vasael.ir

کد خبر: ۷۵۷۹
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۰ - 01 February 2018
دکتر علی سعیدی عضو هیات علمی دانشگاه قم(2):

هر ایرانی باید یک تولیدکننده باشد

وسائل_چون اقتصاد ما متاثر شده است از اقتصاد لیبرالی و سوسیالیالیستی؛ یک بخشی از ثروت‌ها دست بخش خصوصی است و یک بخشش در دست بخش دولتی؛ آحاد مردم شده اند فقط مصرف‌کننده و مزدبگیر. در حالی که طبق نگرش اسلامی، نقش مصرف‌کنندگی مردم باید تبدیل شود به نقش تولیدکنندگی. همه مردم باید تولیدکننده باشند.

به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه تخصصی وسائل دکتر علی سعیدی فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق(ع) و در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه قم است. وی معتقد است اقتصاد مقاومتی دارای یک پشتوانه فرهنگی-تمدنی-عقیدتی است که باید آن را در شبکه‌ی مفاهیم خودش تعریف نمود. اقتصاد مقاومتی دارای سه اصول راهبردی شامل عدالت بنیانی، مردم محوری و دانش بنیانی است و دارای سه شاخص اصلی درونزایی، برونگرایی و پیشرویی است. و همچنین وی در مورد خانم خانه‌دار باور دارد که خانمی که در خانه مشغول است نسبت به خانمی که در بیرون از خانه مشغول است حداقل سه‌برابر درآمدزایی اقتصادی دارد و حداقل کار سه نفر را انجام می‌دهد. (که در قسمت اول مصاحبه، مفصل مورد بحث وگفت‌و‌گو قرار گرفته است.) حال در قسمت دوم مصاحبه، به ادامه‌ی گفت‌وگو در این زمینه می‌پردازیم.
 

وسائل: آیا به زعم شما اقتصاد مقاومتی حقیقتا به گفتمان و دغدغه در  بحث پژوهش و پایان نامه های دانشگاه ها و جامعه ی دانشگاهی و نخبگان تبدیل شده است؟ به نظر شما چه باید کرد؟

ببینید جامعه‌ی دانشگاهی ما، آن چیزی که میراث ما از قبل انقلاب بوده، یک جاهایی بوده که همیشه نگاهش به غرب هست بخصوص امریکا، باز هم نه کل غرب. یعنی ما در رشته‌ی خودمان یعنی رشته اقتصاد، اقتصاددانان امریکایی رو میشناسیم، کتاب‌هایشان را می خوانیم، به نظریاتشان آشنا هستیم حتی می‌آییم عملیاتی می کنیم ولی با اقتصاددانان فرانسوی و آلمانی و ایتالیایی و ژاپنی و چینی کاری نداریم. با اینکه اقتصادهای اینها هم اقتصاد‌های پیشرویی هستند.
اگر قرار است ما از کسی الگو بگیریم چرا فقط امریکایی‌ها؟ چرا چین نه؟ چرا هند نه؟ چرا ژاپن نه؟ این یک نکته و دومین نکته اینکه چرا امریکایی‌ها؟ چرا همیشه نگاهمان به غرب هست؟ نگاهمان به بیرون است؟ مثلا میری می‌بینی که آنها چکار دارند می‌کنند، می‌بینی آقای فریدمن یک نظریه داده است، این نظریه را از کجا درآورده است؟ رفتن مشاهداتی کردن و تحقیقاتی انجام دادن و به این نتیجه رسیده‌اند که اقتصاد پولی امریکا این طور به سامان می رسد.
 ما هم می گوییم بیایم در اقتصاد خودمان همین کار را انجام دهیم. ببینیم مشکلات مالی‌مان چی هست، و بعد از مشاهدات و بررسی‌ها یک تئوری بدهیم، همین طوری که تئوری می‌دهی می‌آیند و می‌گویند :« إإ! شما کی هستی که تئوری می‌دهی؟» ما هم رفتیم همان کاری که فریدمن کرده است را انجام دادیم، او هم در دانشگاه بوده، به بانک فدرال رزرو سر زده و اطلاعات به دست آورده و بعد یک چیزی به ذهنش رسیده و وقت گذاشته مرتب کرده و مدون کرده است، ما هم رفتیم در تاریخ کشور گشتیم تاریخ صدساله و دویست ساله را خواندیم، به نظر ما مثلا پول را باید از این طریق توزیع بدهیم و تخصیص دهیم، حق خلق پول را باید به اینها داد. می‌گویند نه شما باید مبنا نظری و چارچوب نظری داشته باشی. حالا چارچوب نظری چی هست؟ باید بروی یک تئوری غربی را بگیری بگذاری در چارچوب نظری خود و آن را بیاری در اقتصاد ایران اعمال کنی، آمارت را از اقتصاد ایران بگیری!
شما حق نداری در فضای تئوری پردازی وارد بشوی! یک فضای خودباختگی وجود دارد و یک فضای عدم اعتماد به نفس گسترده‌ای در فضای دانشجویی وجود دارد! و متاسفانه این فضا از استادان به دانشجویان منتقل می‌شود و در دوره‌های بعد که دانشجوها استاد شدند به دانشجویان بعدی منتقل می‌شود و همینطور منتقل می شود. آقا من هم میتوانم تئوری اقتصادی بدهم به شرطی که مطالعات دقیقی داشته باشم. بالاخره کسی که کار اجرایی کرده و کار علمی هم کرده است و اهل فکر هم هست و آدم دقیقی هم هست، یک تئوری داده است. ما این تئوری را بگیریم و این را به کار ببریم. چرا ما باید بریم تئوری ساموئلسون و کینز و ایکس و ایگرگ را بیاوریم؟ این هم یک تئوری هست، این هم زحمت کشیده است، این هم یک اقتصاددان هست.
اگر اونها بیست سال یا سی سال زحمت کشیده اند این هم سی یا چهل سال زحمت کشیده است، تدریس کرده و درس خوانده و کار کرده است. این هم یک ظرفیتی هست؛ چرا این اتفاق نمی افتد؟ حتی گاهی افراد ایده های خیلی خوبی دارند ولی نمی‌آید تئوری بدهد میگوییم چرا تئوری نمیدهی می گوید نه بابا تئوری دادن کار راحتی نیست! در اقتصاد مقاومتی هم ما با اینچنین مشکلی مواجه هستیم، حضرت آقا می فرمایند اقتصاد مقاومتی و بعد یک ادبیات و فضایی را برای تحول ارائه می دهند که یکی از آنها بحث اعتماد‌به‌نفس و اعتمادبه‌نفس ملی و روحیه خطرپذیری است.
 اینها چیزی هست که ما باید برویم از غربی ها یاد بگیریم نه تئوری پولی فریدمن! ما برویم ریسک کردن را، خطرپذیری را و امکان ایجاد اصلاحات در ساختارهای اقتصادی را از اونها یاد بگیریم تا بتوانیم تئوری جدید بدهیم و این تئوری ها را تطبیق بدهیم و عملیاتی کنیم و پیامدهایش را بسنجیم و بعد اصلاحش کنیم، تئوری‌های جدیدی بدهیم، این اتفاق باید بیفتد ولی تا می‌گوییم اقتصاد مقاومتی یک عده ای گوگل را باز می‌کنند و جستجو می‌کنند و می‌گویند اقتصاد مقاومتی Resistance هست resilience هست فلان هست و جستجو می‌کنند در ادبیات اقتصاد متعارف و می‌گویند آره مستر فلان هم اونجا گفته که اقتصاد برای اینکه تاب‌آور باشد شما باید این کارها را بکنید این همان اقتصاد مقاومتی هست! این آقا که گفته شکنندگی اقتصادی این هم دارد همین را می گوید و اون یکی هم دارد همان را می گوید بعد شما یک حجمی می‌ریزی جلوی دانشجو و به او می گویی تو بیا فعلا این ها را بخوان. هنوز باید بخونی!
آقا تا کی باید خواند! تا کی باید دنباله رو بقیه باشیم مگر اون کسی که نظریه تاب‌آوری اقتصادی را داده است رفته است کل ادبیات دنیا را دیده است بعد نظریه داده است؟ یک ایده به ذهنش رسیده و با مطالعات لازمی که انجام داده آن را مطرح نموده است ولی این نیست که هی به دانشجو بگویند بخون بخون بخون حالا بعدا که بزرگ شدی یک کاری انجام میدهی! در نتیجه این فرد عادت می کند. می‌بینی استاد هم شده است ولی فقط می ‌خواند! همان چیزی که میخواند را میاد به دانشجو می‌گوید! پس سهم شما در تولید علم کجاست؟
فضای اقتصاد مقاومتی آمده است یک فضایی ایجاد کرده است برای نظریه پردازی، آقا ما بیایم در حوزه‌ی اقتصاد مقاومتی نظریه پردازی کنیم. در مورد اقتصاد بازار که امریکایی ها دارند نظریه پردازیشان را می‌کنند. مکتب اتریش دارد حرفهایش را میزند، سوسیالیست ها در فرانسه دارند حرف‌های خود را می زنند. در آلمان هم مکتب تاریخی دارد حرف‌هایش را می زند ما هم می توانیم یک مکتب اقتصادی داشته باشیم مکتب اقتصاد مقاومتی.
ما هم شروع کنیم به نظریه پردازی ،کتاب بنویسیم، مقاله بنویسیم، سمینار بگذاریم؛ بحث های جدی انجام بدهیم؛ کاربردیش کنیم عملیاتی سازیم. منتها به خاطر این عدم اعتمادبه‌نفس یا کج‌فهمی‌هایی که وجود دارد، این مباحث هنوز جایش را به آن صورت پیدا نکرده است البته با همه‌ی این مشکلات یکسری جریان هایی با انگیزه های انقلابی و حزب اللهی و دینی شکل گرفته است و اینها در فضای اقتصاد مقاومتی ورود کرده اند. ما باید روی اقتصاد مقاومتی چه در حوزه مبانی و چه در حوزه روش‌ها و چه در حوزه کاربرد و مدل سازی کار کرده و بیاییم آن را اجرایی سازیم.
کارهای زیادی هم شده است. شما الآن اگر مقالات را جستجو کنید می بینید، حالا بعضا مقالات ضعیفی هم هست یا بعضی ها هم کارهای قبلی خود را اسمش را عوض کرده‌اند و یک اقتصاد مقاومتی به آن اضافه کرده‌اند. حالا از هر مشربی هم وجود دارد مثلا شما از آقای غنی نژاد که ته اقتصادهای لیبرال هست گرفته تا مثلا آقای میرمعزی که حرف از اقتصاد مقاومتی می زنند ولی عمدتا می‌بینی عنوان را عوض کرده‌اند و همان حرف‌های قبلی خودشان را می‌زنند!
ولی یک عده ای یا یک جریانات دیگری هم هستند که یک نگاه جدیدی دارند و یک بحث‌های جدیدتری را دارند مطرح می‌سازند. اینها باید شناخته بشوند و تقویت بشوند و هدیگر را بشناسند و با هم ارتباط برقرار کنند. یک کارهایی شده است منتها اینها کم است و باید گسترش پیدا کند هم به لحاظ نظری و رویکردی و هم به لحاظ اینکه مجال پیدا کنند و بیاید در عرصه سیاستگذاری های اقتصادی.
یکی از ضعف های ما در اقتصاد اسلامی این بود که حرف های خوب زیاد زده می‌شد، ایده‌هایی مطرح می‌شد ولی رابطه اش با نظام تصمیم‌گیری قطع بود! ما هیچ وقت رئیس بانک مرکزی و یا رئیس سازمان برنامه یا وزیر اقتصادمان کسی نبوده است که اقتصاد اسلامی را باور داشته باشد، تخصصش اقتصاد اسلامی باشد که بعد ما بخواهیم ببینیم این نظریه بانکداری اسلامی نه این بانکداری بدون ربا (که در حال اجرا شدن است)-همین نظریه بانکداری بدون ربا را همان کسانی که آن را باور نداشتند آنقدر ااستحاله کردند که به ضد خودش تبدیل شده است- اجرا می شود یا نه! ولی در مورد بانکداری اسلامی کتاب‌های زیادی نوشته شده است و حرف‌های زیادی گفته شده است. خیلی‌هایش هم حرف‌های کاربردی هست و می‌شود استفاده کرد ولی چرا اینها نمی آیند در عرصه سیاست‌گذاری‌ها مورد استفاده قرار بگیرند؟
چون یک گافی در نظام سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری وجود دارد و اجازه نمی دهد بیاید و خود را نشان دهد! این رابطه باید برقرار شود اگر این اتفاق نیفتد اقتصاد مقاومتی باز می‌شود یک رشته‌ی انتزاعی که شما در دانشگاه و اتاق و حجره می‌نشینی و یک بحث‌هایی را مطرح می کنی که اتفاقا ممکن است خیلی بحث‌های خوبی هم باشد ولی وقتی اینها نیایند در عرصه‌ی عمل، مدل سازی نشود و اشکالات کار درنیاید به دردی نمی‌خورد. دانشگاهیان باید یک همتی ‌به‌خرج بدهند که این حرف‌های خوب را منسجم کنند و در حوزه‌های مختلف تئوری‌پردازی کنند. یک همتی هم دستگاه حاکمیت و اداره‌ی کشور، قوه مجریه و دولت و مجلس در حمایت و تقاضا از این موضوع مهم و راهبردی به‌خرج بدهند.
اینها باید تلاش کنند و اقبال کنند نسبت به این قضیه و اعلام کنند آقایی که شما یک کتاب نوشتی و  یا یک مقاله نوشتی در مورد مثلا ساختار توزیع ثروت‌های طبیعی بر اساس رویکرد اقتصاد مقاومتی، بیایید و به ما بگویید یارانه را چگونه بدهیم، نفت را چگونه توزیع کنیم، معادن را چگونه توزیع کنیم، جنگل‌ها را چگونه تخصیص بدهیم بین مردم که استفاده بکنند، شما بیا به ما راهکار بده، دولت باید بخواهد، مجلس باید بخواهد، مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت باید بخواهد. از آن طرف درخواست بکنند و از این طرف هم پژوهشگران عرضه بکنند تا این تئوری ها بیاید در عرصه‌ی سیاست‌گذاری ها خودش را نشان بدهد.

وسائل: آیا نهادی در آموزش عالی و یا به طور خاص در دانشگاه ها برای جهت دهی دانشگاه به سمت اقتصاد مقاومتی و تبیین مسائل آن و موضوع شناسی و آینده پژوهی در این زمینه تأسیس شده است؟ یا نمی خواهد تأسیس شود؟ آیا این نهاد نمیتواند کمک شایانی به گفتمان سازی در مساله پژوهش کند؟

 ببینید در ساختار خود وزارت علوم و آموزش عالی چیز خاصی وجود ندارد ولی بعضا دانشگاه‌ها دفتر اقتصاد مقاومتی یا کارگروه اقتصاد مقاومتی راه اندازی کرده‌اند. مثلا خود دانشگاه قم یک کارگروه اقتصاد مقاومتی دارد، حوزه علمیه هم یک مرکز راهبری اقتصاد مقاومتی راه‌اندازی کرده‌اند و یک شورایی دارند، در دانشگاه امام صادق(ع) هم یک دفتر اقتصاد مقاومتی و یک دفتر الگوی پیشرفت راه اندازی کردند، در مرکز تحقیقات مبانی و مدل های اقتصادی روی اقتصاد مقاومتی جدی دارند کار می‌کنند.
یک قرارگاه پدافند اقتصادی در سازمان پدافند غیر عامل بود که البته مسئولش عوض شد و همه کارها خوابید ولی اونجا هم در برهه‌ای سال ۹۲ تا ۹۴-۹۵ کارهای خیلی خوبی انجام دادند. یک‌سری پروژه هایی در فضای اقتصاد مقاومتی تعریف کردند که یکی از پروژه هایشان نظریه اقتصاد مقاومتی بود. پروژه‌های دیگرشان هم در فضای نفت و انرژی و تامین کالاهای اساسی و اینها که ربطی دارد به حوزه پدافند اقتصادی و دفاع اقتصادی. دانشگاه امام حسین(ع) یک مرکزی دارند که در فضای اقتصاد مقاومتی دارند کار می‌کنند. یک قرارگاه احمدی روشن هست که بچه ها دارند کار می‌کنند. بچه های ایتان هستند که آنها هم سایت عیارآنلاین را دارند.
یک شبکه جامع علمی قصد هست.(Qasd.ir.www) در این سایت ما آمدیم یک رصدی کردیم از نهادهایی که در حوزه اقتصاد مقاومتی کار می‌کنند و اساتید و نخبگانی که دارند کار می‌کنند و در سایت یک لیستی گذاشتیم، کانال‌هایشان را گذاشتیم، بعضی از محتواهایی که تولید می‌شود را داریم می‌گذاریم و همین طور در حال گسترش است. یک مرکز عمار هم راه اندازی شده است برای اعزام ارسال سخنران در زمینه های اقتصاد مقاومتی و انجمن مدرسان اقتصاد مقاومتی هم هست که افرادی که در این زمینه فعالیت داشتند شناسایی کردند و دور هم جمع کرده اند.
دانشگاه امام صادق(ع) هم یک مرکز تحقیقات بسیج دانشجویی دارد که دوستان در آنجا جدی دارند کار می‌کنند و ‌کتاب‌هایی را در رابطه با اقتصاد مقاومتی مانند کتاب دکتر عبدالملکی و دکتر پیغامی را منتشر کردند. خلاصه یک مجموعه ای هستند که اینطور کار می کنند. کاملا خودجوش و جهادی. کارها در حد همین بسیج دانشجویی هست! پارسال یک همایشی برگزار کرده بودند راجع به اقتصاد مردمی بین بسیج دانشگاه امام صادق(ع) و بسیج دانشگاه علامه طباطبایی بود و ما در آنجا یک بحثی را ارائه کردیم. کارها در این رابطه در همین حد و کم بود و ما دیگر ندیدیم که خود دانشگاه ها و خود هیئت علمی ها بیایند رسما این کار را بکنند!
 البته در فضای مقاله و مجله هستند مثلا یک مجله حوزه دارد که مجله پژوهش های اقتصاد مقاومتی هست و دو سه شماره اش منتشر شده است ولی این مقدار خیلی کم است. اینها تا ساختارسازی نشود تا شبکه سازی نشود بعد از یک مدتی ممکن است فروکش کند ولی اگر این جرقه ها را کسی مدیریت بکند و حمایت بکند- چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ حکومتی و چه از لحاظ فرهنگی-مسلما منتهی به نتیجه خواهد شد.

وسائل:به نظر شما اقتصاد مقاومتی چه حرف جدیدی می زند که اقتصاد لیبرال از درک یا حتی لمس آن عاجز است؟

ببینید هم اقتصاد لیبرالی و هم کمونیستی مبتنی بر انباشت و تمرکز ثروت است. در نظام‌های کمونیستی ثروت می‌آید دست مدیران دولتی و برنامه‌ریزان متمرکز، انباشت می‌شود و آنها هستند که منابع را تخصیص می‌دهند. طبیعتا در این تخصیص دادن منافع شخصی خودشان را بیشتر لحاظ می‌کنند. در نظام های لیبرال این نظام تخصیص در دست سرمایه‌دارهای بخش خصوصی، بانکدارها ، تاجرها و غول‌های بین‌المللی و شرکت‌های چند‌ملیتی قرار می‌گیرد. آنها هستند که ثروت را انباشت می‌کنند و فعالیت‌های اقتصادی را آنها انجام می‌دهند و موتور اصلی اقتصاد آنها هستند.
ما بحثمان این است که در اقتصاد مقاومتی اصلا فسادی هم وجود نداشته باشد، همین که پول انباشت می‌شود و شیوه‌ی کار شما مبتنی بر انباشت ثروت است، این باعث می‌شود یک ساختار معیوبی در اقتصاد شما شکل بگیرد وآن کسی که تصمیم می‌گیرد یک نفر است که به جای کل جامعه تصمیم می‌گیرد. یا فرض کن ده‌تا، بیست‌تا شرکت هستند که دارند به جای کل جامعه تصمیم می‌گیرند. پنج‌تا، ده‌تا کارشناس سازمان برنامه هستند دارند برای کل اقتصاد تصمیم‌گیری می‌کنند.
اینها اطلاعاتشان کامل نیست، کار کارشناسی آنها دقیق نیست، منافع شخصیشان هست و هزار و یک مسائل وجود دارد که به لحاظ ساختاری این سیستم را ناکارآمد می‌کند. ما داریم کاملا اقتصادی بحث می‌کنیم. اصلا توزیع منابع وقتی که منابع یکجا انباشت می‌شود و یک عده‌ای محدودی بخواهند برای همه تصمیم بگیرند ناکارآمد است. چه این می خواهد در سیستم دولتی باشد و چه می‌خواهد در سیستم بخش خصوصی باشد. بخش خصوصی اینطور نیست که بگوییم یک بازار آزاد کاملا رقابتی است و همه در عرض هم هستند. نه، آن سرمایه‌دارها و کله‌گنده‌های بازار هستند که دارند بازار را تعیین می‌کنند و شکل می دهند.
بنابراین در هر دوی این نظام‌ها تولید ثروت یا رشد اقتصادی که اتفاق می‌افتد یا در نرخ های پایینی اتفاق می‌افتد یا اگر هم نرخ های بالایی را تجربه کند،این کاملا موقتی است، پایدار نمی تواند باشد، یک زوری می‌زنند یک نرخ رشد بالا می رود بعد متوقف می‌شود با سر می‌آید پایین، دوباره باید یک زور دیگری باید بزنند برود بالا و باز بیاید پایین. هر کدام از این زور زدن‌ها و بالا و پایین آمدن ها می بینی چند دهه طول می‌کشد، در این چند دهه کلی ثروت بالا و پایین می‌شود، یک عده ای فقیر می‌شوند و بدبخت و بیچاره و یک عده‌ای یک شبه ثروتمند می شوند.
توزیع ثروت بی قاعده یک‌دفعه از این‌طرف به آن‌طرف می‌رود. یا انحصارهایی شکل می‌گیرد و آنهایی که صاحب ثروتند اجازه نمی‌دهند ثروتشان توزیع شود و به بدنه‌ی مردم برسد. انحصارهایی شکل می‌گیرد که مانع از تولید درونزا می‌شود، مانع از رشد اقتصادی بالا می شود و این اقتصادها نمی‌توانند درک کنند که اقتصاد مردمی که ما می‌گوییم دقیقا چیست؟ کما اینکه در انقلاب اسلامی هم اینها نتوانستند تحلیل کنند که مردم بیایند در صحنه یعنی چی؟ چون در نگاه اونها مردم در نهایت یعنی نهادهای مدنی؛ یعنی احزاب. چهارتا گروه متشکلی که آمدند و می‌گویند ما جریان‌های مردمی هستیم ولی مردمی که پای انقلاب آمدند و ایستادند، آحاد مردم بودند، خیلی متشکل هم نبودند و اگر هم متشکل بودند خیلی پراکنده بود.
این قضیه برای آنها قابل درک نیست، الان هم هر جایی که می خواهند به نظام آسیب بزنند باز می‌آیند سراغ گروه های نخبگانی، تشکل‌ها و احزاب و به صورت تشکیلاتی می‌خواهند به نظام آسیب بزنند.دشمنان در شورش‌هایی که اتفاق می‌افتد می‌خواهند تشکیلاتی به نظام آسیب بزنند ولی نمی‌فهمند که این نظام یک بدنه‌ی مردمی دارد و آحاد مردم با این نظام هستند. در صورتی میتوانند نظام را سرنگون سازند که آحاد مردم را علیه نظام بشورانند. که البته مردم چیزی که به دنبالش رفته‌اند نمی‌آیند سرنگونش سازند. چون این از دل مردم درآمده است. در اقتصاد مقاومتی هم ما می‌گوییم همین الگو باید در اقتصاد نیز اتفاق بیفتد. همه‌ی آحاد مردم باید مولد اقتصادی بشوند.
چون اقتصاد ما متاثر شده است از اقتصاد لیبرالی و سوسیالیالیستی؛ یک بخشی از ثروت‌ها دست بخش خصوصی هست و یک بخشش دست بخش دولتی هست. آحاد مردم شده اند فقط مصرف‌کننده و مزدبگیر. یک حقوق ثابتی می‌گیرد، یا کارگر است و یا کارمند؛ نقششان هم در اقتصاد مصرف است. هرچه بیشتر مصرف کنند طبق تئوری های اقتصاد تقاضا زیاد می‌شود و این افزایش تقاضا باعث افزایش تولید می‌شود و حالا چون ما ساختار تولیدمان هم معیوب هست، این مصرف باید یک طوری از نفت تامین مالی شود و نفت هم که بالا و پایین می‌شود همه چیز به هم می‌ریزد. این نقش مصرف‌کنندگی مردم باید تبدیل شود به نقش تولیدکنندگی. همه مردم باید تولیدکننده باشند.
فرهنگ مصرف یک فرهنگ آماده‌خواری است، فرهنگ حق من چی میشه؟ حق من کجاست؟ این حق منه! طلب من چی میشه! همیشه طلب کار هست از همه کس! چه بچه ای که از پدر و مادرش طلبکار است و چه مردمی که از دولت طلبکارند! دولت وقتی بخواهد با نگاه لیبرالی اداره شود می‌گوید همین است دیگر، اینها مردمند و من هم به عنوان دولت باید شغل ایجاد بکنم، درآمد ایجاد بکنم و اقتصاد اینها را باید من مدیریت کنم یا اگر بخش خصوصی قوی داشته باشم؛ من باید بازارها را شکل بدهم. مردم بروند بازار و با سرمایه دار ها به یک تعادلی برسند.
ولی ما می‌گوییم هر ایرانی باید یک تولیدکننده باشد. هر خانه باید یک کارگاه تولیدی باشد. الان هر خونه شده یک مرکز مصرف. هر جایی که می‌خواهد یک کار اقتصادی انجام بشود می‌گویند برویم پاساژ بزنیم تا کار اقتصادی انجام بدیم. سرمایه های کلان کشور خرج مراکز تجاری و تفریحی بزرگ می‌شود برای تولید ثروت و از آن طرف کسی نیست که بیاید از اینها استفاده کند. بابا شما فروشگاه را زمانی میزنی که شما یک جنسی تولید کرده باشی و مردم هم قدرت خریدی داشته باشند! الان بروید و ببینید همین هایی که مغازه دارند چقدر وضعیت اقصادیشون خراب است! شما این همه برج و مراکز تجاری و مرکز خرید هم تو شهرهای بزرگ الی ماشاءالله زدید! افرادی هم اغفال شدن که بیایند کار اقتصادی کنند و این واحدها را اجاره کرده اند یا خریده‌اند. بعد که می‌آیند داخل کار، می‌بینند جنس ایرانی که نداریم و بعد جنس چینی و بنجل باید بیاری و بفروشی.
باید در این اقتصاد تولیدی بشود که مردم درآمد داشته باشند و بیایند خرید کنند. وقتی که تولید نشده و پول نفت هم پایین آمده، تحریم هم هستیم، پول نفت هم برنگشته، خب پس کسی نیست از شما خرید بکند! خب پس نقش مصرف‌کنندگی مردم هم کنار می‌رود و مردم دیگر در این نوع اقتصاد هیچ کاره‌اند! ولی همین هزینه که برای این مرکز تجاری و یا تفریحی و یا مرکز خرید خرج شده ‏است؛ برای یک کارگاه تولیدی صرف می‌شد! برای پایین آوردن هزینه‌های حمل‌و‌نقل محصولات کشاورزی صرف می‌شد‏. واسطه‌های کشاورزی را کم می‌کرد تا سیب را از کشاورز۲۰۰ تومان نخرند و در شهر کیلوی ۵۰۰۰ تومان بفروشند. تولید را آن کشاورز انجام می‌دهد و یک سال زحمت کشیده است آن‌وقت کیلویی ۲۰۰ تومان از او خرید می‌کنند! هزینه‌هایش هم در نمی‌آید. مصرف‌کننده هم از این طرف ۵۰۰۰ تومان پول می‌دهد و سیب می‌خرد!
این همه اختلاف قیمت را واسطه‌ها و دلال‌ها میبرند! خب علتش چیه؟ علتش این است که ضعف اطلاعات وجود دارد، مشکل حمل‌و‌نقل وجود دارد. مراکز عرضه‌ی مستقیم وجود ندارد، این کشاورز اگر خودش بتواند و بیاید عرضه کند حاضر است که کیلویی هزار تومان سیب را به مصرف کننده بدهد. و این به نفع هم تولیدکننده و هم مصرف کننده و هم جابه‌جا کننده است و دست دلالان هم قطع می شود. چرا سرمایه گذاری اقتصادی نیاید در این حوزه؟ شما یک سیستم جامع با اطلاعات شفاف درست کنید، کشاورز بتواند کیفیت محصولش را رتبه بندی کند، بسته بندی کند و بیاورد در خدمت مصرف‌کننده قرار بدهد و مصرف‌کننده هم بداند کی و کجا چه محصولی می‌فروشد و من بهترین محصول‌ها را با کمترین قیمت ممکن بخرم و دیگر واسطه‌ها کنار بروند.
چرا سرمایه به این طرف نمی‌رود؟ چون آن نگاه این است که مردم باید فقط مصرف کنند. مردم بروند کارگاه و کارخانه کار کنند و مزدشان را بگیرند و بعد ما سرمایه‌دار‌ها هستیم که تصمیم می‌گیریم چه چیزی تولید بشود، کجا تولید بشود و چقدر تولید شود یا ما سرمایه‌داران سیستم دولتی هستیم که تصمیم می‌گیریم چی تولید شود، برای چی تولید شود و کجا تولید شود. در نتیجه چون اطلاعات ناقص است و چون منافع شخصی وجود دارد و چون انواع مفاسدی اتفاق می‌افتد، تولیدکننده هم ضرر می‌کند؛ مصرف کننده هم ضرر می‌کند؛ واسطه‌ها و دلالان هم پول های کلان به جیب می‌زنندو اینها بیشترین منفعت را از اقتصاد می‌برند و بیشترین ضربه را به اقتصاد و تولید ملی می‌زنند.
منتها نه نظام سرمایه‌داری این مشکل را می‌فهمد و نه نظام کمونیستی. چون تعریف آنها از مردم فقط بخش خصوصی هست. در نظام لیبرالی بخش خصوصی یعنی سرمایه‌دارها و در نظام کمونیستی هم همه کارگرند و در خدمت دولت؛ نه مالکیتی دارند و نه تصمیم‌گیری دارند و نه اختیاراتی به آن شکل دارند، مگر در بازارهای محلی خودشان یک معاملات تهاتری انجام بدهند. ندیدن مردم به ما هو مردم، آحاد مردم می‌توانند مولد باشند، اگر این باشد اقتصاد شما مقاوم می شود. چون فرض کن یک کارگاهی ورشکست شد یا آتش گرفت و یا هر اتفاقی افتاد، نهایتا ۵ الی ۲۰ نفر هستند که از کار بیکار شده‌اند و دولت هم می‌تواند از طرق مختلف به اینها کمک کند. ولی فرض کنید ایران‌خودرو ورشکست شود، چند هزار کارگر و کارمند و تشکیلات از بین خواهد رفت؟ چقدر زنجیره تولید از بین خواهد رفت؟ این همه قطعه‌سازی که با این کارخانه مرتبط هستند.
 این یک کارخانه از بین برود نصف اقتصاد ما می‌خوابد! این مقاوم است یا آن یکی؟ شما به جای اینکه روی ایران‌خودرو و سایپا به عنوان غول‌های خودروسازی تمرکز کنید کافی است اجازه بدهید که هر تعمیرگاه ماشین خودش خودرو تولید کند. این کار باعث می‌شود یک نظام استاندارد خیلی قوی هم طراحی بشود و به لحاظ ایمنی هم کنترل کیفی داشته باشیم. بعد ببینید صنعت خودروی شما یک صنعت پیشرویی خواهد شد یا نه؟
علاوه بر این، شما می‌توانی پیش تعمیرکار بروی و بگویی ماشینی می‌خواهم که با این خصوصیات باشد که در نتیجه‌ی ‌این تقاضاها، تعمیرکار با افزایش توان و فکر و خلاقیت و نوآوری در چارچوب استانداردها و قوانین سعی می‌کند بهترین محصولش را تولید کند چون می‌داند که آینده‌ی این برند برای اوست. این نوع حرکت فقط یک تغییر قانونی و یک تغییر نگرش در قانون نیاز دارد.
در مثالی دیگر ما پالایشگاه های خرد را داریم، دولت می‌خواهد در عسلویه پالایشگاه بزند، می‌آید ۷-۸ تا پالایشگاه با هزینه های چند میلیاردی کنار هم می‌زند، لب مرز هم هست، یک هواپیما بیاید و ۴ تا بمب بیندازد و ۴ تا لوله در آنجا بترکد کل پالایشگاه شما می‌خوابد، کلی هم هزینه کردی و حالا باید بدوی تا این را درست کنی! اخیرا یک تکنولوژی آمده است تحت عنوان« تکنولوژی پالایشگاه‌های خرد». شما می‌توانی قلب پالایشگاه را سوار کامیون کنی و به هر جایی که می‌خواهی ببری. ۴تا هم مخزن نفت خام لازم داری برای مخزن این پالایشگاه! در مساحت حداقلی مثل همین بیابان‌های دانشگاه قم. شما می‌توانی یک پالایشگاه بزنی! نفت خام بگیری و بنزین همین منطقه قم را تولید کنی. حال این پالایشگاه‌های خرد در کل کشور پخش شود. حالا هر اتفاقی بیفتد، میخواهد بمب بیندازد یا ویروس تزریق کنند، چند‌تایی بیشتر نمی‌تواند از بین ببرد؛ این در حالی است که هزار عدد خردپالایشگاه در هزار نقطه‌ی کشور شما دارید. اینگونه است که اقتصاد، مقاوم می‌شود.
از این طریق شما اجازه می‌دهی که سرمایه‌های خود مردم به جریان بیفتد.کسانی که اگر در خانواده یا خاندان با هم شراکت کنند و دور یک کار جمع بشوند بتوانند چندین میلیون و یا یک یا دو میلیارد جمع بکنند، اگرچه نمیتوانند یک پالایشگاه عظیم بزنند- دولت هم که بودجه ندارد مجبور هستیم که سرمایه‌گذار خارجی بیاورد و بگوید تو رو خدا نفت ما را استخراج کن، یک چیزی هم به ما بده!- اما می‌توانند در اینچنین کارهای خردی وارد شوند و فعالیت اقتصادی بکنند بدون اینکه درگیر سیستم بانکی شوند و یا اینکه بنشینند یکجا و سود بگیرند! و اینطور مشکلات ناشی از خام‌فروشی و سیستم بانکی و روابط خارجی حل خواهد شد. فقط کافی است شما روی همین کشورهای منطقه هدف‌گذاری کنید.
من راهکارهای جزئی و عملیاتی را هم گفتم که برخی نگویند اقتصاد مقاومتی روی هوا دارد یک حرف‌هایی را می‌زند، نه ما می‌گوییم اقتصاد باید درون‌زا باشد، برون‌گرا باشد و پیشرو باشد. حال چکار کنیم که اینطور بشود؟ شما بیا اقتصاد را مردمی کن و به مردم اجازه بده تا خودشان تولید کنند، توازن را برقرار کن، امکانات را توزیع کن در کل کشور،عدالت را برقرار کن، همه امکانات را در تهران جمع نکن. همه بودجه را به تهران تخصیص نده. اجازه بده همه مردم در کشور بهره‌مندی‌های برابری داشته باشند و از ثروت های طبیعی و درآمدهای نفتی و منابع طبیعی. اجازه بده یک مقداری از ظرفیت‌های فنی و خلاقیت و نوآوری مردم در کار صنعت و کشاورزی و تولید مورد استفاده قرار گیرد و امکانات و زیرساخت‌هایش را فراهم سازد.
حال اگر این سه رکن یعنی مردمی بودن، عدالت بنیان بودن (و متوازن بودن) و دانش بنیانی وجود داشته باشد نرخ‌های رشد عجیب‌و غریبی شما قطعا تجربه خواهید کرد. یعنی حتی اقتصادهایی مثل چین و هند که به معجزات اقتصادی معروف شده‌اند و نرخ‌های رشد بالایی دارند و یا اقتصاد امریکا و اروپا، باید حالا،حالاها بدوند تا به اینچنین اقتصادی برسند. منتها اگر اعتماد به نفس نداشته باشیم و باور نداشته باشیم و بگوییم معلوم نیست این کار بشود یا نشود و تنبلی کنیم بدون تردید به مشکل خواهیم خورد. البته یک مقداری هم منافع یک عده‌ای اینجا دخیل هست مثلا کسی که زمین بزرگی میخرد و یک پالایشگاه بزرگی با سرمایه خارجی می‌سازد،بالاخره منافعی دارد که حاضر نیست از آن دست بکشد. برای همین وقتی که اقتصاد مقاومتی عملی شود و حقیقت خود را نشان دهد ما تجدید ساختار و تجدید رویکرد خواهیم داشت.


 مصاحبه کننده : حسین بهرامی

323/401/ع

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۴:۲۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۹:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۱۹:۵۶:۳۳
اذان مغرب
۲۰:۱۴:۵۲