vasael.ir

کد خبر: ۷۲۳۵
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۳ - 24 December 2017
فقه الاقتصاد /استاد غرویان /جلسه 11 و 12

بحث از مالکیت حقیقی ثمره ای در اقتصاد ندارد

وسائل _ ما مالکیت معنوی داریم مثل طرح ابتکاری که کسی می کشد و یا طرح های مجازی در فضای مجازی و یا حق تالیف کتاب و... که این ها مالکیت معنوی هستند. آیا این را می شود این را از بحث های مبتنی بر مالکیت حقیقی بدانیم؟ و بعد بگوییم که مالکیت حقیقی ثمره دارد؟ من خلاصه بگویم که هیچ ثمره ای ندارد!

به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل حجت الاسلام محسن غرویان در جلسات یازدهم و دوازدهم درس گفتار ربا که در تاریخ 15 و 16 مهر ماه 1396  برگزار شد مقصود از مالکیت در اسلام و جایگاه آن در عدالت را مورد بررسی قرار داد.
حجةالاسلام غرویان در ابتدا خاطرنشان کرد: مفهوم عدالت بر کل اقتصاد اسلامی حاکم است ، اما مصداق عدالت مهم است که چیست.حتی در کشورهای غربی نیز این مساله هست که برخی می گویند عدالت بر نفی حاکمیت فردی است و برخی می گویند که عدالت بر حاکمیت فردی است و برخی می گویند که عدالت این است که اگر هر کسی بیشتر کار می کند باید بیشتر هم در بیاورد
استاد حوزه علمیه قم در ادامه آورده است : خلاصه تئوری مالکیت به خاطر تزاحماتی که بین نیازهای انسان ها بوده بوجود آمده است و بعد برای رفع این مشکل آمده اند و قوانین را وضع کرده اند که مجموعه این قوانین شده حقوق اقتصادی که یکی از این حقوق ، حق مالکیت است.
وی در پایان افزود: گفته اند که مالکیت حقیقی عبارت است از تسلط تکوینی موجودی بر موجود دیگر، مانند تسلط علت بر معلول و مالکیت اعتباری مثل مالکیت من و شما بر خانه و لباس و پول و... (منظور از اعتباری همان قرار دارد است). من می خواهم بگویم که اصلا ما نیازی نداریم به بحث مالکیت خداوند ، همه مکاتب دنیا که مسلمان نیستند و بعضی ملحدند.




تقریر این دروس در ادامه می آید:

عرض شد که اقتصاد اسلامی بر سه اصل مهم استوار است
1-    اصل مالکیت مختلط ، یعنی هم مالکیت فردی و هم مالکیت عمومی محترم است.
2-    اصل آزادی البته با کنترل یعنی هم آزادی هست و هم محدودیت که این محدودیت هم ذاتی است و هم خارجی
3-    اصل عدالت اقتصادی
اما اصل سوم که عدالت است : مفهوم عدالت بر کل اقتصاد اسلامی حاکم است ، اما مصداق عدالت مهم است که چیست.
بعضی می گویند که عدالت این را اقتضا می کند که یارانه بدهیم و یا به بعضی یارانه بدهیم و برخی می گویند که خیر، یا مثلا برخی می گویند که پول نفت را به مردم بدهیم و برخی می گویند که نه به روش دیگری استفاده شود. پس مساله عدالت و مفهوم آن مورد اختلاف نیست بلکه مصداق آن مورد اختلاف است.
حتی در کشورهای غربی نیز این مساله هست که برخی می گویند عدالت بر نفی حاکمیت فردی است و برخی می گویند که عدالت بر حاکمیت فردی است و برخی می گویند که عدالت این است که اگر هر کسی بیشتر کار می کند باید بیشتر هم در بیاورد که این یعنی عدالت بر سرمایه داری است.
مقصود از مالکیت چیست؟
مالکیت یک مفهوم انسانی است
ما اگر اقتصاد را بخواهیم بحث کنیم باید انسان شناسی را خوب بدانیم و اقتصاد مبتنی بر انسان شناسی است و باید از این جا شروع کنیم که انسان چیست و چه نیازهایی دارد مثلا درخت نیاز به مسکن ندارد ولی انسان نیاز به مسکن دارد و...
پس انسان یک موجود نیازمند است و نیازهای او نیز متعدد و متفاوت است ، حالا به سراغ نیازهای مادی انسان می رویم که چه نیازهایی داریم البته این را بعدا برای شما می گویم که در اقتصاد ما نیازسازی نیز داریم که نیازی را درست می کنند و بعد می گویند که ما این نیاز را پاسخ می دهیم و بیایید از ما بخرید، ولی نیازهایی که من گفتم به طور خدادادی در انسان موجود است، مثلا نیاز به مسکن ، نیاز به خواب، نیاز به خوراک ، نیاز به خوردن و... نیازهای انسان بعضی شان در طبیعت است و به طور خودکار رفع می شود مثلا نیاز به نور خورشید و یا نیاز به اکسیژن و... که در این جا خیلی دانش اقتصادی کارایی ندارد و دانش اقتصاد در جایی به طور جدی مطرح می شود که نیاز های به طور طبیعی برطرف نمی شود و یا منابع محدود است که در این جا دانش اقتصاد منابع را مدیریت می کند
وقتی کمبود منابع را داریم باید بحث کنیم که چطور می شود مدیریت کرد که همه از آن منبع استفاده کنند مثلا طلا کمیاب است و درخواست نسبت به آن بالاست و این جا مدیریت می کنند.
یا مثلا در کشاورزی می بینیم که آب را ساعتی تقسیم می کنند و می فروشند که مثلا فلان زمین یک ساعت مالک آب فلان قنات و یا چشمه است که این مدیریت است.
خلاصه تئوری مالکیت به خاطر تزاحماتی که بین نیازهای انسان ها بوده بوجود آمده است و بعد برای رفع این مشکل آمده اند و قوانین را وضع کرده اند که مجموعه این قوانین شده حقوق اقتصادی که یکی از این حقوق ، حق مالکیت است.

بعضی اصطلاحات است که باید در فقه و اصول ما مشخص شود ، مثلا شما می گویید که حق مالکیت یعنی مثلا من حق مالکیت بر لباسم دارم و... در کتابهای فلسفه حقوق این ها را کنار هم قرار می دهند و با هم مقایسه می کنند تا یک به یک این ها مفهومشان روشن شود، مالکیت گاهی در کنار حق مطرح می شود و گاهی مالکیت را ملک هم می گویند، حق و ملک و حکم از آن الفاظ کلیدی است که باید کاملا از هم تفکیک شوند، بعضی چیزها هست که شما مالک آن نمی شوید ولی حق استفاده از آن را پیدا می کنید یعنی ذی حق هستید ولی مالک نیستید، مثلا کسی که می رود در صف نماز جماعت و جا می گیرد مالک آن جای خاص مسجد نمی شود ولی ذی حق است نسبت به آنجا . پس یک جاهایی حق داریم در فقه یا در اقتصاد و در یک جاهایی هم ملک داریم که باید بحث کنیم که حق یا ملک قابل خرید و فروش هست یا نه؟ مثلا در بیع می گوییم، مبادله مال بمال یا تملیک المال ، حالا حق چطور؟ آیا قابل تملیک هست یا نیست؟
گفته اند که مالکیت حقیقی عبارت است از تسلط تکوینی موجودی بر موجود دیگر، مانند تسلط علت بر معلول، مثل تسلط نفس بر صورت های ذهنی که یکی از مصادیق مالکیت ذهنی می باشد مثلا نفس تسلط دارد و صورت یک گلی را بوجود می آورد و هر وقت هم بخواهد آن را از بین می برد که این تسلط نفس بر صورت خیالی گل مالکیت حقیقی است که بعد آیاتی هم از قرآن کریم ذکر می کنند : ولله ما فی السماوات و ما فی الارض و کان الله بکل شیء محیطا ، این مالکیت حقیقی خداست که علت العلل است و مالک حقیق خداست.
بعد مالکیت اعتباری را بحث کرده اند، مثل مالکیت من و شما بر خانه و لباس و پول و... (منظور از اعتباری همان قرار دارد است) من می خواهم بگویم که اصلا ما نیازی نداریم به بحث مالکیت خداوند ، همه مکاتب دنیا که مسلمان نیستند و بعضی ملحدند، ما مالکیت معنوی داریم مثل طرح ابتکاری که کسی می کشد و یا طرح های مجازی در فضای مجازی و یا حق تالیف کتاب و... که این ها مالکیت معنوی هستند و این حقوق معنوی را می فروشند، آیا این را می شود این را از بحث های مبتنی بر مالکیت حقیقی بدانیم؟ و بعد بگوییم که مالکیت حقیقی ثمره دارد، من خلاصه بگویم که هیچ ثمره ای ندارد و اصلا نمی خواهم به آن بپردازم.
از این شگفت انگیزتر و تعجب آورتر اینکه بعضی از آقایان در کتابهایشان آمده اند و بحث کرده اند که آیا خداوند هم مالکیت اعتباری دارد؟ مثلا مثل من و شما که می رویم و گوشت می خریم خداوند هم مالک اعتباری چیزی می شود؟ « و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله» که آمده اند و گفته اند که یشری در قرآن گاهی به معنای فروختن است که شراء به معنای بیع هم به کار رفته است، بعضی از مردم هستند که جانشان را به خدا می فروشند که خداوند می شود مشتری آنها و این مالکیت اعتباری درست می کند برای خداوند. یا مثلا « واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول» هر چه غنیمت به دست آورید یک پنجم آن برای خدا و رسول است و این یک پنجم در ملک اعتباری خدا وارد می شود پس خداوند هم مالک پول می شود و مالک جنس و... ، « قل الانفال لله و الرسول» انفال هم همینطور یا در مورد فیء که حکومت اسلامی می تواند مالیاتی را از اهل قریه ها بگیرد، مثلا همین مالیاتی که همین الان زردتشتی ها می دهند یا ارمنی ها میدهند «ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتمی و المسکین و ابن السبیل» یا « ان الارض لله یرثها من یشاء من عباده » زمین از آن خداست و این را به هر بنده ای که بخواهد می دهد. از این آیات استفاده کرده اند که خداوند هم مالکیت اعتباری دارد، اما به نظر بنده این ها بحث های درون دینی است و بحث های کلامی است و بحث اقتصادی نیست، بحث های امروز در دنیا که مطرح است اصلا بحث اقتصادی مثل مالکیت حقیقی در آن مطرح نیست.
بعضی تعریف کرده اند مالکیت را به اینکه مالکیت یعنی اعتبار اضافه و انتساب بین شخصی که مالک نام دارد و شیء که مملوک نام دارد. از جهت بحث های لغوی باید توجه داشته باشید که مالک از مفاهیم ذات الاضافه است و همیشه متعلق می خواهد مثل مفهوم عالم که همیشه یک معلومی می خواهد ، برخلاف صفت حی که نیازی به متعلق ندارد. این تعریفی که عرض کردم از کتاب البیع امام خمینی(ره) بود که در جلد یک ص 11 تا 25 این را بحث کرده اند، حالا شما یک تاملی در همین جا بکنید، که می گوید مالکیت یعنی اعتبار اضافه ، اعتبار یعنی چی ؟ یعنی اعتبار عقلاء ، اگر فرض کنیم یک انسان روی کره زمین بود و هیچ شخص دیگری هم نبود و هیچ نزاع و دعوایی هم نبود، آیا مالکیت اعتبار می شد؟ یعنی عقلاء می گفتند که باید مالکیت برای این آقا اعتبار کنیم؟ که در جلسه قبل گفتم که نیازی نیست. مثال هم این بود که در مورد نور خورشید که همه به آن نیازمندند به این خاطر که نزاعی در آن مطرح نیست مالکیت هم مطرح نیست. و این جمله امام که فرمودند مالکیت یعنی اعتبار در فرضی هست که منابعی هست و همه به آن نیاز دارند و ممکن است نزاع در بگیرد در استفاده از منابع و به همین خاطر در این جا می آیند و مالکیت را اعتبار می کنند. اضافه یکی از مقولات عشر است در فلسفه ، مثلا اضافه اب به ابن که مالکیت اضافه ای است بین دو شیء که اعتبار می شود.

مقرر: محمد تقی سیفایی
323/905/ع

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۳:۳۶
طلوع افتاب
۰۶:۱۶:۴۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۰۹
غروب آفتاب
۱۹:۵۰:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۸:۵۸