vasael.ir

کد خبر: ۶۹۴۳
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۸ - 30 November 2017
خمس/حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 63

تأملاتی در باب اصل وجوب و مبنای قرآنی خمس

وسائل- حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی گفت: آیه 41 سوره انفال می‌تواند همه موارد هفت‌گانه خمس را تثبیت و ثابت کند که باید خمس این موارد را بپردازیم تا بتوانیم در آن‌ها تصرف کنیم.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی‌فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه شصت و سوم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که بیست و یکم فروردین‌ماه 96 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، به تشریح اصل وجوب و مبنای قرآنی خمس پرداخت.
وی در ادامه مبحث خمس با اشاره به آیه 41 سوره انفال، اظهار کرد: یکی از مسائل وجوبی مهم شرع ما خمس است.

وی ادامه داد: ارتباط خمس با حکومت اسلامی، امامت و ولایت یک ارتباط بسیار نزدیک و تنگاتنگی است؛ به همین جهت می‌شود گفت خمس در حقیقت هزینه و سرمایه‌ای برای حکومت و پشتوانه‌ای برای ولایت و امامت است.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه شصت و سوم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، در ادامه مبحث خمس با اشاره به آیه 41 سوره انفال به تشریح واژه «غَنِمْتُمْ» در این آیه پرداخت و گفت: هم علمای شیعه هم علمای تسنن بر این عقیده‌اند که کلمه غنیمت شامل همه سودها و دستاوردهای مالی چه در جنگ چه در غیر جنگ می‌شود.

وی افزود: شهید مطهری یک عبارتی دارند، ایشان می‌فرمایند: قرآن در این آیه شریفه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ» خواسته است یک قاعده کلی را بیان کند که شامل غنیمت دارالحرب هم بشود؛ یعنی آن‌هم یک مصداق است نه اینکه خواسته فقط حکم غنیمت دارالحرب را بگوید.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: بنا به نظر شهید مطهری این آیه در مقام بیان فقط حکم دارالحرب نیست فقط خدای متعال می‌خواسته قانون کلی تأسیس بکند که هر جا دستاورد مالی و سودی به دست شما آمد خمس آن را بپردازید.

وی گفت: بعد ایشان در نکته دوم می‌فرماید که به‌علاوه آیا ممکن است اسلام درباره مالیات عمومی یک کلمه حرف نزده باشد؟ اسلام که این‌قدر ادعای اجتماعی بودن و جهانی بودن دارد باید یکجایی بحث مالیات عمومی را مطرح کرده باشد.

 

تقریر درس:

یکی از آیاتی که وجوب خمس را اثبات می‌کند آیه 41 سوره انفال است، در این آیه شریفه دیروز کلمه غنمتم را ریشه‌یابی کردیم عرض کردیم در لغت و در روایات و در بقیه آیات، مؤیداتی می‌توانیم پیدا کنیم که کلمه غنمه، غنمتم و مغانم هرگونه کسب، هرگونه فایده‌ای را شامل می‌شوند حالا بعضی‌ها گفته‌اند در کسبی که مشقت نداشته باشد یا انتظار نداشته باشی و غیرمنتظره باشد، بعضی این را هم در معنا دخیل دانسته‌اند، «الفَوْزُ بالشَّی‌ءِ بلا مَشَقَّةٍ» این را هم گفته‌اند و در این واژه اشراف شده است.
اجمالاً از نگاه اهل لغت از خود آیات و روایات که چند مورد از آن را خواندیم مخصوصاً غرن و غنم را که در برابر هم قرار می‌دهند، نتیجه می‌گیریم که «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ»؛ یعنی هر درآمدی که به دست آوردی که یکی‌اش همین غنائم دارالحرب است.

 حالا اشکالی هم که یکی از طلاب فرمودند همین است که آیا این آیه چون قبلش و بعدش آیاتی مربوط به جهاد و جنگ است این خودش این واژه را مخصص قرار نمی‌دهد؟ یعنی نمی‌گوید «غَنِمْتُمْ» مقصود غنائم جنگی است؟ جواب این است که خیر مورد مخصص نیست.

مرحوم علامه طباطبایی در المیزان یکی از کلمات مستحکمی که در همه‌جا فرموده -حالا عبارت ایشان را خواهیم خواند- این است که هیچ‌گاه مورد مخصص نیست؛ یعنی اگر آیه در یک مورد خاصی نازل‌شده معنایش این نیست که غیر آن را شامل نمی‌شود بلکه به‌عنوان یک قانون و یک قاعده می‌توان در بقیه جاها هم از آن بهره گرفت.

 پس آن‌هایی که می‌گویند سیاق و صباغ آیه و آیات راجع به جنگ است و جهاد است و دارالحرب است؛ پس این معنا خاص است، این استدلال درست نیست، سیاق مخصص نیست، صباغ مخصص نیست، شأن نزول، مخصص نیست این اصل ادعا و مطلب.

 حالا بزرگان ما هم این را به‌صراحت فرمودند که یکی دو عبارت از مفسرین عالی‌مقام می‌خوانیم.

 ازجمله صاحب مجمع‌البیان که همه به تخصص و تسلط ایشان اقرار دارند، ایشان در جلد چهار صفحه 544 در تفسیر همین آیه و واژه غنیمت می‌فرماید که «وقال أصحابنا (أصحابنا یعنی امامیه) أن الخمس واجب فی کل فائدة تحصل للإنسان» خمس در هر فایده‌ای که برای انسان حاصل شود واجب می‌شود «من المکاسب» کسب‌وکارش «وأرباح التجارات» سودی که از تجارت‌ها به دستش می‌آید «وفی الکنوز» آن چیزی که از گنج‌ها به دستش می‌آید «والمعادن» معدنی کشف می‌کند «والغوص» تو دریا هم یک‌چیزهایی از ته دریا گیرش می‌آید جواهر و لؤلؤ و مرجان و ماهی یا هر چیز دیگری «و غیر ذلک مما هو مذکور فی الکتب» که در کتب ما این‌ها همه آمده و خواهیم گفت.

بعد ایشان در آخر به جمله جالبی اشاره می‌کنند می‌فرمایند: «ویمکن أن یستدل علی ذلک بهذه الآیة» ممکن است استدلال شود «علی ذلک» یعنی همه این موارد که گفتیم در باب مکاسب و تجارات و گنج و معدن و غوص استدلال کنیم که همه این‌ها از دل این آیه بیرون می‌آیند.

 صاحب مجمع‌البیان آدم متخصص و اهل‌فنی است می‌گوید «یمکن» یعنی جا دارد که از دل این آیه استدلال کنیم بر همه این موارد هفت‌گانه‌ای که خمس به آن تعلق می‌گیرد بگوییم از همین آیه هنوز استفاده می‌شود، چرا؟ دلیل می‌آورد «فإن فی عرف اللغة» یعنی در عرف اهل لغت این کلمه غنمه و غنیمت «یطلق علی جمیع ذلک» بر جمیع این موارد که گفتیم اطلاق می‌شود، مواردی که نام بردیم ارباح و معدن کنوز و غوص، چی اطلاق می‌شود؟«اسم الغنم والغنیمة».

 شما می‌توانید بگویید گنجی به دست آوردیم، غنیمتی به دست آوردیم، می‌توانید بگویید تور انداختم در تورم چیزی از ته دریا بیرون آمد که انتظار آن را هم نمی‌کشیدم، احتمال می‌داده خالی به خانه برگردد؛ اما یک‌مرتبه دیده ماهی‌های قوی‌هیکل و چیزهای دریایی بیرون آمد. حتی انتظارش را هم نداشتیم غنیمت است دیگر؛ یعنی غیرمنتظره یا بدون مشقت یک تور انداختی آمده بالا یا داشتی شخم می‌زدی یک‌مرتبه دیدی یک کوزه پیدا شد داخل کوزه طلا پیدا شد، طلا از زمان قاجار و صفویه و تیموریان و نادر، این‌گونه موارد گنج است، همه این‌ها غنیمت است.

 صاحب مجمع‌البیان استدلال می‌کند و می‌فرماید که کلمه غنم و غنیمت شامل هر فایده‌ای می‌شود و این را از همین آیه می‌شود استفاده کرد. خُب این‌یک تأیید خیلی محکم از یک مفسر عالی‌مقام است.

مرحوم صاحب المیزان هم تقریباً به همین مورد اشاره دارند در المیزان جلد 9 صفحه 89 ایشان می‌فرمایند که با استناد به سخنان علمای اهل لغت که تصریح شده به اینکه غنیمت هرگونه فایده‌ای است که از طریق تجارت و کسب‌وکار و جنگ به دست انسان برسد، ایشان با استناد به این می‌فرمایند: مورد نزول آیه اگرچه غنائم جنگی است ولی می‌دانیم که هیچ‌گاه خصوصیت مورد، عمومیت مفهوم آیه را تخصیص نمی‌زند. این هم مفسری دیگر که معاصر ما است و جزء بزرگان اهل امامیه است.

 خُب این عبارات دو تا از مفسرین عالی‌مقام در تفسیر این آیه و اینکه کلمه غنیمت «حمال ذو وجوه» است و بار همه این معانی را دارد.

 چون کلمه‌ای که خواندم در نهج‌البلاغه است حضرت علی (ع) به ابن عباس می‌گوید: اگر خواستی با مخالفین بحث کنی با آیه‌های قرآن خیلی بحث نکن، با روایات با آن‌ها درگیر شو چون آیات بار همه معانی را دارند، تحمل همه معانی را دارند؛ ممکن است شما یک معنا بخوانید او یک معنای دیگر برای شما بخواند.

 لذا ما اگر می‌خواهیم در بحث خمس با اهل سنت بحث کنیم نباید خیلی روی این آیه پافشاری کنیم، درست است که پافشاری ما جواب می‌دهد منتهی باید بیشتر به روایات تکیه کنیم، قسمت روایات.

 خُب پس این دو تا نگاه از دو تا مفسر عالی‌مقام. مفسرین بزرگ اهل سنت هم اتفاقاً همین را می‌گویند آن‌ها هم می‌گویند کلمه غنیمت در لغت به معنای کل فایده است منتهی یک تبصره به آن می‌زنند؛ والا ازنظر لغت و عرف آن‌ها هم با ما از نگاه لغت هم‌افق هستند.

 مثلاً «آلوسی» تفسیری دارد به نام روح المعانی در جلد ده صفحه 2 نوشته است غنم در اصل به معنای هرگونه سود و منفعت است این دیگر عالم سنی مذهب است، در جلد 10 صفحه 2 تفسیر روح المعانی به‌صراحت می‌گوید: کلمه غنم که در این آیه به کار رفته مختص یک معنای خاص نیست بلکه هر گونه فایده را شامل می‌شود.

 صاحب المنار هم در تفسیرش در جلد 10 صفحه 3 تا 7 یک بحثی دارد گفته که غنیمت به معنای وسیع ذکر شده است؛ یعنی گسترده است معنی خاصی در آن نیست و اختصاص به غنائم جنگی ندارد، به‌صراحت گفته اگرچه ما معتقد هستیم که قید شرعی مقید این آیه است؛ یعنی مثلاً چون سیاق آیه است، چون اعتقاد به آن داریم که این مختص غنائم جنگی است؛ والا اگر ما باشیم و کلمه غنیمت معنای آن اعم است.

«قرطبی» یک مفسر بزرگ اهل سنت است، تفسیر قرطبی معروف است؛ در جلد 4 صفحه 284 ایشان هم می‌گوید: غنیمت در لغت خیری است که فرد یا جماعتی به کوشش به دست می‌آورند.

 البته ایشان یک‌چیز خلاف مشهور گفته است؛ چون گفتیم «بلا مَشَقَّةٍ» ایشان می‌گوید با کوشش، حالا منافاتی هم ندارد؛ حالا دنبال آن رفته، مشقتی تحمل نکرده ولی کاری کرده، دهان خود را باز نکرده که حاضر و آماده روزی را دهانش بگذارند، بالاخره تور انداخته یک کاری کرده، تلاشی کرده و یک درآمدی به دستش آمده است.

اتفاق علمای تسنن بر این است که مراد از غنیمت در آیه شریفه اموالی است که با قهر و غلبه در جنگ به مردم می‌رسد، اینجا دیگر از معنی لغوی خطور کرده؛ والا اول اقرار کرده که به معنای عمومی است.

 خُب پس اجمالاً هم علمای شیعه هم علمای تسنن بر این عقیده‌اند که کلمه غنیمت شامل همه سودها و دستاوردهای مالی چه در جنگ چه در غیر جنگ می‌شود.

 منتهی علمای امامیه می‌فرمایند که مورد مخصص نیست سیاق مخصص نیست، اعم شامل یک قانون کلی فراگیر می‌شود آن آقایان می‌گویند: یکی سیاق مخصص است یعنی آیات چون راجع به جهاد است پس معلوم می‌شود «غَنِمْتُمْ» یعنی غنائم جنگی.

 یکی هم می‌گویند: ما از بیرون می‌دانیم که در جنگ اگر رزمنده‌ها شرکت کردند غنیمت‌هایی که به دست می‌آورند یک‌پنجم آن را باید به رهبر مسلمین بدهند بقیه مال خودشان است.

 شهید مطهری یک عبارتی دارند، این را هم بخوانیم چون شهید مطهری از نگاه ما یک مفسر عالی‌مقام است و نگاه‌هایش عمیق است، یک عبارتی دارد این را هم بخوانیم که این نگاه تکمیل شود.

 ایشان در کتاب «مجموعه آثار» فرمایشاتی دارند جلد 26 صفحه 253 یا 252 خُب ایشان یک نگاه عمومی‌تر و کمی جدیدتری دارند، این آیه را با زمان تطبیق کرده است.

ایشان می‌فرمایند: قرآن در این آیه شریفه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ» خواسته است یک قاعده کلی را بیان کند که شامل غنیمت دارالحرب هم بشود؛ یعنی آن‌هم یک مصداق است نه اینکه خواسته فقط حکم غنیمت دارالحرب را بگوید.

 این آیه در مقام بیان فقط حکم دارالحرب نیست فقط خدای متعال می‌خواسته قانون کلی تأسیس بکند که هر جا دستاورد مالی و سودی به دست شما آمد خمس آن را بپردازید، این‌یک نکته.

 بعد ایشان در نکته دوم می‌فرماید که به‌علاوه آیا ممکن است اسلام درباره مالیات عمومی یک کلمه حرف نزده باشد؟ اسلام که این‌قدر ادعای اجتماعی بودن و جهانی بودن دارد باید یکجایی بحث مالیات عمومی را مطرح کرده باشد، این حرف جدید است، زاویه نگاه ایشان است.

به‌علاوه آیا ممکن است اسلام درباره مالیات عمومی یک کلمه حرف نزده باشد؟ چیزی در قرآن نداشته باشیم؟ بعد خودشان می‌فرمایند: زکات مالیات عمومی نیست چون هم موردش خاص است هم مصرفش خاص است.

 زکات مالیات عمومی نیست آن‌یک امر اختصاصی است، این چون سخنرانی بوده عبارات هم محاوره‌ای است حالا من عین عبارات را می‌خوانم چون از سخنرانی ایشان پیاده شده است، زکات مالیات عمومی نیست آن‌یک امر اختصاصی است و به یک اموال خاصی تعلق می‌گیرد.

آیا اسلام که مدعی است در جمیع شئون زندگی مردم حکم دارد، قانون دارد، اسلام مدعی است که در همه محورهای زندگی انسان‌ها برنامه دارد، حرف دارد، آیا اسلام که مدعی است در جمیع شئون زندگی مردم حکم دارد، می‌تواند حکم مالیات عمومی نداشته باشد؟ این سؤال است، می‌شود؟

 بگوییم دین اسلام راجع به مالیات عمومی هیچ چیزی مطرح نکرده باعقل جور درنمی‌آید، بعد ایشان نتیجه می‌گیرد، پس در اینجا یعنی در ذیل این آیه به‌حکم لغت حق با اهل تشیع است، حق با نگاه شیعه است که می‌گوید «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» هرچه به دست آوردی چه در دریا، چه در معدن، چه در اضافه خرج زندگی، در تجارات و کسب و حقوق بالاخره یک‌پنجم آن به عنوان مالیات عمومی که اسلام زیر عنوان خمس بسته است باید پرداخت شود که یکی از آن‌ها غنائم دارالحرب است.

 پس اگر آیه را خوب دقت کنیم می‌توانیم وجوب خمس را ثابت کنیم، حتی اگر فرض کنید روایت هم نداشته باشیم که داریم، خود این آیه شریفه 41 سوره انفال به‌خودی‌خود منبع اجتهاد بحث خمس باشد، استنباط باشد، می‌توانیم همین آیه را مهم‌ترین و محکم‌ترین دلیل بر وجوب خمس داشته باشیم.

 یک سؤال اینجا مطرح می‌شود آن این است که چرا اسلام نیامده ریزتر کند کلی گفته و عبور کرده است؟ خُب یک مقدار توضیح می‌داد که این سؤالات اصلاً به ذهن کسی عبور نکند.

 جواب این است که این مورد خمس فقط این‌جوری نیست، خیلی جاها ما داریم که اسلام همه احکام را در قرآن مطرح نکرده، کلیاتی گفته، عبور کرده، سنت آن را توضیح داده است. خیلی جاها است همه مسلمان‌ها قبول دارند واجب است اما در قرآن ردپایی هم از آن وجود ندارد. نماز آیات واجب است اما کجای قرآن راجع به نماز آیات چیزی دارد؟ ندارد.

 خیلی از غسل‌ها مستحب است یا مستحب مؤکد است ولی در قرآن از غسل‌هایی که همه شیعه‌ها و سنی‌ها قبول دارند، خبری نیست. ما خیلی احکام داریم که الآن همه شیعه و سنی به آن ملتزم هستند، واجب هم است؛ اما در قرآن به آن تصریح نشده است.

 پس اینکه ما می‌گوییم خمس را قبول نداریم چون در قرآن به‌صراحت مثلاً بیان نشده، ریزش گفته نشده، جواب این است که خیلی جاها ریزش گفته نشده؛ پس آنجا هم باید بگوییم ما قبول نداریم، نماز آیات هم باید نخوانیم چون در قرآن راجع به نماز آیات مثلاً هیچ توضیحی داده نشده است. خیلی جاها احکام داریم این اشکال وارد نیست که کسی بخواهد این‌جوری جلوی مفهوم آیه را بگیرد.

 مرحوم آقای فاضل لنکرانی در کتابی که راجع به خمس دارد یک نکته خوبی فرموده که این نکته را هم عرض کنیم مکمل این بحث شود، ایشان در اینجا نگاه خوبی دارد البته از روایات هم به دست می‌آید.

ایشان می‌فرماید: اصلاً این هفت چیزی که اسلام برای خمس واجب کرده، گفته واجب است و خمس آن را بدهید اگر با یک نگاه دقیق‌تر تحلیلی نگاه کنیم همه این‌ها تحت کلمه غنیمت جمع است؛ همه این‌ها یعنی می‌توانیم کلمه غنیمت را بازکنیم همین هفت‌تا می‌شود، این هفت‌تا را فشرده کنیم می‌شود، غنائم؛ یعنی برفرض اگر کسی بخواهد با تحلیل همین کلمه غنمه این را باز کند، توضیح دهد، تطبیق کند با این هفت مورد، کاملاً این‌ها غنائم هستند.

 خُب گنج که معلوم است که در اول صحبت‌هایمان توضیح هم دادیم، مثلاً گنج، در گنج آدم به یک‌چیزی می‌رسد «بلا مَشَقَّةٍ» خانه قدیمی و کلنگی خود را خراب می‌کند یک‌چیز پیدا می‌کند یا زمین کشاورزی احداث می‌کند در لابه‌لای آن زیر زمین مخصوصاً قدما مردم این‌جوری بودند بانک و این خبرها نبوده پول‌هایشان را برای اینکه به دست کسی نیفتد زیر یک جایی قایم کرده به کسی هم نمی‌گفتند، پیرمرد قایم کرده، به کسی هم نگفته، مرده، بعد سال‌ها و قرن‌ها پیدا شده خُب اگر کسی دارد شخم می‌زند، بنایی می‌کند یک‌مرتبه به گنجی دست‌یافت آیا این واقعاً «الفوز بالشی‌ء بلا مشقة» صدق نمی‌کند؟ چرا، به چیزی بدون مشقت رسیده است.

حالا عوام‌الناس یک مثال می‌زنند، می‌گویند: نه بیل زده نه پایه، انگور خورده تو سایه یعنی واقعاً هیچ کاری نکرده انگور سر سفره‌اش است خب اینجا همین‌جوری بیل و کلنگ که نزده، هن و هونی هم نکرده یک‌مرتبه دیده گنجی پیدا شد.

خُب اسلام می‌گوید حواست باشد حالا که بدون مشقت غنیمتی گیرت آمده چهارپنجم آن مال تو یک‌پنجم آن را به بیت‌المال بده این‌یک چیز عقلایی هم است، یک‌چیز خلاف عقل هم نیست یا در دریا مثلاً تورش را انداخته که ماهی بگیرد بعد تور را کشیده بالا دیده عجب غیر از ماهی چیزهای دیگری هم است یا یک ماهی غول‌پیکری افتاده که هزینه یک سالش را مثلاً تأمین می‌کند، غیرمترقبه است.

درست است که تور انداختن یک مشقتی دارد اما این چیزی که گیرش آمده این واقعاً به فکرش هم نمی‌آمده یا اصلاً هزینه‌ای نکرده 20 سال با همان تور ماهی بیرون می‌کشیده است؛ پس به آن صورت هزینه مستقیم هم نمی‌کند تور انداخته غنیمت دریایی به دست آورده است.

 پس به آنچه از دریا بیرون می‌آید صدق غنیمت کاملاً پیدا است، معدن هم همین‌جوری است، معادن، معادن را کسی زور نزده درست کند معادن را خدا درست کرده، یک‌مرتبه آزمایش می‌کنند می‌گویند: اینجا معدن آهن است، اینجا معدن فولاد است، معدن طلا است، نقره است، در تأسیس معدن که کاری نکرده، خدا درست کرده، این حالا رفته فقط یک مهندسی کرده آزمایش خاک و آزمایش دیگر.

 یکجایی ما رفتیم در همین سنخواست پارسال، آن بنده خدا یک میله‌ای داشت که آهن‌ربا بود گفت: حاج‌آقا بیا نگاه کن، زد به خاک دیدیم پر آهن است یعنی آن آهن‌ها به این آهن‌ربا چسبید گفت: ببینید اینجا معدن آهن است یعنی هرچقدر دلت بخواهد در آن آهن است، درصد بالایی هم دارد یعنی میله را زد همراه آن پاره‌های آهن به این آهن‌ربا چسبید این واقعاً غنیمت نیست؟ غنیمت است دیگر یعنی «بلا مشقة» یک دریایی از ثروت آنجا است درحالی‌که اگر استخراج کند بالاخره غنیمت صدق می‌کند، غنیمت که شاخ و دم ندارد همین‌ها است دیگر، غنیمت است.

حتی دو مورد از این موارد هفت‌گانه است که یک مقدار تطبیقش با غنیمت بعضی‌ها گفتند سخت است گفته‌اند اگر همین پنج‌تا را قبول کنید ولی دو تا مورد از مواردی که حالا بعد خواهیم خواند سخت است.

 یکی آنجایی که کافر ذمی از مسلمان زمین می‌خرد باید یک‌پنجم آن را بدهد، گفتند: اینجا دیگر غنیمت معنا ندارد، آقای فاضل حالا می‌گویند: چرا؟ اتفاقاً همین‌جا هم است؛ چرا؟ چون اسلام هم می‌توانست بگوید کافر، کافر ذمی از مسلمان حق خریدن زمین ندارد، همین اسلام آمده گفته آقای ذمی از مسلمان اگر زمینی بخری یک‌پنجم آن را باید به بیت‌المال بدهی خُب این غنیمت نیست؟ اگر اسلام می‌گفت حق نداری معامله کنی خب هیچ‌چیزی گیرش نمی‌آمد الآن به نفعش است می‌گوید: چهارپنجم آن مال خودت یک‌پنجم آن مال بیت‌المال تازه این هم غنیمت است یعنی شاید اصلاً به مخیله‌اش عبور نمی‌داد یک کافر ذمی از یک مسلمانی یک زمینی بدون دردسر بخرد، دارای اموال و سرمایه هم شود؛ خُب همین‌که اسلام گفته کافر ذمی بخر به یک شرط، خمس آن را پرداخت کن؛ خُب واقعاً برای او غنیمت است چون اگر نمی‌گذاشت این خسارت بود، همین‌که دارد این کار را می‌کند، غنیمت است.

 مورد آخر مال حرام مخلوط به حلال یا حلال مخلوط به حرام است. یکی از مواردی که خمس واجب است آنجایی است که کسی می‌آید می‌بیند که میلیاردها میلیون‌ها پول است، حرام و حلالش باهم مخلوط است، اسلام گفته یکی از راه‌های محلل شدن این مال برای شما این است که خمس بدهید، خمس محلل است.

 خُب خیلی خوب است، خوش به حالش می‌شود دیگر، یک میلیارد تا ده میلیارد پول است منتهی چون مخلوط به حرام است نمی‌تواند تصرف کند، اسلام با یک فرمولی به نام خمس می‌آید می‌گوید تو می‌توانی با خمس که پرداخت کنی در تمام این مال تصرف کنی این غنیمت نیست؟ واقعاً غنیمت است، غنیمت بالاتر چه است؟

 پس بنابراین طبق نگاه ایشان و بقیه فقها می‌توانیم بگوییم آن هفت موردی که اسلام گفته خمس بر آنها واجب است با یک نگاه تحلیلی همه این‌ها جزء غنائم است، همه این‌ها صدق غنیمت می‌کند و آیه شامل همه این‌ها می‌شود «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه».

 پس بنابراین باز برگشتیم به همین آیه که این آیه می‌تواند همه موارد هفت‌گانه را تثبیت کند و واجب کند که خمس آن را بپردازیم تا بتوانیم در آن‌ها تصرف کنیم.

 حالا ادامه بحث ان‌شاءالله کم‌کم داریم به موارد می‌رسیم، دو سه جلسه فقط اصل وجوب خمس و مبنای اصلی قرآنی خمس این‌ها را گفتیم حالا ان‌شاءالله باید شروع کنیم این هفت مورد را یکی‌یکی طبق روایات بررسی کنیم و نگاه اهل‌بیت (ع) را انشاء الله ببینیم./236/

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

323/905/ع

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۳:۳۶
طلوع افتاب
۰۶:۱۶:۴۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۰۹
غروب آفتاب
۱۹:۵۰:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۸:۵۸