vasael.ir

کد خبر: ۷۷۹۰
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۹ - 25 February 2018
یادداشت؛

مبانی معرفت شناسی در اندیشه سیاسی امام خمینی

وسائل ـ امام خمینی قائل به مراتب و مراحل معرفت و شناخت است؛ این مراحل و مراتب گاه از پایین آغاز می گردد و سیر صعودی به سمت کمال را می پیماید؛ بدین معنا که هر چه خاص، یقینی تر و اطمینان آورتر باشد در مراحل بعد قرار می گیرد و هرچه عمومی تر و غیر یقینی تر باشد در مراحل اولیه قرار می گیرد.

به گزارش سرویس سیاست پایگاه وسائل، از مهمترین مبانی اندیشه های یک  اندیشمند، مبانی معرفت شناسی یا به طور کلی شناخت شناسی ایشان می باشد که بیان کننده طرز نگرش او به مسأله شناخت، ابزارها و روش های آن، صحت و سقم شناخت و یقینی وغیر یقینی بودن آن و چگونگی رسیدن به حقیقت از طریق ادراک و. . . است.

برای استنباط و تبیین مبانی معرفتی یک اندیشمند، از چند شیوه می توان استفاده نمود: در شیوه نخست، مکتب معرفتی و روش فکری اندیشمند مورد بحث قرار می گیرد؛ به تعبیر دیگر، اینکه اندیشمند مورد نظر، وابسته به کدام نحله یا مکتب معرفتی، از قبیل عقل گرایی، تجربه گرایی و. . . است مورد توجه خواهد بود. از این نظر مبانی معرفتی امام خمینی از سویی در قالب وحی گرایی و ازسویی دیگر در قالب عقل گرایی یا برهان گرایی قابل بررسی است؛ اشراق گرایی یا شهود نگری نیز بعدی از ابعاد معرفتی اوست.

در شیوه دوم ابعاد فکری متفکر مورد توجه قرار می گیرد و ما در پی کشف زوایای مختلف اندیشه و محوریت یک یا چند جنبه در تفکر وی می باشیم از این منظر، تقسیم بندی رایج فلسفی،کلامی، فقهی، اصولی، تفسیری، عرفانی، سیاسی، تاریخی و. . . وجود دارد.

در شیوه سوم منابع وابزار شناخت و ادراک متفکر مورد توجه قرار می گیرد. از این منظر امام خمینی، از طرفداران وحی، عقل و قلب است شاید بتوان این شیوه را که به نحوی به منبع، روش و ابزار شناخت توجه داردو تا حدودی در بر گیرنده شیوه های پیشین است روش خوبی برای تبیین معرفت شناسی امام خمینی دانست.

از آنجا که مبانی معرفتی و شناختی پایه و اساس سایر مبانی معارف هر اندیشمندی را تشکیل می دهد لذا نوع بینش و نگرش اندیشمند نسبت به جهان وانسان و جامعه تابع شناخت شناسی اوستو به تعبیر استاد مطهری:دنیا، دنیای مکتب و ایدئولوژی است. مکتب و ایدئولوزی بر پایه جهان بینی است و جهان بینی بر پایه شناخت»[1].

پس اندیشه های خاص معرفتی و علمی چون اندیشه های سیاسی بر جهان بینی و نوع نگرش اندیشمند برجهان وانسان ابتنا دارد و نوع نگرش اندیشمند نیز تابع شناخت و معرفت وی به ویژه منابع معرفتی او می باشد.

1-منابع شناخت
در نگرش امام خمینی وحی، فطرت، قلب، عقل و حس انسان،به عنوان منابع شناخت مطرح شده است از منظر او نیز چون سایر عالمان مسلمان عقل ادراک می کند و قلب به مدرکات آن ایمان می آورد. بنا براین عقل نه تنها ادراک می کند و حقیقت امور را درمی یابد؛ بلکه عقل همراه با اختیار انسان به او قدرت گزینش و انتخاب می دهد؛ در نتیجه انسان اراده می کند وبا اراده خود بر می گزیند آنگاه به انچه گزینش کرده ایمان می آورد امام در تبیین ایمان و عقیده می گوید:« ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسأله ای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدت به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را.»[2]

بنابراین عقل از نظر امام وسیله ادراک است و به مثابه پای برای رسیدن است پایی که انسان حقیقتا می تواند با آن راه برود. او همچنین به ازای هر یک از این منابع شناخت ، از عوالم شناختی گوناگون، مانند: عالم محسوس و عالم معقول نام می برد. امام خمینی فطرت انسان را بنیان شناخت و لذا توجه دهنده انسان به سوی کمال مطلق می داند:«  نفس انسان متوجه این است که برسد به کمال مطلق»[3].

تجربه که در اصل، برآیند ترکیب حس و عقل می باشد، نیز مد نظر امام خمینی می باشد و از آن به عنوان یکی از منابع شناخت و آگاهی، نام می برد. این در حالی است که امام خمینی به یک منبع شناخت دیگر، که منبع بیرونی و در عین حال منبع یقینی شناخت برای انسان به شمار می رود، قائل است. زیرا منابع شناخت درونی انسان را به تنهایی کافی نمی داند و به نقصان ادراک انسان، با اتکای صرف به این سه منبع، اذعان دارد.

این منبع اساسی، وحی الهی است که بوسیله انبیاء، از جانب خداوند برای انسانها فرستاده می شود و آرمان اصلی آن ، ایجاد معرفت برای بشر، بویژه شناخت حق تعالی و سایر حوزه هایی است که عقل بشر بدون ارجاع به وحی ، امکان دسترسی به آنها را ندارد.امام در این زمینه می فرماید:« اسلام برای این انسانی که همه چیز است؛ یعنی از طبیعت تا ماورای طبیعت تا عالم الهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام.»[4]

از دیدگاه امام خمینی بخشی از فرایند معرفتی ارتباط متقابل و مکمل عقل و وحی، پس از عصر نبوت و امامت، اجتهاد یا تفقه در دین می باشد که حاصل آن، به تعبیر امام پنجاه و چند جلد کتاب است که فقط هفت-هشت جلد مربوط به عبادات است و الباقی مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات . . . است.[5]


2- ابزارهای شناخت

با توجه به منابع معرفت شناسانه امام خمینی که عبارت از وحی، قلب، حس(تجربه) و عقل بود، ابزارها و همچنین روشهای او در شناخت، به آسانی قابل تشخیص و احصا می باشد. روش مربوط به وحی، کلام، اجتهاد وفقه بویژه در حوزه منابع دینی یعنی کتاب و سنت است.

از این منظر، امام خمینی بر فقه سنتی و اجتهاد جواهری به عنوان شیوه برتر در تدریس در حوزه و استنباط احکام شرعی تأکید می ورزد و او همچنین تأثیر شرایط زمانی و مکانی در اجتهاد را مورد توجه اکید قرار داده است و اجتهاد مصطلح را برای اداره جامعه کافی نمی داند «و اگر بعضی از مسائل در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند. لذا در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد . . . و همین جاست که اجتهاد مصطلح د رحوزه ها کافی نمی باشد».[6]

مراد امام خمینی از فقه سنتی، فقهی است که برسنت و روش موروث فقهای گذشته در مقام استنباط از کتاب و سنت مبتنی است و آن مبانی استنباط است که وصول به مقاصد وحی و نبوت را تضمین می کند.[7]

به طور کلی، لزوم رعایت مصالح عمومی در صدور فتاوی[8] و احکام ، ایجاب می کند که فقیه و حاکم در هنگام اجتهاد خویش، نسبت به موضوع حکم صادره، شناخت داشته باشد؛ زیرا شناخت حکم ، از شناخت موضوع متأثر می شود و به تناسب میزان معلوماتی که فقیه از موضوع دارد، فتوای او از اتقان و استحکام بیشتری برخوردار می شود. آگاهی به موضوع و قیود و شرایط حکم، از طریق علوم تجربی حاصل می شود و فعلیت هر حکمی متوقف بر تحقق شرایط آن فعل است.[9]

از آنجا که انطباق حکم با واقع نیز منوط به شناخت حقیقت مسائل اجتماعی است. این است که در عین تأکید بر اجتهاد جواهری  به روشها و علوم جدید نیز توجه می کند:« این مسأله نباید فراموش شود که به هیچ وجه از ارکان محکم فقه و اصول رایج در حوزه ها نباید تخطی شود، البته در عین اینکه از اجتهاد جواهری به صورتی محکم و استوار ترویج می شود، از محاسن روشهای جدید و علوم مورد احتیاج حوزه های جدید استفاده شود.»[10]

بنابراین امام خمینی با ابزار عقل در کنار ابزار فقه و اجتهاد و نیز همراه با آن و مکمل آن تأکید می کند، یعنی عقل منبع تشخیص حقائق در حوزه فقه نیز محسوب می شود. چه عقل یکی از ادله فقهی است همان گونه که ابزار استنباط احکام از سایر ادله می باشد و به بیان شهید مطهری«عقل می تواند حتی د رجایی حکمی را وضع کند که وضعش به معنای کشف است، یعنی ممکن است در یک مورد بالخصوص ، اصلا از اسلام دستوری به ما نرسیده باشد؛ ولی عقل چون به سیستم قانون گذاری اسلام آشناست، می داند که نظر اسلام  د راینجا این است، فورا حکم را کشف می کند».[11]


3- ارزش و جایگاه شناخت
برخی را تصور براین است که معرفت و شناخت امری تک بعدی یا تک مرحله ای است. بدین معنا که صرفا برای شناختی که از یک منبع خاص و با ابزاری متناسب با آن حاصل می گردد، ارزش قائل هستند. امام خمینی با تکیه بر مبانی فلسفی و اصولی خویش، قائل به چند بعدی و چند مرحله ای بودن معرفت و شناخت است و برای هر یک از شناخت های حسی، عقلی، شهودی و وحیانی، جایگاه متناسب با خور آنها را قائل می باشد.

این است که برخورد صاحبان علوم و شناخت های متعدد با یکدیگر را ناروا دانسته، می فرماید:« هر علمی را که یافته است، ادراک کرده و خوانده، همه کمالات را منحصر به آن می داند. فقیه خیال می کند غیر فقه چیز دیگری نیست د رعالم، عارف هم خیال می کند غیر عرفان چیز ی نیست، فیلسوف هم خیال می کند غیر فلسفه . . . این حجاب بزرگی است برای همه. حجابهای زیادی هست که غلیظ تر از همه همین حجاب علم است».[12]

امام علت اصلی این تک بعد نگریها را عدم تهذیب و ورود دانش در قلوب نامهذب می داند.چه با ورود دانش در قلوبی که تزکیه نشده اند، مصائب فرد بیشتر می شود و نه تنها نتیجه مثبت نمی دهد بلکه برای آنها و به ویژه برای جامعه زیان آور است.لذا می فرماید:« وقتی علم در یک قلب غیر مهذب وارد بشود، انسان را به عقب می برد، . . . بعضی ها از مسائل فلسفی، با اینکه فلسفه یک علم رسمی است، چنان رم می کنند که خیال می کنند یک ماری است. فیلسوف هم از عرفان آنطور رم می کند، عارف هم همین طور است،[تا] بالاتر. . .  .[13]

به طور کلی از دیدگاه امام خمینی علوم و معارف اعم از علوم تجربی، علوم عقلی، فقه، عرفان، کلام و غیر آنها، هیچ کدام فی نفسه هدف نیستند بلکه همه وسیله و ابزاری برای شناخت و اکتساب حقایق و تهذیب نفوس می باشند؛ لذا هیچ یک از اینها با یکدیگر در تعارض قرار ندارند.

بر این اساس امام خمینی اولاً، محدوده و موضوع هر نوع معرفتی را در نظر می گیرد، بدین معنا که مثلا از دید او فقه به معنای دانش استنباط احکام شرعی و کار آن تبیین و استنباط احکام شریعت است و لا غیر. همانگونه که فلسفه به استدلال و برهان در باب مسائل مربوط به وجود و خدا و امثال آن می پردازد و یا عرفان به همان مسائل به صورت شهودی توجه دارد؛ بنابراین او همانگونه که از فلسفه زدگی اجتناب داشت از فقه زدگی و عرفان زدگی محض نیز بر حذر بود و جایگاه هر مسأله ای را در معرفت خاص آن می دانست.

نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که امام خمینی قائل به مراتب و مراحل معرفت و شناخت است؛ این مراحل و مراتب گاه از پایین آغاز می گردد و سیر صعودی به سمت کمال را می پیماید؛ بدین معنا که هر چه خاص، یقینی تر و اطمینان آورتر باشد در مراحل بعد قرار می گیرد و هرچه عمومی تر و غیر یقینی تر باشد در مراحل اولیه قرار می گیرد.

بنا براین می توان مراحل قرار گرفتن این معارف را در نگاه امام به این ترتیب قرار داد: 1) معارف حسی وتجربی؛ 2) معارف عقلی و استدلالی؛3) معارف شهودی و کشفی؛4)معارف وحیانی. چه هر یک از اینها می تواند مقدمه ای برای بعدی درنظر گرفته شوند؛ هر چند معارف وحیانی شمول برسایر معارف را می توانند داشته باشند.

لذا از دید او اینها همه با هم و دارای حقیقت واحدی هستند؛ از این نظر امام خمینی در حکمت تابع دیدگاه فارابی است که قائل به وحدت حقیقت و لذا وحدت دین، فلسفه و معارف بود.این است که می فرماید:« ادعیه و قرآن و اینها همه با هم اند. این عرفا و شعرای عارف مسلک و فلاسفه هم، همه یک مطلب می گویند، مطالب مختلفه نیست، تعبیزات مختلفه است».[14]

و در این میان البته معیار حقیقی همان وحی است که مشمول بر تمام معارف وجود، و معیار، ملاک ومیزان سایر معارف است:« فلاسفه مثلا یک زبان خاص به خودشان دارند، . . . زبان عرفا هم خاص به خودشان است، . . . فقها هم اصطلاحات خاص خودشان را دارند، . . . باید ببینیم . . . کدام زبانشان نزدیکتر به زبان اهل عصمت است و کدام زبانشان نزدیکتر به زبان وحی است».[15]   

بعلاوه این مراحل گاهی از پوسته به سمت درون و مغز است در این نگاه فقه، شریعت، سپس طریقت( عقل و عرفان) و پس از آن حقیقت قرار می گیرد.

بنابراین حضرت امام به توانایی وقدرت عقل بای شناخت اذعان دارد، ولی در تمام موارد آن را کامل نمی داند، همانگونه که حس انسان نیز  تا حدی مدرک است، ولی کافی نیست. نقصان ادراک حسی انسان به وسیله عقل مرتفع می شود و نقصان ادراک عقلی انسان، باید به گونه ای دیگر برطرف شود. در این مسیر، شناخت قلبی و شهودی نیز وافی به مقصد نهایی نیست.

بنابراین، باید به منبعی بیرون از وجود انسان، تمسک جست تا نقیصه معرفتی او جبران گردد. در این راستا، امام خمینی، منبع وحی را به عنوان مکمل عقل معرفی می کند. وی در تشخیص مصالح و مفاسد، از همه این منابع و ابزارها، به تناسب موضوع و شرایط زمان و مکان و قابلیت های هر یک از این منابع و ابزارها، بهره می جوید تا مصالح کلیه ابعاد وجودی انسانها را تشخیص دهد و تأمین نماید.

آثار گوناگون امام خمینی در طول زندگانی او، گویای زوایای تفکر و تخصصهای مختلف و میزان استفاده از منابع ، روشها و ابزارهای معرفتی مزبوراست؛ به گونه ای که او در دهه 1320جامع معقول، صاحبنظر در عرفان و اخلاق ویک حکیم کامل محسوب می گشت.[16] مروری برآثار امام خمینی مبین تخصص وی در عرصه های مختلف علم و دانش، مانند:فلسفه ،کلام، اصول فقه،فقه،تفسیر،عرفان، اخلاق، سیاست و....؛ حکایت از تحقیق و تخصص ایشان علاوه بر فقه در اصول، کلام، عرفان، اخلاق و فلسفه دارد./825/م

حجت الاسلام محمد کاظم محدثی، دانشجوی دکتری علوم سیاسی


[1] -مرتضی مطهری، مسأله شناخت، تهران،انتشارات صدرا، چاپ دوم،1367، ص16.

[2] - صحیفه امام، ج 11، ص 382.

[3] - همان، ج12، ص505.

[4] - همان، ج 4، ص 9.

[5] - امام خمینی ، رساله نوین، همان،ج 4، ص85.

[6]- صحیفه امام، ج 21، ص177.

[7] - محمد محمدی گیلانی، امام راحل و فقه سنتی، تهران ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373، ص15.

[8] - علیرضا فیض، مبادی فقه و اصول، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ 4، 1369، ص204.

[9] - ابو القاسم فنایی، جایگاه موضوع شناسی در اجتهاد، نقد و نظر، س دوم،ش 5، زمستان 1372، صص87-99.

[10] -صحیفه امام، همان، ج21،ص380.

[11] - مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، تهران،انتشارات صدرا، 1370،ج2، صص28-29.

[12] - تفسیر سوره حمد، همان، ص142.

[13] -همان، صص142-143.

[14] - تفسیر سوره حمد، همان، صص192-193.

[15] -همان، ص176.

[16] - محمد حسین ریاحی، اولین تذکره درباره شخصیت امام خمینی، حضور، ش28، پاییز1378،ص250.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۸:۱۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۵:۳۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۰:۲۹
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۰۲