vasael.ir

کد خبر: ۷۱۶۱
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۶ - ۲۰:۲۳ - 18 December 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی/ جلسه 80

کسی که می‌تواند به حق هدایت نماید سزاوار ولایت است

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در بررسی شرط فقاهت برای ولی فقیه بیان داشت: شرط ولایت فقیه علم است و در تمام شئونی که در آن اعمال ولایت لازم است باید عالم باشد و نباید مقلد باشد بلکه به حق هدایت نماید منتهی با این تفاوت که فقیه کسی است که درس خوانده و هدایتگر شد اما امامان معصوم علیهم السلام علم لدنی داشتند.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه هشتادمین درس خارج ولایت فقیه که چهارشنبه 4 اسفند 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به ادامه بررسی ادله قرآنی و روایی شرط علم و فقاهت در ولی فقیه پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در بررسی شرط چهارم برای ولی فقیه بیان داشت: چهارمین شرط علم و فقاهت است، که اولاً عقل حکم می‌کند ولی فقیه باید عالم به دین و اسلام باشد. ثانیاً علاوه بر حکم عقل، بناء عقلاء بر این است که شخصی که عهده‌دار اداره امور مسلمین می‌شود باید عالم باشد. بدیهی است در بحث ولایت فقیه چون ولایت امر اسلامی است کسی که عهده دار مسئولیت می‌شود باید فقیه و عالم دین باشد.

وی برای اثبات شرطیت علم از طریق آیات قرآن گفت: آیه 35 سوره یونس یک قاعده کلی به دست می‌دهد که آن که هدایت به حق می‌کند قابلیت پرستش دارد. خود آیه در مقام عبودیت و پرستش خداوند است و از آیه استفاده می شود آنکه نمی‌تواند هدایت کند صلاحیت تبعیت ندارد لذا می‌گوییم کسی که زعامت امر امت را بدست می‌گیرد در تمام شئونی که در اداره اجتماع باید اعمال ولایت نماید می بایست عالم باشد، پس باید مجتهد باشد و علم اسلامی داشته باشد.

این استاد حوزه افزود: بنا به فرموده امام صادق علیه السلام در قضیه‌ای حضرت علی علیه السلام قضاوتی کردند که هیچ شخصی تا آن زمان به این صورت قضاوت نکرده بود و ابوبکر خلیفه آن زمان در قضاوت آن درمانده بود که قضاوت را به نزد امام علی علیه السلام بردند. بعد از قضاوت حضرت خطاب به سلمان فرمودند من می‌خواستم مصداق آیه 35 سوره یونس را در مورد خودم و آنان، مجدداً روشن نمایم و تأکید نمایم که آیا کسی که هدایت به حق می‌کند احق به خلافت است یا کسی که هدایت به حق نمی‌کند. این نشان می‌دهد که از دیدگاه روایات نیز علم و فقاهت برای ولی فقیه شرط است و جاهلی چون ابوبکر نمی‌تواند خلیفه و زعیم مسلمین باشد.

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی به ادامه بحث سبک زندگی اسلامی پرداخت و گفت: مردم دو دسته هستند. گروهی ثروتمندان هستند و دسته دیگر فقراء و تهیدستان هستند. برخورد با هر کدام باید مطابق شؤون آنها باشد اگر فردی غنی است به گونه ای باید برخورد شود و اگر فقیر و تهیدست بود باید احترام خاصی و با رعایت شئون بیشتری با آنها برخورد شود چنانچه در اسلام برای فقراء شؤون بالایی قرار داده شد.

این استاد حوزه در بررسی شرط فقاهت برای ولی فقیه بیان داشت: شرط ولایت فقیه علم است و در تمام شئونی که در آن اعمال ولایت لازم است باید عالم باشد و نباید مقلد باشد بلکه به حق هدایت نماید منتهی با این تفاوت که فقیه کسی است که درس خوانده و هدایتگر شد اما امامان معصوم علیهم السلام علم لدنی داشتند و اکتسابی نبود.

وی در مورد دلیل قرآنی اثبات شرط علم و فقاهت گفت: در آیه 35 سوره یونس خداوند می فرماید«آیا آن کسی که می‌تواند به حق هدایت نماید سزاوار پرستش است یا خدایانی که توان هدایت ندارد؟» با توجه به این آیه می‌توانیم تمسک کنیم که علم در ولی فقیه شرط است.

آیت الله مقتدایی افزود: این آیه در مورد جریان مشرکین بود و حضرت علی علیه السلام در قضیه اولین قضاوتشان بعد از پیامبر(ص) در زمان خلافت ابوبکر برای اثبات خلافت خودشان مورد استناد قرار دادند، به این مضمون که من می‌خواستم آیه را برای آنان تأکید کنم شخصی که عالم است سزاوار خلافت است نه شخصی که جاهل است. ما نیز نظیر همین را در ولی فقیه پیاده می‌کنیم که فقیه عالم، یهدی الی الحق است نه کسی که جاهل باشد.

تقریر درس

سبک زندگی اسلامی

در معاشرت با برادران دینی و دیگران در حفظ آداب دینی گفتیم مردم دو دسته هستند. گروهی ثروتمندان هستند و دسته دیگر فقراء و تهیدستان هستند. برخورد با هرکدام باید مطابق شؤون آنها باشد اگر فردی غنی است به گونه ای باید برخورد شود و اگر فقیر و تهیدست بود باید احترام خاصی و با رعایت شئون بیشتری با آنها برخورد شود چنانچه در اسلام برای فقراء شؤون بالایی قرار داده شد.

در روایتی در هفته گذشته بیان شد خدای تعالی جمله‌ای می‌فرماید که شبیه عذرخواهی از فقراء است. در آن روایت آمده است خداوند خطاب به فقراء در قیامت می‌فرماید فکر نکنید که چون مقامتان نزد من کوچک بود شما را فقیر قرار دادم بلکه برای این بود که بدانید امروز در پاداش فقر چه پاداشی به شما عنایت می‌کنم.

در همان روایت آمده است به آن‌ها خطاب می‌شود بروید در محشر هر کسی را که به نحوی به شما در دنیا کمک کرد، پیدا کنید و دستش را بگیرید و او را به بهشت ببرید یعنی فقراء در دنیا شفیعان روز قیامت هستند. پس اگر انسان بداند که با کسی برخورد می‌کند که در قیامت شاید شفیع او باشد چگونه رفتار می‌کند؟ یقیناً برخورد شایسته‌ای خواهد داشت لذا طرز برخورد باید ملاحظه شود که بر اساس دین باشد.

روایات عجیبی وجود دارد که برخی از آن‌ها را قرائت می‌کنیم تا در ذهن شریفتان باشد.

1- «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ‌ مُوسِرٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم نَقِیُّ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَجَاءَ رَجُلٌ مُعْسِرٌ دَرِنُ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ الْمُوسِرِ فَقَبَضَ الْمُوسِرُ ثِیَابَهُ مِنْ تَحْتِ فَخِذَیْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَ خِفْتَ أَنْ یَمَسَّکَ مِنْ فَقْرِهِ شَیْ‌ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ یُصِیبَهُ مِنْ غِنَاکَ شَیْ‌ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ یُوَسِّخَ ثِیَابَکَ قَالَ لَا قَالَ فَمَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِی قَرِیناً یُزَیِّنُ لِی کُلَّ قَبِیحٍ وَ یُقَبِّحُ لِی کُلَّ حَسَنٍ وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ نِصْفَ مَالِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لِلْمُعْسِرِ أَ تَقْبَلُ قَالَ لَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ لِمَ قَالَ أَخَافُ أَنْ یَدْخُلَنِی مَا دَخَلَکَ.» الکافی، کلینی، ج2، ص263، اسلامیة

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: شخصی که غنی بود نزد پیامبر آمد و وضع خوبی هم داشت که نشست و در همین حال فرد فقیری وارد شد و لباس کثیف و کهنه‌ای داشت و کنار آن شخص غنی نشست و این شخص غنی در این حال خودش را جمع و جور کرد و لباس‌هایش را جمع کرد.

پیامبر متوجه شد و ناراحت شد و به او فرمودند چرا این کار را انجام دادی؟ آیا ترسیدی که چیزی از فقر او به تو برسد؟

گفت: خیر، یا رسول الله.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او برسد؟

گفت: خیر، یا رسول الله.

پیامبر فرمودند: آیا ترسیدی چرکی و کثیفی لباس‌های او به تو برسد؟

 گفت: خیر، یا رسول الله.

در این حال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چه چیزی تو را وادار کرد که خودت را جمع و جور کنی؟

آن مرد گفت: یا رسول الله! من همنشینی دارم که هر کار زشتی را نزد من خوب جلوه می‌دهد و هر کار خوبی را در نظر من قبیح جلوه می‌دهد؛ (و مرادش شیطان بود) و نه الان بلکه در هر موقع و مکانی قرین من است. ولی به جبران این عملی که در حضور شما از من سر زد جبران می‌کنم.

پیامبر فرمود چه می‌کنی؟

گفت: به جبران این عمل زشت نصف تمام دارایی‌ام را به این آقا بخشیدم.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به شخص فقیر کردند و فرمودند: قبول می‌کنی؟

آن مرد فقیر گفت: خیر.

شخص ثروتمند گفت: چرا قبول نمی‌کنی؟

فقیر گفت: می‌ترسم همین حالی که تو پیدا کردی من نیز پیدا کنم.

روایت بسیار روشن و واضحی است که در اثر ثروت چنین حالتی برای انسان پیش می‌آید. این مثالی است ولی ده‌ها نشانه دیگر نیز دارد چنان چه آن ثروتمند گفت که شیطان نه تنها در این مورد بلکه در موارد دیگر هم مرا وادار به کار زشت می‌نماید از آن طرف نیز روایت می‌رساند که اگر در جایی به فقیر به هر علت اهانتی شود باید عزت خودش را حفظ کند. پس فقر باید برای انسان افتخار باشد در حالی که به وظایف خویش عمل کرده است.

2- «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِی مُنَاجَاةِ مُوسَى علیه السلام یَا مُوسَى إِذَا رَأَیْتَ‌ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ وَ إِذَا رَأَیْتَ الْغِنَى مُقْبِلًا فَقُلْ ذَنْبٌ عَجِلَتْ عُقُوبَتُهُ.» الکافی، کلینی، ج2، ص263، اسلامیة

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند، خداوند در مناجات موسی فرمود: ای موسی اگر زمانی آثار فقر در زندگی‌ تو پیدا شد و همین اموالی که داری در حال کمتر شدن است و احساس کردی که در حال فقیر شدن هستی ناراحت نشو بلکه خوشحال شو. به خودت بگو مرحبا و خوش به حال من که چه افتخاری برای من است و چیزی که افتخار صالحین است به طرف من می‌آید.

نوعاً صالحین با اینکه تلاش می‌کنند در مضیقه هستند گرچه تنبلی نمی‌کند و از کسب درآمد فرار نمی‌کند بلکه با همه تلاش‌ها اگر همچنان فقیر باقی ماند شاکر باشد و از کار خدا گله نکند و با این وضعی که در زندگی دارد بسازد.

روایت در ادامه می‌فرماید: یا موسی، اگر دیدی که از اطراف درآمدها پیش می‌آید و همچنان ثروت متراکم پیدا می‌کنی؛ به خودت بگو معلوم می‌شود که گناهی کردم که به عقوبت آن در همین دنیا می‌رسم و خدا مرا عقوبت می‌کند.

مرحوم مجلسی می‌فرماید: یعنی «أذنبت ذنبا صار سببا لأن أخرجنی الله من أولیائه و اتصفت بصفات أعدائه أو ابتلانی بالمشقة التی ابتلى بها أصحاب الأموال کما قال تعالى: ﴿إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ و ما قیل: من أن الذنب هو الغناء فهو بعید جدا.» مرآة العقول، علامه مجلسی، ج9، ص365، اسلامیة/سوره مبارکه توبه آیه 55

مراد از جمله آخر ذیل روایت که فرمود «شاید گناهی کردم که عذابش در دنیا دارد به من می‌رسد» این است که با خودش بگوید شاید گناهی مرتکب شدم که خدا مرا بر اثر آن از سلک اولیاء خدا و صالحین خارج کرد و مرا به صفت ثروتمندی که صفت دشمنان خداست متصف کرد و مرا گرفتار شقاوتی کرده است که معمولاً ثروتمندان گرفتار آن هستند.

در سوره مبارکه توبه آیه شریفه 55 نیز بیان شده است وقتی قومی به ثروت رسیدند و دیدید در ناز و نعمت هستند ناراحت نشوید که حتما آبرو نزد خداوند داشتند که مال و ثروت به آن‌ها داده است بلکه خداوند خواست (علاوه بر عذاب آخرت) این مال و ثروت به آن‌ها رسیده است در دنیا برای آن‌ها عذابی است.

مرحوم مجلسی در آخر می‌فرماید این فرض که مراد از «ذنب» در روایت همان ثروت است بعید است و قابل پذیرش نیست.

پس برخورد با یک شخص فقیر نباید شبیه برخورد با فرد حقیر باشد.

علم و فقاهت

در جلسه گذشته بیان شد که یکی از شرایط ولی فقیه علم است. علاوه بر اسلام و ایمان و عقل و عدالت شرط چهارم علم و فقاهت است. در مورد دلیل مسأله گفتیم علاوه بر حکم عقل و بناء عقلاء؛ دلیل از آیات و روایات داریم. آیه ای را از سوره مبارکه یونس خواندیم.

خود این آیه در رابطه با ذات مقدس پروردگار و خدایانی که مشرکین پرستش می‌کردند وارد شد که پیامبر مأمور شد که از آنان بپرسد که آیا خدایان شما می‌تواند مردم را راهنمایی به حق نماید و پاسخ آن قطعاً منفی بود که برای روشن‌تر شدن موضوع داستان حضرت ابراهیم را هم نقل کردیم و خداوند در پاسخ می‌فرماید: ای پیامبر بگو خدای من می‌تواند این کار را انجام دهد.

در ادامه آیه خداوند آنان را به فطرت خودشان ارجاع می‌دهد و می‌فرماید:

﴿أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى﴾ سوره مبارکه یونس آیه 34 الی 36

آیا آن کسی که می‌تواند به حق هدایت نماید سزاوار پرستش است یا خدایانی که توان هدایت ندارد؟

به این آیه می‌توانیم تمسک کنیم که علم در ولی فقیه شرط است.

می‌خواهد وجدان مشرکان را بیدار کند که فکر کنند کدام سزاوار است.

﴿فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ﴾ شما خودتان به چه صورت حکم می‌کنید؟

«إِلاَّ أَنْ یُهْدى» یعنی کسی که خودش هادی نیست مگر اینکه کسی از بیرون به او بگوید. هدایت نمی‌شود مگر اینکه کسی او را هدایت کند یعنی اساساً در مورد خدایان مشرکان هادی شدن مطرح نیست بلکه حتی هدایت شدن آنان به خدا بستگی دارد.

از این آیه می‌فهمیم کسی که هدایت کننده به حق است، عالم است و می‌تواند به راه حق و سعادت بیاورد سزاوار است که ولی فقیه باشد بر خلاف کسی که عالم نیست و جاهل است.

از روایت نیز شاهد آوردیم برای استفاده از این آیه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برای اثبات خلافت خودشان به این آیه تمسک کردند که در قضیه شرب خمر شخصی که نزد امیرالمومنین علیه السلام رفتند و ایشان در ضمن قضاوت این استفاده را از آیه کردند که در ذیل روایت ذکر شده به این مضمون که من می‌خواستم آیه را برای آنان تأکید کنم شخصی که «یهدی الی الحق» و عالم است سزاوار خلافت است نه شخصی که «یهدی الی الحق» نیست و جاهل است.

نتیجه

شرط ولایت فقیه علم است و در تمام شئونی که در آن اعمال ولایت لازم است باید عالم باشد و نباید مقلد باشد بلکه به حق هدایت نماید منتهی با این تفاوت که فقیه کسی است که درس خوانده و هدایتگر شد اما امیرالمؤمنین علیه السلام و نیز امامان معصوم علیهم السلام علم لدنی داشتند و علم آنان اکتسابی نبود.

پس اولاً آیه در مورد جریان مشرکین بود و حضرت علی علیه السلام در مورد خلافت خودشان مورد استناد قرار دادند.

ثانیاً ما نیز نظیر همین را در ولی فقیه پیاده می‌کنیم که فقیه عالم یهدی الی الحق است نه کسی که جاهل باشد.

                                                                                                تقریر: محسن جوادی صدر

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷