vasael.ir

کد خبر: ۷۰۱۷
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۷ - 07 December 2017
خمس/حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 64

غنیمت با نفل از لحاظ معنا یکی است

وسائل- فیء و انفال و خمس درواقع همه یک‌چیز هستند، هر سه دست حکومت اسلامی بوده و هر سه باید در دست رهبر و حاکم اسلامی به مصرف صحیح خود برسند.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، مدرس حوزه علمیه خراسان شمالی، در جلسه شصت و چهارم درس گفتار فقه که بیست و ششم فروردین‌ماه 96 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه مبحث خمس، به تشریح ارتباط خمس و غنائم با انفال و فیء از نگاه قرآن پرداخت.

وی افزود: هر سه این موارد بار مالی دارند، هر سه دست حکومت اسلامی است و هر سه باید در دست رهبر و حاکم اسلامی به مصرف صحیح خود برسد.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی با بیان اینکه غنیمت با نفل و انفال از لحاظ معنا یکی است، اضافه کرد: فیء همه به معنای برگشتن است، در بعضی از جنگ‌ها، رزمندگان می‌جنگند غنائم گیر می‌آورند، در بعضی جنگ‌ها نمی‌جنگند فقط نزدیک دشمن می‌روند دشمن می‌ترسد مال و اموال و باغ و خانه و کاشانه را می‌گذارد فرار می‌کند، این اموال به رزمنده‌ها، به بیت‌المال و به مسلمین برمی‌گردد؛ چون برمی‌گردد و مال این‌ها می‌شود به آن می‌گویند فی ء.

وی اظهار کرد: پس معلوم می‌شود فی ء و انفال و خمس همه یک‌چیز است، این درست است که عبارت‌ها فرق می‌کند ولی همه آن صندوق بیت‌المال است و همه باید به صندوق بیت‌المال برود.

استاد درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی گفت: آنچه اموال در این رابطه به دست مسلمان‌ها می‌رسد در مرحله اول به صندوق بیت‌المال برمی‌گردد؛ منتهی امام المسلمین و حاکم دستش باز است می‌تواند بخشی را به رزمنده‌ها بدهد می‌تواند، همه آن را به رزمنده‌ها بدهد و می‌تواند هیچی به رزمنده‌ها ندهد، این دست خودش است.

 

 

تقریر درس:

موضوع بحث خمس از نگاه قرآن بود، عرض کردیم در سوره انفال آیه 41 هم کلمه خمس آمده، هم کلمه غنیمت آمده و تقریباً آیه‌ای است که به‌صراحت بیان می‌کند که آنچه از دستاوردهای مالی به دست شما رسید یک‌پنجم آن را باید به خدا و پیغمبر برای مصارفی که معین‌شده برگردانید.

 با توجه به معانی که برای غنیمت گفته شد غنیمت فقط غنیمت جنگی و دارالحرب نیست؛ بلکه از لغت و آیات قرآن و روایات به دست می‌آید که اعم از آن چیزهایی است که در دارالحرب به دست می‌آید.

پس بنابراین از آیه به کمک لغت و همچنین روایات و آیات استفاده کردیم که یک مصداق غنیمت غنائم جنگی است؛ ولی مصادیق دیگری هم برای آن تصور می‌شود که گفتیم هفت مورد که وجوب الخمس است به همه غنیمت اطلاق می‌شود همان توضیحاتی که قبلاً دادیم.

یک بحث قرآنی دیگری که اینجا مطرح بوده و مرتبط است این است که ما دو تا واژه دیگر هم داریم یکی انفال، یکی فیء است.

 می‌خواهیم ببینیم ارتباط خمس و غنائم با انفال و فیء از نگاه قرآن چیست؟ آیا این‌ها یکی هستند؟ دو تا هستند؟ سه تا هستند؟ چون هر سه بار مالی دارند، هر سه دست حکومت اسلامی است و هر سه باید در دست رهبر و حاکم اسلامی به مصرف صحیح خود برسد.

چه فرقی بین خمس و غنائم و انفال و فیء است؟ این ارتباط را برای این مطرح می‌کنیم که در خود سوره انفال که سوره مهمی از لحاظ اقتصادی و از لحاظ مباحثی که داریم است، در اول سوره انفال خود کلمه انفال در اولین آیه آمده است «یسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ».

 خُب، ما باید سه تا آیه را در کنار هم قرار دهیم تا یک نتیجه بگیریم؛ یکی آیه اول سوره انفال، یکی آیه 41 سوره انفال، یکی هم آیه 6 و 7 سوره حشر.

خُب، اولین آیه سوره انفال راجع به خود انفال است اول انفال را معنا کنیم، مفرد انفال نفل است نفل یعنی زیادی، نافله که می‌گوییم به خاطر این است که اضافه بر واجب یک‌چیزی را به ما گفته‌اند انجام بدهید یک نوع اضافه‌کاری است، اضافه عبادی است.

 نافله هم گفتیم حتی به نوه انسان هم نافله گفته می‌شود نوه چون یک نعمت اضافی است علاوه بر فرزند خدا یک نوه هم می‌دهد قرآن در آیات قرآن نوه را هم نافله گفته «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ نافِلَةً»؛ ما به حضرت ابراهیم اسحاق و یعقوب را بخشیدیم «نافِلَةً» یعنی این‌ها در حقیقت نوه می‌شوند یعقوب و فرزندانش نوه‌های حضرت ابراهیم می‌شوند، نعمت زیادی است.

خود کلمه نفل را اول ازنظر لغت معنا کنیم تا ببینیم ارتباط آن با غنیمت چه چیزی می‌شود، «و النَّفَلُ» مفردات راغب نفل را این‌جوری معنا می‌کند «قیل: هو الغَنِیمَةُ بعَینِهَا» ایشان می‌گوید: گفته‌شده اصلاً کلمه نفل با غنیمت عین هم است، هیچ فرقی نمی‌کند «قیل: هو الغَنِیمَةُ بعَینِهَا» هیچ فرقی نمی‌کند همان معنی که از غنیمت می‌فهمیم.

 غنیمت گفتیم چه چیزی است؟ یک‌چیز زیادی است، غیر متوقع، شما رفتید بجنگید در جنگ پیروز شدید یک‌چیزهایی هم آن وسط‌ها گیرت می‌آید، اضافه بر جنگ که ثواب دارد یک‌چیزی هم به‌عنوان غنیمت گیرت می‌آید.

پس خود کلمه غنیمت هم یک نوع معنای کلمه اضافه در خود دارد؛ یعنی اضافه بر آن چیزی که شما به خاطر آن می‌جنگید یک‌چیزی گیرتان می‌آید.

 پس تا اینجا خود غنیمت با نفل از لحاظ معنا یکی است «لکن اختلفتِ العبارةُ عنه لاختلافِ الاعْتِبَارِ» این تعبیر قشنگی از مفردات است، می‌گوید: این عبارت‌ها باهم فرق می‌کند به خاطر آن اعتبار و کاربردی که ما از این دو تا در دو جا داریم «لکن اختلفتِ العبارةُ عنه لاختلافِ الاعْتِبَارِ» حالا توضیح می‌دهد «فإنه إذا اعتُبِر بکونه مظفوراً به»؛ وقتی شما به یک‌چیزی اعتبار کنی بر آن ظفر یافتی، غلبه کردی و به دستت آمد «یقال له: غَنِیمَةٌ»، به آن غنیمت می‌گویند، به این اعتبار چی گفتیم؟ الغنیمه «الفَوْزُ بالشَّی‌ءِ بل غلبه یا بلا مَشَقَّةٍ».

 پس به آن نگاه که ما وقتی غنیمت به دست می‌آوریم که بر دشمن ظفر یابیم، دشمن را شکست دادیم بعد آن اموال دشمن که در معرکه مانده است گیر ما می‌آید، ازاین‌جهت به آنچه در دارالحرب گیرمان می‌آید می‌گوییم غنیمت.

«إذا اعْتُبِرَ بکونه مِنْحَةً من اللّه» و هرگاه اعتبار شد به اینکه این نفل بخششی از سوی خداست «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ». اگر درصحنه جنگ غنائمی به دست آمد پیغمبر می‌تواند همه آن غنائم را به رزمندگان ببخشد حتی می‌تواند یک‌پنجم آن را هم از آن‌ها نگیرد به این اعتبار می‌تواند همه آن را ببخشد، در اختیار او است؛ حالا بعد توضیح آن را می‌دهیم، چون «مِنْحَةً» است یعنی عطا است، عطای پیغمبر به رزمندگان است «ابتداءً من غیر وجوبٍ» بدون اینکه بر پیغمبر واجب باشد ولی می‌گوید: ای رزمندگان شما جنگیدید غنائم هم مال شما «یقال له: نَفَلٌ».

به این اعتبار که پیغمبر بدون هیچ مقدمه‌ای می‌گوید همه این‌ها مال شما به همان غنائمی که غنیمت می‌گویند نفل هم می‌گویند.

 پس اعتبار فرق می‌کند ازآن‌جهت که جنگیده و غلبه کرده و چیزی به دست آورده به آن چیزی که به دست آورده می‌گوییم غنیمت، ازآن‌جهت که جنگیده یا اصلاً هنوز جنگ را شروع نکرده زحمتی هم نکشیده ولی پیغمبر می‌گوید هر چه در جنگ گیرتان آمد مال خود شما یعنی می‌بخشد به آن نفل می‌گوییم.

خُب این فرق بین نفل و غنیمت از نگاه مفردات راغب است بعد ایشان توضیح می‌دهد و این را باز می‌کند مفصل می‌فرماید «و النَّفَلُ: ما یحْصُلُ للإنسانِ قبْلَ القِسْمَةِ من جُمْلَةِ الغَنِیمَةِ»، نفل آن چیزی است که به دست انسان می‌رسد قبل از آنکه غنائم را تقسیم کنند، اصلاً تقسیم نمی‌کنند به همه می‌گویند مال تو، مال تو تمام شد رفت یک‌پنجم آن را هم کم نمی‌کنند.

حالا بعد توضیح می‌دهیم «من جُمْلَةِ الغَنِیمَةِ»، پس نفل هم ازجمله غنائم حساب می‌شود؟ خیر، «و أصل ذلک من النَّفْلِ. أی: الزیادةِ» و اصل نفل هم گفتیم به معنای زیاده است.

خُب، پس نفل به معنای زیاده است و زیاده را هم گفتیم دو جور است گاهی ظفر پیدا می‌کنی که می‌شود غنیمت گاهی نه همین‌جور پیغمبر دوست دارد آنچه در جنگ به دست آوردند همه را به رزمنده‌هایی که در جنگ شرکت کردند، بدهد.

خُب، این آیه شریفه چه می‌گوید؟«یسْئَلُونَک عَنِ الْأَنْفالِ» پیغمبر این رزمنده‌ها از انفال از شما سؤال می‌کنند، چرا سؤال می‌کنند؟ چون در جنگ دو سواره‌نظام داریم و پیاده‌نظام آن‌هایی که سواره‌نظام هستند چابک‌تر هستند، شمشیر به دست و خط‌شکن هستند، جلو می‌روند خط را می‌شکنند یک عده هم پشت‌صحنه هوا را دارند اختلاف افتاد که آیا این غنائم جنگی مال آن‌هایی است که رفتند خط را شکستند، سواره‌نظام هستند و حمله کردند مال آن‌ها می‌شود یا هم مال آن‌ها و هم آن‌هایی که پشت‌صحنه هستند؟

اختلاف افتاد آن‌ها می‌گفتند ما خط شکستیم غنائم هم مال ما است، مسن‌ترها و فرمانده‌ها هم می‌گفتند: اگر ما نبودیم شما به پشتوانه چه کسانی می‌خواستید بروید بجنگید پس ما پشتوانه شما بودیم. اختلاف افتاد.

چون اختلاف افتاد آیه نازل شد از پیغمبر پرسیدند بالاخره ما نفهمیدیم غنائم مال ما است یا مثلاً مال این پیرمردها است؟ آیه آمد که «یسْئَلُونَک عَنِ الْأَنْفالِ» این الف و لام انفال عهد ذکری است، ذهنی است یعنی همین اضافی و همین غنائمی که در جنگ بدر گیرشان آمده است، این آیه درباره جنگ بدر است.

 پیغمبر از این چیزهایی که درصحنه جنگ و درگیری گیرشان آمده از تو سؤال می‌کنند مال چه کسی است؟ مال آن شمشیر به دست‌ها و اسب‌سوارانی که رفتند خط را شکستند یا هم مال آن‌ها و هم آن‌هایی که در خیمه فرماندهی کردند و تدارکات کردند مال همه آن‌ها است؟ کدام‌یکی است؟ آیه آمد «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» دعوا نکنید مال شما نیست مال پیغمبر است، مال خدا است، منتهی پیغمبر آنچه مال او است می‌تواند همه را دربست به رزمنده‌ها ببخشد.

 پس‌ازاین جهت که مال خدا و پیغمبر است؛ ولی پیغمبر در جنگ بدر بین همه رزمنده‌ها بالسویه تقسیم کرد، اسمش انفال شد.

 بعد اتفاقاً آیات بعد هم خوب است «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِکُمْ» این آیه ارتباط به همین دارد «وَ أَصْلِحُوا» یک‌مرتبه بعد از انفال اصلاح ذاتَ بَین یعنی چه؟ معلوم می‌شود اختلافاتی بین آن‌ها افتاد آن گفت مال من است، این یکی گفت مال من است، بکش‌بکش شروع شد «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِکُمْ» این اشاره به این دارد که آن اختلافات را پیغمبر حل کرد بالسویه به همه داد «فَاتَّقُوا اللَّهَ» بعد پیغمبر می‌گوید حواستان باشد که در امور مالی تقوا خیلی مهم است. خُب، این هم ارتباط این جمله با جمله قبلی.

پس در این آیه می‌گوید غنائم جنگی مال پیغمبر است پیغمبر هم هر جور که بخواهد مصرف می‌کند دیگر بحث خمس در کار نیست خوب دقت کنید نمی‌گوید یک‌پنجم آن را به پیغمبر بدهید بقیه آن را به رزمنده‌ها بدهید می‌گوید اصلاً دربست در اختیار پیغمبر است هر کاری پیغمبر بخواهد می‌تواند بکند در مصلحت مسلمین، نه شخصی در مصالح امت اسلام، پیغمبر در جنگ بدر غنائمی به دستش آمد این غنائم را بالسویه بین رزمنده‌ها تقسیم کرد خُب، این‌یکی.

آیه خمس که چند روز است می‌خوانیم در همین سوره انفال آیه 41 می‌گوید «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» هر چه در غنیمت جنگی به دست شما می‌آید یک‌پنجم آن را به پیغمبر بدهید چهارپنجم آن مال شما است.

 سؤال؟ ارتباط این آیه با این آیه چیست؟ آیا آیه 41 سوره انفال آیه اول را نسخ می‌کند؟ یک سؤال، می‌گوییم این آیه ناسخ است آن آیه اول منسوخ است؛ یعنی غنائم دارالحرب این‌گونه تقسیم می‌شود یک‌پنجم به پیغمبر و بیت‌المال برمی‌گردد چهارپنجم به رزمنده‌ها برمی‌گردد.

خُب، یک احتمال بعد این‌جوری دادند گفتند جمع بین این آیه و این آیه این است که قائل شویم که آیه دوم که آیه 41 است آیه اول سوره انفال را نسخ کرده حکم آن تمام شد، حکم این حاکمیت دارد؛ اما نه بدون نسخ هم می‌توان جمع کرد بین این‌ها و آن چه چیزی است؟ آن این است که نه هر دو راجع به غنائم است، هم انفال غنائم است هم غنائم، غنائم است فرقی نمی‌کند منتهی پیغمبر عنایت کرده از بیت‌المال، به خاطر اینکه رزمنده‌ها زحمت کشیدند گفته چهارپنجم آن مال شما یک‌پنجم هم به بیت‌المال بدهید.

پس در حقیقت از همان اول مال پیغمبر است، مال بیت‌المال است «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُول» رزمنده‌ها حقی ندارند.

 منتهی آیه دوم می‌گوید اشکالی ندارد به خاطر اینکه وضع مسلمان‌ها خوب شود و انگیزه جهادی هم داشته باشند یک‌پنجم آن را به ما بدهند چهارپنجم هم مال خود آن‌ها هیچ منافاتی ندارد.

 هیچ منافاتی هم بین این آیه و آن آیه نیست در حقیقت هر دو یک پیام دارد که غنائم مال بیت‌المال است منتهی پیغمبر می‌تواند اختیار دارد یک‌پنجم آن را بردارد بقیه آن را به رزمنده‌ها بدهد یا اختیار دارد دربست همه را به رزمنده‌ها بدهد.

 منافاتی بین این آیه و آن آیه وجود ندارد تنافی ندارد که بگوییم این آیه با آن آیه همخوانی ندارد، چرا؟ چرا همخوانی ندارد؟ اسلام یک منبع مالی برای رهبر دینی در نظر گرفته و اسم آن را انفال گذاشته، اسم آن را غنائم گذاشته، اسم آن را خمس گذاشته است، حالا بعد خواهیم گفت.

 فیء و همه این‌ها به صندوق بیت‌المال برمی‌گردد پیغمبر این اجازه را دارد که هر جور که مصلحت بداند تصرف کند و بعد از او امام معصوم و بعد از او مجتهدان جامع‌الشرایط همین احکام را دارند.

 پس بین اولین آیه و آیه 41 هیچ تنافی ندارند قابل‌جمع است؛ چون انفال هم غنائم است «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ» غنائم را می‌گوید منتهی در آنجا که می‌گویید «لِلَّهِ وَ الرَّسُول» یعنی دربست همه آن مال پیغمبر است اینجا می‌گوید چهارپنجم آن مال رزمنده‌ها یک‌پنجم آن مال پیغمبر و رسول است.

 آیا رزمنده‌ها مالک هستند؟ نه مالک نیستند «مِنْحَةً» است به آن‌ها بخشیده، بیت‌المال را به آن‌ها عطا کرده است نه که تملک دارند، مالک نمی‌شوند که از اول ادعا کنند که ما چهارپنجم را اصلاً مالک هستیم اصلاً مالکیت معنا ندارد، مالکیت از آن پیغمبر است از آن حاکم اسلامی است. خُب، پس بنابراین بین این دو آیه هیچ تنافی وجود ندارد.

آیه دیگری داریم به نام آیه فیء که در سوره حشر آیه 6 و 7 است هر دو آیه و آن آیه این است، «ما أَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» سوره حشر آیه 7 البته قبل آن‌هم آیه 6 است که بعد اشاره می‌کنیم.

فیء یعنی چی؟ کلمه فی ء یعنی برگشت، اصل آن یعنی آن چیزی که برگشت می‌کند شما وقتی‌که آفتاب به وسط ظهر می‌رسد و زوال حاصل می‌شود می‌گوییم سایه برگشت؛ یعنی وقتی خورشید به طرف مغرب می‌رود سایه به‌طرف مشرق برمی‌گردد قرآن می‌گوید: «یتفیؤ ظلاله» سایه‌اش برگشت، پس اصل فی ء برگشتن است.

 سوره حجرات هم توجه دارید «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» بعد می‌گوید «فَإِنْ فاءَتْ إِحْداهُما» «فَإِنْ فاءَتْ» یعنی یکی از این دو تا قبیله که باهم دعوا کردند برگشتند از دعوا.

 فیء یعنی برگشتن حالا که فی ء به معنی برگشتن است این را چه معنایش بکنیم؟ ببینید در بعضی از جنگ‌ها می‌جنگند غنائم گیر می‌آورند، در بعضی جنگ‌ها نمی‌جنگند فقط نزدیک دشمن می‌روند دشمن می‌ترسد مال و اموال و باغ و خانه و کاشانه را می‌گذارد فرار می‌کند.

 خُب، آن چیزی که بدون جنگ گیر رزمنده‌ها می‌آید یعنی رزمنده‌ها می‌روند که جنگ کنند ولی طرف مقابل تا لشگر را می‌بیند و می‌بیند نمی‌تواند مقاومت کند عطایش را به لقایش می‌بخشد و می‌گوید ما که با این‌ها نمی‌توانیم بجنگیم فرار کنیم حداقل جانمان را سالم به درببریم، اینکه جانش را سالم به دربرده این اموالش به رزمنده‌ها، به بیت‌المال و به مسلمین برمی‌گردد؛ چون برمی‌گردد و مال این‌ها می‌شود به آن می‌گویند فی ء.

برگشت می‌کند از آن دشمنان کافر به مسلمان‌ها، برمی‌گردد اصلاً این را می‌گویند فی ء در قرآن در سوره حشر می‌گوید آن جاهایی که لشکرکشی نکردی سوار اسب و شتر نشدید برید بجنگید، فقط رفتید بدون اینکه بجنگید یک‌چیزی گیرتان آمده و غنائمی گیر آمده این غنائم مال شما نیست حواس شما باشد این مال بیت‌المال است، فی ء یعنی این برگشت به اموال مسلمین دارد.

در جنگ بنی نضیر که پیغمبر با قبیله یهود جنگید این‌جوری شد در جنگ بنی نضیر نزدیک سه چهار کیلومتر با مدینه فاصله بوده، داستانش مفصل است چون پیغمبر رفت آنجا با این‌ها صحبت کند قصد ترور پیغمبر را داشتند کسی از بالای پشت‌بام می‌خواست سنگی به سر پیغمبر بزند و پیغمبر را از بین ببرد جبرئیل خبر دادند و بالاخره پیغمبر برگشت بعد از برگشتن چون این‌ها عهدشکنی کردند پیمانی امضا کرده بودند که جنگ نکنند و از این‌جور کارها نکنند و تحت ذمه اسلام باشند پیغمبر دستور جنگ داد گفت تا حالا ما با این‌ها همزیستی مسالمت‌آمیز داشتیم چون می‌خواستیم سر پیمان خود باشیم؛ اما چون این‌ها پیمان را شکستند باید با این‌ها بجنگیم رفتند که بجنگند ولی آن‌ها وقتی لشکر اسلام را دیدند و دیدند نمی‌توانند مقاومت کنند اموال و خانه و هرچه داشتند گذاشتند و فرار کردند.

«لِأَوَّلِ الْحَشْر» اول سوره حشر می‌گوید اولین بسیج، اولین فرار، اولین کوچ همین‌جا بود که جالب است.

 آیات اول سوره حشر را بخوانید «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْر» یعنی اولین کوچ یهودی‌ها ازاینجا صورت گرفت بعد «یخْرِبُونَ بُیوتَهُمْ بِأَیدِیهِمْ وَأَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ» که بعضی از غیظ دلشان خانه‌هایشان را هم خراب کردند گفتند: حالا که ما می‌خواهیم فرار کنیم پس تا جایی که زورمان می‌رسد خراب کنیم هم به دست آن‌ها خراب شد هم بعد از آن به دست مسلمان‌ها خراب شد.

 بالاخره باغ و کاشانه و مزرعه و درخت و این‌ها باقی ماند آن چیزهایی که باقی ماند قرآن می‌گوید این‌ها مال رزمنده‌ها نیست حواس خود را جمع کنند این‌ها مال شش سهم می‌شود خدا است و پیغمبر «و لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ» است. بازمی‌بینیم همان شش سهمی که در باب خمس است در اینجا هم است جالب است.

 در آیه خمس هم همین‌جوری تقسیم شد «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ» همان مصرفی که در بحث خمس بود در اینجا هم است.

 پس معلوم می‌شود فی ء و انفال و خمس همه یک‌چیز است این درست است که عبارت‌ها فرق می‌کند ولی همه آن صندوق بیت‌المال است همه باید به صندوق بیت‌المال برود.

 منتهی سهم خدا به پیغمبر داده می‌شود پیغمبر هم تا وقتی است در اختیارش است وقتی از دنیا برود به ذی القربی می‌رسد که ائمه (ع) هستند و آن سه طایفه دوم هم سادات فقیر هستند که حالا بعد خواهیم گفت به آن‌ها می‌رسد این هم نحوه تقسیم آن‌که بعد خواهیم گفت.

خُب، پس ببینید این آیه را معنا کنیم اول «وَ ما أَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ»؛ آن اموالی که برمی‌گردد بر خدا و رسول خدا و «مِنْ أَهْلِ الْقُری» از اهل آبادی اموالی به دست این‌ها می‌رسد از آن آبادی‌های یهودی‌ها که کوچ کردند رفتند این‌ها برای چه کسی است؟ این‌ها «لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَیٰ وَالْیتَامَیٰ وَالْمَسَاکینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کی لَا یکونَ دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنکمْ» «دُولَةً و دوله» یک معنا دارد دولة یعنی مقام می‌چرخد «دُولَةً» یعنی باز اموال دستشان می‌چرخد هر دو درست است هم دولة درست است هم «دُولَةً» درست است این دولت که الآن ما می‌گوییم یعنی در گردش یعنی مقام‌ها در گردش است یک روز مال این رییس‌جمهور است یک روز مال آن‌یکی هیئت دولت عوض می‌شود یعنی در گردش است «وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس» به این جهت به دولت، دولة می‌گویند که مقاماتشان ثابت نیست در گردش است هرروزی مال کسی است.

خُب، چرا این اموال را باید به پیغمبر بدهند؟ به بیت‌المال بدهند؟ تا اینکه بین پولدارها دست‌به‌دست نگردد ثروت دست متکاثرین قرار نگیرد بلکه دست بیت‌المال باشد که بتواند اقتصاد جامعه را درست تنظیم کند.

بعد در آخر آیه می‌فرماید «وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»؛ حواستان جمع باشد دعوا نکنید برای غنائم هرچه پیغمبر می‌گوید بگویید چشم عین همان «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِکُمْ» «وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» هر چه پیغمبر فرمان می‌دهد بگیرید یا هرچه به شما می‌دهد بگیرید «وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»؛ هر چه پیغمبر نهی می‌کند نهی پذیر باشید «ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ» بازهم تقوا داشته باشید معلوم می‌شود امور مالی خیلی سخت است، چند بار «وَاتَّقُوا اللَّهَ» آورده است هم آنجا «وَاتَّقُوا اللَّهَ» هم اینجا «وَاتَّقُوا اللَّهَ» و هم در آیه خمس که خواندیم «إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ» این‌ها خیلی تأکیدات حساب‌شده‌ای است.

خب پس دیدیم که قرآن فی ء را هم عین خمس مصرفش را یکسان تعیین کرده است؛ پس معنایش این است که چه بجنگید و غنائم به دست بیاورید و چه به‌قصد جنگ بروید و نجنگید و چیزی به دست شما برسد حکمش یکی است، مال پیغمبر است مال خدا است و مال بیت‌المال است؛ منتهی در یک‌فصلی از تاریخ اسلام پیغمبر همه را تقسیم کرد و به رزمنده‌ها داد در جنگ بدر «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» در مرحله بعدی آیه آمد که یک‌چیزی هم به بیت‌المال بپردازند بقیه را به آن‌ها بدهید که یک‌وقت ادعا نکنند که مالک هستند، نه این هم که به آن‌ها می‌دهی عنایت است، تفضل است نه ملکیت، ادعا نکنند که ما مالک این‌ها هستیم.

پس سه واژه را معنا کردیم، سه آیه را خواندیم و سه ارتباط برگشت به یکی و آن اینکه آنچه اموال در این رابطه به دست مسلمان‌ها می‌رسد در مرحله اول به صندوق بیت‌المال برمی‌گردد؛ منتهی امام المسلمین و حاکم دستش باز است می‌تواند بخشی را به رزمنده‌ها بدهد می‌تواند، همه آن را به رزمنده‌ها بدهد و می‌تواند هیچی به رزمنده‌ها ندهد، این دست خودش است.

 آن آیه هم می‌گوید برای خدا و پیغمبر این آیه هم می‌گوید یک‌پنجم آن مال خدا و پیغمبر بقیه‌اش را به رزمنده‌ها بدهید این مرحله بعدش است.

آیه فی ء هم می‌گوید هرچه که از فی ء به دست آمد به صندوق بیت‌المال می‌رود «وَ ما أَفاءَ اللّهُ» آنجا که رفتید نجنگیدید ولی به‌قصد جنگ رفتید «مِنْ خَیْل وَ لارِکاب» نه اسبی سوار شدید و نه شتری سوار شدید فقط رفتید آن‌ها تا شما را دیدند فرار کردند آن‌ها به بیت‌المال برمی‌گردد.

پس همه‌اش یک صندوق است سه تا صندوق نیست، حالا انفال یک مصداقش غنائم جنگی است، 12 مصداق دارد، 12 مورد دارد، به 12 چیز انفال می‌گوییم که یکی از آن 12 چیز غنائم جنگی است؛ ولی 11 چیز دیگرش غیر غنائم است که به آن‌ها انفال می‌گوییم.

خُب تا اینجا پس رسیدیم حالا ما شروع نمی‌کنیم بقیه موارد را بگوییم فردا موارد دوازده‌گانه انفال را می‌گوییم و کم‌کم وارد بحث خمس می‌شویم هنوز ما در مقدمات مانده‌ایم، هنوز به موارد هفت‌گانه خمس نرسیدیم، ان‌شاءالله شروع می‌کنیم./236/

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۳:۳۶
طلوع افتاب
۰۶:۱۶:۴۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۰۹
غروب آفتاب
۱۹:۵۰:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۸:۵۸