به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه سی و هشتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که چهارم بهمنماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بیان دلایل اثبات ولایت فقیه، به تشریح عبارات و کلمات فقهای قدیم و جدید پیرامون ولایت مطلقه فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه سی و هفتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، در پاسخ به این شبهه که ولایت مطلقه یعنی فقیه آزاد است که هر کار دلش خواست انجام دهد، گفت: اینگونه نیست، ولایت مطلقه فقیه در برابر مقیده قرار دارد؛ یعنی مقید به موارد خاص نیست نه اینکه فقیه آزاد است هر کاری دلش خواست انجام دهد، هر قانونی خواست وضع کند و هر ولایتی را خواست اعمال کند.
وی افزود: مطلقه به معنای افسارگسیخته و فعال مایشاء نیست که کسی بگوید مطلقه یعنی فعّال مایشاء؛ بلکه در عین حال که ولایت فقیه مطلقه است؛ اما در چهارچوب شرع، شریعت و احکام دین قرار دارد و اینجور نیست که بخواهد از چهارچوب دین بیرون برود و هر کاری دلش خواست انجام دهد.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی خاطرنشان کرد: وقتی میگوییم ولایت مطلقه فقیه، نه فعال مایشاء و آزاد بودن در هر کاری است؛ بلکه به معنای مبسوط الید بودن در چهارچوب احکام شرعی است، درواقع ولایت مطلقه یعنی دست فقیه بسته نیست، مقبوض الید نیست که فقط در سه چهار مورد اعمال ولایت کند؛ بلکه دست فقیه در هر امری که به مسأله اداره جامعه مربوط باشد باز است.
وی با بیان اینکه ولایت فقیه مانع دیکتاتوری و استبداد است، افزود: هر جا جهل علمی و جهالت عملی باشد در آنجا زمینه زورگویی و ستم هست؛ اما فقیه فضل علمی و فضیلت عملی دارد درنتیجه جای ظلم و استبداد نیست.
خلاصه درس حاضر:
امام جمعه بجنورد در سی و هفتمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، به تشریح مطلقه بودن ولایت فقیه پرداخت و گفت: معنای ولایت مطلقه فقیه استبداد و زورگویی نیست؛ بلکه مطلقه در مقابل مقیده است؛ یعنی فقیه مبسوط الید بوده و مقبوض الید نیست.
وی با اشاره به کلمات و عبارات فقهای قدیم پیرامون ولایت مطلقه فقیه، افزود: این موارد نشان میدهد که اولاً بحث ولایت و ثانیاً ولایت مطلقه فقیه امر جدیدی نیست، برخلاف کسانی که خواستهاند ولایت فقیه را کوچک و جدید جلوه بدهند و گفتهاند این موضوع را مرحوم نراقی در همین قرون جدید مطرح کرده و امام خمینی (ره) مقداری به آن پروبال داده و پردازش کرده است و ولایت فقیه قبلاً اصلاً مطرح نبود تا چه رسد به ولایت مطلقه فقیه! موارد فوق نشان میدهد که این حرف بیربطی است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: ما رد پای ولایت و بهویژه ولایت مطلقه فقیه را میتوانیم در کتب فقهی قدما و فقهای جدید پیدا کنیم، از مرحوم شیخ مفید گرفته تا آیتالله خویی که این موضوع را با تعابیر مختلف بیان کردهاند و درمجموع از عبارات و اصطلاحاتی که این فقها به کار بردهاند ولایت مطلقه فقیه بهطور کامل استفاده میشود.
تقریر درس:
بسمالله الرحمن الرحیم
درس ما هم جهاد اکبر است و هم جهاد کبیر! جهاد اکبر است برای اینکه برای حضور در درس خارج فقه باید با خواب مبارزه کرد؛ زیرا صبح زود برگزار میشود و جهاد کبیر است به این دلیل که باید کار فرهنگی درستی انجام داد.
بحث ما درباره ولایت فقیه بود و به موضوع ولایت مطلقه فقیه رسیدیم، گفتیم معنای ولایت مطلقه فقیه استبداد و زورگویی نیست، مطلقه در مقابل مقیده است؛ یعنی فقیه مبسوط الید است مقبوض الید نیست.
اینطور نیست که فقیه تنها در بعضی از مسائل بتواند ولایت خود را اعمال کند؛ اما در بعضی از مسائل نتواند، بلکه دستش باز است و آنچه در آن مصلحت اسلام و مسلمین است، فقیه در آن ولایت دارد؛ الا «ما خرج بالدلیل» که بحث دیگری است.
پس کلمه ولایت مطلقه فقیه یعنی آنچه به نفع اسلام و مسلمین بوده و به مصلحت امت اسلام است و اگر فقیه آن را اعمال کند اسلام پیشرفت میکند و زندگی مسلمانان سامانمند میشود، فقیه باید این موارد را انجام دهد که این معنای ولایت مطلقه است.
مطلقه هیچگاه به معنای رهاشده، آزاد و دل بخواهی نیست بلکه دین بخواهی است؛ یعنی باید در دایره دین حرکت کند نه در دایره دل که بگوید هرچه دلم خواست انجام میدهم و میگویم، ما در اسلام اینجور چیزی نداریم؛ زیرا فقیه جامعالشرایط خودساخته است؛ یعنی در محدوده شرع حرکت میکند و پایش را از محدوده شرع بیرون نمیگذارد؛ بنابراین مطلق نمیتواند به معنای هر چه دلش خواست انجام بدهد، باشد.
ما وقتی سیر کتب فقهی و نظرات فقهی را مطالعه میکنیم هم کلمه مطلقه را در عبارات فقها مییابیم و هم واژههای همافق؛ یعنی درست است که کلمه ولایت مطلقه در عبارات فقهای قدما به این معنا وجود ندارد؛ ولی واژههایی به کار رفته که معادل ولایت مطلقه است؛ یعنی همان بار معنایی که ما الآن از ولایت مطلقه میفهمیم از کتب فقهی و عبارات فقهای قدیم هم آن را درمییابیم.
حالا امروز به اصطلاحاتی که فقهای ما در این رابطه به کار بردهاند اشارهای میکنیم، اصطلاحاتی که از آنها معنای اطلاق و عموم را میفهمیم.
ولایت مطلقه فقیه در کلام فقهای قدیم
یکی از کلماتی که در کتب فقهی ما فراوان به چشم میخورد ولایت عامه است؛ یعنی همین تعبیر که ولایت فقیه بر اموری که مجاز است عمومیت و گسترش دارد و فقط موارد خاص و امور حسبه نیست؛ بلکه بالاتر از آن، آنچه در امور جاری جامعه دینی به کار میرود فقیه در آنها تسلط و ولایت دارد.
پس یکی ولایت العامه است، این تعبیر بسیاری از فقهای ما در کتب فقهی است که ما دو مورد را آدرس میدهیم هرچند اینگونه موارد زیاد است، کتاب «منتهی الطالب» مرحوم علامه حلی جلد 2 صفحه 914 که ایشان این تعبیر را به کار برده است و همچنین کتاب «ریاض المسائل» که کتاب مهمی است این تعبیر در جلد 12 صفحه 376 این کتاب آمده است.
این دو بزرگوار و خیلی از فقها در لابهلای کتاب فقهی خود این تعبیر را به کار بردهاند مثلاً گفتهاند: فقیه میتواند این کار را بکند «لعموم ولایة»؛ چون ولایت او عمومیت داشته و گسترش دارد.
تعبیر دیگری که صاحب جواهر به کار برده «ولایه الشامله» است، ایشان میفرماید ولایت فقیه ولایت شامله است؛ یعنی شمول و گسترش دارد، اطلاق دارد و محدود به حد خاصی به آن معنا نیست؛ بلکه هرچه در حوزه مصلحت امت اسلام باشد را شامل میشود. [1] البته صاحب جواهر قبل از این میگوید «العموم» و بعد میفرماید «الشاملة»؛ پس عبارت دیگری که از آن اطلاق ولایت فقیه و ولایت مطلقه را میفهمیم به تعبیر صاحب جواهر ولایت شامله است.
تعبیر دیگری که در کتب فقهی به کار رفته و معنای ولایت مطلقه فقیه را از آن میفهمیم نیابت عامه است، نائب و نواب عام که این تعبیر خیلی در کتب فقهی به کار رفته است.
«لانه نائب العام»، چرا دست فقیه در مسائل باز است؟ به این علت که نائب عام است و در عموم مسائلی که مصلحت باشد نیابت دارد؛ یعنی همان کاری که امام میکند نائبش هم میتواند آن کار را انجام بدهد.
حالا در این زمینه هم دو آدرس را یادداشت کنید؛ رسائل کرکی، جلد 1، صفحه 142 و ذخیره المعاد مرحوم سبزواری، جلد 3، صفحه 477 که این بزرگواران کلمه نائب عام را انتخاب کردهاند؛ یعنی نیابت فقیه عمومیت دارد و مقید نیست.
مرحوم اردبیلی تعبیر چهارمی به کار برده و میفرماید: فقیه جامعالشرایط در عصر غیبت قائممقام امام معصوم است؛ یعنی در هر کاری که امام معصوم در موضوع ولایت اختیار دارد که آن را انجام دهد قائممقام هم همان اختیارات را دارد که از این عبارت، اطلاق و ولایت مطلقه فقیه را میفهمیم. مرحوم اردبیلی این عبارت را در «مجمع الفائده و البرهان» جلد 13 صفحه 49 آورده است.
عنوان دیگری که در کتب فقهی به چشم میخورد، «متولی امور مسلمین» است که از آن اطلاق و مطلقه را میفهمیم، هر کار و چیزی که مربوط به امور مسلمانها است، فقیه متولی همه کارهایی است که مربوط به مسلمین بوده و معلوم است کارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... را شامل میشود.
فقیه متولی آنچه در جامعه به آن «امر» یا «کار» میگوییم است، «متولی امور المسلمین» که این تعبیر هم در کتاب فقهی ما بهوفور به کار رفته است یا «امورالعامه» که هر دو اصطلاح به کار رفته است. متولی امور مسلمین است؛ یعنی ولایت او اطلاق دارد، باز است و بسته و مقید نیست که این تعبیر هم در کتاب «تذکره الفقها» علامه حلی، جلد یک صفحه 447 و 232 آمده است.
تعبیر دیگری که در کتب فقهی داریم حاکم و ولی عام است؛ یعنی حکومت او عمومیت داشته و ولایت وی گسترده است که این تعبیر در رسائل کرکی، جلد یک صفحه 152 و مدارک الاحکام جلد پنج، صفحه 427 آمده است.
اصطلاح دیگری که در کتب فقهی به چشم میخورد «ولی الکلّ» است؛ یعنی فقیه ولی کل بوده و در کل امور ولایت دارد و این تعبیر در المهذب البارع، جلد پنج، صفحه 183 آمده است.
«ریاست الکبری» که این کلمه را مرحوم نراقی در کتاب عوائد الایام در عائده 49 به کار برده است که در آنجا از ولایت فقیه تعبیر ریاست الکبری میکند، ریاست الکبری یعنی کسی که در همه امور تسلط دارد، ریاست بزرگ متعلق به او است؛ یعنی در آنچه مربوط به امور اجتماعی مردم است فقیه در همه آن موارد ریاست کبری دارد.
مرحوم علامه حلی تعبیری دارد که به تعبیر ولایت مطلقه بسیار نزدیک بوده و یا اصلاً همان تعبیر است، ایشان میفرماید: «و له الولایه المطلقه» که در کتاب منتهی الطالب مرحوم علامه، جلد 2 صفحه 899 آمده است؛ یعنی ولایت فقیه مطلقه است، علامه از قدمای اصحاب بوده و جزء عالمان جدید هم نیست؛ اما ایشان میفرماید: «و له الولایه المطلقه» که این به ولایت مطلقه تصریح دارد.
مرحوم صاحب جواهر هم این تعبیر را به کار برده که به ولایت مطلقه بسیار نزدیک است، ایشان در صفحه 11 جلد 21 کتاب جواهر الکلام میفرماید: «عموم ولایت الفقیه فی زمن الغیبه» ولایت فقیه در زمان غیبت عمومیت دارد، عمومیت دارد یعنی مطلقه بوده و شامل همه امور میشود و به امور خاصی مقید و محدود نیست.
اصطلاحاتی از این قبیل که در عبارات فقها وجود دارد زیاد است؛ اما چون شبیه به هم هستند ما بعضی از آنها را نخواندیم، مثل ناظر العام؛ یعنی در تمام امور میتواند نظارت کند که این تعبیر را در بعضی از کتابهای فقهی ازجمله کتاب «مسالک» آمده است و صاحب مسالک هم ولی العام و هم ناظر العام را به کار برده است. آدرس آن هم مسالک شهید، جلد چهار، صفحه 162، جلد پنج، صفحه 325 است.
در این زمینه چند مورد را بهعنوان نمونه مطرح کردیم؛ اما عباراتی که از آنها میتوان معنای ولایت مطلقه فقیه را برداشت کرد محدود به همین موارد نیست، وقتی به کتب فقهی بزرگان نگاه میکنیم میبینیم که در لابهلای کتاب خمس، زکات، امر به معروف و نهی از منکر و ... به مناسبتی که فقها این موارد را مطرح کردهاند گفتهاند این گره به دست فقیه و حاکم باز میشود، چرا؟ «لانه ولی العام»، «ولی الکل»، «وله الولایه المطلقه» و از این تعابیر.
ولایت مطلقه فقیه قدمتی به درازای تاریخ فقه دارد
این موارد نشان میدهد که اولاً بحث ولایت و ثانیاً ولایت مطلقه فقیه امر جدیدی نیست. برخلاف کسانی که خواستهاند ولایت فقیه را کوچک و جدید جلوه بدهند و گفتهاند این موضوع را مرحوم نراقی در همین قرون جدید مطرح کرده و امام خمینی (ره) هم مقداری به آن پروبال داده و پردازش کرده است و ولایت فقیه قبلاً اصلاً مطرح نبود تا چه رسد به ولایت مطلقه فقیه! موارد فوق نشان میدهد که این حرف بیربطی است.
وقتی ما در کتب بزرگان خود ریشهیابی کنیم میبینیم که کلمه ولایت، ولایت مطلقه، ولایت عامه، ولایت شامله و ... همه در کتابهای فقهای ما آمده است و معلوم میشود در نگاه این بزرگان ولایت فقیه امر محدودِ به چهار مورد نیست بلکه گستردهتر از آن بوده و فقیه مبسوط الید است.
این اصل ادعا است که ما میتوانیم آن را به کتب فقهی مستند کنیم، حتی کلمه ولایت مطلقه را در عبارات علمای جدیدتر بیشتر میبینیم؛ مثلاً در کتاب «مصباح الفقیه» آقا رضا همدانی که کتاب معروفی است این عبارت آمده است، کتاب مصباح الفقیه آقارضا همدانی چندین جلد دارد که ایشان در کتاب خمس مسأله ولایت مطلقه را مطرح کرده است.
در کتاب خمس مصباح الفقیه، آقارضا همدانی، صفحه 291 آمده اگر کسی بگوید آیا ما از ادله ولایت مطلقه را میفهمیم؟ پاسخ چیست؟ مستشکل میگوید: ما از ادله موضوع ولایت فقها را میفهمیم؛ اما بعید است ولایت مطلقه را بفهمیم که مرحوم آقارضا همدانی در صفحه 291 کتاب خمس مصباح الفقیه با مستشکل بحثی دارد و در پاسخ آن فرد که میگفت بعید است بتوانیم ولایت مطلقه فقیه را با ادله ثابت کنیم، میگوید: «و یفهم هذا عرفا من اعطاءها هذه المنصب لشخص بالفحوی».
ما از کجا ولایت مطلقه را میفهمیم که فقیه ولایت مطلقه دارد؟ ایشان میگوید میشود این معنا را فهمید؛ زیرا اگر شما به کسی گفتید که شما همهکاره من هستید من رفتم و امور را به تو سپردم، از این عرفا چه قضاوتی میکنند؟ وقتی فردی به کسی گفت شما بعد از من کارها را دنبال کن، از هر عوامالناسی هم بپرسید که معنای این چیست میگوید: یعنی دستت باز است، هر کاری که من در زمان وجود خودم انجام دادم همه آن کارها را شما انجام دهید.
ایشان میگوید: ما از روایات میفهمیم که وقتی گفته میشود ما فقیه را جعل و نصب کردیم و امور را به او سپردیم؛ یعنی در همه امور ولایت دارد نه چهار امر خاص و این اطلاق و مطلقه بودن ولایت است.
اگر کسی چنین منصبی به شخصی داد به فحوی میفهمیم که شخص منصوب چه وظایفی دارد، حتی لازم نیست که بهصراحت بگوید، اگر بهصراحت هم نگفت و تنها به فردی گفت شما جانشین و قائممقام من هستید و من این کار را به تو سپردهام، عرف از این چه میفهمد؟ عرف از این برداشت مقید نمیکند؛ بلکه میفهمد که دست جانشین در همه کارها باز است.
آقارضا همدانی ادامه میدهد: «خصوصاً فی ضبط امواله»؛ بهویژه در امور مالی، چون بحث کتاب خمس است، وقتی گفته میشود خمس به دست فقیه جامعالشرایط برسد، زکات زیر نظر فقیه جامعالشرایط تقسیم شود و او موارد تقسیم زکات را بهتر تشخیص میدهد یعنی چه؟ یعنی در هر کاری که گفت زکات مصرف شود امر او مطاع است و در هر جا که تشخیص داد باید زکات مصرف شود و فقیه در این زمینه محق است. این خیلی مهم است.
ایشان میفرماید: مخصوصاً اگر کسی اموال خود را به کسی سپرد و گفت: اموال من در دست تو است و هر کاری خواستی با آنها انجام بده. از این چه میفهمیم؟ «الراجعة علیه من حیث الرئاسة»؛ از جنبه ریاست میگوید شما بعد از من مسئول امور مالی من هستید؛ یعنی هر جا تشخیص دادید میتوانید اموال من را مصرف کنید، قید و بندی ندارید، مثل جمع فیء، اخماس و ... «جمع الفیء و الأنفال و الأخماس و نحوها».
امامان گفتهاند دست فقیه جامعالشرایط در فیء، خمس، زکات و اینگونه موارد باز است، «مما هو کجمع الخراج»، مثلاً اگر زمانی خواستند از یهود و نصاری خراج بگیرند حاکم اسلامی میتواند از آنها خراج بگیرد و مصرف کند.
«من مناصب الرئیس»؛ این موارد از منصب رییس است، وقتی کسی رییس قوم شد و امور مالی، سیاسی، اجتماعی و ... را به او میسپارند به این معنا است که شما همهکاره هستید که در راستای مصلحت مسلمین و دستورات شرع حرکت کنید و این همان ولایت مطلقه است.
پس بنابراین مرحوم آقارضا همدانی در جواب مستشکل که میپرسد شما از کجا ولایت مطلقه فقیه را اثبات میکنید؟ میگوید: ما این را از عرف و فحوای کلام ائمه (ع) که فرمودهاند در امور مختلف ازجمله امور مالی به فقیه جامعالشرایط رجوع کنید، متوجه میشویم.
«الحوادث الواقعة فارجعوا فیها»؛ این یعنی هر جور که اگر ما امامان بودیم عمل میکردیم و کارها را سامان میدادیم فقیه جامعالشرایط هم میتواند همان کارها را انجام دهد؛ پس از این اطلاق را میفهمیم و متوجه میشویم که ولایت فقیه به امر خاصی مقید نشده است. این استدلال مرحوم حاج آقارضا همدانی در بحث ولایت مطلقه فقیه در کتاب مصباح الفقیه بود.
ولایت مطلقه فقیه در عبارات آیتالله خویی
آیتالله خویی هم تعبیری دارد که خیلی جالب است، همانطور که گفتیم ایشان در مورد ولایت فقیه مقداری «ان قلت» دارد؛ اما در امور مالی کلمه ولایت مطلقه را به کار برده است که اگر به یاد بیاورید قبلاً هم به آن اشارهای کردیم.
آیتالله خویی میفرماید: «نعم لولی الامر حق التصرف فیه کیفما یشاء حسب ما یری فیه من المصلحة قبل التقسیم فإن ذاک مقتضی ولایته المطلقة علی تلک الاموال» [2] فقیه قبل از آنکه غنائم جنگی را بین رزمندگان تقسیم کند خودش میتواند آن را در هر جایی که مصلحت بداند مصرف کند و این اجازه را دارد؛ یعنی وقتی غنائم مختلف جنگی شامل شمشیر، سپر، اسب، پول و ... را آوردهاند و هنوز تقسیم نکردهاند فقیه میتواند تصرف و اعمال ولایت کند.
تعبیر آیتالله خویی این است «فإن ذاک مقتضی ولایته المطلقة علی تلک الاموال»؛ اینکه فقیه میتواند این اموال و غنائم را هر کجا و هر طور که خواست خرج کند به چه دلیل است؟ به این دلیل است که این حق تصرف، مقتضای ولایت مطلقه فقیه است.
خب، ببینید آیتالله خویی که در بحث ولایت فقیه سختگیر بود در اینجا و در امور مالی کلمه ولایت مطلقه را به کار برده است؛ پس بنابراین ما رد پای ولایت و بهویژه ولایت مطلقه فقیه را میتوانیم در کتب فقهی قدما و فقهای جدید پیدا کنیم، از مرحوم شیخ مفید تا آیتالله خویی که مطرح کردیم و در این زمینه نمونههای مختلفی را هم آوردیم و گفتیم از عبارات و اصطلاحاتی که این فقها به کار بردهاند ولایت مطلقه فقیه کاملاً استفاده میشود./902/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع و مآخذ:
[1]. جواهرالکلام، جلد 32، ص 288.
[2]. منهاج الصالحین، ابوالقاسم خویی، ج 1، چاپ 28، انتشارات مدینه العلم، 1410، ص 379.