به گزارش وسائل،چهاردهمین کرسی ترویجی «تربیت اجتماعی در سیره معصومان(ع)» از سوی معاونت پژوهش جامعه الزهرا(س) با ارائه سمیه السادات موسوی و نقد علمی حجتالاسلاموالمسلمین حسین مهدی زاده و دبیری خانم رحیمه معصومی موحد در جامعه الزهرا(س) برگزار شد.
در ابتدای این نشست سمیه سادات موسوی به ارائه نظرات و پایاننامه خود با عنوان« تربیت اجتماعی در سیره معصومان» پرداخت و پسازآن حجتالاسلاموالمسلمین حسین مهدی زاده، پژوهشگر و استاد حوزه علمیه قم این اثر را موردنقد قرارداد.
شرح این کرسی ترویجی در ذیل به تفضیل برای مخاطبان ارائه میشود.
دشوار بودن کشف سیره نسبت به حدیث
سمیه سادات موسوی طلبه و پژوهشگر جامعه الزهرا(س): همانطور که اطلاع دارید دست یافتن به منابع سیره نسبت به حدیث و روایت بهمراتب دشوارتر است؛ زیرا برای پیدا کردن احادیث، کافی است کلیدواژههای مرتبط با موضوع را جستجو کنیم تا احادیث موردنظر پیدا شود؛ ولی در مورد سیره کلیدواژه کاربرد چندانی ندارد؛ چون سیره؛ رفتار معصوم را حکایت میکند و آن فضا را به تصویر میکشد مثلاً ممکن است یک سیره در مورد رفق و مدارای معصوم(ع) با یک شخص تندخو باشد ولی خود کلمه رفق در آن بکار نرفته باشد.
بااینکه بعضی سیرهها قابلیت تطبیق با چند عنوان را دارد در کتاب حاضر برای هر عنوان، سیرههای بدون تکرار انتخابشده و درنتیجه برای حدود 50 عنوانی که نیاز به ذکر سیره داشت حدود 120 سیره بدون تکرار بیانشده است.
ضرورت پرداختن به تربیت اجتماعی
ضرورت پرداختن به بحث تربیت اجتماعی در حال حاضر بهاینعلت از اهمیت بیشتری نسبت به گذشته برخورداراست که وسایل ارتباطجمعی یعنی گوشیهای تلفن همراه و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی زندگی، روابط و تعاملات اجتماعی تمامی اقشار جامعه را تغییر داده و شیوه تعامل در مردم و حتی اعضای خانواده با یکدیگر دچار مشکل شده است به همین دلیل پرداختن به تربیت اجتماعی و بیان اصول آن از اهمیت زیادی برخوردار است.
همچنین این ضعف در روابط اجتماعی با پژوهشهای علمی نیز به اثبات رسیده و پژوهشگری به نام معصومه برندک( کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دارد) در سال تحصیلی 82 ـ 83 سراغ یکی از دبیرستانهای دخترانه منطقه 14 تهران رفت و 30 نفر از دختران 16 ساله سال دوم دبیرستان را برای پژوهش خودش انتخاب کرد. این سن، در نوجوانان سنی است که اثرات تربیتی دوران کودکی خود را در نوجوان بروز و نشان میدهد.
نتایج این تحقیقات در قالب یک مقاله علمی ـ پژوهشی در فصلنامه تعلیم و تربیت به چاپ رسید و در بخش نتیجهگیری اعلام شد که«یافتهها نشان میدهد که دانشآموزان درزمینهٔ هوش عاطفی/اجتماعی نمرههای متوسط و پایینی گرفتند و ضرورت دارد که در سامانه آموزشی به مهارتهای عاطفی ـ اجتماعی توجه شود». ازآنجاییکه این پژوهش در 10 سال گذشته انجامشده در حال حاضر وضعیت نسبت به گذشته بهمراتب بدتر شده است؛ زیرا در حال حاضر اضافه بر اینکه همچنان در آموزشوپرورش به تربیت اجتماعی بچهها توجه چندانی نمیشود خانوادهها هم مثل گذشته باهم ارتباط ندارند تا مهارتهای اجتماعی از این طریق ارتقاء پیدا کند و تقویت شود؛ بنابراین وقتی به نوع روابط اجتماعی مردم نگاه میکنیم نوعی بیگانگی با آداب اجتماعی در مردم مشاهده میشود به همین دلیل استخراج سیره معصومان میتواند به ارتقای سبک زندگی و بهبود تعاملات مردم در عرصه اجتماعی کمک کند.
تعریف تربیت بر پایه نگرش سازی مهمترین شاخصه تربیت
نکته مهمی که در این اثر موردتوجه قرارگرفته تعریف تربیت بر محور نگرش سازی است.
نگرش، یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار در ارتباط با یک موضوع است.
نگرش دارای سه بُعد است: یکی بعد شناختی که منظور اندیشه و طرز تفکر و اطلاعات فرد راجع به موضوع است. دومین بعد، بعد عاطفی یعنی احساس خوشایند و ناخوشایند و تمایل و انگیزهای که فرد نسبت به آن موضوع پیدا میکند و سومین بعد نگرش، بُعد رفتاری یعنی آمادگی اقدام به عمل در فرد است.
این ابعاد نگرش از هم جدا نیستند و روی یکدیگر تأثیرگذارند؛ بنابراین اگر بخواهیم تربیتی تأثیرگذاری داشته باشیم باید روی هر سه بُعد بهطور همزمان کار شود و این تعریف جامهای نگرش سازی است، پس نگرش سازی یعنی، هم ازنظر شناختی باید اطلاعات درست و کافی در اختیار متر بی قرارداد شود، هم انگیزه متر بی تقویت شود و همچنین باید آمادگی لازم برای اقدام عملی را در متر بی ایجاد کنیم تا اهداف تربیت محقق شود.
اینکه میبینیم عدهای از افراد خوبی یا بدی چیزی را میدانند ولی برخلاف عمل میکنند برای این است که بُعد انگیزشی و رفتاری آنها متناسب با دانستههایشان تربیتنشده یا اینکه خیلی علاقه دارند کاری را انجام بدهند ولی نمیتوانند چون یا اطلاعات کافی در مورد آن ندارند یا از جهت رفتاری تقویت نشدند.
فرق مدل تربیتی نگرش سازی با سایر مدلهای تربیتی
فرق تربیتی که بر پایه نگرش صورت گرفته باشد با سایر مدلهای تربیتی در این است که بهواسطه نگرش موضوع تربیت برای متر بی درونی و نهادینه میشود و دیگر آن رفتار مطلوب را با میل و اراده خود انجام میدهد حتی اگر نظارت مربی نباشد یا پاداش و تنبیهی در کار نباشد و حتی اگر فرد در شرایط سخت قرارداد شود همچنان به وظیفه خود عمل میکند.
با توجه به این سه بُعد نگرش، اهداف، اصول و روشهای تربیت اجتماعی در این اثر در سه بخش شناختی، عاطفی و رفتاری تنظیمشده و برای هر بخش راهکارهایی ارائه و پیشنهادشده است.
ارکان نظام تربیتی
موضوع دیگری که در این اثر نیاز به توضیح دارد بحث نظام تربیتی است.
نظام تربیتی در هر ساحتی که باشد چه اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی باید حداقل چهار رکن اساسی را داشته باشد که عبارتاند از مبانی، اهداف، اصول و روشها. بحث شناخت نظام تربیتی خیلی مهم است چون اگر تربیت بخواهد صورت بگیرد باید فرایند درستی را طی کند؛ بنابراین اهمیت دارد که ما هرکدام از این ارکان را بهدرستی بشناسیم.
تعریف مبانی
منظور از مبانی آن دسته از واقعیتهای مربوط به زندگی انسان هستند که بر اساس آنها اهداف و اصول تربیت را پایهریزی میکنیم.
مثلاً بعضی مبانی در تربیت اجتماعی عبارتاند از اینکه: انسان موجودی اجتماعی است، انسان از محیط اجتماعی تأثیر میپذیرد و میتواند بر محیط اجتماعی تأثیر بگذارد، یا اینکه انسانها نسبت به یکدیگر مسئولیت اجتماعی دارند.
اینها یکسری ویژگیهای انسان است که به بُعد اجتماعی او مربوط میشود و تربیت اجتماعی باید بر اساس این ویژگیها واقعیتهایی که وجود دارد پایهریزی شود.
عناصر و ارکان هدف در تربیت اجتماعی
رکن بعدی، اهداف است یعنی آن چیزهایی که بهواسطه تربیت میخواهیم به آنها دست پیدا کنیم. در اینجا ما بیان کردیم که هدف کلی تربیت اجتماعی این است که متر بی از خودمحوری خارجشده و اخلاق اجتماعی در او به فعلیت برسد. یکسری اهداف میانی هم بر اساس مؤلفههای نگرش تنظیمشده ازجمله ایجاد بینش اجتماعی صحیح، مدیریت و ارتقاء عواطف اجتماعی و ایجاد رفتارهای اجتماعی مطلوب.
اصول تربیتی چیست
رکن بعدی در نظام تربیتی، اصول تربیتی است. اصول تربیتی یکسری دستورالعملهای کلی و جملههای «بایدی» هستند که از مبانی و اهداف به دست میآیند و به مربی میگویند که برای رسیدن به اهداف باید چه مسیری را طی کند و چهکاری انجام دهد. مثلاً در اصولی که مربوط به بُعد شناختی نگرش متر بی است ما اصل تحلیل افکار اجتماعی متر بی و اصل بصیرت دهی فرهنگی راداریم. یا در اصول مربوط به بُعد عاطفی نگرش متر بی، اصل تحریک انگیزه پیوند جویی را قراردادیم. یا در اصول مربوط به بُعد رفتاری متر بی، اصل مسئولیت و مشارکت دهی قرارداد شده است
آخرین رکن نظام تربیتی، روشهای تربیتی است که آنها نیز یکسری دستورالعمل هستند منتها نسبت به اصول، جزئیتر بوده و درواقع راهکارهای اجرایی کردن و پیاده کردن اصول به شمار میروند و برای هر روش، شیوهها و فنون ویژهای وجود دارد که با نوع روش و رویکرد آن سازگار است.
در این اثر یک مثال عینی و خارج از فضای تربیتی بیانشده که به روشن شدن بحث کمک میکند برای نمونه وقتی ما با یک روایت مواجه میشویم و میخواهیم به مراد آن دست پیدا کنیم مبنا را حکیم بودن گوینده قرار میدهیم و این فرض را محور قرار میدهیم که گوینده ازآنچه گفته معنایی را مدنظر داشته بنابراین یکی از اهداف در این اثر فهمیدن معنای واژگان حدیث است، حال توجه به این هدف، یکی از اصولی که داریم اصل تحلیل دلالت هر یک از واژههاست. یعنی باید ببینیم هر یک از واژهها بهتنهایی به چه معنایی دلالت میکنند تا پسازآن معنای مجموع روایت برای ما مشخص شود.
نمونههای سیره
با توجه به اینکه عنوان بحث، تربیت اجتماعی در سیره معصومان است جا دارد نمونههایی از سیره معصومان(ع) ذکر شود.
ازآنجاییکه فرصت بازگویی تمامی سیره ائمه معصومین وجود ندارد در اینجا سعی شده سیرههایی از ائمه معصوم(ع) انتخاب شود که برای تربیت درزمینه مختلف کاربرد دارد.
در این اثر همانطور که بیان شد روشهای تربیتی به سه دسته روشهای شناختی، عاطفی و رفتاری تقسیمشده است.
روشهای شناختی یعنی آن روشهایی که روی اندیشه و طرز فکر و اطلاعات فرد اثر میگذارد ازجمله این روشها: معرفی ارزشهای اخلاق اجتماعی است که این روش به شیوههایی داستانگویی، پند و موعظه و تصویرسازی از سوی معصومان انجامشده است.
روششناختی بعد تبیین فلسفه و چرایی ارزشهای اخلاق اجتماعی بوده و درنهایت، روش بحث و گفتوگو درباره ارزشهای اخلاق اجتماعی مطرح میشود
نمونه سیرهای که در این اثر بیانشده در مورد روش داستانگویی است که امام صادق(ع) ازاینروش استفاده کردهاند و در مورد لزوم توجه به همسایگان، داستانی را برای اصحابشان از حضرت یعقوب نقل کرده و فرمودهاند«وقتیکه حضرت یعقوب بنیامین را نیز از دست داد عرض کرد: «بار پروردگارا! به من رحم نمیکنى چشمانم را گرفتى و فرزندانم را بردى» پس خداى تبارکوتعالی به اوحى کرد: «اگر من آندورا میرانده باشم برای تو آنها را زنده میکنم و شمارا به هم میرسانم؛ ولى آیا به یاد دارى آن گوسفندى که سر بریدى و بریان کردى و خوردى و فلان و فلان در همسایگى تو روزه بودند و چیزى از آن به آنها ندادى؛ پسازآن (وحى)، همیشه از منزل یعقوب(ع) در هر صبحگاه تا یکفرسخی جار میزدند که: «هر کس صبحانه خواهد به خانه یعقوب(ع) آید» و در شامگاه هم جار میزدند که: «هر کس شام خواهد نزد یعقوب(ع) آید». امام صادق(ع) با بیان این داستان بر لزوم رعایت آداب همسایه تأکید کردند و مخاطب را از پیامدهای بیتوجهی به آن آگاه کردند؛ بهطوریکه شنونده پس از شنیدن این داستان میفهمد که ادای حق همسایه بهقدری مهم است که در صورت کوتاهی نسبت به آن، پیامدش در زندگی ظاهر میشود و این مسئله برای همه با هر مقام و منزلتی صادق است.
دسته دوم روشهای عاطفی هستند که شامل تحریک انگیزههای ایمانی، پاداش، تشویق و تنبیه و ایجاد ارتباط عاطفی با الگوهای شایسته میشود. سیرهای که درباره تحریک انگیزههای ایمانی نقل میشود مربوط به امیرالمؤمنین(ع) است. روزی امیرالمؤمنین(ع) شنید که مردى به قنبر دشنام مىداد و قنبر نیز مىخواست به او جواب دهد؛ حضرت، قنبر را صدا زد و فرمود: «اى قنبر! آرام باش. ناسزاگوى خود را در زبونى رها کن تا خداى رحمان را خشنودسازی و شیطان را به خشم آورى و دشمنت را کیفر و شکنجه دهى. سوگند به آنکس که دانه را شکافت و خلائق را بیافرید شخصِ باایمان، خداى خویش را به چیزى مانند حلم و بردبارى خرسند نسازد و شیطان را به چیزى مثل سکوت به خشم نیاورد، و هیچ نادانى به عکسالعملی مانند سکوت در مقابل او کیفر و شکنجه نگردد». در این سیره، امیرالمؤمنین با یادآوری اینکه اگر قنبر خویشتنداری کند و این خویشتنداری موجب خشنودی خداوند و خشم شیطان میشود انگیزههای ایمانی او را تحریک کردند و از بالا گرفتن تنشِ جلوگیری کردند و قنبر را با این روش به رفتار صحیح هدایت کردند.
دسته سوم از روشهای تربیتی، روشهای رفتاری است که عبارتاند از: «آموزش عملی» که خود مربی رفتار را انجام میدهد تا متر بیشاهد چگونگی انجام آن باشد، دیگری «ایجاد موقعیت تمرینی» که قبلاً اشاره کوتاهی به آن شد و درنهایت، «همنشینسازی» است.
در مورداستفاده از روش آموزش عملی در سیره امام سجاد آمده است که «روزی یکى از اقوام آن حضرت به ایشان پرخاش کرد و سخنان نکوهیده گفت؛ درحالیکه امام هیچ پاسخی به او نداد. پس از رفتن آن مرد، امام سجاد(ع) به یارانش فرمود: «شما شنیدید این مرد چه گفت. دوست دارم همراه من بیایید تا پاسخ مرا هم بشنوید». سپس همگی به درب منزل آن شخص آمدند. امام بلند فرمود: «به او بگویید علی بن الحسین آمده است» مرد که یقین داشت امام و یارانش براى تلافى آمدهاند، با آمادگى کامل از منزل خارج شد. (وقتى رودرروی امام قرار گرفت)، آن حضرت فرمود: «اى برادر! تو لحظاتى پیش در برابر من ایستادی و به من چنین و چنان گفتى؛ اگر من آنچنانم که تو گفتى، خدا از من درگذرد و اگر چنین نیستم که تو گفتى، خدا از تو درگذرد»! آن مرد (با دیدن چنین برخورد نرم و بزرگوارانه از سوى امام(ع) ، بسیار شرمنده و پشیمان شد و) پیشانى امام را بوسید و عرضه داشت: «شما ازآنچه من گفتم منزهید. این منم که شایسته آن سخنان هستم»! در این سیره، امام سجاد(ع) که میخواستند آن مرد را ببخشند هرچند میتوانست بهتنهایی به خانه آن مرد برود یا اینکه بدون نشان دادن هیچ عکسالعملی او را ببخشد؛ ولی اصحاب و اطرافیان را همراه خود برد تا با مشاهده چگونگی برخورد صحیح در چنین شرایطی، بروز رفتار شایسته از آنها را در موقعیتهای مشابه تقویت کند.
نتایج تحقیق: اگر بخواهیم به نتایج تحقیق هم اشاره داشته باشیم یکی از نتایج بهدستآمده این است که: به دلیل درهمتنیدگی و تأثیر متقابل ابعاد وجودی انسانها بر همدیگر، بهکارگیری اصول و روشهای تربیتی زمانی نتیجه میدهد که بهصورت توأمان اجرا شوند. بهعبارتدیگر، تنها ارائه اطلاعات، یا صِرف برانگیختن احساسات و یا آموزش چند مهارت رفتاری نمیتواند تربیت ماندگاری را ایجاد کند؛ درحالیکه اگر تربیت، ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری انسان را بهطور همزمان درگیر مسئله کند بهخوبی نهادینه و پایدار میشود.
نکته دیگری که ضمن نقل سیرههای تربیتی معصومان(ع) جلبتوجه میکرد شباهت زیاد برخی سیرهها باهم بود. در طول تحقیق بارها با سیرههایی مواجه شدم که از معصومان مختلف و بافاصله زمانی چندین ساله اتفاق افتاده؛ اما ازنظر موقعیت و روش و رفتار معصوم(ع)، شباهت زیادی میان آنها وجود داشت. شباهت این سیرهها، یکبار دیگر مسئله نور واحد بودن معصومان(ع)را مورد تأیید قرارداد؛ بهطوریکه بنا به تعبیر مقام معظم رهبری گویا با یک انسان 250 سالهای روبرو هستیم که هدف معینی را دنبال میکند و در عمل، وحدت رویه دارد.
ناقد: حجتالاسلاموالمسلمین مهدی حسین زاده:
اگر برای این پژوهش عنوان« مؤلفههای و شاخصههای تربیت اجتماعی در سیره چهارده معصوم علیهالسلام انتخاب شود عنوان مناسبی است و این عنوان یک عنوان بینرشتهای است چون با حدیث، تربیت، فلسفه و تاریخ ارتباط داشته و بهعبارتدیگر به دنبال نظام سازی بوده و یک پژوهش بینرشتهای است.
تتبع خوب و بهرهمندی از منابع دستاول در انجام پژوهش از دیگر نکات مثبت این پژوهش است و اضافه به راین، این تحقیق و پژوهش از چارچوب و فصلبندی خوبی برخورد بود و در این تحقیق استناد زیادی به آیات قرآن کریم و سیره ائمه معصوم علیهالسلام صورت گرفته بود که همین امر زمینه کیفی بودن پژوهش را فراهم کرده است.
اشکالات محتوایی اثر:
عنوانی که برای اثر انتخابشده« تربیت اجتماعی در سیره معصومین(ع» بوده و بهعبارتدیگر عمده یک نظام تربیتی را مطرح کرده و این تحقیق یک تحقیق خاص ویژه است .
نویسنده اثر در مقدمه بیان کرده که چون در این اثر قرار است موانع و آسیبهای تربیت مطرح شود به همین دلیل نویسنده اثر تأکید دارد که عنوان نظام در اینجا مورداستفاده قرار نگیرد؛ این درحالیکه در نظرات بزرگان موانع و آسیبها هم زیرمجموعه نظامهای تربیتی موردبحث قرار میگیرد که نظامات تربیت زیر نظر آیتالله مصباح از این جمله است و به این شکل عمل کرده است و بهعبارتدیگر قاعده مطابقت عنوان با معنون رعایت نشده است و باید به این نکته توجه داشت که فصول و موانع خود جزئی از نظام هستند، بنابراین بهتر بود برای پژوهش عنوان نظام انتخاب میشد و همچنین در این اثر عوامل موردبررسی قرار نگرفته است.
در این تحقیق عنوان معصومین(ع) انتخابشده ولی از این عنوان اراده خاص شده درحالیکه عنوان معصومین تمامی انبیا و ائمه معصوم(ع) را شامل میشود ولی در اینجا منظور ائمه معصوم و چهارده معصوم مراد است؛ بنابراین بهتر است عنوان مطابق معنون انتخابشده و یا بهجای این عنوان بیان شود« مؤلفههای عمده تربیت اجتماعی در سیره چهارده معصوم» زیرا در این تحقیق مراد نظام تربیتی موردبحث بود درحالیکه عنوان مجازی تربیت اجتماعی در سیره معصومان برای آن انتخابشده بود و معصومان هم یک عنوان عام بود که از آن اراده خاص شده و بهجای معصومان باید عنوان چهارده معصوم انتخاب شود.
همچنین همانطور که تأکید شد کنار هم قرار دادن موانع ، عوامل و آسیبها دلیل خوبی برای انتخاب نکردن عنوان نظام برای این تحقیق نیست.
باید دقت کرد که در علم رجال احادیث به دودسته تقسیم میشود یکی خبرهای متواتر و دیگری خبرهای واحد به احادیثی مانند حدیث ثقلین و غدیر که یقین آور هستند حدیث متواتر اطلاق میشود و به احادیثی که یقین آور نیستند به آن خبر واحد میگویند بنابراین نمیتوان از احادیث واحد برداشت قطعی کرد و آنها را بهصورت قطعی به ائمه معصوم نسبت داد و بزرگان معتقد هستند که احادیث واحد را نمیتوان بهصورت قطعی به معصومان نسبت داد چون احتمال صادر نشدن آن حدیث از معصوم(ع) وجود دارد و ایجاد مشکل دارد بنابراین نمیتوان احادیث واحد را بهصورت صریح در متن پژوهشی استفاده کرد و بیان کرد که امام صادق فرموده یا فرمودهاند و در این موارد باید احتیاط کرد و میتوان تعابیر نقلشده است و روایت کرد استفاده کرد که دچار مشکل نشویم.
برای نمونه یک حدیث به نقل از محمد بن مسلم بن شهاب زُهری از اصحاب امام سجاد(ع) در پژوهش نقلشده بود که این روای از یاران امام سجاد(ع) بوده اما عامه و سنی مذهب است و ایشان در کتابهای رجالی در زمره افراد مجهول بوده و توثیق نشدهاند، بنابراین نمیتوان به استناد حدیثی از یک روای مجهول اسلوبهای و مؤلفههای تربیتی را استخراج کرد و بزرگانی مانند شهید صدر نمیپذیرند که ما در روایتهایی که مربوط به آداب و سنن و سیره هستند و ضعف روایی دارند به آنها استناد کرده و از ضعف سندی آن چشمپوشی کرده و از عامه نقل حدیث کنیم چون قرار است ازاینروایتها سندسازی و نظام سازی صورت گیرد و به همین سادگی نمیتوان به یک حدیث ضعیف سند استناد کرد و آن را به گردن اسلام گذاشت.
گاهی اوقات ترجمهها درست نیست و بهعنوان نمونه در متن اثر بیانشده بود «که روزی امام کاظم(ع) از کنار مردی زشترو در عراق عبور کرد و مرد کنار امام نشست و فرمود که اگر حاجتی برای امام کاظم(ع) عارض شد، آن حاجت را رفع کند» که این ترجمه غلط است زیرا معصوم هرگز به کسی عرض حاجت نمیکند تا دیگری بخواهد حاجت امام را برطرف کند و همچنین تاریخ گواه است که این مردم عادی هستند که برآورده شدن حوائج خود را از معصوم میخواهند نه معصوم از مردم
یکی دیگر از نکاتی که در این پژوهش به آن اشارهشده استناد به سیره است؛ در اینکه میتواند در مباحث اخلاقی و تربیتی به سیره استناد کرد جای بحث است زیرا عدهای از علماء معتقد هستند که در صورتی میتوان به سیره استناد کرد که نشاندهنده استحباب یک فعل باشد و سیره نمیتواند جواز باشد زیرا اگر سیره را جواز بدانیم درصورتیکه امام معصوم(ع) برای مثال در مقابل بیادبی یک نفر بهحکم تقیه سکوت کرده باشد و ما این سیره را مجوز برای عملکرد بدانیم در مقام اجرا دچار مشکل خواهیم شد و ما بهحکم شرایط سیره را مجوز قرار میدهیم نه اینکه بهصورت کلی بخواهیم سیره را مجوز قرار دهیم باید دقت کرد که تمسک به سیره شرایطی دارد که با رعایت این شرایط است که میتوان به سیره استناد کرد
مبحث دیگری که در اینجا مطرح است مبحث نظام سازی در ساحتهای مختلف تربیتی است که در مطلق اسلام امکان نظام سازی در عرصه تربیت وجود دارد مسئلهای است که همگان آن را پذیرفتهاند؛ اما اینکه ما در ساحتهای مختلف تربیتی امکان نظام سازی داریم یا نه برای نمونه ما تربیت اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، عبادی مسئلهای است که باید موردبحث قرار گیرد.
برای مثال در این اثر ساحت تربیت اجتماعی ملاک قرارگرفته و درنتیجه باید کلیت و کبرای این موضوع در ابتدا اثبات شود که اثبات آن نیز کار سادهای است و باید ازنظر مبانی روی این موضوع کار شود و تربیت اجتماعی را باید دشوارترین ساحت تربیتی عنوان کرد؛ زیرا تربیت اجتماعی با سه تا چهار قلمرو سروکار دارد که این چهار قلمرو، قلمرو فرهنگ، سیاست، اقتصاد و ارتباطات انسانی است.
بنابراین امکان نظام سازی در مطلق تربیت اسلامی امری پذیرفتی است ولی در هرکدام از این ساحتها باید مبانی و امکان نظام سازی اثبات شود.
همچنین باید توجه کرد که نقدهایی که در این کتاب به کتاب« کاوشی در ریشه قرآنی واژه «تربیت» و پیامد معنایی آن( کتاب ناقد جلسه آقای مهدی حسین زاده) شده نقدهای ضعیفی است و در این کتاب و اثر یعنی کاوشی در ریشه قرآنی واژه تربیت واژه« ربو» بهعنوان ریشه کلمه تربیت رد نشده است بلکه در این کتاب بیانشده که که واژه «تربیت» با دو ماده لغوی «ببو» و «ربب» مرتبط است و کلمه تربیت مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن ریشه لغوی آن، مصدرش همانند «تزکیه» بر وزن «تفعله» آمده است.
همچنین گرچه بسیاری از کتابهای تعلیم و تربیت هنگام بحث از ریشه واژه «تربیت» آن را از ماده «ببو» ذکر میکنند، ولی نویسنده عربزبان کتاب النظام التربوی فی الاسلام با استناد به برخی کتابهای لغوی معتبر، تصریح کرده است: تربیت در لغت، از ماده «ربب» است با مراجعه اجمالی به کلمات لغویان آشکار می گردد که واژه «تربیت» دارای دو ریشه لغوی «ببو» و «ربب» است. ولی به دلیل آنکه هر کلمهای نمیتواند بیش از یک ریشه لغوی اصلی داشته باشد، پرسش مهم این است که کدامیک از دو ریشه مذکور اوّلی و اصلی و کدامیک ثانوی و فرعی است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه لغویان متفاوت است. که در ذیل دو دیدگاه مهم و متضاد و قابلبحث و بررسی در بین کلمات لغویان بهطور اختصار اشاره میشود:
دیدگاه اول: قول افرادی مانند راغب در مفردات است که گفته: «الربّ فی الاصل التربیة...، ربیّت الولد من هذا (ببو)، قیل: اصله من المضاعف فقلب تخفیفا.»
از ظاهر کلام راغب استفاده میشود «تربیت» از ببو مشتق شده است، نه از «ربب» مضاعف بنابراین، ازنظر ایشان «ببو» ریشه اصلی و اوّلی واژه تربیت است.
دیدگاه دوم: قول افرادی مانند ابن منظور در لسان العرب است که آورده: «تَرَبَّبَهُ وَارْتَبَّهُ و ربّاه تربیة علی تحویل التضعیف و تربّاه علی تحویل التضعیف ایضا.»
علاوه بر ابن منظور، زبیدی در تاج العروس نقل کرده است: «ربّ الولد والصبی یربّه ربّاه... کربّبه تربیبا... و ربّاه تربیةً علی تحویل التضعیف.»
از کلام ابن منظور و زبیدی که گفته اند «ربّاه تربیة علی تحویل التضعیف» استفاده میشود «ربّی» در اصل «ربّب» و مضاعف بوده که به دلیل ایجاد سهولت در تلفظ و تخفیف حرف باء دوم تحویل و تبدیل به حرف عله یاء شده و درنهایت، مصدر آن به دلیل معتل(7)بودن فعل «ربّی» بر وزن تفعله آمده است. (ربّب ربّی یربّی تربیة) بر خلاف سخن راغب، از کلام ابن منظور و زبیدی استفاد میشود. «ربب» ریشه اصلی واوّلی و«ببو» ریشه فرعی و ثانوی «تربیت» است.
به نظر می رسد از دو دیدگاه مذکور، دیدگاه دوم صحیح و قابل دفاع علمی است؛ زیرا تبدیل یکی از حروف کلمه مضاعف به حرف علّه در علم صرف براساس قاعده وقانون است و ازاینرو، در زبان عربی دارای شواهدمتعددی است.
با توجه آنکه بیان شد باید در نقد این اثر تجدیدنظر صورت گیرد.
همچنین در این پژوهش درزمینهٔ نصیحت بیانشده که نصیحت باید کوتاه و عمیق باشد» کلیت حرف با توجه به آداب نصیحت و شرایط استحبابی این است که کوتاه باشد و در اینجا باید به این سؤال پاسخ داد که آیا همیشه کوتاه بودن نصیحت از شرایط و لوازم ایجابی آن است که البته در پاورقی در این زمینه نکاتی در خصوص آداب شرایط بیانشده است زیرا از معصومین علیهالسلام مواضعی وجود دارد که قاعده کوتاهی موعظه را رد میکند برای مثال مواعظ پیامبر(ص) به امام علی(ع)، مواعظ پیامبر(ص) به اباذر و ابن مسعود، نامه اخلاقی امام علی(ع) و خطبههای اخلاقی نهجالبلاغه به این شکل است که دائمی بودن کوتاهی مواعظ را رد میکند.
اشکالات ساختاری
بعضی از مشکلات اثر، مشکلات ساختاری است برای نمونه مبحث نتیجهگیری پایاننامه که بیش از سه تا چهار صفحه نیست به آن عنوان فصل هفتم انتخابشده که این موضوع ازنظر ساختاری مشکل ایجاد میکند و درزمینه اینکه نتیجهگیری عنوان فصل به خود میگیرد با توجه به کوتاه بودن نتیجهگیری میان پژوهشگران اختلاف مبانی وجود دارد زیرا باید میان فصلها و تعداد صفحات آن تناسب وجود داشته باشد.
همچنین توجه به این نکته لازم است که نتیجهگیری جای آدرس دادن نیست و در نتیجهگیری باید به استناد مستندات گذشته که در متن آمده نتیجهگیری صورت گیرد و در نتیجهگیری باید به سؤال اصلی پاسخ داده شود./968/ص