به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل؛ حجتالاسلاموالمسلمین الهی خراسانی در جلسه بیست و نهم سلسله دروس خارج فقه با موضوع «امربهمعروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» به بررسی معنای لغوی امرونهی پرداخت و به جایگاه علو و استعلاء در معنای امر اشاره نمود.
متن کامل این جلسه به شرح ذیل تقدیم میگردد.
بسمالله الرحمن الرحیم
اگر سافلی به عالی امر کند... در اینجا دو تقریب برای این وجود دارد:
تقریب اول: ممکن است گفته شود استعمال کلمه امر در اینجا مجازی است اما باید گفت که در اینجا امر به معنای حقیقی آن آمده و برای توجیه در مقام توبیخ سافل که چرا شما امر کردی هیچ تجوزی برای کاربرد استعمالی امر در معنای مجازی نداریم.
پاسخی که به تقریب اول میشود داد این است که اطلاق امر از باب جری و مجارات با سافل باشد یعنی بر اعتقاد او کلمه امر را استعمال کرده باشند؛ یعنی چون سافل برای خود مقام آمریت قائل شده و با استعلا خواسته است علو حقیقی خود را اثبات کند لذا به اعتقاد خود طالب سافل طلب او امر است و ما اگر او را توبیخ میکنیم بنابر اعتقاد او کلمه امر را استعمال میکنیم؛ یعنی در واقع توبیخ ما، توبیخ بر استعلاء سافل و توبیخ بر این است که چرا خود را در مقام عالی قرار داده ای؟ یا تخطئه اعتقاد او نسبت به احساس علو خود نسبت به فرد عالی. لذا با این تقریب نمیشود استدلال کرد که امر در آن استعلا شرط است نه علو. لذا این از باب جری طبق اعتقاد آمر است که توبیخ در پی دارد که چرا کار خود را امر میدانی. درواقع چرا امر کردی یعنی چرا خود را در مقام آمریت دانستهای.
تقریب دوم: نفس توبیخ شاهد بر این است که طلب سافل از عالی امر بوده است. وگرنه طلب سافل از عالی قبیح نیست و توبیخی ندارد. همینکه توبیخ در پی دارد اگر بنا بود که طلب سافل از عالی بهصرف استعلا امر نمیبود قابل توبیخ نبود. توبیخ به خاطر امر نیست بلکه به خاطر استعلا سافل بر عالی قابل توبیخ است. اظهار مقامی که ندارد این سزاوار توبیخ است. این هم نقد بر استدلال بود.
لذا استدلال مرحوم آخوند باقی است یعنی میبینیم که اگر یک عالی از سافل چیزی طلب کند صحیح است که بگوییم امر شده و اگر یک سافلی از عالی طلب کند صحیح نیست که بگوییم امر و خود این کفایت میکند برای اینکه استعلا شرط در امر نیست و نهتنها کفایت برای امر نمیکند بلکه شرط برای امر هم نیست. درواقع علو کفایت میکند؛ یعنی استدلال آخوند دال بر عدم مدخلیت استعلا در امر است نهفقط رد کفایت بر استعلا. طرفین استدلال ایشان عدم مدخلیت استعلا را در بردارد. لذا میبینیم حتی اگر عالی به شکل خواهش هم چیزی طرح کند بازهم میگوییم امر. همانند آیه قرض در قرآن که با بیان خواهش از جانب خداوند بیانشده است.
پس بنابراین معلوم شد که استعلا در امر شرط نیست ولی علو شرط است. مصحح علو آمر به معروف و ناهی از منکر همان مسئولیت هر مؤمن نسبت به سایرین است که از حیث این مسئولیت در رتبه راعی قرار میگیرد.
حاشیه: برخی گفتهاند که باید حیثیت بحث را موردتوجه قرارداد. گاهی بحث در این است که موضوع وجوب اطاعت چیست؟ یعنی حکم عقل بر وجوب اطاعت در چه هنگام است؟ آیا علو نیاز دارد یا استعلا؟ این بحث عقلی صرف ارتباطی به ماده امر ندارد و مربوط به مطلق طلب است. بحث لغوی است؛ یعنی اینکه کلمه امر چیست، این بحث فایده اصولی ندارد، یعنی در باب حجج و امارات اثری بر آن مترتب نیست؛ و فایده آن تنها فقهی است. مثل وجوب اطاعت از اوامر والدین. چون امر دارد برای اینکه بدانیم کی باید از فرامین والدین اطاعت کنیم. چون والدین علو دارند برای تحقق امر کفایت میکند؛ اما اگر استعلا دخیل باشد، آن اوامری از والدین لازم الطاعه است که با نوعی حالت تحکم همراه باشد. غیرازاین وجوب اطاعت نداریم. موارد دیگری نیز میتوان ذکر کرد، همانند صفاتی که برای مجتهد جائز التقلید مطیعا لامر مولا آمده است. درباره این فایده برخی حاشیه زدهاند که امر والدین به مناسب حکم و موضوع واضح است؛ و نیاز به بحث ندارد. چرا که میدانیم موضوع امر این دو علو نسبت به فرزندان است و نیازی هم به استعلا نیست. لذا مطلب روشن است. در مورد مطیعا لامر مولا چگونه؟ در اینجا هم همین است و علو حقیقی کفایت میکند یعنی هر امری که خدا درخواست کند چه وجوبی چه استحبابی. لذا گفتهاند که در بحث لغوی هم هیچ فایدهای بر آن مترتب نیست.
بحثی در مورد امر ارشادی: امر ارشادی از جنس امر مولوی نیست که علو یا استعلا در آن شرط باشد... درواقع از جانب مولا صادر نشده است. ادبیات امر را دارد اما درواقع یک ادبیات توضیحی است. جنبه امر ندارد. امر استحبابی هم ارشادی نیست. امر ارشادی امر رقیقتر نیست که بگوییم استحبابی است، چون از جنس امر مولوی نیست، طلب حقیقی نیست. حکم ارشادی از باب ارشاد به یک حکم عقلی است یا یک حکم وضعی. ارشادی را نباید با طلب غیر الزامی خلط کرد. در ارشادی اصلاً طلبی در کار نیست. راهنمایی به یک قضیه است.
ملاحظه: در امربهمعروف و نهی از منکر آیا اگر ما تعیین کنیم که علو شرط است یا استعلا در کیفیت امتثال حکم وجوب امربهمعروف و نهی از منکر دخالت دارد یا خیر؟ اگر علو شرط باشد نیاز به توضیح دارد که آمر باید مقام عالیتر باشد یا خیر؟ حکومت نسبت به مردم، پدر نسبت به پسر و ... اما اگر بگوییم علو شرط است اما خود شارع تنقیح علو کرده یعنی هر مؤمن مسلمانی را نسبت به هر شخص دیگر او را عالی فرض میکند از باب اینکه هر مؤمن مسلمانی رتبه مسئولیت دارد و او را راعی محسوب میکند. در اینجا دیگر نیازی به احراز این شرایط ندارد.
استعلا هم همین است. اگر کسی بدون استعلا امر کرد آیا امربهمعروف را امتثال کرده است یا خیر؟
والسلام.