به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل؛ حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در جلسه چهاردهم درس گفتار فقه جهاد و دفاع به بررسی لزوم وجود امام و اذن ایشان در شکل گیری جهاد در هر دو قسم ابتدایی و دفاعی پرداخت و ضمن بیان اقوال مختلف آن را مورد نقد و تبیین قرار داد.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائم اجمعین.
گفتیم جهاد را چه به معنای ابتدایی و چه به معنای دفاعی بگیریم، نیاز به وجود امام دارد. در این مقوله نکاتی را ارائه کردیم. میخواهیم برای اثبات این مطلب از لسان فقها و همچنین کتاب و سنت دلیل و شاهد بیاوریم. مرحوم صاحب جواهر وقتی کفایی بودن جهاد را مطرح میکند، به دو مطلب اساسی اشاره میکند که مؤید میشود بر اینکه جهاد(چه دفاعی و چه ابتدایی) بدون امام میسور نیست.
نیاز به امام برای تعیین کفایت جهاد
مطلب اولی که ایشان در این باب میفرماید، این است: «إن الکفایة بحسب الحاجة بکثرة المشرکین و قلتهم و ضعفهم و قوتهم.»[1] ایشان میفرماید وجوب جهاد، کفایی است. سوال ما این است که ما از کجا متوجه شویم که آیا در حال حاضر به اندازه کفایت نیرو وجود دارد یا وجود ندارد؟ مرحوم صاحب جواهر فرمود فهم کفایت به تعداد دشمن و قدرتشان برمیگردد. ولی جواب ما به مرحوم صاحب جواهر این است که فهم این مطلب که قدرت دشمن تا چه میزان است، برای آحاد مکلفین، ممکن نیست.
لزوم وجود نفقه برای جهاد در نظر صاحب جواهر
مطلب دومی که ایشان در این باب مطرح میکند، راجع به نفقه است. یکی از عذرها در رفع وجوب الجهاد، نداشتن امکانات است. نفقه در باب جهاد، امکاناتی است که شخص برای جنگ به آن نیاز دارد. معیار در نفقه چیست؟ ایشان میفرماید: «و أما عدم وجدان النفقة، فهو مختلف بحسب أحوال الشخص بالنسبة إلى ما یحتاج إلیه من النفقة له و لعیاله و ما یحتاج إلیه من السلاح من سیف و فرس و سهام و رمح و غیر ذلک فإن من الناس من یحسن الضرب بالسهم خاصة فیعتبر فی حقه و منهم من یحسنه بالسیف فیعتبر فی حقه و منهم من یعتاد النفقة الواسعة و هو من أهلها فتعتبر فی حقه و هکذا، بل فی المسالک و کذلک الفقر یختلف الحال فیه بحسب اختلاف الأشخاص، فقد یطلق الفقر على شخص مع ملکه لمال کثیر.» مرحوم صاحب جواهر میفرماید نفقه برای اشخاص متفاوت، مختلف الحال است. یعنی مثلا فردی هست که خیلی گرسنهاش میشود و در مسیر به هشت نان نیاز دارد؛ فردی هم هست که کمتر گرسنهاش میشود و به دو نان نیاز دارد. فردی هست که فرزندی ندارد و فردی هم هست که تعداد زیادی فرزند دارد؛ بنابراین نفقه اینها متفاوت است.
بعد ایشان میفرماید: «و ما یحتاج إلیه من السلاح من سیف و فرس و سهام و رمح و غیر ذلک فإن من الناس من یحسن الضرب بالسهم خاصة فیعتبر فی حقه و منهم من یحسنه بالسیف فیعتبر فی حقه» سلاح مورد نیاز افراد هم در جهاد متفاوت است. بعضیها شمشیرزن خوبی هستند، بنابراین نفقهای که در جهاد به آن نیاز دارند، شمشیر است. بعضی فقط تیراندازی بلد هستند، نفقه در حق آنها این است که تیر و کمان داشته باشند.
نیاز به امام برای تعیین میزان نفقه در جهاد
«و منهم من یعتاد النفقة الواسعة و هو من أهلها فتعتبر فی حقه» بعد ایشان میفرماید بعضیها عادت به نفقه واسعه کردهاند. ایشان میگوید برای این که جهاد بر این فرد واجب باشد، باید نفقه واسعه برای او تعیین شود. با این تعریف از نفقه واسعه، هیچ کسی را نمیتوان به جهاد برد. همه این مطالب دالّ بر این است که جهاد به امام نیاز دارد. جهاد بدون امام معنا ندارد.
بعد ایشان میفرماید: «بل فی المسالک: و کذلک الفقر یختلف الحال فیه بحسب اختلاف الأشخاص، فقد یطلق الفقر على شخص مع ملکه لمال کثیر؛ مرحوم شهید ثانی فرمود گاهی به فردی در حالی که خیلی هم پولدار است، فقیر گفته میشد.» ما این مطلب را هم نمیتوانیم بپذیریم. ما معتقدیم که تعیین کننده نفقه، امام است. هر مقداری که امام برای نفقه تعیین کند، ملاک است؛ والا اگر معیٍّنی برای تعیین نفقه نداشته باشیم، مشکل پیدا میشود. پس ما این را شاهد بر این آوردیم که جهاد به امام نیاز دارد.
جهاد، یک حرکت سازمان یافته است که ممکن است به قتال هم بیانجامد. اگر حد الکفایه را به مکلفین سپردیم، جهاد سامان نمیگیرد. مرحوم صاحب جواهر فرمود برای هر نبردی، حد الکفایه متفاوت است. سوال این است که فرد مکلف از کجا بفهمد که برای این نبرد، حد الکفایه را دارد یا نه؟ فرضاً ما تشخیص الکفایه را به خود افراد دادیم، اما این کبرای قضیه است. صغرای قضیه را از کجا باید بفهمد؟ از کجا متوجه شود که برای این نبرد، نفقه دارد؟
تصور ما در نبردها یک تصور ساده اندیشانه دفن الموتى است. مردهای در محله وجود دارد و دفن او هم واجب کفایی است. کافی است افرادی که در این محل زندگی میکنند، نگاهی بیندازند تا متوجه تکلیف خود در دفن میت بشوند؛ ولی داستان دفاع متفاوت است. داستان دفاع این است که مثلا من در قم زندگی میکنم و به زاهدان هجوم شده است. من از کجا متوجه شوم که حد الکفایه چیست؟ بنابراین از همین مطالب میفهمیم که اساسا دفاع بدون امام معنا ندارد؛ الا مواردی که بعداً اشاره میکنیم. مثل اینکه شما در منطقه هستید و امامی هم نیست. ناگهان دشمن حمله میکند. دفاع در چنین موقعیتی، اساسا یک دفاع سازمان یافته نیست؛ بلکه دفاع شخصی است.
نیاز به امام برای تعیین صغرای مسئله جهاد
کبری و صغرای مسئله دفاع مورد اختلاف است. در یک جایی من تشخیص میدهم که جهاد واجب است و شما تشخیص میدهید که واجب نیست. در نتیجه من به جهاد میروم، ولی شما نمیآیید. در نتیجه شما خلاف وظیفه خود عمل نکردهاید، ولی دفاع انجام نشده است. به دلیل این که اساسا در تشخیص این مسئله که آیا الآن هجوم واقع شده است، اختلاف داریم. در حل اختلاف در صغرای قضیه جهاد و دفاع، امام، ملاک و نجات دهنده است. وجود اختلاف در صغرای مسئله دفاع، دلیل بر این است که دفاع به امام نیاز دارد. والا اگر امام نباشد، اختلاف در صغرای قضیه، دفاع را غیر ممکن میسازد.
پیامبراکرم(ص) برای جنگ احد اقدام کردند. در جنگ احد، صغرای قضیه مورد اختلاف بود. یعنی اختلاف در این بود که در اینجا چه طور دفاع کنیم. یک عدهای میگفتند در داخل دفاع کنیم و عدهای هم میگفتند که از شهر بیرون برویم. اگر پیغمبر(ص) نبودند، در بیرون و یا داخل شهر، هیچ گونه دفاعی انجام نمیشد.
نیاز به امام برای تعیین کبرای مسئله جهاد
گاهی موارد هم در کبرای قضیه اختلاف است. به این معنا که آیا اصلاً الآن باید جهاد کرد یا خیر؟ در طول تاریخ در این مسئله اختلافات زیادی وجود داشته است. مورد اول در جنگ صفین بود که خوارج به امیرالمؤمنین(ع) گفتند باید حکمیت را قبول کنی! دعوا بر سر کبرای قضیه بود که آیا این جنگ، اسلامی هست یا نیست. وقتی چنین قضیهای اتفاق میافتد، اگر امام نباشد، جنگ عملاً تعطیل میشود.
در زمان امام صادق(ع) و بنی امیه، اختلاف بین امام صادق(ع) و زید، بر سر این بود که اصلاً الآن جهاد واجب هست یا واجب نیست. اختلاف در کبرای قضیه بود. اختلاف امام صادق(ع) با بنی الحسن بر سر همین بود که بنی الحسن با بنی عباس تحت عنوان جهاد همکاری کردند. در زمان خودمان درباره انقلاب علیه رژیم شاهنشاهی اختلاف بود. در زمان جنگ هم اختلاف بود و همین الآن هم بر سر جنگ یمن اختلاف است. مسئله جهاد دفاعی مسئلهای است که اگر امام نباشد، اصلاً معنا پیدا نمیکند.
در اولین جهادی که در صدر اسلام انجام شد، اختلاف وجود داشت. اولین نبردی که انجام شد، نبرد بدر بود. در مکه به مسلمانان اجازه دفاع داده نشده بود. مشرکین، مسلمانان را آزار میدادند، ولی مسلمین نباید دفاع میکردند. دلیل ما بر این که مسلمانان در مکه حق دفاع از خود را نداشتند، آیات سوره حج است. خدای متعال فرمود: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»[2] این آیه مجوز دفاع را به مسلمانان صادر کرد.
دلیل ما بر این که این جهاد، دفاعی بود، آیه بعد است که در آن خدای متعال فرمود: «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَ لَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»[3] خدای متعال به اینهایی که به آنها ظلم شده بود، اجازه مقاتله داد. این افرادی که به آنها ظلم شده بود، کسانی بودند که از خانه و کاشانه خود اخراج شدهاند. وقتی به این فرد اجازه نبرد میدهند که به خانه و دیار خود برگردد، مشخص است که این نبرد، جهاد دفاعی است.
پس اولین اجازه جهاد برای نبرد دفاعی بوده است. معلوم میشود که قبل از آن هم جایز نبود. اگر دفاع به امام نیاز نداشت، حق نداشت منع کند. معلوم است که دفاع به امام نیاز دارد.
منظور از امام در جهاد
تا به اینجا متوجه شدیم که جهاد به امام نیاز دارد. حال سوال این است که امام کیست؟ تا زمان حضور معصوم، امام خود معصومین هستند. زیرا خدای متعال فرموده است که از دستورات معصوم تبعیت کنید: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»[4] در این که رسول الله(ص) حاکم است و تبعیت از او در جمیع امور از جمله جهاد، واجب است، اختلافی نیست. بعد از پیامبر(ص) هم ائمه معصومین(ع) دارای این جایگاه هستند.
همه مشکل این است که زمانی که معصوم حضور ندارد، امام الجهاد کیست؟ سؤال اول این است که آیا امام الجهاد باید شخص معصوم باشا مأذون از او هم کافی است؟ جواب این است که مأذون از او هم کافی است؛ چون امام نمیتواند در همه صحنهها خودش حضور داشته باشد.
امیرالمؤمنین(ع) بر همه 150 هزار نفر فرماندهی نمیکردند. آنها را سازماندهی کرده و برایشان فرمانده تعیین کرده بودند که آن فرمانده، مالک اشتر بود. حضرت وقتی مالک اشتر را به مصر فرستاد، یکی از مأموریتهایش، جهاد با دشمنان بود. پس امام الجهاد باید یا امام معصوم و یا مأذون از امام باشد. این اذن یا اذن الخاص است و یا اذن العام. اذن الخاص یعنی حضرت نام فردی معین را میبرند. اذن العام یعنی نام فرد معینی را نمیبرند، بلکه نوع یا صنف را معرفی میکنند.
گاهی موارد هست که شما میخواهید به یک فردی آدرس بدهید که فلان جنس را تهیه کند و به او میگویید به بازار برو و سراغ فلان شخص را بگیر. این معرفی به شخص میشود. گاهی موارد معرفی به صنف میکنید. میگویید مثلاً به بازار طلافروشها برو و از طلافروشها، جنس مورد نظرت را تهیه کن. گاهی هم معرفی به نوع است. به عنوان مثال به شخص میگویید که به بازار برو و بازاریهایی را که در این حدود سنی هستند را انتخاب کن.
امام جهاد در زمان غیبت کبری
پس جهاد باید به وسیله شخص معصوم یا مأذون خاص و یا مأذون عام ایشان رهبری گردد. مأذون عام یعنی آن کسی که به صنف و یا به نوع به ما معرفی کردهاند. سوال این است که آیا در زمان غیبت کبری، چنین کسی را به ما معرفی کردهاند؟ میگوییم بله معرفی کردهاند و آن ولی فقیه است.
سیره مستمره در تبعیت از ولی فقیه
دلیل ما در اثبات این مدعا، سیره مستمره به زمان معصوم است. سیره مستمره به زمان معصوم، حجت است. ما سیرهای نسبت به وجوب تبعیت از فقیه اعلم در بین شیعه داریم. شما هیچ زمانی را نمیتوانید پیدا کنید که فقیه اعلم زمان، حکمی داده باشد و مجموعه شیعه به او گفته باشند که تو حق نداری حکم بدهی و بر ما وجوب تبعیت نیست. ممکن است که عملاً تبعیت نکرده باشند، ولی انکار علیه فقیه اعلم را تا به حال نداشتهایم.
یعنی به عنوان مثال مرحوم شیخ صدوق در زمان خودش حکمی داده باشد و به او گفته باشند که تو به چه حقی این حکم را دادی؟! یک مورد پیدا کنید که فقیه اعلم زمان حکمی داده باشد و آن را انکار کرده باشند. مرحوم میرزای شیرازی وقتی فرمود که امروز استعمال تنباکو حرام و در جهت محاربه با امام زمان است، یک فقیه و شیعه پیدا کنید که حرف ایشان را انکار کرده باشد و بگوید تو به چه حقی این حکم را دادهای.
به دلیل این که لزوم تبعیت از اوامر فقیه اعلم زمان، جزء ضروریات فقه شیعه است، ولو این که به آن تصریح نشده باشد. ما این مسئله را از سیره مستمره کشف میکنیم. یعنی ائمه(ع) برای دوران غیبت، امام الجامع را چه کسی قرار دادند؟ چه کسی باید شیعه را برای امور حسبیه جمع کند؟ همه گفتهاند که برای امور حسبیه، باید فقیه باشد. بعد فرمودند که بین چند فقیه، اعلم الفقها باید تبعیت بشود؛ امام نمیتواند چند نفر باشد.
آیا این مطلب با روایات تعارضی ندارد؟ ما با این روایات که از آنها عدم الاجازه برمیآید چه بکنیم؟
وثاقت بشیر دهان
روایت اول، از روایت بشیر دهان است. مرحوم کلینی نقل میکند. سند روایت، این است: «محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیى عن محمد بن الحسین عن علی بن النعمان عن سوید القلاء عن بشیر» سند این روایت تا بشیر خوب و همه ثقات هستند. بشیر دهان، توثیق ندارد. در موردش هیچ چیزی نگفتهاند. تنها نکتهای که دارد و اگر آن را کسی قبول کند میتواند روایت را بپذیرد، این است که ایشان در اسناد کتاب کامل الزیارات است. در اول کتاب کامل الزیارات ابن قولویه که در قم دفن است، نوشته شده است که هر چه من در کتاب نقل میکنم، از ثقات نقل میکنم. یعنی یک توثیقی برای همه راویان کتاب خودش انجام داده است. این طور امور را توثیق عام میگویند.
کتبی که رواتشان توثیق عام دارند
چند کتاب داریم که روات آن توثیق عام دارند؛ یعنی نویسنده همان اول کتاب گفته که من فقط از ثقات نقل میکنم. علی بن ابراهیم قمی هم در اول تفسیرش مینویسد که من هر چه روایت نقل میکنم، از ثقات نقل میکنم. بنابراین اگر اصل کتاب علی بن ابراهیم قمی پیدا شود و کسی این توثیق عام را قبول داشته باشد، تمام روایات این کتاب قابل قبول است. کتاب دیگری که این ادعا را کرده است، کامل الزیارات ابن قولویه است که خودش فرد معتبری است. میگوید من در کتابم مطلبی را نقل نمیکنم الا از ثقات. بشیر دهان در این کتاب جزء سلسله سندها است. اگر توثیق عام را قبول کنیم، این روایت صحیحه میشود.
روایت این است: «عن أبی عبدالله علیه السلام قال: قلت له: إنی رأیت فی المنام أنی قلت لک إن القتال مع غیر الامام المفترض طاعته حرام مثل المیتة و الدم و لحم الخنزیر، فقلت لی: نعم هو کذلک، فقال أبوعبدالله علیه السلام: هو کذلک هو کذلک.» بشیر دهان میگوید من به امام صادق(ع) گفتم شما را خواب دیدم. در خواب به شما گفتم که نبرد تحت پرچم امامی که مفترض الطاعه نیست، حرام است و مانند گوشت خوک و میته میماند و شما در خواب به من فرمودید همین طور است. حالا آمدهام تا ببینم که این خواب درست است یا خیر. امام صادق(ع) فرمود همین طور است. نبرد تحت پرچم امام غیرمفترض الطاعه حرام است.
1 جواهر/ج21/ص10
2 حج/39
3 حج/40
4 حشر/7
و صلی الله علی محمد و آل محمد.
پایان.
120/907/د