تاریخچه "حزب" به مفهوم جمعیتی در ایران قدمت طولانی دارد. سابقه حزب سیاسی با چارچوب مرسوم در ایران از حدود یک قرن تجاوز نمی کند و به دوره مشروطه یا کمی پیش تر از آن باز می گردد.
دوره های کوتاهی را که بستر مناسبی برای رشد احزاب فراهم آمد می توان در یک تقسیم کلی به چهار بخش تقسیم کرد:
۱. دوره مشروطیت تا استقرار حاکمیت رضاخان 1304-1285
2. سال های 1320 تا 1332 (از خلع رضاخان تا کودتای 28 مرداد 1332)
3. سال های 1339 تا 1342
4. دوره انقلاب
مهمترین حزب در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزب جمهوری اسلامی بود. این حزب به خاطر حُسن شهرت مؤسسان آن، به شدت از سوی جامعه انقلابی ایران مورد استقبال قرار گرفت و شهید بهشتی نخستین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی انتخاب گردید. این حزب در تاریخ 7 تیرماه سال 60 هدف بمگذاری قرار گرفت که منجر به شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یاران امام و انقلاب شد. از آنجایی که مؤسسان حزب از تئوریسینهای انقلاب بودند و تأسیس حزب را در راستای تقویت نظام و تداوم بخش حرکت انقلابی مردم می دانستند، لازم است جایگاه حزب در نظام سیاسی اسلام و ابعاد فقهی آن مورد بررسی قرار گیرد. از همین رو خبرنگار وسائل گفت وگویی با حجت الاسلام روح الله شریعتی؛ عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داشته است که متن آن در ذیل تقدیم می گردد.
وسائل: در نظام سیاسی اسلام تعریف و شاخصههای حزب چیست؟
بحث حزب جدید است و در اصطلاح فقها از حوادث واقعه است که در گذشته وجود نداشته است. البته این دلیل نمیشود که در گذشته و در صدر اسلام هیچ بحثی از حزب نباشد. مستنداتی است که گروههایی در زمان پیامبر (ص) و امام علی (ع) بودند همانند خوارج و گروههایی که طلحه و زبیر در رأس آن بودهاند.
در تاریخچه حزب شاید بشود گفت که تفاوتهای احزاب کنونی با احزابی که در گذشته بوده است وجود دارد، اما تفاوتی جوهری نیست. حزب یک تشکل سیاسی است که با هدف به دست آوردن قدرت و منافع سیاسی ایجاد میشود و افراد را سازماندهی و آموزش میدهد. احزاب بیشتر در کشورهای غربی که به دنبال قدرت سیاسی هستند سازماندهی شدهاند و از تأسیس آن چند صدسال بیشتر نمیگذرد و به قول برخی از فقها در تاریخ صدر اسلام چنین مواردی وجود نداشته است.
مبانی فقهی تحزب
در خصوص مبانی فقهی حزب باید گفت که فقها در مبانی فقهی به ادله اربعه مخصوصاً روایات و آیات مراجعه و استفاده میکنند، چند دلیل مهم را میشود در اینجا نام برد.
۱-امر به معروف و نهی از منکر حکومتی
یکی بحث امر به معروف و نهی از منکر است که اگر امر و نهی حاکمان و حکومت یعنی امر و نهی فردی یا اجتماعی و حکومتی از لحاظ وجوب و لزوم فرقی نمیکند یعنی افراد هم میتوانند حکومتها را امرونهی کنند ولی امرونهی افراد نسبت به حکومتها تأثیر چندانی ندارد. روش احزاب بهترین روشها است که حزب با قدرت و سیطره سیاسی که در جامعه ایجاد کرده است میتواند حاکمیت را امر و نهی کند.
یعنی میشود گفت که حزب میتواند مقدمهای باشد برای انجام امر به معروف و نهی از منکر یا به عبارت دیگر بحث نصیحه لأئمة المسلمین را بحث کرد که نصیحت به معنای خیرخواهی با هدف خیرخواهی است و حزب میتواند در قالب خیرخواهی به امام مسلمین و چه در غالب امر و نهی حاکمیت وارد شود و امر و نهی را با قدرتی که در جامعه دارد به وجود بیاورد.
اگر مقدمه واجب باشد، به قول فقها واجب است یعنی برخی از اوقات ممکن است تشکیل یک حزب در جامعه اسلامی که سازماندهی شده باشد و با هدف امر به معروف و نهی از منکر واجب و ضروری شود.
۲- تقویت حاکمیت دینی
موضوع دیگر که میشود برای بحث تحزب بکار برد تعاون بر برّ و تقوا است یعنی اگر در جامعه اسلامی تعاون بر برّ و تقوا با بحث حزب مؤثر شود تعاون بر برّ و تقوا هم کمک به حاکم اسلامی و کمک به حاکمیت قانون الهی همان برّ و تقوا است. اگر تعاون بر برّ و تقوا را قبول داریم و اگر تشکیل حزب کمک کند بر تقویت حاکمیت دینی و اجرای قوانین اسلامی، میتواند واجب باشد یا ترجیح داشته باشد.
۳- استدلال به آیه 200 سوره آل عمران بر تحزب
دلیل سوم اینکه، آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ علامه طباطبایی بر روی "رابِطُوا" متمرکز شدهاند و معتقد هستند که منظور ایجاد گروه و ارتباط بین افراد است که در تمامی شئون زندگی جریان دارد و افراد گروهگروه شوند و با هم ارتباط داشته باشند. این ارتباط اگر مسنجم و همراه با آموزش باشد بهتر است. همچنین مزایایی که حزب دارد را در کنار "رابِطُوا" ایجاد شود بهترین شکل ارتباط برقرار کردن در غالب حزب میتواند باشد.
۴- عموم ادله مشورت
البته از عموم آیات مشورت میشود بحث حزب را استخراج کرد که معمولاً احزاب به دنبال مشورت هستند.
5- حزب در سیره نبوی
وقتی در سیره پیامبر نگاه میکنیم، پیامبر در پیمان حلف الفضول یا پیمان جوانمردان شرکت کردند، چون جاهلیت در قبل از هجرت پیغمبر سیطره داشت و برخی از منفعت طلبها به دنبال مصادره برخی از تجاری که به مکه میرفتند بودهاند، جوانمردهای جمع شدند و هم قسم شدند که اگر کسی قصد تصاحب اموال تاجری را داشت به او کمک کنند و پشت و پناه او باشند که پیغمبر نیز در آن پیمان حضور داشتند.
بر این اساس هر پیمانی که به نوعی پیمان بین اعضا است در سازمان یافتن اعضا بر اساس یک هدف مشترک و اگر هدف درستی باشد، تشکیل حزب نه تنها مجاز بلکه لازم هم باشد.
6- اصالت الاباحه
همچنین از عمومیت بحث اباحه هم میشود استفاده کرد که اگر به صراحت ممنوعیتی در خصوص حزب وجود نداشته باشد، تشکیل حزب مجاز است. البته بر فرض مخالفت با حزب نیز میشود از جهت فقهی مستنداتی آورد که در نهایت آن مستندات را کسی که موافق حزب است را باید نفی کند.
ادله مخالفین
مخالفین دو دسته هستند، برخی از مبنا قبول ندارند که حزب بتواند با اسلام سازش داشته باشد، اینها معتقدند که حزب مکانیزمی است برای بقا و فعال بودن نظامهای سیاسی دموکراتیک. در جامعهای که نظام سیاسی دموکراتیک وجود نداشته باشد معنایی ندارد که بگوییم حزبی در آنجا بروز و ظهور داشته باشد. برخی این مبنا را پذیرفتهاند و گفتهاند که این مبنا مخالف تفکر امام خمینی و رهبر معظم انقلاب است.
برخی دیگر از فقها این مبنا را از ادله ثانویه واردشدهاند و گفتهاند اگر حزب باعث تفرقه و از بین رفتن نظام اسلامی شود از طرف شارع منهی عنه است. حتی آیه شریفه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»؛ و آیهای که در خصوص مسجد ضرار آمده است که «وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ»؛ که میخواهند بین مؤمنین تفرقه ایجاد کنند.
یعنی اگر جایی باشد که میخواهد بین مؤمنین تفرقه ایجاد کند و به تزلزل نظام اسلامی منجر شود و منافعی که متحدشدن افراد در جامعه از بین برود، علیالقاعده مطرود است. اگر با این نگاه، نگاه کنیم باید گفت که درست نیست در کشور اسلامی ایجاد شود.
در مجموع میشود این استفاده را کرد که مخالفین بیشتر حکم ثانوی را گفتهاند، حکم ثانوی برای زمان استثنا است و حالت حکم اولیه را ندارد. ادلهای که ما برای بحثی مثل امر به معروف و نهی از منکر، شورا و ... آوردهایم به استناد حکم اولیه بوده گفتهایم حزب لازم و ضروری است. یعنی اگر همان حزبی که لازم و ضروری است ایجاد تزلزل بین مدافعان نظام کند، به فرمایش امام خمینی باید شعلهاش را پایین کشید.
حزب پشتوانه کارآمدی نظام
باید دید هدف از تشکیل حزب چیست، اگر هدفی درست و در راستای اصل کلی حکومت باشد و نظام اسلامی میتواند از آن استفاده خوب ببرد، خوب است ولی اگر باهدفی منفی دنبال شود مضراتی دارد.
بنده در زمان امام خمینی (ره) و در دوران نوجوانی عضو حزب جمهوری اسلامی بودم. در آن زمانی شهید بهشتی، رهبر معظم انقلاب و بزرگان انقلاب هدفشان این بود که افراد سازماندهی شوند و اینکه چه افرادی برای چهکاری ساخته میشوند.
متأسفانه اکنون مشهود است که سازماندهی افراد آماده نشدهاند برای پستها، به طور مثال اگر افراد را 20 سال قبل آموزش میدادیم برای پست وزارت، پستهای کلیدی، همه پستها که الآن مشکلداریم. افرادی عهدهدار مسئولیت میشوند که نمیدانند وظیفهشان چیست و آموزشهای لازم را ندیدهاند. برخی از سازمانها که مدیران شایسته ندارد به همین دلیل است که نمیتوانیم کشور را اداره کنیم.
اگر احزاب مختلفی در کشور بود و سازماندهی شده و با انسجام افراد را برای تصاحب قدرت آماده میکرد هرچند دین به دنبال تصاحب قدرت نیست ولی وقتی میشود حق را با کارمان بر منصه ظهور نشاند و جلوی باطل را گرفت، لازم و ضروری است. در همینجا هم میشود وارد کار ویژههای حزب شد.
بحثی که باید مطرح شود، بحث ملازمه عقل و شرع است که در مباحث فقها آن را قبول دارند، امروزه عقلای عالم به این نتیجه رسیدهاند که کار سازمانیافته حزبی و مدیرانی که در حزب پرورش یافتهاند کار را بهتر از افرادی که مشخص نیست آموزش دیدهاند اجرا میکنند.
قاعده ملازمه عقل و شرع نیز به ما کمک میکند که از مباحث و دستیافتههای امروز بشری استفاده کنیم. یکی از این دست یافتهها بحث حزب است. از امام خمینی نظرشان در خصوص حزب پرسیده شده بود که امام در پاسخ گفتند ما با اصل حزب مخالف نیستیم، در کشور ما حزب اجرایی نمیشود چون وسعت نظر بین افراد کمتر دیده میشود، وقتی یک حزب فردی را بر سرکار میآورد حزب مقابل به دنبال کارشکنی، از بین بردن رقیب و ممکن است کشور را فلج کنند تا نشان دهند رقیب نمیتواند کار کند.
ما نمیگوییم همهچیز کشورهای غربی اشتباه است، برخی از دست آوردهایی که کشورهای غربی به آن رسیدهاند علم بشر است و باید از آنها استفاده کرد. باید فرهنگسازی شود که از گروهی وارد کار شدند تا وقتی انتخابت و رقابت است و مسئولیت به دست آمد، همه باید کمک کنند برای اینکه کشور به یک مقامی برسد، برای تخریب فرد کمک نکنند.
در کشورهای غربی احزاب سایه وجود دارد که دولت سایه تشکیل میدهند و دولت سایه کاملاً در جریان عملکرد دولت حاکم هست و در جهت پیشرفت کشور است.
تفرقه موجود در افراد حزب جمهوری اسلامی سبب انحلال آن شد. به نظر میرسد که میشود این فرهنگ را ایجاد کرد که اگر گروهها و احزاب قدرت را به دست گرفتند و نفوذ کردند کمک کنند این فرهنگ وجود داشته باشد که بتوانیم همدیگر را ببینیم.
ایرادی که مخالفان دارند، بحث تکثر طلبی و تنوع است که گفته میشود در نظام دینی تکثر و تنوع وجود ندارد. این به صورت کلی اشتباه است، نمیشود گفت که نظرهای مختلف حق است، یک نظر حق است پس نمیتواند حزب وجود داشته باشد در حالی که در بحث اجتهاد نیز ممکن است مجتهد خطا کند، همانطور که نظرهای مختلفی در بحث اجتهاد وجود دارد.
باید این را در جامعه بهصورت فرهنگ جا انداخت که گروههای مختلف وجود دارد، نباید به صورت سیاه و سفید دید. اگر کسی اینگونه نگاه کند خودش را حق و دیگری را باطل می بیند و برای سرکوب کردن باطل دنبال هر وسیلهای ممکن است بگردد.
وسائل: در خصوص تفاوت بین اندیشه سیاسی اسلام در بحث حزب با غرب ظاهراً غربیها به دنبال قدرتطلبی هستند، آیا نقاط اشتراکی نیز وجود دارد؟
در تعریف حزب تصاحب قدرت با هدف به دست آوردن قدرت تعریف میشود شاید بشود گفت احزاب سیاسی با این هدف کلی هستند ولی اینکه تصاحب قدرت باشد را نمیشود به صورت کلی گفت بلکه بتوانیم بگوییم اصلاح ساختار قدرت و ممکن است گاهی از اوقات به تصاحب قدرت نیز برسد و ممکن است نرسد.
یکی از اهداف ممکن است به دست آوردن قدرت باشد، البته بحث کار ویژههای حزب که میتواند منفی یا مثبت باشد برای آن در نظر بگیریم. احزابی که امروزه در کشورهای غربی وجود دارند عملاً روحیه آزادی را از احزاب سلب میکنند و روحیه سرسپردگی به فرد به حزب وجود دارد که از جنبه دینی مطرود است که هرچه حزب گفت هرچند حق نباشد را قبول کند همانند تشکیلات منافقین.
این کار ویژه منفی است که ممکن است در گروههای غیردینی این ویژگیها وجود داشته باشد. با این اصل آزاد بودن فرد یک حسن است و همه افراد در آزادی بیان و آزادی عقیده آزاد باشد و هر مرامی را بتواند در نظر بگیرد. گاهی از اوقات کار حزبی کردن لازمهاش این است که محدودیتهایی برای فرد ایجاد شود نه اینکه کلاً بسته شود و هرچه حزب گفت همان باشد. چه بسا مقامات حزب در سالهای اولیه حزب قاعده دموکراسی و نظر افراد را رعایت کنند اما به تدریج سلطه فرد یا گروه به حزب ایجاد میشود.
دین با سلطه فرد بر گروه دیگر در معارض است. بحث عدم ولایت احد که فقها به آن تمسک میکنند به دنبال این هستند که فرد آزاد باشد، فردای قیامت فرد نمیتواند حجت شرعی برای او نیست که چون حزب فرد را اصلح دانست به او رأی دادم.
تفاوت افرادی که دین دارند با افرادی که دین ندارند این است که معتقد به قامت و پاسخگویی فردای قیامت هستند. اگر صددرصد اعتقاد پیدا کردید که این فرد اصلح است، باید به او رأی دهید که اگر رأی ندهید بازخواست میشوید.
اگر همین را در چارچوب حزب بیاوریم و جای دهیم مقداری دچار ایراد میشویم. یعنی برخی از اوقات برخی از کار ویژههای منفی که احزاب غربی دارند و ایجاد سرسپردگی میکند برای افراد باید کمتر شود. وقتی کمتر شود فرد میتواند نظر خودش را داشته باشد ولی با حزب هم همسو و هماهنگ باشد.
وسائل: در بحث حکمرانی حزبی میشود رابط و ارتباطی بین حکمرانی حزبی و حکمرانی ولایی برقرار کرد یا خیر؟
میشود بین این دو جمع کرد، حکمرانی حزبی همانند بسیاری از کشورها که حزب حاکم است و وزیر مشخص میکند، منافاتی با بحث ولایت و حکمرانی ولایی ندارد.
در بحث ولایتفقیه، تئوریهای انتخاب و انتصاب پیشآمده است که الآن هم در جامعه ما اجرا میشود و حاکم را هم منتخبین ملت تعیین میکنند با آن تئوری این مسئله حکمرانی حزبی درگیر میشود. اگر بگوییم تئوری نصب ممکن است درگیریهای بیشتری داشته باشد و باید بیشتر بر روی آن کارکرد، حضرت امام معتقد به تئوری نصب در حاکمیت بودهاند و حکمرانی ولایی را دنبال میکردند بحث حزب را وقتی نگاه میکنند به عنوان یک موضوع منفی به آن نگاه نمیکنند. یعنی احزاب مختلف میتوانند دورادور یا در کل به دنبال ولایت و مطیع ولیفقیه باشند ولی حزب خودشان را هم داشته باشند.
وقتی ما میگوییم یک حزب آنهم حزب حاکم و حزبی باشد که ولیفقیه در کنارش باشد، بقیه ولیفقیه را در کنار خود نبینند، این نمیشود ولی اگر احزاب مختلف در کنار هم کار خودشان را انجام میدهند ولایتفقیه را در رأس قبول دارند که چندان ناسازگاری ندارد.
وسائل: حکمرانی حزبی را تنزل دهیم بحث اجرائیات مثل رئیس جمهور و حزب بیاید قوه مجریه را در دست بگیرد، این را ذیل ولایت تعریف کند، میشود با این نگاه تعارض را برداشت؟
با این نگاه مقداری تعارض کمتر میشود ولی اگر بگوییم بحث اینکه مردم را کارهای نبینیم و بگوییم همه آنچه نظر، نظر ولیفقیه است و قوانین همان فرمایشات ایشان است که البته در اجرا جامعه امروزی اینگونه کمتر داریم و ولایتفقیه در همه مسائل ورود پیدا نمیکند با اینکه ولایت مطلقه در قانون وجود دارد و کار را به مجلس، مجمع تشخیص مصلح میسپارد و دورادور نظارت دارد. البته برخی از اوقات که لازم باشد اعمال ولایت دارد ولی اگر احزاب را اینگونه ببینیم که حزب حکمرانی خودش را دارد و در برخی از موارد مثل اینکه فقط اجرائیات را به آنها بدهیم یک نوع نگاه است که حاکمیت کلی دست حزب داده نشود و حاکمیت جزئی به دست حزب داده شود. که این نوعی نگاه است که شاید ایراد گرفته شود که چه حزبی است که حاکمیت ندارد و فقط اجرائیات دارد و حاکمیت ندارد و قدرتی که حزب به دنبال آن است با این قضیه جور در نمیآید.
چون در جامعه ما نه در عمل و نه در نظر با آن مواجه کامل داشتهایم، بحث پخته نشده است، شاید بشود با روشهای مختلف در کنار حکمرانی مخالفان میگویند اگر حزب به دنبال قدرت نباشد که حزب نیست، گروه است البته باید تقسیم کنیم قدرت را، یعنی تا حدی از قدرت به دست حزب هست ولی تا حدودی از قدرت به خاطر مسائل عالیه کشور دست احزاب نیست، این را میشود جمع کرد بین اینها ولی بحث دامنهدار است./209/ف
مصاحبه کننده: فلاحی