vasael.ir

کد خبر: ۷۵۳۹
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۳ - 29 January 2018
نشست بررسی فقهی الزام حکومتی در مساله حجاب / شماره 2

تعارض فلسفه حجاب با الزام به حجاب

وسائل - حجت الاسلام علی صالحی‌منش: شما نهایتاً می‌گویید که با الزام به حجاب نمی‌شود مصالح را استیفاء کرد و ما هم بر فرض این را قبول کنیم آیا آن جامعه ایده‌آلی که شما می‌گویید که با عدم الزام جامعه به حجاب به دست می‌آید، تنها به عدم الزام به حجاب بدست می‌آید؟ نهایتاً حجاب یک بخش از مجموعه ممهّدات آن جامعه باشد شما بر بقیه بخش‌های منظومه هم نظر داشته باشید سپس مسئله حجاب را مطرح کنید.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ پایگاه تخصصی فقه حومتی وسائل ، بیستمین نشست بررسی فقهی الزام حکومتی در مساله حجاب در پژوهشگاه فقه نظام قم با ارائه حجت الاسلام علی صالحی‌منش برگزار شد.در این نشست حجتالاسلام علی صالحی‌منش به عنوان ارائه دهنده، حجتالاسلام دکتر حسین بستان عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به عنوان ناقد اول، حجتالاسلام سعید جوادی به عنوان ناقد دوم و حجتالاسلام چگینی به عنوان دبیر علمی حضور داشتند.

حجتالاسلام علی صالحی‌منش در مورد تعارض فلسفه حجاب با الزام به حجاب گفت : . ما وقتی که به حجاب نگاه می‌کنیم  گفته شده فلسفه حجاب این است که اخلاق جنسی سامان بگیرد و التذاذ جنسی از جامعه رخت بندد و داخل خانواده برود و این فلسفه‌ای است که نمی‌شود با زور آن را جا انداخت.

 

دلیل دوم؛ تعارض فلسفه حجاب با الزام به حجاب

همچنین در مقام استدلال بر عدم جواز الزام حکومت بر حجاب، گفته شده که فلسفه حجاب با الزام به تعارض دارد. ما وقتی که به حجاب نگاه می‌کنیم ایشان گفته است فلسفه حجاب این است که اخلاق جنسی سامان بگیرد و التذاذ جنسی از جامعه رخت بندد و داخل خانواده برود و این فلسفه‌ای است که نمی‌شود با زور آن را جا انداخت. اگر بخواهیم با الزام این را درست کنیم نتیجه این می‌شود که عدّه‌ای حجاب را رعایت می‌کنند ولی پایبند به فلسفه حجاب نیستند و بی‌عفّت‌تر از بی‌حجاب‌ها هستند. فلسفه حجاب این است که زن‌ها از درونشان بجوشد که حجاب داشته باشند و با الزام نتیجه عکس خواهد داشت.

 

پاسخ به دلیل دوم

اولاً آیا این قابل تصوّر هست که ما جامعه‌ای ایجاد کنیم در فضای فعلی که همه مردم به حدّی از عقل و شعور برسند که شهوات را کنار بگذارند و در مقابل شهوات مقاومت تامّ داشته باشند؟ و حتّی اگر شدنی باشد آیا مطلوب است؟ یعنی ما فضایی ایجاد کنیم که زن‌ها شهوت خودنمایی داشته باشند و مردها شهوت جنسی نداشته باشند و اصلاً ما برای چه باید به این سمت برویم؟

ثانیاً از طرف دیگر این جامعه‌ای که مستشکل فرض کرده است که از درون آن التزام به احکام بجوشد این جامعه در فرض وجود الزام و قانونی بودن به ذهن اقرب به ذهن است تا جامعه‌ای که قانون حجاب در آن وجود نداشته باشد.

ثالثاً ما اگر الزامی به حجاب در جامعه نداشته باشیم حتّی اگر عدّه کمی ملتزم به این حقیقت نباشند، همین عدم التزام یک عدّه، بقیه را به این سمت خواهد کشاند که آن‌ها هم التزام نداشته باشند. آزادی یک جذبه‌ای دارد که همه به آن کشش دارند.

رابعاً خودنمایی که نقطه مقابل حجاب است یک مراتبی دارد و نسبت به هر مرتبه‌ای یک مسائل شرعی وجود دارد، چه کسی گفته که ما اگر افرادی را به حجاب الزام کردیم و این‌ها از حیث لجبازی با الزام حجاب از حجاب ناقص استفاده کردند، آیا می‌توان گفت این حجاب ناقص نسبت به حجاب کامل هیچ فایده‌ای بر آن مترتّب نیست؟ ما با همین حجاب ناقص مراتبی از مراتب مصالح حجاب را داریم.

خامساً شما نهایتاً می‌گویید که با الزام به حجاب نمی‌شود مصالح را استیفاء کرد و ما هم بر فرض این را قبول کنیم آیا آن جامعه ایده‌آلی که شما می‌گویید که با عدم الزام جامعه به حجاب به دست می‌آید، تنها به عدم الزام به حجاب بدست می‌آید؟ نهایتاً حجاب یک بخش از مجموعه ممهّدات آن جامعه باشد شما بر بقیه بخش‌های منظومه هم نظر داشته باشید سپس مسئله حجاب را مطرح کنید.

 

دلیل سوم؛ تعارض ایمان‌افزائی اسلام با الزامات حکومتی

آقای سروش محلّاتی چند مقاله دارند که مستقیماً ناظر به مسئله حجاب نیست، مقالات ایشان شش مقاله است که ناظر به اصل الزام بر شرایع است و استدلالات مختلفی را بیان کرده‌اند که انشاء الله به آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

استدلال اول ایشان این است که دولت اسلامی باید ایمان‌افزاء باشد و نه ظاهرگرا. اسلام یک آیینی است که مبنای زندگی انسان را بر محور ایمان قرار داده است، ایمان هم ماهیتاً یک امری مرتبط به قلب است کما اینکه در قرآن نیز آمده است «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکمْ» و بر اساس این دو مقدّمه اولاً سردمداران جامعه اسلامی باید مشخص کنند که قرار است به ظاهر اهمّیت دهند یا به باطن و انسان‌سازی برای آن‌ها اهمّیت دارد؛ اگر به دنبال ظاهرسازی هستند بروند سراغ الزامات حکومتی و اگر قرار است ایمان‌ها را تقویت کنید باید سراغ ایمان بروید نه ظاهرسازی و الزامات حکومتی!

آن رفتاری که از نگاه اسلامی پسندیده است وقتی پسندیده است که از منشأ ایمان برآمده باشد و اگر یک رفتاری برآمده از ایمان نباشد ارزشی ندارد. در رفتارشناسی قرآن هیچ‌گاه به دولت‌ها اجازه نمی‌دهد که مردم را الزام یا اجبار بر حکمی کنید بلکه می‌آید و مستقیم با آحاد جامعه اسلامی صحبت می‌کند.

مثلاً در رابطه با ربا می‌گوید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِی مِنَ الرِّبا إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنین» اگر مؤمن هستید خودتان ربا نخورید و در این رابطه حکومت را تشویق به الزام به عدم ربا نمی‌کند.

یا در جای دیگر در رابطه با منافقینی که دلباخته اجانب شده‌اند حکومت را الزام نمی‌کند که با این‌ها برخورد کنند بلکه خداوند با خودشان مستقیم صحبت می‌کند که اگر مؤمن هستید دلباخته اجانب نشوید.

یا در رابطه با کم‌فروشی با خود مردم صحبت می‌کند و می‌گوید: «وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکیالَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدین»

رفتار قرآن هم به ما این را نشان می‌دهد که برای اصلاح جامعه نباید به سراغ زور و اجبار دولت‌ها رفت بلکه باید آحاد جامعه خودشان ساخته شوند و ایمانشان تقویت شود و سپس جامعه ساخته خواهد شد.

ایشان در پایان بحث از علّامه و آیت الله مصباح این مطلب را نقل می‌کند که اسلام دینی است که ابزار محور است پس به چه حقّی با ابزارهای سخت می‌خواهید مواجه شوید که آثار برعکس خواهد داشت؟

 

پاسخ به دلیل سوم؛ تبیین رابطه ایمان و عمل

ایشان گفتند که ماهیّت ایمان صرفاً قلبی است در حالی‌که ما روایات متعدّد داریم که عمل را جزء ایمان یا اصل ایمان حساب کرده‌اند.

شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْإِیمَانِ أَ قَوْلٌ هُوَ وَ عَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ فَقَالَ الْإِیمَانُ عَمَلٌ کلُّهُ» آن‌طور که در این روایت آمده است همه و کل ایمان عمل شمرده شده است.

یا در روایت دیگری آمده است: «ایمان اقرار است و عمل، و اسلام اقرار است بلا عمل»

این بحث در کل بحث خیلی مهم است و باید بیشتر به آن پرداخته شود ولی اجمالاً نمی‌توان ایمان را یک عمل صرفاً قلبی دانست به طوری که عمل دخلی در آن ندارد.

 

پاسخ به دلیل سوم؛ خلط بین مسائل فردی و اجتماعی

در استدلال ایشان خلطی بین مسائل فردی و اجتماعی رخ داده است. در مسائل فردی مصالح و غرض شارع شاید بدون اینکه آن ایمان و جوشش درونی وجود داشته باشد شاید حاصل نشود ولی در مسائل اجتماعی حتّی اگر آن ایمان هم وجود نداشته باشد قطعاً ثمرات اجتماع آن شکل خواهد گرفت.

مثلاً صدقه یا زکات که عبادت‌اند اگر به اجبار دولت صورت بگیرد و مردم هیچ قصد قربتی در این عمل نداشته باشند و بدون ایمان این عمل را انجام دهند، آیا آثار صدقات در اجتماع خودش را نشان نخواهد داد و در ریشه‌کنی فقر اثر نخواهد گذاشت؟

حتی اگر ما مسئله حجاب را یک عمل فردی بدانیم، بین تعبّدی‌ات و توصّلیات فرق است و حجاب از مسائل توسّلی است و عمل توسّلی نیاز به نیّت و ایمان ندارد.

حتّی ما در مسائلی داریم که اگر بدون ایمان هم انجام شوند آن اجر و ثوابش را خواهند داشت مثلاً شرب خمر که یک محرّم است، در روایات متعدد آمده است که اگر این عمل را کسی ریائاً کنار بگذارد خدا به او اجر و ثواب بسیاری خواهد داد.

پس معلوم است که همه آثار و ثمرات، مترتّب بر ایمان نیست.

 

پاسخ به دلیل سوم؛ ردّ شواهد قرآنی مستدلّ

ایشان گفته‌اند که در آیات قرآن دولت و حکومت خطاب قرار داده نشده‌اند بلکه خدا مستقیم به مردم رو می‌کند.

ما در ردّ این استدلال می‌گوییم با یک نگاهی گذرا به قرآن پر است از مواردی که پیامبر و حکومت را به این سمت می‌کشاند که با مخالفان مقابله صریح بکنند.

مثلاً در مورد ربا فقط همان آیه‌ای نیست که ایشان مثال زدند بلکه در جاهای دیگر می‌فرماید: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکمْ رُؤُسُ أَمْوالِکمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» اگر قرار است ربا را کنار نگذارید با خدا و رسول اعلام جنگ کنید.

یا حتّی در مورد منافقین که مستشکل مثال زده‌اند، هم دستور به جهاد است و هم دستور به سخت‌گیری در زمان حیاتشان که گفته است: «فاعرضوا عنهم فانهم رجس»

حتی بعد از مرگشان نیز خداوند می‌فرماید: «لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ»

این‌ها همه حکم‌ها حکومتی هستند که به پیامبر دستور می‌دهد که تو به عنوان رئیس حکومت حتی بر آن‌ها نماز هم نخوان.

یا برخورد با منافقان در مسجد ضرار نیز نمونه خوبی است که خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که به عنوان حاکم با آن‌ها برخورد داشته باشد و می‌فرماید: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»

یا در مورد زنا که خداوند دستور می‌دهد که این‌ها را در جمع بیاورید و شلّاق بزنید یا در مورد سرقت که می‌فرماید دستشان را قطع کنید و مستشکل محترم این مسائل را مطرح نکرده‌اند.

این استدلال از آقای سروش محلاتی در بحث قدمای ما در مباحث امر به معروف و نهی از منکر به آن اشاره شده و جواب داده‌اند.

 

دلیل چهارم؛ تعارض الزام به حجاب با فلسفه بیان تدریجی احکام

یکی از استدلالات استدلال دیگر مخالفین، استدلال به فلسفه تدریجی بیان احکام است به این‌صورت که اگر احکام تدریجی بیان شده‌اند به این دلیل است که مثل شرب خمر در همه ادیان حرام بود و اگر در اسلام به صورت تدریجی بیان شده به این دلیل است که مردم طاقتش را نداشتند پس نمی‌توان الآن مردم را به احکام الزام و اجبار کرد و اولین شرطش این است که در نظر گرفته شود که آیا در جامعه پذیرش اجتماعی وجود دارد یا نه؟

آقای سروش محلاتی این بحث را به صورت مفصّل می‌آورد و شواهدی از فقهاء می‌آورند.

 

پاسخ به دلیل چهارم

 و اجمالاً عرض کنم که فقهاء این بحث را در جایی بیشتر مورد توجه قرار داده‌اند که حکم به فعلیّت نرسیده است نه مثل حجاب که حکم فعلی است.

ما اگر بخواهیم این بحث را بررسی کنیم چند نکته را باید بررسی کنیم، نکته اول این است که ما در الزام باید توجّه به مسائل اهمّ از الزام کرد یعنی جایی که تزاحمی پیش می‌آید بین الزام به یک قانونی و یک حکم دیگری از اسلام، مثلاً اگر الزام به حجاب کنیم حکومت اسلامی از بین می‌رود، در اینجا ما هم می‌گوییم که این سخن را قبول داریم چون بحث تزاحم است و در بحث تزاحم باید مصلحت اقوی در نظر گرفته شود، اما شما می‌آیید به این مسئله استدلال می‌کنید به عنوان اینکه اصلاً نباید به همه احکام اسلام الزام شود که ظاهر مدّعای ایشان یک همچنان چیزی است، ما این را قبول نداریم چون سیره پیامبر و ائمه اطهار با این مطلب منافات دارد، مثلاً کسی که تازه مسلمان می‌شد پیامبر نمی‌گفتند که حالا که شما به بت‌ها علاقه‌مند هستید یک چند ماهی بت‌پرستی کنید تا از سرتان بیافتد./924/ص

 

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶