دچار اختلال می شود ولی اگر این مدیریت انجام شود در آینده ما از حیث تمدنی و پاسخگویی به نیازهای حکومت و سیاسی و نیز برخورداری از بینش اجتماعی و تمدنی و ارتباط با جوامع دیگر در یک وضع بسیار عالی قرار می گیریم و«لتکونوا شهداء علی الناس» خواهیم بود.
وقتی ما در درون امت روابط بهتری داشته باشیم وامتی قوی را تشکیل بدهیم و وحدت امت را خلق کنیم بر تمام مشکلات پیروز خواهیم شد. زمان امام رضا(ع) امت را در معنای اوسع خود بین شیعه و سنی تعریف کرد. ما هم در عین نظام ولایت فقیه می توانیم یک نظم و نظام و یک ارتباط پویا و فعالی را تحت عنوان این نظام داشته باشیم./200/241/ح