به گزارش خبرنگار سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، هجدهمین کرسی ترویجی در راستای پیش نشست های کنگره فقیه فقه نظام با موضوع استلزامات نصب الهی حاکم در فقه سیاسی شیعه با ارائه حجت الاسلام مجید رجبی و و ناقدین دکتر حجت الاسلام شبان نیا و حجت الاسلام شهامت برگزار شد که بخش دوم آن در ذیل تقدیم می گردد.
حجت الاسلام شبان نیا:
سقیفه منشأ سکولاریسم
من بحث را از اینجا شروع کنم که اینکه بحث نظریه نصب به بحث حق حاکمیت خداوند گره خورده، قائلین نظریه انتخاب مانند آقای مهدی حائری یزدی، در کتاب حکمت و حکومت و قائلین نظریه تلفیقی، مانند آقای صالحی نجف آبادی و آقای منتظری هیچ کدام معتقد نیستند که ما بر خلاف حاکمیت خدا و در عرض حاکمیت خدا میخواهیم برای مردم حاکمیت درست کنیم.
آنها میگویند که خود خداوند اذن داده است که مردم در مشروعیت دادن به حکومت دخیل باشند، مثلاً آقای مهدی حائری یزدی بیانی دارد میگوید که خداوند خالق و مالک هستی است، حق تصرف را خود خداوند دارد، اما خداوند این را تفویض کرده است و گفته است که این حق حاکمیتی که دارم را به مردم تفویض کردم، بعد میگوید که این حق را تفویض کردم دیگر اختیار با خود آنان است که هر گونه که بخواهند در این چیزهایی که من به اینها بخشیدم تصرف کنند، لذا ایشان مطرح کرده است که جامعه ملک مشاع افراد است، افراد یک ملک اختصاصی دارند، یک سری امورات عمومی در جامعه است که اینها ملک مشاع افراد است.
میگوید که مردم شخص را وکیل میکنند که می تواند فقیه یا غیر فقیه باشد، حتی ایشان درباره امام معصوم هم همین را مطرح میکند، میگوید که اینها در واقع از طرف مردم وکیل بودند که در این ملکهای مشاع تصرف کنند، منتها این ملکیت مشاع را خداوند به اینها منتقل کرد که ما میطلبد که آنجا بحث روی حق حاکمیت خداوند در نظریه انتخاب که بدترین شکلش را آقای مهدی حائری یزدی مطرح کرده است که حتی برای انبیاء و حتی برای ائمه معصومین (ع) اینها از ناحیه خداوند ولایت نداشتند، اینها از ناحیه مردم وکالت داشتند، که همان نکتهای است که آقای رجبی هم فرمودند که نظریه سکولاریسم دینی که به نظرم از جریان سقیفه شروع میشود و آن زمان آنها انسان را جای خدا مینشانند، منتها زمانی که اینها انسان را جای خدا مینشانند، یعنی تا قبل از سقیفه میگفتند که خدا باید حاکم را تعیین کند، از سقیفه آمدند و گفتند که انسان باید خلیفه را تعیین کند، یعنی سکولاریسم دینی از اینجا شروع میشود؛ بعد آنجا که اینها میآیند و همین حرف را میزنند، اینها هم به کلام خداوند استناد میکنند، میگویند که اگر پیامبر حاکمی معرفی کرده بود باید تبعیت میکردیم، اما اینها استدلالشان این است که حاکمی معرفی نشده است.
لذا اهل سنت هم نه فقط تشیع قائل به این هستند که حق حاکمیت با خداوند است؛ مخصوصاً آقای منتظری، من انتظارم این بود که در نقد دیدگاهی که نظریه تلفیقی یا انتخاب که میخواهد نقد شود، آقای منتظری خیلی فنیتر از آقای صالحی نجف آبادی است.
نکته کلی این است که به نظرم میرسد که ما باید حرف آنها را ببینیم، آنها نظریه تفویض را مطرح میکنند که این در اختیار آنان قرار داده شده است و به نظرم خیلی از چیزهایی که اینجا فرمودید اول بحث باید روشن کنیم، این نظریه نصب که میگوییم و استلزاماتش را میخواهیم بگوییم در مقابل کدام یک از این نظریات است؟ ظاهر فرمایش شما این بود که در مقابل هر دو نظریه است، هم نظریه انتخابی که آقای مهدی حائری یزدی مطرح میکند و هم در نظریه تلفیقی که آقای منتظری مطرح میکند.
حجت الاسلام رجبی:
در نتیجه آوردهایم که نظریه اول با همه اینها مخالف است، یعنی تمام این استلزامات بر خلافش نتیجه گرفته میشود، ولی نظریه دوم در بسیاری از اینها مشترک است و در برخی امور اختلاف دارند.
حجت الاسلام شبان نیا:
بله این نکته مهمی است؛ من یادداشت کردم، آن استلزاماتی که شما در ساختار فرمودید، مثلاً مشروعیت حکومت دینی، آنها هم معتقد هستند، انتظار این بود که نکاتی اشاره میشد که نظریات دیگر به آن نمیرسند، فقط و فقط نظریه نصب است که به آن میرسد.
مثلاً چند نکته که شما فرمودید که مشروعیت حکومت دینی، آقای منتظری هم بحثش به حکومت دینی ختم میشود، وجوب تشکیل حکومت و الا رجوع به طاغوت خواهد بود، آقای منتظری هم به این نتیجه رسیده است.
رابطه نظریه نصب با نظریه تفکیک قوا
مثلاً نظریه نصب و تفکیک قوا در تعارض نیست که شما فرمودید هست، نظریه تفکیک قوا را آقای منتسکیو مطرح کرده است، آقای منتسکیو وقتی این نظریه را مطرح میکند خود ایشان واقف بوده است که اینها با هم تعارض میکنند، به این واقف بوده است که هر نظام سیاسی یک فصل الخطاب میخواهد، هر چند که اینجا محل بحثش نبوده است و آن راهکار را ارائه نمیدهد.
وجود فصل الخطاب در تمام نظام های سیاسی جهان
لذا این نشان میدهد که چقدر آن منطقی که اسلام بر این حکومت اسلامی بار کرده است چقدر منطقی بوده است؛ الان شما هر نظام سیاسی در دنیا میبینید، یک جاهایی فصل الخطاب دارند، اینطور نیست که اینها در این اختلاف قوا گیر کرده بودند، یک چارچوبه برای خودشان میچینند که در نهایت اگر ساختار قفل کرد یک فصل الخطاب داشته باشد، اینکه گفته شود که نظریه نصب با تفکیک قوا در تعارض است و با هم نمیسازد، برای من خیلی روشن نشد، به نظرم ما میتوانیم قائل به نظریه تفکیک قوا شویم، این اتفاقاً جزو امتیازات نظام اسلامی است که بر اساس شرایط زمان و مکان یک انعطافی را در درون خود قرار داده است؛ زمان صدر اسلام ما تمرکز قوا را میبینیم که یک جا وجود دارد، ولی در زمان حاضر چون امکان ندارد قدرت از یک جا ناشی میشود، بنده میگویم که تفکیک در عین وحدت؛ آنجا بالا وحدت است اما در ذیل آن ما تفکیک را میتوانیم بپذیریم و به نظرم این با نظر ولایی قابل جمع است.
همینکه شما قائل باشید که همه نظامهای سیاسی وحدتی دارند و آقای منتسکیو هم یک جاهایی در کتابهایش به این توجه داده است، و همین که میفرمایید تفکیک قوا به صورت کامل امکان ندارد، این را هم توجه دادهاند، لذا من حرفم این است که اگر آنها را نقد میکنیم و میخواهیم با نظریه ولایی خودمان آن را تطبیق دهیم، ما آنها را باید خیلی خوب فهم کنیم و بعد نقد کنیم، که به نظرم خیلی از فرمایشات شما نشان میدهد که آنها را دیدهاید ولی فکر میکنم که یک زوایایی از بحث را میشود در آنها دید.
چند مورد فرمودید که دیدگاه اطاعت از خدا را نتیجه گرفتید که نظریه نصب مستلزم اطاعت از حاکم است، هیچ کدام از نظریههای انتخاب که مطرح شده است نگفتهاند که بعد از اینکه حکومت تشکیل شد اطاعت لازم نیست، منتها اطاعت از چه بابی؟ منشأ آن الزام و اطاعت مهم است، اما اینکه شما در یکی از موارد فرمودید که اطاعت از نظر نصب به دست میآید که وقتی حکومت تشکیل شد دیگر باید اطاعت کرد، این در نظریه انتخاب هر دو شکلش، هم نظریه آقای مهدی حائری یزدی و هم نظریه آقای منتظری یا آقای صالحی نجف آبادی هم استفاده میشود.
بیان نکات جزئی
اصل اولی در دیگاه منتظری نظریه نصب است
فرمودید که نظریه نصب بر شرایط تأکید دارد، و درست هم هست، نظریه انتخاب هم بر شرایط تأکید دارد، آقای منتظری اصلاً بیانش همین است؛ آقای منتظری میگوید که مردم حق انتخاب در عصر غیبت دارند، به خاطر اینکه آقای منتظری میگوید که یک تالی فاسدهای عقلی در نظریه انتصاب در عصر غیبت هست، برای اینکه آن تالیفاسد را برطرف کند میگوید که ما از نظریه نصب عدول میکنیم و به سراغ انتخاب میرویم، ولی میگوید که اصل اولی نظریه نصب است. اشتباهی که دارد، در تحلیل عقلی این فروضی است که میچیند، و آقای منتظری آنجا جوابهایی هم به بحثهای ایشان داده شده است؛ ولی آقای منتظری هم میگوید که مردم باید از میان کسانی که شرایطی که خداوند تعیین کرده است حاکم را انتخاب کنند، پس ایشان هم ناظر به شرایط بحث کرده است، اینطور نیست که فقط در نظریه نصب باشد.
نکته ای راجع به پذیرش قراردادها و اینها دارم، دیدگاههای دیگر مانند دیدگاه نصب معتقد نیستند که مردم میتوانند بر خلاف ما انزل الله چیزی را در حکومت اسلامی بخواهند، نظریه آقای منتظری را عرض میکنم؛ چون آقای منتظری الان در بحث تلفیقی ایشان بیشتر نظریهاش مطرح است؛ مثلاً در کتاب دراسات ایشان میبینید، یک جا ایشان ندارد که مردم میتوانند بر خلاف ما انزل الله خواستهای داشته باشند، آن خواسته مطاع نیست.
مشورت را هم شاید من درست نتوانستم بفهمم، فرمودید که در همه امور واجب است؟ اولاً وجوب مشورت از آیه و شاورهم فی الامر، اینها محل خدشه است، هم آیه و امرهم شورا بینهم؛ که آن اختلاف نظر است؛ ولی شما فرمودید که وجوب مشورت از آیه در همه امور استفاده میشود، من میگویم که مگر امکان دارد که حاکم در تمام امور مشورت بگیرد؟ حضرت رسول اکرم هم در موارد معدودی از مردم مشورت گرفتند، اینقدر معدود بوده است که اینها در تاریخ نقل شده است، اگر لازم بود پیامبر باید در تمام تصمیمات خودشان مشورت میگرفتند، یعنی هر تصمیم حکومت؛ که این خیلی تالی فاسد دارد که بعید بتوان پذیرفت.
وجوب تشکیل حکومت بر اساس نظریه نصب
به نظرم این بحث دو استلزام دارد، یک استلزام که نظریه نصب را میتوان به آن اشاره کرد این است، اگر شما قائل به نظریه انتخاب باشید، یعنی مردم هم جزء العله مشروعیت حکومت باشند، لذا نه مردم، نه فقیه از باب مقدمه واجب بر آنها لازم نیست که برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش کنند، اما اگر قائل به نظریه نصب شویم، یعنی معتقد باشیم که فقیه از ناحیه خداوند منصوب است ولو اینکه مردم ارادهشان به این تعلق نگیرد، مردم جزء العله نباشند، هم بر فقیه واجب است که زمینه تحقق حکومت خودش را فراهم کند و هم بر مردم واجب است؛ از نظریه آقای منتظری این استلزام را نمیتوان گرفت، از نظریه آقای حائری یزدی نمیتوان این استفاده را کرد.
یک اختلاف و استلزام دیگر که به نظرم آن هم مهم است، این است که بر اساس نظریه نصب مجلس خبرگان در ظاهر انتخاب میکنند، ولی در واقع انتخاب نیست، اینها وظیفهشان بر اساس نظریه نصب این است که آن فردی که افضل از همه است به عنوان فرد بعد از امام، نزدیک ترین فرد به امام معصوم را کشف کنندلذا در روایات ما آمده است که امام خودتان را باید افضل خود قرار دهید، در روایات آمده است اعلمهم، اتقاهم، اورعهم، یعنی کسی که در این صفات از همه بالاتر است، بنابراین ما اگر ده نفر داشته باشیم که شرایط سه گانه را داشته باشند، حکومت به کسی میرسد که در این شرایط از همه بالاتر باشد، آن وقت جایی برای انتخاب مردم نمیماند، ولی بر اساس نظریه انتخاب، انتخاب کردن آن فرد افضل بر مردم لازم نیست، همینکه ده نفر باشند که این شرایط را دارند، مردم میتوانند از بین این ده نفر یکی را انتخاب کنند، این هم میتوانست به عنوان یکی از استلزامات این نظریه مطرح شود./ف
ادامه دارد ...