vasael.ir

کد خبر: ۷۵۰۵
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۰ - 23 January 2018
دومین همایش ملی فقه هنر/ ارائه مقاله آیت الله علیدوست با عنوان هویت گرایی در فقه هنر

هویت‌گرایی در فقه هنر

وسائل ـ آیت االه علیدوست در این همایش به ارائه مقاله با عنوان هویت گرایی در فقه هنر پرداخت و گفت: وقتی حاکمیت در دست فقه و شریعت قرار می‌گیرد، دیگر نمی‌تواند هنر فقط در رساله‌های توضیح المسائل قرار بگیرد؛ در واقع باید حفره‌های تئوریک و نظری را قم پر کند؛ و تهران آن را به مرز قانون برساند؛ و البته دولتمردان هم اجرا کنند

دوّمین همایش ملی فقه هنر به همت مدرسه اسلامی هنر و با مشارکت دفتر تبلیغات اسلامی در سالن همایشهای بین المللی غدیر برگزار  شد. آیت الله علیدوست - بعنوان دبیر علمی همایش - آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی، حجت الاسلام دکتر احمد واعظی، دکتر محمود حکمت نیا و ... از ارائه دهندگان مقاله در این روز بودند.

ارائه مقاله آیت الله علیدوست با عنوان هویت‌گرایی در فقه هنر

 

گفت و گو از هنر چه فقهی و چه غیر فقهی از چند جهت حائز اهمیت است؛ هنر به معنای واقعی آن، نه نمای هنر مطبوع همه انسان‌ها است؛ در همه زمان‌ها و همه مکان‌ها؛ یعنی خداوند انسان را هنر دوست آفریده است؛ خداوند هنر را دوست دارد لذا دینش را از هنر شروع کرده است
گاهی عرض کرده‌ام که در شریعت مطهر اسلام کف حکم هنری استحباب است؛ اگر هنر را خلقی جدید، زیبا و مطلوب فرض کنید و این حدیث را بپذیریم که باید بپذیریم که اسنادی دارد که ان الله جمیل و یحب الجمال، بنابراین هنر از کف استحباب شروع می‌شود، البته گاهی مواردی به وجود می‌آید که آن را به مرز وجوب می‌رساند؛ و البته گاهی از ماهیت خودش خارج می‌کند که به زعم ما دیگر هنر نیست و نمایی از هنر است؛ ممکن است به مرز حرمت هم برسد که می‌رسد.


جهت دیگر این است که همیشه تاریخ، بویژه در دوران معاصر مرز ابتذال و هنر خیلی به هم نزدیک شده است؛ آنچه که پدیده‌های مبتذل بی‌خاصیت است به نام هنر ترویج می‌شود؛ و اینجاست که بحث فقه هنر مطرح می‌شود؛ و اگر در جایی و مقطعی حاکمیت با فقه باشد، قهراً لزوم بیان شفاف از طرف فقیهان مطرح می‌شود که مرز هنر حلال را از هنرنماها و نماهای هنر جدا کنند؛
در صحبت‌ها اشاره کردند و من هم تأکید می‌کنم که وقتی حاکمیت در دست فقه و شریعت قرار می‌گیرد، دیگر نمی‌تواند هنر فقط در رساله‌های توضیح المسائل قرار بگیرد؛ در واقع باید حفره‌های تئوریک و نظری را قم پر کند؛ و تهران آن را به مرز قانون برساند؛ و البته دولتمردان هم اجرا کنند.
سروران می‌دانند که هر کدام از این فرآیندها چقدر حساس است؛ در بحث‌های نظری، احکام استنباط می‌شود، استنباط اول؛ اما این فتاوا اگر بخواهد به شکل قانون در بیاید، دیگر نمی‌تواند با احتیاط و لا یبعد و نظر این آقا و نظر آن آقا باشد؛ و آنچه که اداره کشور به آن نیاز دارد قانون است؛ و البته وقتی تازه قانون شد، بحث اجرای مستنبطات پیش می‌آید؛ شاید با همین مقدار کم توانسته باشم ضرورت گفت و گوی فقیهانه با انضباط فقهی یک؛ و کارگشا و پاسخگو به مسائل حوادث واقعه را روشن کرده باشم.


خوشبختانه در ماه‌های آغازین سال 94 بود که مدرسه اسلامی هنر وارد کار شد و در ادامه دفتر محترم تبلیغات اسلامی خوب وارد صحنه شد؛ برخی نهادهای محترم دیگر، مانند مرکز فقهی ائمه اطهار وابسته به حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی قدس سره و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و برخی از نهادها که شاید در ذهنم نباشد؛ همایش اول در همان سال برگزار شد با صحبتی که رهبر معظم انقلاب داشتند و بخشی را امروز هم بهره بردیم؛ و خوب این همایش دوم است
ما در همایش اول بیشتر بازپژوهی پدیده‌هایی که در متون فقهی مورد بحث قرار گرفته بود پرداختیم، اما در همایش دوم در گامی به جلو، بحث‌های کنگره را در سه بخش قرار دادیم؛ فلسفه فقه هنر با هشت مدخل، فقه رفتار و آثار هنری با ده مورد ؛ محور ویژه حکومت و هنر با شش مورد و مدخل.


امیدوار هستیم که در این زمینه‌ها مقالاتی که سفارش شده است و خلاصه آن به دست ما رسیده است ان‌شاء‌الله به دست ما برسد و مانند همایش اول که کتاب همایش هم چاپ شد و بیرون آمد این همایش هم اثر مکتوبی داشته باشد؛
بحث‌هایی که مطرح می‌شود، ولو مرتبط با فقه هنر باشد بحث‌های عامی است؛ من مخصوصاً هم به فرمایش حجت‌الاسلام والمسلمین واعظی و هم به فرمایش حضرت آیت الله فاضل لنکرانی توجه می‌کردم دیدم که بحث‌های عامی است و یک نگاه و رویکرد به کل فقه است؛ البته تطبیقی بر بحث فقه هنر داده می‌شود و دقیقاً بحثی هم که بنده دارم همین است
من دو سال قبل 23/10/94 در همین مکان نظریه‌ای را مطرح کردم که بعداً هم منتشر شد و چاپ شده است و نمی‌خواهم روی آن معطل شوم، آن بحث این بود که ما در بحث‌هایی که هم قرآن ورود دارد و هم روایات، رویه فقها این است که می‌بینیم تفصیل یک سویه را پیش می‌گیرند، مثلاً در این بحث غنا و موسیقی وقتی می‌خواهند بحث کنند ابتدا عنوان مورد نظر را مطرح می‌کنند؛ می‌گویند که الغنا حرام؛ بعد وارد می‌شوند، روایاتی که در مورد غنا آمده است و برخی ابتدا آیاتی که در روایات به غنا تفسیر شده است را مطرح می‌کنند، مانند کریمه لقمان، و من الناس من یشتری له تا آخر آیه؛ آیه را مطرح می‌کنند
آیه صحبت از غنا نیست، در آیه لهو الحدیث است، در آیه لهو الحدیثی است که انسان‌ها را از راه خدا گمراه می‌کند؛ در آیه لهو الحدیثی است که به انگیزه مسخره کردن آیات خدا و مقابله با قرآن مطرح می‌شود؛ هیچ صحبتی از غنا نیست؛ اما ذیل آیه امام (ع) این لهو الحدیث را به غنا تفسیر می‌کنند.


پس عنوان مطرح شد الغناء حرام، آیه مربوطه را پیدا کردیم، به کمک روایت؛ بعد سراغ لغت می‌آیند، کاری که شیخ انصاری و دیگران کرده‌اند؛ در تفسیر غنا ده یازده دوازده تفسیر است؛ قدر متیقنش را می‌گیرند، صوت لهوی مطرب مرجحٌ فیه، بعد هم می‌نویسند که پس چنین صدایی حرام است
چند سئوال می‌شود؛ آیا محتوا در غنا لازم است که باطل باشد؟ صوت؛ می‌خواهد آیه قرآن باشد یا فلان ترانه؛ آیا هدف مهم است؟ خیر؛ چون در غنا مهم نیست که هدف چه باشد؛ آیا ثمره کار مهم است که چه کسی باشد؟ کارکرد این صوت؛ خیر
لذا شما خواسته باشید که بر اساس مکاسب شیخ غنا را معنا کنید، صوت لهوی مطرب مرجح فیه است که نهایتاً مناسب با مراسم فسق و فجور است؛ آن هم تازه در غنا نه در موسیقی، چون در موسیقی قید مناسبت با مجالس را ندارد.


ولی ببینید که نظریه‌ای که دو سال گذشته مطرح شد این بود که این روایات مگر ذیل این آیه نیامده است؟ آیا باید بین روایت و آیه تناسب باشد یا نه؟ آیا باید بتوانیم توضیح دهیم که چرا خدای متعال از صوتی که نه محتوا دارد و نه هدفش می‌تواند باطل باشد و نه آیات را در غنا تمثل کرده است به لهو الحدیث تعبیر می‌کند؛ لیظل عن سبیل الله بغیرهم و یتخذها هزوا؛ یک تناسبی باید بین این روایت و این آیه باشد؛ اینجا بود که من آن اندیشه را مطرح کردم، رابطه دو سویه بین این آیه و روایاتی که ذیل خودش هست؛ یعنی در واقع روایت آیه را تفسیر می‌کند، مجدداً آیه روایت را تفسیر می‌کند؛ اگر این نگاه را داشته باشیم ما باید غنا را لهو الحدیث
یعنی روی محتوا می‌رود، لیظل عن سبیل الله، یعنی هدف و یتخذها هزوا، حالا چه هدف و چه فایده بگیریم، نکته سوم
لذا شأن نزول آیه را هم که نگاه کنید این است که می‌رفتند داستان رستم و اسفندیار و کسری و قیصر را می‌گرفتند و می‌آمدند مکه می‌گفتند که چرا به قرآن می‌خواهید گوش کنید بیایید به این صداها گوش کنید، یعنی محتوا داشت.
هدف اضلال عن سبیل الله بود، هدف فاصله‌دادن از قرآن بود؛ به هر صورت این بحث مطرح شده است، چاپ هم شده است و اگر کسی علاقمند است و می‌خواهد بیشتر نتیجه بگیرد از آنجا استفاده کند.


من این صحبت را با مثال‌های دیگری تقریباً یک ماه قبل در همین مکان محترم، دفتر تبلیغات داشتم، خبرگزاری‌ها منتشر کردند، روی سایت سرسبیل هم هست، بیش از یک ساعت سخنرانی است که الان قصد دارم در ده دقیقه ارائه دهم
عناوینی که ما در لسان ادله داریم و مورد حکم قرار گرفته است زیاد است، شارع مقدس فرموده است که الخمر حرام، الغناء حرام، در دیه انسان باید صد شتر یا دویست حلّه داد؛ دفاع واجب است، مثلاً اسم حاکم را نمی‌خواهد، هر کسی باید دفاع کند، احکام دفاع؛ ما هزاران حکم شرعی داریم و به همان میزان هم موضوعات.


اما سئوال این است که آیا وقتی حکمی به موضوعی تعلق می‌گیرد، باید دنبال نام بود؟ مکتبی که تحت عنوان نومینالیسم از آن یاد می‌کنند، اسم‌گرایی؛ ما دنبال عنوان باید باشیم و این حکم را مانند یک پیوست به دنبال این موضوع ببریم، هر جا نام صادق بود بگوییم حکم هست و هر کجا نام صادق نبود بگوییم حکم نیست؛ نه توجه به تغییر کارکرد آن موضوع کنیم و نه به ماهیت آن موضوع توجه کنیم، اتفاقاً بسیاری از تعابیر علما مستحضر باشید این است؛ الاحکام تدور و مدار الظاهر، الاحکام تدور مدار الاسماء، الاحکام تدور مدار الاسلام موضوعاتها،
بنابراین وقتی گفته می‌شود، الخمر حرام یعنی این حرام به دنبال خمر است، هر جا صدق اسم خمر، حرام است؛ و هر جا لم یصدق اسم خمر، حرام نیست.
یا نه باید در موضوعات وقتی مورد حکم قرار می‌گیرد کارکرد آن‌ها دیده شود؛ اتفاقاً در فقه ما هم از رفتار اول نمونه زیاد داریم و هم از رفتار دوم.
در این مثالی که می‌زنم امام (ع) می‌فرمایند، خدای متعال اگر خمر را حرام کرد، نه به خاطر اسمش، (حدیث معتبر با سند بسیار عالی، چند حدیث) ان الله تبارک و تعالی، لم یحرم الخمر لاسمها، بل حرمها لعاقبتها، فما فعل الخمر فهو خمر) یعنی امام (ع) می‌فرمایند اگر خمر حرام می‌شود به خاطر کارکردش هست؛ به تعبیر امام به خاطر فعل و عاقبتش هست؛ اتفاقاً از این تعابیر هم در فقهمان زیاد داریم، الاحکام تدور مدار الواقع، الاحکام تدور مدار المثمیات.
پس ما مواردی داریم که احکام روی عناوین و اسامی می رود و رفتار فقها حالت ظاهرگرایانه و اسم‌گرایانه دارد و در مواردی به عاقبت کار نگاه می‌شود، اینجا نکته‌ای که وجود دارد به نظرم این دو رفتار هر کدام در جای خود درست است، و من عذرخواهی می‌کنم که نمی‌توانم ورود کنم و توضیح دهم.


اما نکته‌ای که هست، این است که مصداق‌شناسی این‌ها مهم است؛ یعنی در کجاهاست که باید دید احکام روی ظاهر است و اصلاً عوض نشده است، یعنی کارکرد عوض نشده است،  لذا ما اگر همان ظاهر را بگیریم کفایت می‌کند و کجاست که کارکرد عوض شده است؛ و لذا ممکن است که باید در احکام باید تجدیدنظر شود،
به نظر شما فضلا، آیا ماهیت جهاد و ماهیت دفاع (این در بخش هویت‌گرایی، هویت‌شناسی می‌رود) آیا واقعاً همان جهاد، همان دفاع با همان احکام است؛ یعنی فقیه امروز ما اگر بخواهد کتاب جهاد و کتاب دفاع را بگوید، باید به همان سبک و سیاق باشد؟ تقسیم غنائم باید به همان شکل صورت بگیرد؟ فقها می‌فرمایند، امروز دارند که دفاع اذن هیچ کس را نمی‌خواهد، یعنی اگر یک صدام خبیثی به ایران حمله کرد، در حکومت هم هست، حاضر هم هست، یا صالح حاکمی هم در هرم قدرت قرار دارد، هر کسی می‌تواند بدون اذن حکومت، بدون حاکمیت برای دفاع حرکت کند و برود؟
یا الان اصلاً ماهیت دفاع عوض شده است؟ در گذشته وقتی یک رزمنده می‌خواست به جنگ برود، تشکیلاتش با خودش بود، سلاحش با خودش بود، اسبش با خودش بود، حقوقی نداشت، صبح می‌رفتند و حمله می‌کردند، بعد از ظهری، شبی، پیروز می‌شدند، شکست می‌خوردند، غنائم را جمع می‌کردند و تقسیم می‌کردند، اما الان یک ارتش وجود دارد، حقوقی وجود دارد، نظامی وجود دارد، دولتی وجود دارد؛ سلاح را کس دیگری می‌دهد؛ آیا می‌توانیم همان مدل را پیاده کنیم؟ یا باید بنشینیم و هویت جهاد، ماهیت جهاد امروز را، ماهیت دفاع را، در وقتی که یک دولت مدرنی وجود دارد؛ حاکمیت وجود دارد تا وقتی وجود ندارد، این‌ها را از هم جدا کنیم.


خیلی وقت‌ها هست که به حسب ظاهر هیچ تغییری نکرده است؛ من در مثال‌هایی که زده‌ام و احساس می‌کنم باز اینجا جایش لازم است که زده شود، در بحث‌های انواع دیه است؛ در بحث حلّه، در بحث شتر، ما معتقد هستیم که حلّه فرآیند ساختش عوض شده است، به نوعی ماهیتش عوض شده است، شتر هم کارکردش عوض شده است؛ لذا اینکه برویم و قیمت‌گذاری کنیم، صد تا شتر برای دیه، و بعد بگوییم که این قیمت دیه انسان است، به نظرمان کافی نیست.


لذا امام (ع) در بیش از ده روایت وقتی شتر را در دیه مطرح می‌کند، در باب 1 از جلد 29، حدیث 12، 2، 1، 2، 3، 5 وقتی مطرح می‌کند، امام برای شتر قیمت می‌گذارد؛ دو هزار گوسفند، در بعضی روایات هست که دویست گاو؛ ما الان می‌بینیم که صد تا شتر به سی گاو نمی‌رسد، ما می‌توانیم بگوییم که همان است؟ چون تغییر کرده است؛ حالا توضیحاتش باشد
در بحث ربا، من معتقد هستم که مشکل حیل ربایی که کشور ما دارد، چون فکر می‌کند، حیل ربا را پذیرفته است، فکر می‌کند که در نظام اقتصادی کلان با همان نظام فردی است؛ یعنی گاهی اوقات من یک پولی به شما می‌دهم، برای اینکه به ربا مبتلا نشویم، حیله‌ای را به کار می‌بریم که آیا درست است یا نه جدا فرض می‌کنیم که درست است؛ بنده خودم در فقه المصلحه از این طور حیله‌ها دفاع کرده‌ام، البته حیله در فارسی می‌گوییم حیله ولی تعبیر دقیق آن تدبیر است، اما آیا همین ماهیت حیل ربا می‌تواند در فقه حکومتی در نظام اقتصادی، در بانک جواب دهد؟ و آیا می‌توانیم بگوییم که مشروع است؟ بعد با ده‌ها مفسده‌ای که به وجود می‌آورد؛ این‌ها بحث‌هایی است که به نظر می‌رسد باید انجام شود.
در بحث فقه هنر یکی بحث مجسمه است، مجسمه یک زمانی مظهر بت پرستی است، در این بحثی نیست، همین الان هم که شما به کشورهایی مانند هندوستان که مذهب بت پرستی دارند مراجعه کنید مجسمه را مظهر بت می‌دانند و هر شکل و حرکتی از آن نماد یک اعتقاد است؛ این یک بحث مجسمه است.
اما یک وقت مجسمه‌سازی نهاد احترام می‌شود، یک دفعه نماد یک تمدن می‌شود و احترام هم نیست، یعنی مبین یک تمدن است، مبین یک سابقه و مبین یک هنر است، بدون اینکه ذره‌ای خواسته باشد به آن بار اعتقادی بدهد، آیا اگر خواسته باشیم احکام مجسمه و یا نقاشی را تحلیل کنیم در یک مقطعی که مجسمه و نقاشی نماد باورها است؛ مبین باورهاست، در زمانی که مبین احترام است و در زمانی که مبین یک فرهنگ است و هیچ اعتقادی پشت آن نیست، آیا این‌ها باید در ذیل یک عنوان جا بگیرد و یک حکم پیدا کند؟ و هکذا
امیدواریم که بحث‌ها به سویی پیش رود، با همان تأکیدی که داریم انضباط فقهی، و نوآوریو /924/ص

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۳:۰۶
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۱۹:۵۷:۲۱
اذان مغرب
۲۰:۱۵:۴۳