به گزارش خبرنگار سرویس جامعه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، بیستمین نشست علمی سبک زندگی اسلامی با عنوان «تحولات جامعه و خانواده با تاکید بر هویت زنان» به همت مؤسسه سبک زندگی آل یاسین در مکان این مؤسسه برگزار شد.
در این نشست دکتر محمدتقی کرمی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی به عنوان ارائه دهنده و حجتالاسلام جعفرزاده به عنوان دبیر علمی حضور داشتند.
در ابتدای این نشست دکتر محمد تقی کرمی به بحث پیرامون تحوّلات جامعه پرداخت و گفت: سوژه مدرن برخی از مسائل برایش مهم است، سائق، ذائقه و جسم برایش مهم است، بدن برایش اهمّیت دارد، زیباییشناسی برایش مهم است چون تمام هویّتهای غیراکتسابی در جامعه مدرن قیچی شده هستند.
انسان مدرن به اینکه این معرفت، یک معرفت زمانمند و مکانمند است توجّه دارد. انسان مدرن سنّ و سال و زمان و مکان و خیلی از عناصر دیگر را تأثیرگذار در نظام ارزشها و نظام هنجارها و نظام زیباییشناسی میداند.
انسان مدرن یک سری ویژگیهای دیگری هم دارد، مثلاً خیلی محاسبهگر است، عقل ابزاری دارد و به تعبیری سکولار (به معنای لغوی آن یعنی این جهانی بودن و در زمان بودن) است. انسان مدرن به لحظه فکر میکند.
سوژه مدرن برخی از مسائل برایش مهم است، سائق، ذائقه و جسم برایش مهم است، بدن برایش اهمّیت دارد، زیباییشناسی برایش مهم است چون تمام هویّتهای غیراکتسابی در جامعه مدرن قیچی شده هستند.
سوژه سنّتی به دنبال جذّابیّتهای غیر اکتسابی است. اگر با دخترعمو ازدواج میکند دلیلش این است که با تمسّک به بسیاری از ویژگیهای غیر اکتسابی (مثل نگه داشتن حرمت عمو، حرمت عشیره) برای خود یک جایگاه اجتماعی درست کند، ویژگیهایی که او در آن نقشی نداشته است.
بر خلاف سوژه سنّتی، سوژه مدرن به دنبال موقعیّتهای اکتسابی است، این موقعیّتها به واسطه پیشرفتهای تکنولوژی دامنهاش وسیعتر شده است.
قبلاً زیبایی غیراکتسابی بود ولی با جراحی زیبایی، آرایش و ... میتوان زیبایی را اکتساب کرد. اگر قبلاً یک شخص با نشانگرهای غیر اکتسابی در جامعه شناخته میشد، الان او را با نشانگرهای اکتسابی میشناسند و در رأس نشانگرهای اکتسابی «بدن» است.
امروز بدن مورد تغییر قرار میگیرد، کوتاه است، بلند میشود، چاق است، لاغر میشود و اساساً زشت است ولی زیبا میشود.
با توجه به این نکته، سوژه مدرن که به دنبال ویژگیهای اکتسابی است در طرف مقابلش نیز به دنبال همین فاکتورهای اکتسابی میگردد. همچنین که بدن برای خودش مهم است طرف مقابل او نیز وقتی ایدهآل است که خصوصیتهای اکتسابی بهتری داشته باشد.
انسان مدرن با تفکّر و هویّت بازاندیشانه درگیر مسائلی همچون بدن و امور اکتسابی دیگر است و اگر بخواهیم همه اینها را صورتبندی کنیم دو سبک فهم وجود دارد: 1. سبک ساختاری 2. سبک خُرد.
سبک خُرد میگوید مردم از ارزشها و معیارها فاصله گرفتهاند و این فاصل را به یک سری ساختار نسبت میدهد در حالیکه این نسبت دادن دردی را از جامعه دوا نمیکند و به جای اینها ما قدری احتیاج داریم برگردیم به اینکه چه میشود سوژههای ما خودشان را با وضعیّت موجود تطبیق میدهند.
یعنی اگر امروز مسئله موقعیّتهای اکتسابی مهم شد برای مرجع تقلید ما هم مهم است، لذا به جای اینکه بیاییم و نگاه آسیبشناسانه بکنیم بهتر است که نگاه تفهّمی به قضیه داشته باشیم که انسان مدرن چه بلایی سرش میآید که با وجود اینکه شبانهروز رسانههای ما بر طبل ارزش و هنجار میکوبند او از این ارزشها و هنجارها فاصله میگیرد؟ مسئله اینجاست که خود کوبندگان بر طبل هنجار عوض شدهاند. منتها بعضی وقتها یک جاهایی نظام حسّاسیت ما تحریک میشود ولی در جایی هم تحریک نمیشود.
یکی از مسئولین امور زنان که مشکلات جامعه را ورود زنان به دانشگاه میدانست و این امر را مانع از رسیدگی به خانواده و مانع از رسیدگی به شوهر و امر فرزندآوری میدانست، و در صدد تألیفی در زمینه نگاه آسیبشناسانه به ورود زنان به دانشگاه بود، خودش دخترش را برای تحصیل در رتبهها و مدارج علمی بالاتر به دانشگاه فرستاده بود.
کسی که خودش در آسیبی غرق است و شاید یک موضوعی را آسیب قلمداد نمیکند نباید از آسیب صجبت کند. وقتی که یک مسئلهای رفت روی نظام هویّت و نحوه تفکّر و نحوه تعیّش و نحوه مفهومسازی ما از جهان، دیگر نمیشود نگاه آسیبشناسانه انجام داد.
الآن یک مسئلهای اتفاق افتاده که زنان ما در حال معتاد شدند هستند. سؤال اول در این مسئله این است که اینهایی که در حال اعتیاد هستند چه نوع افرادی هستند؟ قبلاً گفته میشد زنانی هستند که متعلّق به اقشار آسیبپذیر جامعهاند ولی الآن الگو تغییر کرده و بسیاری از زنان پزشک و مهندس و مرفّه دچار این آسیب هستند. ما باید به دنبال فهم اینها برویم.
در این مدل از فهم یک مسئله با چند پیشفرض وجود دارد. یک پیشفرض این است که هویّت بازاندیشانه حوالت امروز انسان است و این هویّت را دیگر نمیشود از انسان گرفت.
با این پیشفرض، مسئله این است که انسان مدرن دارای هویّت بازاندیشانه است، این هویّت سکولار و لذتطلب و فردگراست و انسان مدرن این هویّت را محور ارزشیابی ارزشها قرار داده است.
هویّت بازاندیشانه مراتب دارد ممکن است شخصی که در تهران زندگی میکند درصد هویّت بازاندیشانه او بیشتر از درصد هویّت بازاندیشانه کسی باشد که در قم زندگی میکند ولی به هر حال این مُهر بر پیشانی انسان در عصر کنونی خورده و دیگر نمیشود این خصیصه را از هویّت او جدا کرد.
با این اوضاع و احوالی که بیان شد متصدّیان مدیریت جامعه باید براساس این سوژه برنامهریزی اجتماعی بکنند و هر برنامهریزی که بازاندیشانه بودن را برای هویّت در نظر نگیرد محکوم به شکست است.
اگر قرار است حجاب بر سر زنان ما باشد باید بیاید در نظم هویّت بازاندیشانه باز تعریف شود تا سوژه مدرن آن را بفهمد تا آنرا بپذیرد. ارزشهای دینی ما این مُهر را خورده و ارزشهای اخلاقی ما نیز بر همین منوال است.
پس از این مقدّمات به بحث خودمان برسیم که نقش زنان در این تحوّلات به چه نحو است؟ زنان در این فهم بازاندیشانه تفاوتی با مردان ندارند، منتها مسئلهای که وجود دارد این است که ما یک سری ارزشها و ساختارهایی داریم که محورهای اصلیاشان زنها هسند و همچنین همانطور که در گذشته اساس خانواده زن بوده الآن نیز چنین است و ما چون خانواده را میخواهیم، تغییر در هویّت زنانه به معنای تغییر در خانواده است و از این حیث تحوّلات زنان بیشتر از تحوّلات مردان برای ما اهمّیت دارد.
نظام حسّاسیت ما نسبت به تغییرات مردان نسبت به نظام حساسیّت ما نسبت به زنان بسیار فاصله دارد و این فاصله به جهت نقش حسّاس زن در خانواده است ولی عناصر هویّت بازاندیشانه در زنان کمرنگتر از مردان نیست و هر چقدر که ارزشهای اکتسابی در مردان وجود دارد به همان مقدار نیز در زنان وجود دارد منتها این تحوّل در سوژگی یکجاهایی را تغییر داده که ما احساس درد میکنیم.
من چند سال پیش که در یک جشنواره حجاب سخنرانی داشتم گفتم درست است که حجاب زنان تغییر کرده ولی چه چیزی در جامعه ما تغییر نکرده که حجاب را بخواهیم مصون از تغییر بدانیم. مگر در جامعه ربا زیاد نشده؟ مگر هویّت مردان درهمریختگی و شلختگی ندارد؟ مگر جامعه مرجعیّت تغیر نکرده؟ پس با این وجود چرا ما باید به همه تغییرات بدون واکنش باشیم ولی نسبت به تغییرات زنان واکنش نشان دهیم؟
اینکه بدن زنان مهم شده به این معناست که بدن زنان برای مردان مهم شده و خریدار این متاع مردان هستند و الا اگر تقاضایی نباشد که عرضه هم منتفی خواهد شد.
امّا چون زنان بار پایگاههای ارزشی را بدوش میکشیدند و آن پایگاههای ارزشی در اثر تغییر هویّت مخدوش شده و آسیب دیده، ما دغدغهداران اجتماعی، نسبت به این مطلب حساس شدهایم.
حالا حرف این است که در مسائلی مانند حجاب، خانواده، روابط جنسی و اختلاط محرم و نامحرم، نهادهای سبک زندگی و اخلاق و نهادهای دین و نهادهای معنویت باید اولویّتشان در ارائه محتوا در مقابله با این بحران در نظر گرفتن هویّت بازاندیش نسبت به مخاطبانشان باشد.
اگر نتوانیم از خانواده تصویری بدهیم که با هویّت بازاندیشانه مخاطب سازگار باشد راه به جایی نخواهد برد. همچنانکه هیچکدام از ماها با توصیههایی اخلاقی فعّالیت اقتصادی انجام نمیدهیم.
یکی از مسئولین اقتصادی به مردم توصیه کرد که قیمت سکّه حبابی است و نباید سکّه خرید و مردم از این توصیه فهمیدند که وقتی که رئیس اقتصاد یک مملکت مردم را توصیه به نخریدن یک کالا میکند به این معناست که زمام امور دیگر از دست من خارج شده، پس ای ملّت بشتابید و بخرید. سوژه در هر کنش اقتصادی یا فرهنگی و سیاسی که وارد میشود نظم و منفعت خودش را میبیند و لذا نظام هنجارهای خودش را بر اساس توصیه دیگران به هم نمیزند.
ما در پژوهشهای اجتماعی که داشتیم این نکته را مورد توجه قرار دادهایم که چه اتّفاقی میافتد که یک زن جوانی که سرشار از اطلاعات در پیوند با اعتیاد است، میرود و با علم و اراده معتاد میشود؟ چه میشود که دختران جوان مرفّه و بی مشکل حجاب را کنار میگذارد؟ مشکل از کجا نشأت میگیرد؟
همه پیمایشهای ملّی ما به این سمت رفتهاند که شاخصهای دینداری در کشور بالاست و این آمار از اول انقلاب تا کنون همیشه روند افزایشی داشتهاند و وضعیّت مطلوب را گزارش میدهند، امّا آنچه در فضای جامعه اتفاق میافتد بر خلاف پیمایشهای مذکور است. به عنوان تحقیق میدانی در یک کلاسی که به اندازه انگشتان دست، دانشجوی دختر در آن بود، نیمی از جمعیّت مطلّقه و نیم دیگر تجربیات جنسی در قالب روابط نامشروع داشتند و این آمار در کلاسهای دیگر هم بررسی شده و نتایجی مشابه داشتند.
یکی از عوامل این دینگریزی و قدم برداشتن به سمت و سوی ناهنجاری از سوی جامعه، این است که ما با هویّت بازاندیشانه فاصله گرفتهایم و از طرفی هم در پیمایشها بر طبل توصیه کوبیدهایم، توصیههایی که خود معتقد به آن نیستیم.
وضعیّت هویت و سوژگی در ایران بسیار دردناک است و متأسفانه دردناکتر این است که حاکمیّت و نهادهای تبلیغی و نهادهای دینی و فرهنگی تلاش ندارند که ذرّهای به فهم این هویّت نزدیک شوند و دائماً دارند بر ارزشهای خودشان با روال قدیم تکیه میکنند.
اینطور نیست که سوژه مدرن به طور کامل دینگریز باشد بلکه با سوژههای مدرن ما صورتهایی از دینداری داریم، پس دینداری امکان بقاء دارد اما اگر به دنبال این باشیم که آن شکل پررنگ دینداری را در دنیای مدرن عیناً به همه تحمیل کنیم قطعاً به بنبست خواهیم رسید.
ما بر خلاف مرحوم علامه طباطبایی که احکام شرعیة را مثل معجون میدانستند و معتقد بودند که باید دینداری تام الاجزاء و الشرائط باشد، قائلیم که این تلقّی از دینداری جواب نمیدهد به دلائلی مختلفی، یک دلیل مقام عینیّت است و دلیل دیگر این است که اصلاً فقه ما چنین قرائتی از دین را به رسمیّت نمیشناسد، چون اگر یک فردی تمام احکام دینداری را انجام ندهد بقیه احکام از او ساقط نمیشود. بحث ما نیز بر سر این است که ما یک قلّهای داریم که دین کامل است و اگر دین کامل را نتوانستیم استوار کنیم، بهترین راهکار این است که آمادگی داشته باشیم تا دست از آن قلّه برداریم و پلّه پلّه به سمت پایین، نسخههای جدید دینداری ارائه کنیم.
اسلام ما اسلام قدرت نیست، باید نسخههای مختلف برای مخاطب داشته باشیم که اگر نمیتواند با نسخه شماره یک سازگاری داشته باشد، نسخه شماره دو را به او ارائه دهیم. این کاری است که مسیحیت انجام میدهد و اسلام هم در ذات خود این روش را دارد که ما به اشتباه از راههای دیگری استفاده میکنیم. لذا باید از قاب قدرت پایین بیایم و بپذیریم که در دورهای زندگی میکنیم که محدودیتهایی داریم.
دو سال پیش چیزهایی را میتوانستیم کنترل کنیم که الان نمیتوانیم و برخی از چیزهایی را که امسال میتوانیم کنترل کنیم با بحث پیشرفت تکنولوژی و اینترنت ماهوارهای، نمیتوانیم کنترل کنیم؛ این را باید بپذیریم که صدا و سیما و روحانیت باید برای قلوب مردم حرف داشته باشد و اگر اینطور نباشد نمیتواند جلوی تحوّلات مدرنیته را در جامعه بگیرد.
راهکار این است که باید باهم فکر کنیم و هر کدام در میدان برویم و ببینیم که کدام راهگمکردهای را میتوانیم با چه راهکاری به اهلبیت نزدیک کنیم و از آن راهکار الگو بسازیم و به دیگران هم بدهیم.
اسلام آمده است که با فردگرایی مبارزه کند، ولی الآن که همه فردگرا هستند، در چنین موقعیّتی آیا میشود گفت پس همه را کنار بگذاریم؟ قطعاً جواب منفی است و برای مقابله با تحوّلات باید سراغ نسخههای ملایم شده برای هویّت بازاندیشانه برویم.