به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسانل، کتاب «دیپلماسی در عصر جهانی شدن؛ از تئوری تا عمل» تألیف پالین کر، جفری وایزمن و ترجمه عباس کاردان و با مقدمه محمدجواد ظریف در 559 صفحه توسط مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران چاپ و منتشر شده است.
این کتاب که بررسیهای تاریخی، نظری، عملی و رویههای معاصر آن را یکجا گردآوری کرده است؛ نویسندگان این کتاب تلاش کردهاند این مطلب را انتقال دهند که دیپلماسی دیگر تداوم جنگ از راههای دیگر نیست، بلکه به ابزاری ضروری برای ایجاد صلح، رفاه و سعادت بشریت تبدیل شده است.
بخش اول، تکامل تاریخی دیپلماسی
بخش نخست این کتاب با بیان برخی معیارهای تاریخی، امکان تحلیل دیپلماسی معاص در مقایسه با این معیارها را فراهم میسازد.
فصل اول، نوشته ریموند کوهن، به داستان دیپلماسی از عهد باستان در 4500 سال قبل در بینالنهرین، عراق کنونی، میپردازد.
فصل دوم، نوشته سوئیشنگ ژانو، به توضیح معیارهای تاریخی(البته نهچندان دور) دیپلماسی منطقه مهم آسیای شرقی و تضعیف نظام خراجگذاری چین در قبال کشوهای منطقه به واسطه مذاکرات میپردازد.
در ادامه این فصل نشان داده میشود که چگونه قدرتهای بزرگ با استفاده از رویههای دیپلماتیک مرتبط با سیاست قدرت؛ اعمال تهدیدات و استفاده از نیروی نظامی و انجام مذاکرده و اجرای معاهدات سودمند به حال قویترین کشوها، سیاسی خارجی خود را در این منطقه در سالهای منتهی به پایان جنگ سرد هدایت میکردند.
بخش دوم، مفاهیم و تئوریهای دیپلماسی معاصر
این بخش برداشتها از دیپلماسی معاصر را از نقطهنظرهای متفاوت تئوریکی و متدولوژیکی بررسی کرده و از خوانندگان میخواهد به مقایسه تئوریهای روابط بینالملل(تأکید بر سیاست قدرت)؛ برداشتهای جامعهشناختی(تأکید بر روابط و هنجارها)؛ تئوریهای جهانی شدن و حاکمیت جهانی(تأکید بر شبکههای سیاسی چند بازیگر) و هچنین تئوریهای مذاکره دیپلماتیک بپردازند.
بخش دوم با تحلیلی در فصل سوم، نوشته پال شارب، آغاز شده و چگونگی درک دیپلماسی از سوی نظریهپردازان اجتماعی و ساخت دیگر تئوریها را مدنظر قرار می دهد.
فصل چهارم، نوشته جفری آلن پیگمن، برخی از مباحث دانشگاهی دیپلماسی معاصر را به طور کاملتر مورد بررسی قرار میدهد؛ مباحثی در مورد تعریف دیپلماسی، تغییر آن در طی زمان و ارتباط تئوری با عمل.
فصل پنجم، نوشته برتراند بادی، عوامل زمینهای(متنی) دیپلماسی معاصر، جهانی شدن و حاکمیت جهانی را از منظر جامعهشناختی بررسی میکند؛ نویسنده در اینجا بر بازیگران اجتماعی غیردولتی و مسیرهای اجتماعی جدید آنها تمرکز کرده و بیان میدارد که این تحول نشان از ظهور یک نظم جهانی دارد که مجموعهای از روابط یا آنچه «روابط میان اجتماعی» بین مردمان، گروهها و دولتهای حاکم شناخته میشود را به همراه دارد.
فصل ششم، نوشته ویلیام زارتمن، از خوانندگان میخواهد دیدگاه سنتی خاصی از دیپلماسی معاصر را مدنظر داشته باشند؛ دیدگاهی که میگوید دیپلماسی در وهله نخست به مذاکره ارتباط پیدا کرده و اینکه مذاکره وظیفه اصلی سیاست خارجی و روابط بینالمللی میباشد.
در همین راستا، به بررسی استراتژیهای متفاوت مذاکرده و میانجیگری و چالشهای پیشروی این فرآیندها در تلاش برای حل مشکلات معاصر همچون منازعات و مشکلات میان دولتها که طرفین بسیاری داشته و نیازمند مذاکرات چندجانبه است، میپردازد.
بخش سوم، ساختارها، فرایندها و ابزارهای دیپلماسی معاصر
این بخش در همان چارچوب بخشهای تاریخی و نظری این کتاب، برای پاسخگویی به سؤالات کلیدی مرتبط با دیپلماسی در قرن بیستویک، به تحلیل دقیق مباحث و شواهد میپردازد؛ هریک از هشت فصل این بخش، ساختارها، فرآیندها و ابزارهای خاصی از دیپلماسی معاصر و نیز تکامل، توان، محدودیتها و آینده آنها را مورد تحلیل قرار میدهند.
فصل هفتم، نوشته برایان هاکینگ، معروفترین و در عینحال مهمترین ساختار دیپلماتیک وزارت خارجه را بررسی کرده و چگونگی توسعه مجموعهای از ابزارها برای تعامل با دولتهای خارجی و اجرای اهداف سیاست بینالمللی از جانب دولتهای ملی را در فرایند تکامل دیپلماسی دولتمحور به تصویر میکشد.
فصل هشتم، نوشته جوان کربالیا، به بررسی تأثیر ابزار و شیوهای «انقلابی»، یعنی اینترنت، بر دیپلماسی معاصر میپردازد و عنوان میکند که فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی به خصوص اینترنت، در حال تغییر محیطی هستند که دیپلماسی و نیز برنامهها و اقدامات دیپلماتیک در آن به اجرا درمیآیند.
فصل نهم، فرآیندهای کنسولی عهد باستان و نقش کنسولها، حفاظت از شهروندان و تقویت تجارت، را به عنوان سابقهای تارخی مورد توجه قرار داده و عملکردهای معاصر را در مقایسه با آنها تحلیل میکند.
هالوارد لیرا و ایور نیومن، نویسندگان این فصل نشان میدهند که کنسولها، اقدامات مهمی را در نظام بینالملل به اجرا درمیآورند.
فصل دهم، نوشته توماس رایت، دو فرآیند کلیدی دیپلماتیک، یعنی دوجانبهگرایی و چندجانبهگرایی را مورد بحث قرار میدهد؛ در اینجا، دیپلماسی دوجانبه و چند جانبه مقایسه شده، انواع مختلف چندجانبهگرایی بررسی و اینکه بخشی از نظم کنونی بینالمللی هستند، نشان داده میشود.
سپس تأثیر دو بحران رایج بر دیپلماسی مد نظر قرار میگیرد: بحران بلندمدت مشروعیت و کارآیی منتج از تغییر توزیع قدرت در نظام بینالمللی و ناتوانی در مقابله با تهدیدات فراملی و بلندمدتی که مخاطرات مهمی را برای جامعه بینالمللی به همراه دارند.
فصل یازدهم، نوشته یان ملیسن، احیای دیپلماسی عمومی را به عنوان یکی از مباحث مطرح در مطالعات کنونی دیپلماسی را مورد بحث قرار میدهد.
نویسنده سیر تکاملی دیپلماسی عمومی تا رویههای کنونی آن را مدنظر داشته و نشان میدهد که جدای از کشوها، بازیگران بسیار متفاوت دیگری نیز در این عرصهها حضور دارند.
فصل دوازدهم، نوشته استیون وولکاک، به بررسی دیپلماسی اقتصادی میپردازد؛ در اینجا تأکید میشود که دیپلماسی اقتصادی را باید فرآیندی از تصمیمگیری و مذاکره راجع به مسائلی کانونی از روابط اقتصادی بینالمللی دانست.
نویسنده نشان میدهد که با چندقطبی شدن اقتصاد بینالمللی(یا جهانی) و نیاز به راهحلهایی از طریق مذاکره، این نوع دیپلماسی نیز اهمیت بیشتری یافته است.
فصل سیزدهم، نوشته پالین کر و برندان تیلور، با بیان این مطلب شروع میشود که مطالعات دیپلماسی مسیر ـ 2 ،یعنی تحلیلها از نقش فزاینده بازیگران غیردولتی(اشخاص و سازمانها) در دیپلماسی، دانشجویان را با چالش مواجه میسازد، زیرا نظرات مختلف و در عینحال متضادی در مورد نقش این بازیگران، اهداف و عملکردشان وجود دارد.
فصل چهاردهم، نوشته جنیفر سیمز، شیوهای از دیپلماسی را بررسی میکند که چندان مورد توجه و تحقیق نبوده است؛ گردآوری اطلاعات.
نویسنده عنوان میدارد که دیپلماسی برای موفق بودن نیازمند بهرهگیری ماهرانه از قدرت نرم با ترکیبهای مناسب در زمانهایی مقتضی بوده و اینکه چنین موفقیتی به کیفیت اطلاعات در دسترس دیپلماتها و دیگر تصمیمگیران بستگی دارد.
بخش چهارم، روندهای دیپلماتیک ملی، منطقهای و بینالمللی
در این بخش تحلیلی نهایی از دیپلماسی معاصر ارائه گشته و سه سطح از رویه دیپلماتیک مورد بررسی قرار میگیرند؛ رویه ملی دو کشور مهم آمریکا و چین؛ رویههای دیپلماتیک چند نهاد منطقهای و رویههای مهمترین نهاد بینالمللی، یعنی سازمان ملل.
فصل پانزدهم، نوشته آلن هنریکسون؛ به ارزیابی بنیانهای مفهومی پرداخته و تاریخی از پیشرفت دیپلماسی آمریکایی از دوره چنگ سرد تا به امروز را از منظر سه دکترین مهم در سیاست خارجی این کشور، مهار، تغییر و تعامل، بیان میدارد.
فصل شانزدهم، نوشته یی زیچنگ و چانگ کینگمین، به بررسی دیپلماسی چین براساس بررسی تاریخ صورت گرفته در فصل دوم پرداخته و رویههای معاصر این کشور را تحلیل میکند؛ در عین حال، تغییرات مهم در ساختارها، فرایندها و ابزارهای دیپلماتیک چین پس از سال 1978 را مورد توجه قرار میدهد.
فصل هفدهم، نوشته جوزف باتورا و آلن هارداکر، برای تحلیل دیپلماسی منطقهای نگاهی به ساختارها و فرایندهای دیپلماتیک در چند سازمان منطقهای دارند.
فصل هجدهم، نوشته جفری وایزمن و سومیتا باسو، به بررسی عملکرد دیپلماسی در سازمان ملل میپردازد، نویسندگان در اینجا تاریخی از تکامل فعالیتهای دیپلماتیک سازمان ملل از تأسیس آن در سال 1945 و ازجمله اهمیت فزاینده سازمانهای مردمنهاد را بیان میکنند./604/م